زندگی یک شورشی

درباره میخائیل الکساندروویچ باکونین، یک چهره انقلابی

1402/05/28

میخائیل الکساندروویچ باکونین از چهره‌های انقلابی قرن نوزدهم بود که در 30 می 1814 در خانواده‌ای اشرافی در روسیه متولد شد. باکونین با رها کردن ارتش به جنبش رادیکال انقلابی پیوست و در کشورهای مختلفی به مبارزه پرداخت. او از مهم‌ترین چهره‌های آنارشیسم جمع‌گرا بود و با هر نوعی از قانون و حکومت مخالف بود. باکونین در سال‌های زندگی‌اش از فرانسه اخراج شد، در آلمان هم بازداشت شد و به مرگ محکوم شد. در اتریش هم همین اتفاق برایش تکرار شد و در نهایت به روسیه بازگردانده شد و در آنجا به زندان و تبعید محکوم شد اگرچه در نهایت دست به فرار زد. باکونین زندگی شگفت‌آوری داشت و نظریه سوسیالیسم آزای‌خوانه‌‌ای که در دوره پایانی عمرش مطرح کرد هنوز اهمیت دارد.  

از باکونین یک زندگینامه کلاسیک به قلم ادوارد هلت‌کار در دست است که اتفاقا به فارسی هم منتشر شده است. باکونین زندگی به واقع آشفته و نامتعارفی داشت و همیشه با قرض گرفتن از اطرافیان و دوستانش زندگی می‌کرد. او تغییرات شخصی زیادی را پشت سر گذاشت و در مکان های زیادی هم زندگی کرد و تحت تأثیر بسیاری قرار گرفت. درباره باکونین چند اثر به فارسی ترجمه شده که یکی از آنها «باکونین و آنارشیسم جمع‌گرا» نام دارد و دیگری زندگینامه‌ او با عنوان «شورشی سودایی» نوشته ادوارد هلت کار که اثری کلاسیک محسوب می‌شود. این زندگینامه مدتی پیش با ترجمه محمود حبیبی در نشر نو منتشر شد. 

ادوارد هلت کار مورخ و زندگینامه‌نویس مشهوری است که در وزارت امور خارجه انگلستان خدمت می‌کرد. او به خصوص به خاطر دوران ماموریتش در مرکز دیپلماتیک انگلیس در ریگا در دهه 1920 شیفته فرهنگ روسیه شد که حاصلش نوشتن زندگینامه‌هایی درباره سه شخصیت تاثیرگذار روسیه بود: داستایفسکی، الکساندر هرتسن و میخائیل باکونین. او همچنین زندگی‌نامه‌ای نیز درباره زندگی کارل مارکس نوشته است. 

مترجم کتاب در بخشی از یادداشت کوتاهش درباره شیوه زندگینامه‌نویسی ای. ایچ. کار نوشته: «یکی از ویژگی‌های بارز این زندگینامه‌ها که آنها را از آثار مشابه متمایز می‌کند، فضای سایه‌روشنی است که در پرتو آن زندگی این افراد به تصویر کشیده شده است، آرمان‌گرایی که دچار دوپارگی شخصیتی‌اند، سرشان در عالم سوداست اما پایشان در بند واقعیات زندگی. شاید همین کشمکش بین سودا و واقعیت است که شرح زندگی آنها را چنین دلنشین و به تعبیری دیگر واقعی کرده است.» 

ادوارد هلت کار برای نوشتن زندگینامه باکونین هر کتاب و سندی که درباره او در دست بوده خوانده و آن‌طور که مترجم هم توضیح داده، در این کتاب علاوه بر آشنایی با بخشی از تاریخ اروپا در نیمه دوم قرن نوزدهم، همراه با باکونین در شهرهای مختلف اروپا برای تحقق عدالت و آزادی مبارزه می‌کنیم و در خلوتش با او می‌خندیم و می‌گرییم و همچنین با تمام وجود طعم تلخ غربت را می‌چشیم. کار در این کتاب زندگی باکونین را با جزئیات یک بیوگرافی کلاسیک و همچنین ارائه جزئیات فلسفی و سیاسی شرح داده است و حاصل کارش اثر حایز اهمیتی است که در آن طرح موفقی از زندگی باکونین به دست داده شده است. 

