اولین قربانی افشاگری

نگاهی به زندگی سیاسی عباس امیرانتظام بر اساس کتاب خاطراتش: آن‌سوی اتهام

1400/04/23

 21 تیرماه ۱۳۹۷، عباس امیرانتظام، سخنگوی دولت موقت انقلاب و معاون مهندس بازرگان در این دولت، در ۸۶ سالگی درگذشت. شهرت آقای امیرانتظام نه به دلیل دوران کوتاه حضور در دولت موقت، بلکه به دلیل سرنوشتی بود که پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران و سقوط دولت موقت پیدا کرد. او به اتهام جاسوسی برای آمریکا بازداشت شد. دانشجویان پیرو خط امام در تلویزیون علیه او افشاگری کردند و مدعی شدند اسناد محکمی مبنی بر جاسوسی امیرانتظام برای آمریکا در سفارت پیدا کرده‌اند. امیرانتظام مدتی در مجاورت سفارت آمریکا در دستان دانشجویان اسیر بود، اما بعد به زندان اوین منتقل شد. موضوع اتهام جاسوسی به امیرانتظام، افشاگری علیه او و برگزاری دادگاهش تبدیل به یکی از نخستین کشمکش‌های جنجالی میان سران مؤثر در انقلاب اسلامی شده بود. او سرانجام در دادگاه به حبس ابد محکوم شد. آقای امیرانتظام، بیش از دو دهه به جرم جاسوسی برای آمریکا زندانی بود و تا لحظۀ مرگ نیز اگرچه بیرون از زندان، حکم حبس ابد را به دوش می‌کشید.

 

مصادیق اتهامی امیرانتظام، دیدارهایش متعددش با دیپلمات‌های آمریکایی در سال‌های ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ بود. او تا آخرین روز زندگی‌اش این اتهام را نپذیرفت و خواسته‌اش اعادۀ دادرسی و اعادۀ حیثیت بود. زمانی که امیرانتظام از دنیا رفت، بسیاری از کسانی که در سال ۱۳۵۸ در روزهای پرالتهاب انقلاب، او را جاسوس دانسته بودند، دیگر او را مجرم نمی‌دانستند. حتی دانشجویان پیرو خط امام نیز که مسبب اصلی گرفتاری امیرانتظام و دهه‌ها زندان او بودند، از اتهام جاسوسی او عقب نشستند. عباس امیرانتظام در دهه‌ پایانی عمرش، تبدیل به نمادی شده بود از یک قربانی نقض حقوق بشر. کسی که قربانی افشاگری و اتهام‌زنی در دعواهای سیاسی ابتدای انقلاب شد و به این دلیل بیش از ۲۰ سال زندان تحمل کرد. مورد آقای امیرانتظام آغازی بود بر چرخه‌ای از برخورد با مخالفان سیاسی، چرخه‌ای که در آن ایراد اتهام جاسوسی و افشاگری تلویزیونی و سپس محاکمه غیرمنصفانه تکرار و تکرار می‌شد.