با این حال برایان موریس در کتاب «باکونین و آنارشیسم جمع‌گرا»، که با ترجمه سعید فیض‌اله‌زاده به فارسی منتشر شده، با اغان به اهمیت کتاب هلت کار، نقدی قابل توجه هم به آن وارد می‌کند و می‌گوید نویسنده هیج هم‌داستانی با باکونین ندارد و از فهم دلیل اهمیت تاریخی او نیز عاجز است. او درباره اهمیت تاریخی باکونین معتقد است: «اهمیت تاریخی باکونین نه به دلیل شخصیت آتشینش بلکه در نظریه سوسیالیسم آزادی‌خواهانه اوست، نظریه‌ای که در سال‌های پایانی عمرش پروراند و بسط داد. باکونین روشنفکری آکادمیک نبود بلکه حتی روشنفکرستیز هم بود. بنابراین مثل اسپنسر و مارکس که صاحب دستگاه فکری بودند، شرحی نظام‌مند از اندیشه‌هایش ارائه نداد. ولی این به معنای نامفهومی اندیشه‌هایش نیست. شایسته است که او را اندیشمندی مهم و نظریه‌پرداز سیاسی بانفوذی بدانیم، چرا که نه تنها در روزگار خود تجسم روح بنیادستیزی روسی بود و در مردم‌گرایی روسی نقشی سرنوشت‌ساز داشت، بلکه از اولین کسانی بود که نظریه منسجم آنارشیسم کمونیستی را مطرح کرد.» 

باکونین شخصیتی قابل توجه داشت و بسیاری از کسانی که با او در ارتباط بودند مجذوبش می‌شدند. واگنر، آهنگساز مشهور، او را این‌گونه به یاد می‌آورد: «همه‌چیزش شگفت‌آور بود، چرا که سرشار بود از نیرویی اصیل.» 

هرتسن، از نزدیک‌ترین یاران باکونین نیز درباره او گفته بود: «فعالیتش، تنبلی‌اش، جثه غول‌آسایش و تعریق مدامش، همه چیزش، فوق بشری بود. تا سن پیری همان غول چشم آبی باقی ماند، با سری پر موی و مویی ژولیده. در پنجاه سالگی درست مثل دانشجویان آواره بود. همچون قلندری بی‌آزار؛ وقتی داشت چپ و راست خرج می‌کرد، بی‌دغدغه فردا و غم بی‌پولی، و وقتی به پیسی می‌خورد چپ و راست قرض می‌کرد، از هرکه می‌شد...». 

زمانی که باکونین در سال 1843 به زوریخ وارد شد یکی از اولین کتاب‌هایی که به دستش رسید و خواند اثر کم‌حجمی بود با نام «تضمین‌های هماهنگی و آزادی» از ویلهلم وایتلینگ که یک سال پیش از آن منتشر شده بود. 

سطری از این کتاب الهام‌بخش باکونین بود: «جامعه سالم، حکومت ندارد، فقط دولت دارد، قانون ندارد، فقط تعهد دارد، مجازات ندارد فقط روش‌های اصلاحی دارد..».  

به طور کلی این کتاب تاثیری عمیق بر باکونین گذاشت تا جایی که هلت کار نوشته: «تاثیری که این عبارت تکان‌دهنده بر ذهن میخاییل گذاشت بسیار شدید و پایدار بود. در این قطعه می‌توان شالوده اصل اساسی آئین آنارشیسم را بازشناخت، اصلی که او خود بیست سال بعد به بسط و تبیین آن همت گمارد.» 