عباس امیرانتظام در دوران اصلاحات، خاطراتش را با عنوان «آن‌سوی اتهام» منتشر کرد. این خاطرات شرح دقیقی است از آنچه در طول سال‌های ۱۳۵۸ تا برگزاری دادگاهش در سال ۱۳۵۹ بر او گذشت. خاطرات امیرانتظام که در سال ۱۳۸۱ منتشر شد، برای نخستین بار تصویری ارائه داد از آنچه بر او بر اثر افشاگری و تندروی دانشجویان خط امام (اصلاح‌طلبان دهه هفتاد) رفته بود. خاطرات امیرانتظام با یادداشت‌های او از روزهای اوج‌گیری تظاهرات مردمی علیه حکومت پهلوی آغاز می‌شود، زمانی که امیرانتظام پس از سال‌ها دوری از سیاست و پرداختن به زندگی شخصی، مهندس بازرگان را در روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ ملاقات کرد و فعالیت سیاسی را از سر گرفت. او در این زمان بازرگانی موفق و مسلط به زبان انگلیسی بود؛ البته سوابق او در مبارزه به دهه‌ سی بازمی‌گشت. امیرانتظام از دوران دانشجویی در دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران، جذب فعالیت سیاسی با مشی هواداری از مصدق شد. آشنایی او با مهندس بازرگان که استاد این دانشکده بود نیز از همین زمان بود. بعد از کودتا در نهضت مقاومت ملی فعالیت می‌کرد. در دهه چهل در تشکیل نهضت آزادی ایران نیز حاضر بود اما در سال 13۴۲ ایران را ترک کرد و فعالیت سیاسی را کنار گذاشت تا این‌که در تابستان ۱۳۵۷ دوباره به بازرگان پیوست. آنچه موقعیت امیرانتظام را ویژه کرد، دیدارهای مداوم او با دیپلمات‌های آمریکایی در روزهای حساس منجر به پیروزی انقلاب به نمایندگی از بازرگان بود. چنانچه در خاطراتش نیز چنین اشاره کرد: «در اوایل آذر 1357 مهندس بازرگان پیشنهاد کرد که با سولیوان (سفیر آمریکا) ملاقات کند و محل ملاقات را در دفتر من مناسب دانست. من پیشنهاد ایشان را به استمپل (کاردار سفارت آمریکا) گفتم و سولیوان سفیر کبیر امریکا به اتفاق استمپل برای دیدن مهندس بازرگان به دفتر من آمدند. تلاش آقای بازرگان و من در این تماس‌ها این بود که از سولیوان بخواهیم تا شاه را به نرمش و جلوگیری از درگیری‌ها وادار کند تا از کشت‌وکشتار جلوگیری شود. در اواخر آذر مهندس بازرگان از من خواست تا ملاقاتی بین ایشان و آیت‌الله موسوی اردبیلی با سولیوان فراهم کنم. این ملاقات در قیطریه در منزل دکتر فریدون سحابی انجام شد. موضوع مورد بحث وادار کردن شاه به جلوگیری از خونریزی و خرابی بود، در مورد قانون اساسی آینده ایران نیز مذاکراتی شد.»[1]

 

دیدارهای امیرانتظام با دیپلمات‌های آمریکایی پس از پیروزی انقلاب نیز ادامه یافت. حتی زمانی که بازرگان در تابستان 13۵۸ امیرانتظام را به سفارت ایران در سوئد فرستاد او همچنان واسطۀ دیدار مقامات ارشد آمریکایی با دولت موقت ماند.. در این بین امیرانتظام که از روند امور در ایران ناراضی بود، در سفری به تهران تلاش کرد با ارائۀ طرحی، مبتکر انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی شود. این طرح به نتیجه نرسید و دولت موقت نیز در آبان ۱۳۵۸ به دنبال اشغال سفارت آمریکا در تهران استعفا کرد.

 به دنبال اشغال سفارت آمریکا، جایی که جاسوس‌خانه نامیده شده بود، دانشجویان پیرو خط امام به اسناد دیپلماتیک سفارت آمریکا دست پیدا کردند، اسنادی که مطابق با آن، نام امیرانتظام بارها در گزارش‌های ارسالی سفارت آمریکا در تهران به واشنگتن آمده بود. بر همین اساس، امیرانتظام به تهران فراخوانده، بازداشت و در مجاورت سفارت آمریکا در دست دانشجویان زندانی شد. کتاب آن‌سوی اتهام، شرح روزانه‌ای از ایام محبوس بودن امیرانتظام در زندانِ دانشجویان خط امام نیز می‌دهد. زمانی که روزنامه‌های تهران، مملو بود از افشاگری‌های دانشجویان علیه او و اتهام‌های مختلف از جمله جاسوسی که نثارش می‌شد. امیرانتظام در ضمیمه‌ی خاطراتش، بازتاب خبر بازداشتش و همچنین مواضع گروه‌ها و افراد مختلف درباره افشاگری‌های تلویزیونی دانشجویان را نیز مستندسازی کرده است. مثلاً سرکرده دانشجویان، ابراهیم اصغرزاده در تلویزیون علیه امیرانتظام گفته بود: «در جاسوس‌خانۀ امریکا مدارکی دربارۀ آقای عباس امیرانتظام به دست آمده که امشب مقداری از مفاد این اسناد را به اطلاع ملت ایران می‌رسانیم توصیف کاردار بروسن از امیرانتظام به عنوان یک شخص باهوش و نمایندۀ بسیار ماهر دولت ایران در سخن گفتن صحیح است. امیرانتظام در حقیقت علاقه به ادامۀ تماس با امریکا را دارد و به نظر می‌رسد خالصانه می‌کوشد تا دوباره روابط دوجانبۀ خوبی بین ایران و آمریکا برقرار شود.»[2] چند شب بعد اصغرزاده دوباره به تلویزیون رفت و به افشاگری دربارۀ امیرانتظام به‌عنوان رابط نهضت آزادی با آمریکا پرداخت و صراحتاً او را «جاسوس» دانست.

در فضای ملتهب و ضدامپریالیستی آن روزهای ایران، قبولاندن این موضوع به افکار عمومی که یک بازرگان شیک‌پوش مسلط به زبان انگلیسی، در واقع جاسوس آمریکا در صف انقلابیون بوده، کار سختی نبود و امیرانتظام نیز از امکان دفاع محروم شده بود. او در توصیف این وضعیت چنین نوشته: «مطلبی که دیوانه‌ام می‌کند این است که این‌ها در روزنامه‌ها و رادیو دائماً دم از آزادی می‌زنند و با وجود تقاضای مکرر این‌جانب هیچ‌کدام از نامه‌ها و فریادهای مظلومانۀ مرا در هیچ روزنامه‌ای منعکس نکرده‌اند. آیا این است معنی آزادی و اجرای عدالت اسلامی. نه به من حق حرف زدن می‌دهند و نه حق جواب دادن. احساس من این است مرا به‌عنوان قربانی معبد سفارت آمریکا انتخاب کرده‌اند و بدون اجازۀ کوچک‌ترین دفاع، مرا دارند به قربانگاه می‌برند.»[3]

امیرانتظام مدتی بعد از محبوس بودن در زندان دانشجویان، به اوین منتقل شد. او در ۱۷ جلسه دادگاه علنی محاکمه شد. شرح دفاعیات مفصلش و مدافعات و بیانات شهود، به نفع یا ضرر او در جلد دوم کتاب خاطراتش آنسوی اتهام، منتشر شده است. دادگاهی که او را به حبس ابد محکوم کرد.

روایت امیرانتظام در «آن‌سوی اتهام»، روایتی است از وضعیت ملتهب و بحران‌زده و هیجانی ماه‌های نخست پیروزی انقلاب. دورانی که دخالت جوانانی همچون دانشجویان خط امام در سیاست، به قیمت دهه‌ها زندان برای امیرانتظام تمام شد. خودش، خاطره آخرین لحظات با دانشجویان قبل از انتقال به اوین را چنین شرح داده است: «قبل از خروج و رفتن به زندان اوین، دو نفر از دانشجویان آمدند و گفتند که می‌خواستیم دو مطلب را به شما توضیح دهیم. یکی این‌که این‌جا بازداشتگاه دانشجویان نیست بلکه متعلق به دادسرا است. ۶۲ روز در ساختمانی که صددرصد در کنترل دانشجویان بوده و بدون اجازۀ آن‌ها حتا آب نمی‌شد خورد، بوده‌ام و حالا آمده‌اند و می‌گویند که این‌جا بازداشتگاه ما نیست. دوم این‌که ما شما را متهم نکرده‌ایم، بلکه مطالبی را که دربارۀ شما بوده فاش کرده‌ایم. گفتم همین اندازه که شما دو نفر حسن‌نظر دارید خوب است ولی مطمئن باشید که اعمال شما را نه تاریخ و نه خدا نخواهند بخشید.»[4]

اگرچه امیرانتظام در آن روزهای پرهیاهو و ملتهب، مطرود و منفور افکار عمومی بود اما دهه‌ها ایستادگی در زندان، او را تبدیل به نمادی کرد از ایستادگی در برابر اتهامات سیاسی ناروا. امیرانتظام در سال‌های پایانی عمر، تلاش کرد ضمن افشاگری درباره ظلم و رنجی که به او رفته، از ضرورت گذشت و بخشش سخن بگوید. به همین دلیل، عیادت او از آیت‌الله گیلانی رییس دادگاهش، در روزهای آخر عمر آیت‌الله، خبرساز شد. 