باکونین مبارزی انقلابی بود که چندان در قید و بند نوشتن اعتقاداتش نبود. در میان نامه‌های باقی مانده از باکونین اشاره‌های بسیاری به آثاری شده که او مشغول نوشتن آنها بوده اما هیچ‌وقت تمام نشدند. باکونین در جایی گفته بود انقلاب غریزه است و نه اندیشه. به همین دلیل به ندرت در پی آن بود که باورها و اعتقاداتش را به صورت نظام‌مند بنویسد. 

هلت کار می‌گوید معدودند افرادی مثل باکونین که به رغم تاثیر نیرومندی که در جهان گذاشتند آثاری که از آنها به جا مانده تا این حد پراکنده و ناقص باشد. درواقع باکونین نویسنده‌ای فعال اما پراکنده‌کار بود: «طبع باکونین او را به تاملات لحظه‌ای سوق می‌داد، به کلمات شفاهی تا کتبی.» 

یکی دیگر از وجوه اهمیت باکونین که در زندگینامه او مورد تاکید قرار گرفته، نقد پیگیرش از دموکراسی پارلمانی است که هنوز هم مصداق دارد: 

«من علاقه‌ای به مناظرات پارلمانی ندارم. دیگر دوران پارلمان، قانون اساسی و شوراهای ملی و غیره گذشته. اگر صادقانه درباره این مسئله بیندیشیم، اعتراف خواهیم کرد که دیگر هیچ علاقه‌ای به این قالب‌های قدیمی نداریم و درواقع فقط مجبوریم آنها را تحمل کنیم. من به قانون و قانون اساسی اعتقادی ندارم. بهترین قانون اساسی جهان نیز نظر مرا جلب نمی‌کند. ما نیاز به چیزی غیر از قانون اساسی داریم؛ الهام، زندگی، یک جهان جدید بی‌قانون و نتیجتا آزاد.» 

  

«میخائیل باکونین: شورشی سودایی»، ادوارد هلت کار، ترجمه محمود حبیبی، نشر نو 


میخائیل باکونین شورشی سودایی محمود حبیبی

دیگر مطالب نقد کتاب

پس از کودتا

برنامه کتاب فرانکلین، یک برنامه سازمان آمریکایی خصوصی و غیرانتفاعی بود که در سال 1331 در بحبوحه جنگ سرد تأسیس شد. نهادهای دولتی و برخی از شرکت‌های خصوصی ایالات متحده در شکل‌گیری این برنامه و حمایت مالی از آن نقش داشتند. با توجه به شرایط دورانی که موسسه فرانکلین در ایران پا گرفت و نیز نقش عمده آمریکا در شکل‌گیری این نشر، تاکنون بحث و نظرات متفاوتی درباره این موسسه و عملکرد آن شکل گرفته است که عمدتا به نقش حمایتی و تفکر حاکم بر این موسسه انتقاداتی دارد و البته بخش عمده‌ای از صاحب‌نظران نیز این موسسه را آغازگر نشر مدرن ایران می‌دانند که در عین حال بنا داشت با تسلط تفکر لیبرال، بدیلی برای تفکر مسلط چپ در ایران ایجاد کند. کتابِ «برنامه کتاب فرانکلین در ایران: آموزش و جنگ سرد فرهنگی در خاورمیانه» نوشته مهدی گنجوی تحقیقی مفصل بر مبنای اسناد و مدارک موجود درباره این موسسه است که اخیرا با ترجمه زهرا طاهری در نشر شیرازه منتشر شده است. این کتاب می‌کوشد ضمن بررسی اسناد و تحلیل تاریخیِ تأثیرات بین‌المللیِ برنامه کتاب فرانکلین (1331-1356) در زمینه صنعت چاپ و انتشار کتاب و سیاستگذاری‌های آموزشی در خاورمیانه، مناسبات بین امپریالیسم، دولت و نظام تولید دانش را نیز مورد بررسی قرار دهد.