۱.آن‌سوی اتهام، خاطرات عباس امیرانتظام، ص ۲۰

۲.همان، ص ۱۶۷

۳.همان، ص ۹۵

۴.همان، ص ۱۰


عباس امیرانتظام آن‌سوی اتهام

دیگر مطالب نقد کتاب

زندگی یک شورشی

میخائیل الکساندروویچ باکونین از چهره‌های انقلابی قرن نوزدهم بود که در 30 می 1814 در خانواده‌ای اشرافی در روسیه متولد شد. باکونین با رها کردن ارتش به جنبش رادیکال انقلابی پیوست و در کشورهای مختلفی به مبارزه پرداخت. او از مهم‌ترین چهره‌های آنارشیسم جمع‌گرا بود و با هر نوعی از قانون و حکومت مخالف بود. باکونین در سال‌های زندگی‌اش از فرانسه اخراج شد، در آلمان هم بازداشت شد و به مرگ محکوم شد. در اتریش هم همین اتفاق برایش تکرار شد و در نهایت به روسیه بازگردانده شد و در آنجا به زندان و تبعید محکوم شد اگرچه در نهایت دست به فرار زد. باکونین زندگی شگفت‌آوری داشت و نظریه سوسیالیسم آزای‌خوانه‌‌ای که در دوره پایانی عمرش مطرح کرد هنوز اهمیت دارد.  


پس از کودتا

برنامه کتاب فرانکلین، یک برنامه سازمان آمریکایی خصوصی و غیرانتفاعی بود که در سال 1331 در بحبوحه جنگ سرد تأسیس شد. نهادهای دولتی و برخی از شرکت‌های خصوصی ایالات متحده در شکل‌گیری این برنامه و حمایت مالی از آن نقش داشتند. با توجه به شرایط دورانی که موسسه فرانکلین در ایران پا گرفت و نیز نقش عمده آمریکا در شکل‌گیری این نشر، تاکنون بحث و نظرات متفاوتی درباره این موسسه و عملکرد آن شکل گرفته است که عمدتا به نقش حمایتی و تفکر حاکم بر این موسسه انتقاداتی دارد و البته بخش عمده‌ای از صاحب‌نظران نیز این موسسه را آغازگر نشر مدرن ایران می‌دانند که در عین حال بنا داشت با تسلط تفکر لیبرال، بدیلی برای تفکر مسلط چپ در ایران ایجاد کند. کتابِ «برنامه کتاب فرانکلین در ایران: آموزش و جنگ سرد فرهنگی در خاورمیانه» نوشته مهدی گنجوی تحقیقی مفصل بر مبنای اسناد و مدارک موجود درباره این موسسه است که اخیرا با ترجمه زهرا طاهری در نشر شیرازه منتشر شده است. این کتاب می‌کوشد ضمن بررسی اسناد و تحلیل تاریخیِ تأثیرات بین‌المللیِ برنامه کتاب فرانکلین (1331-1356) در زمینه صنعت چاپ و انتشار کتاب و سیاستگذاری‌های آموزشی در خاورمیانه، مناسبات بین امپریالیسم، دولت و نظام تولید دانش را نیز مورد بررسی قرار دهد.


نویسنده‌ای که از میان مردم برخاست

جلال آل‌احمد بی‌تردید یکی از مسئله‌زاترین روشنفکران و نویسندگان معاصر بوده است که موافقان و مخالفان بسیاری داشته و آرا و نظراتش به ویژه در «غرب‌زدگی» با انتقادات زیادی مواجه شده است. او از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین روشنفکرانِ صد سال اخیر ایران خوانده‌اند که حضوری فعال در فضای فرهنگی و سیاسی دورانش داشت و به‌واسطه نزدیکی و دوستی با خلیل ملکی و مصطفی شعاعیان بیش از دیگر نویسندگان زمانه‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای سیاسی شناخته شد. امید طبیب‌زاده، پژوهشگر و منتقد ادبی، اخیرا در کتابی با عنوان «جلال آل‌احمد و معاصرانش» به جنبه‌های مختلفی از این شخصیت فرهنگی-سیاسی پرداخته است. این کتاب در چهار مقاله، مناسباتِ آل‌احمد با معاصرانش هم‌چون نیما یوشیج، همایون صنعتی‌زاده، ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی را بازخوانی کرده و جایگاهِ تعیین‌کننده جلال آل‌احمد را در دورانش نشان می‌دهد.


انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند

انور خامه‌ای یکی از جوان‌ترین اعضای گروه معروف به پنجاه‌وسه نفر و یکی از سران انشعاب 1326 از حزب توده بود و از شاگردان تقی ارانی به شمار می‌رفت. همایون کاتوزیان در کتابِ تازه منتشرشده خود، «تاریخ چیست؟» در مقاله‌ای به زندگیِ سیاسی انور خامه‌ای پرداخته است. «تاریخ چیست؟» مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌های کاتوزیان در چند سال اخیر است که در این کتاب برحسب موضوع آنها گردآوری شده است. مباحث نظری، تاریخ معاصر، ادبیات و خاطرات شخصی از بخش‌های مختلف کتاب است و بیراه نیست که تاریخ معاصر بخشِ خواندنی و مفصل کتاب باشد، چراکه همایون کاتوزیان در این سا‌ل‌ها بیش از هر چیز به اعتبار تاریخ‌نگاری‌هایش شناخته شده است. او در مقاله «انور خامه‌ای» یکی از مطالبِ بخش تاریخ معاصر کتاب، این فعال سیاسی را از ارادتمندان ارانی می‌خواند که در زندان مارکسیست شد.


چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی یکی از چهره‌های درخشان انقلاب مشروطه بود که به خصوص مورد توجه جناج رادیکال نهضت مشروطه قرار داشت. زندگی او به عنوان یک مبارز انقلابی با دیدگاه‌های چپ، مثل زندگی هر انقلابی دیگری، مسیری سنگلاخ و پرپیچ‌وخم بود. از آغاز که در شهریور 1281 خورشیدی برای نصب یک کارخانه برق در شهر مشهد به ایران آمد تا بهار سال 1290 که به اجبار تبعید از ایران رفت، زندگی او فراز و نشیب‌ها زیادی را سپری کرد. درباره زندگی و فعالیت‌های حیدرخان چندین کتاب تاکنون منتشر شده و به تازگی نیز روایتی تازه از زندگی این انقلابی سوسیالیست ایرانی منتشر شده که سوال‌هایی تازه درباره سوسیال دموکراسی در ایران طرح کرده است.


زندگی کوتاه تقی ارانی

تشکیل دادگاه برای زندانیان سیاسی پدیده‌ای تازه بود که اولین بار در مورد گروه 53 نفر برگزار شد. شاخص‌ترین چهره این گروه، تقی ارانی بود که 18 اردیبهشت 1316 در منزلش در تهران به دست پلیس رضاشاه دستگیر شد. زندگینامه تقی ارانی، مهم‌ترین چهره متفکران چپ مستقل با عنوانِ «تقی ارانی: یک زندگی کوتاه» نوشته یونس جلالی اخیرا در نشر مرکز منتشر شده است. این زندگینامه به قولِ مولفش نوعی سفرنامه است، روایت دورانی که یک قرن با ما فاصله دارد اما منظرها و مشغله‌های آن تفاوت چندانی با چالش‌های زمان حال ندارند. این از یک‌سو کُندی تغییرات بنیادی جوامع را نشان می‌دهد و از سویی این واقعیت را بیان می‌کند که تحولات تاریخی تنها پس از سپری شدن دوره‌های طولانی به وقوع می‌پیوندند. جلالی کشفیات نظریِ ارانی را موضوع محوری کتابش می‌خواند، یافته‌هایی که به قیمت جانِ قهرمان کتاب تمام شد و زندگی او را کوتاه کرد.


بعد از حمید اشرف

بازخوانیِ تاریخ معاصر خاصه روند تحولاتِ سیاسی کشور بدون پرداختن به جریانات و احزاب سیاسی موثر در ادوار مختلف ممکن نخواهد بود. یکی از این جریان‌های سیاسی «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» است که در تاریخ معاصر ما نقش بسزایی داشته و از این‌رو در چند دهه گذشته تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی پیرامون عملکرد این سازمان مطرح شده است. کتاب «در وادی انقلاب» که به تازگی به گردآوری انوش صالحی در انتشارات نگاه منتشر شده است، مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در دورانِ سرنوشت‌ساز منتهی به انقلاب 57 یعنی سال‌های 1355 تا 1357 بررسی می‌کند که سازمان به مرحله تازه‌ای از مبارزه عملی وارد می‌شود که آن را «توده‌ای شدن مبارزه» می‌خواند. بررسی مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران به‌عنوان شاخص‌ترین جریان چپ آن دوره در آستانه انقلاب برای درک چرایی تحولات سیاسی آن دوره ضرورت دارد. «در وادی انقلاب» این امکان را فراهم می‌کند تا خواننده مشتاق تاریخ معاصر ایران با بازخوانی اسناد و مدارک سازمانی به شناختِ بی‌واسطه‌ای از مواضع یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی آن ایام دست پیدا کند. در واقع این کتاب بیش از آنکه به تحلیلِ سازوکار و افکار و عقاید این جریان سیاسی بپردازد، به گردآوری اعلامیه‌ها و سایر اسناد و مدارک مربوط به سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران در حد فاصل تیرماه 1355 تا اسفند 1357 پرداخته است.