نویسنده‌ای که از میان مردم برخاست

جلال آل‌احمد بی‌تردید یکی از مسئله‌زاترین روشنفکران و نویسندگان معاصر بوده است که موافقان و مخالفان بسیاری داشته و آرا و نظراتش به ویژه در «غرب‌زدگی» با انتقادات زیادی مواجه شده است. او از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین روشنفکرانِ صد سال اخیر ایران خوانده‌اند که حضوری فعال در فضای فرهنگی و سیاسی دورانش داشت و به‌واسطه نزدیکی و دوستی با خلیل ملکی و مصطفی شعاعیان بیش از دیگر نویسندگان زمانه‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای سیاسی شناخته شد. امید طبیب‌زاده، پژوهشگر و منتقد ادبی، اخیرا در کتابی با عنوان «جلال آل‌احمد و معاصرانش» به جنبه‌های مختلفی از این شخصیت فرهنگی-سیاسی پرداخته است. این کتاب در چهار مقاله، مناسباتِ آل‌احمد با معاصرانش هم‌چون نیما یوشیج، همایون صنعتی‌زاده، ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی را بازخوانی کرده و جایگاهِ تعیین‌کننده جلال آل‌احمد را در دورانش نشان می‌دهد.


انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند

انور خامه‌ای یکی از جوان‌ترین اعضای گروه معروف به پنجاه‌وسه نفر و یکی از سران انشعاب 1326 از حزب توده بود و از شاگردان تقی ارانی به شمار می‌رفت. همایون کاتوزیان در کتابِ تازه منتشرشده خود، «تاریخ چیست؟» در مقاله‌ای به زندگیِ سیاسی انور خامه‌ای پرداخته است. «تاریخ چیست؟» مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌های کاتوزیان در چند سال اخیر است که در این کتاب برحسب موضوع آنها گردآوری شده است. مباحث نظری، تاریخ معاصر، ادبیات و خاطرات شخصی از بخش‌های مختلف کتاب است و بیراه نیست که تاریخ معاصر بخشِ خواندنی و مفصل کتاب باشد، چراکه همایون کاتوزیان در این سا‌ل‌ها بیش از هر چیز به اعتبار تاریخ‌نگاری‌هایش شناخته شده است. او در مقاله «انور خامه‌ای» یکی از مطالبِ بخش تاریخ معاصر کتاب، این فعال سیاسی را از ارادتمندان ارانی می‌خواند که در زندان مارکسیست شد.


چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی یکی از چهره‌های درخشان انقلاب مشروطه بود که به خصوص مورد توجه جناج رادیکال نهضت مشروطه قرار داشت. زندگی او به عنوان یک مبارز انقلابی با دیدگاه‌های چپ، مثل زندگی هر انقلابی دیگری، مسیری سنگلاخ و پرپیچ‌وخم بود. از آغاز که در شهریور 1281 خورشیدی برای نصب یک کارخانه برق در شهر مشهد به ایران آمد تا بهار سال 1290 که به اجبار تبعید از ایران رفت، زندگی او فراز و نشیب‌ها زیادی را سپری کرد. درباره زندگی و فعالیت‌های حیدرخان چندین کتاب تاکنون منتشر شده و به تازگی نیز روایتی تازه از زندگی این انقلابی سوسیالیست ایرانی منتشر شده که سوال‌هایی تازه درباره سوسیال دموکراسی در ایران طرح کرده است.


زندگی کوتاه تقی ارانی

تشکیل دادگاه برای زندانیان سیاسی پدیده‌ای تازه بود که اولین بار در مورد گروه 53 نفر برگزار شد. شاخص‌ترین چهره این گروه، تقی ارانی بود که 18 اردیبهشت 1316 در منزلش در تهران به دست پلیس رضاشاه دستگیر شد. زندگینامه تقی ارانی، مهم‌ترین چهره متفکران چپ مستقل با عنوانِ «تقی ارانی: یک زندگی کوتاه» نوشته یونس جلالی اخیرا در نشر مرکز منتشر شده است. این زندگینامه به قولِ مولفش نوعی سفرنامه است، روایت دورانی که یک قرن با ما فاصله دارد اما منظرها و مشغله‌های آن تفاوت چندانی با چالش‌های زمان حال ندارند. این از یک‌سو کُندی تغییرات بنیادی جوامع را نشان می‌دهد و از سویی این واقعیت را بیان می‌کند که تحولات تاریخی تنها پس از سپری شدن دوره‌های طولانی به وقوع می‌پیوندند. جلالی کشفیات نظریِ ارانی را موضوع محوری کتابش می‌خواند، یافته‌هایی که به قیمت جانِ قهرمان کتاب تمام شد و زندگی او را کوتاه کرد.


بعد از حمید اشرف

بازخوانیِ تاریخ معاصر خاصه روند تحولاتِ سیاسی کشور بدون پرداختن به جریانات و احزاب سیاسی موثر در ادوار مختلف ممکن نخواهد بود. یکی از این جریان‌های سیاسی «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» است که در تاریخ معاصر ما نقش بسزایی داشته و از این‌رو در چند دهه گذشته تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی پیرامون عملکرد این سازمان مطرح شده است. کتاب «در وادی انقلاب» که به تازگی به گردآوری انوش صالحی در انتشارات نگاه منتشر شده است، مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در دورانِ سرنوشت‌ساز منتهی به انقلاب 57 یعنی سال‌های 1355 تا 1357 بررسی می‌کند که سازمان به مرحله تازه‌ای از مبارزه عملی وارد می‌شود که آن را «توده‌ای شدن مبارزه» می‌خواند. بررسی مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران به‌عنوان شاخص‌ترین جریان چپ آن دوره در آستانه انقلاب برای درک چرایی تحولات سیاسی آن دوره ضرورت دارد. «در وادی انقلاب» این امکان را فراهم می‌کند تا خواننده مشتاق تاریخ معاصر ایران با بازخوانی اسناد و مدارک سازمانی به شناختِ بی‌واسطه‌ای از مواضع یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی آن ایام دست پیدا کند. در واقع این کتاب بیش از آنکه به تحلیلِ سازوکار و افکار و عقاید این جریان سیاسی بپردازد، به گردآوری اعلامیه‌ها و سایر اسناد و مدارک مربوط به سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران در حد فاصل تیرماه 1355 تا اسفند 1357 پرداخته است.


جوانان همچون طبقه

آیا همان‌گونه که قائل به سیاستِ جنسیتی، سیاست طبقاتی، سیاست طبقه کارگر یا سیاست تهی‌دستان هستیم می‌توانیم از مقوله‌ «سیاست جوانان» نیز سخن گفت؟ این پرسشی است که آصف بیات در مقاله «سیاست جوانی یا شیوه سیاست‌ورزی جوانان» مطرح می‌کند و سپس به صورت‌بندیِ شکل‌های بروزِ این سیاست‌ورزی می‌پردازد. او سعی می‌کند با تحلیلِ جوانان به‌عنوانِ مقوله‌ای با سیاست‌های مشخص به خود، لوازم مورد نیاز برای درک این گروه جامعه را تدارک ببیند. در این مسیر، شناختِ مطالبات جوانان از ضروریاتی است که به سیاست جوانان شکل می‌دهد. اگرچه به‌گفته آصف بیات، برخی در نگاه به جوانان به‌عنوان یک مقوله هدفمند تردید دارند یا آن را تنها یک ابداع تصور می‌کنند، سیاست‌ورزی جوانان خاصه در این دوران مقوله‌ای اساسی است که با تحلیل آن می‌توان به سازوکار برخی از جنبش‌های اجتماعی نیز پی برد.