‌خداپرستان سوسیالیست

1401/04/08

نقش و عملکرد نیروهای مذهبی در رویدادها و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران و رابطه و تعامل آن نیروها با یکدیگر و با دیگر جریان‌های سیاسی از جمله مباحثِ مهم تاریخ معاصر ایران است که محمدحسین خسروپناه در کتابِ «خداپرستان سوسیالیست: از محفل‌ها تا جمعیت آزادی مردم ایران» به آن پرداخته است. خسروپناه پیش از این نیز در آثاری همچون «سازمان افسران حزب توده ایران»، نشان داده است که در تاریخ‌نگاری به مستندسازیِ دقیق علاقه دارد و در عین حال به روایتِ صرف وقایع بسنده نمی‌کند و تحلیلی از رویدادهای تاریخی در آثارش ارائه می‌دهد. او در گزارش وقایع تاریخی یا تاریخچه و سرگذشت حزب یا گروه و جریان سیاسی، به نقل‌قول‌ها و اسناد و مقالات موجود از آن واقعه یا جریان، استناد می‌کند و از این‌رو درهم‌آمیختگیِ روایت مستند و تحلیل تاریخی از نکات قابل تأمل در آثار و نوع تاریخ‌نگاری خسروپناه است که در کتابِ اخیرش، «خداپرستان سوسیالیست» نیز مشهود است.

سال‌های پرتلاطم 1320-1332 دوره فعالیت احزاب سیاسی و تشکل‌های صنفی است. فعالیت شماری از آن تشکل‌ها، به پیروی یا تحت تاثیر اندیشه‌های مدرن سیاسی-اجتماعی به ویژه مارکسیسم-لنینیسم قرار داشت. حزب توده مهم‌ترین و تاثیرگذارترینِ حزب سیاسی آن دوره است که نه‌تنها خواستار اصلاح و دگرگونی نظام سیاسی و ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران شد بلکه تفکر سنتی و همچنین لیبرالیسم را به چالش طلبید. اندیشه و عمل حزب توده با مقابله نیروهای سیاسی سنت‌گرا و نیروهای مذهبی مواجه شد؛ مقابله‌ای که عمدتا سیاسی بود و بدون آنکه مبانی نظری آن حزب را نقد کند و بدیلی در برابر برنامه سیاسی و اجتماعی حزب توده ایران قرار دهد، خواستار پایان دادن به فعالیت حزب توده بود. نهضت خداپرستان سوسیالیست از جمله این نیروهای سیاسی-مذهبی بود که پیش از هر چیز در واکنش به حزب توده شکل گرفت و داعیه آن را داشت که می‌تواند با تلفیق مبانی و اصولِ سوسیالیسم با خداپرستی، بدیلی برای حزب توده باشد. نهضت خداپرستان سوسیالیست، اگرچه تحت تاثیر افکار و عقاید اجتماعی و شیوه سازماندهی و فعالیت حزب توده قرار گرفته بود، در عین حال با ماتریالیسم و مارکسیسم مخالف بود و درصدد آن بود که با نقد ماتریالیسم و مارکسیسم و انتشار آثاری در این زمینه، مبانی نظری انتقادی را در مورد ماتریالیسم و مارکسیسم برای نیروهای مذهبی فراهم آورد. آنان می‌خواستند با ارائه ایدئولوژی سوسیالیسم بر پایه خداپرستی، راهی متفاوت از مارکسیسم برای تحقق عدالت اجتماعی پیدا کند.

کتابِ «خداپرستان سوسیالیست: از محفل‌ها تا جمعیت آزادی مردم ایران» به این جریان مذهبی-سیاسی می‌پردازد و چگونگی شکل‌گیری و سازمان‌یابی، مبانی نظری و فعالیت‌های پر فراز و نشیب آنها را در سال‌های 1323 تا 1332 شرح می‌دهد. در این راه، مولف از منابع بسیاری بهره گرفته است که در آخر کتاب به‌تفصیل آمده و از این میان، منابع دست اولی است که به سیاقِ دیگر آثار خسروپناه برای بار نخست در دسترس و معرض مخاطبان قرار گرفته است و آن منابع در این کتاب، خاطرات منتشرنشده حسین راضی، از رهبران نهضت خداپرستان سوسیالیست است و کتاب نایابِ «قانون اخلاق یا مقدمه‌ای از سوسیالیسم» نوشته محمد نخشب، چهره مطرح خداپرستان سوسیالیست و دو دوره از روزنامه جبهه آزادی، که خسروپناه به آن‌ها استناد کرده و در جای جای کتاب به این منابع ارجاع می‌دهد و بخش‌هایی از آن‌ها را می‌آورد. کتاب در شش فصل تدوین شده است: دین و دولت پس از شهریور 1320، مبارزه با حزب توده ایران، گام‌های نخستین برای راهی دیگر، به سوی مبارزه مستقل و علنی، دو هدف با دو روش، و به فرمان تاریخ، برای رهایی. علاوه بر این، در کتاب پیوست‌هایی آمده است شاملِ چندین مقاله از دورانی که خداپرستان سوسیالیست فعالیت سیاسی علنی داشتند، از جمله سرمقاله‌هایی خواندنی که در روزنامه صبح امید سال 1328 منتشر شده‌اند و از عناوینِ آنها می‌توان به این موارد اشاره کرد: «فقط تحول از پایین!»، «مردم، برای نان و امنیت آستان کبریایی خدایان پول و زور را بوسه نزنید، هرچه می‌خواهید از خود بخواهید» و «این دولت‌ها می‌آیند و می‌روند».

خسروپناه، پیشینه خداپرستان سوسیالیست را از شهریور سال 1320 پیگیری می‌کند که پس از آن، نسبت دین و دولت به مبحث مهمی در تاریخ سیاسی ما بدل شد. «حمله ارتش‌های شوروی و انگلستان به ایران در سوم شهریور 1320، موجب کناره‌گیری رضاشاه از سلطنت شد. در پی این واقعه، از یک‌سو نظام مبتنی بر خودکامگی رضاشاه فروپاشید و نظام مشروطه پارلمانی احیا شد؛ سیاستمداران عصر مشروطه از تبعید و انزوا و فعالان سیاسی جوان‌تر از زندان رهایی یافتند و با تشکیل احزاب سیاسی، اتحادیه‌ها و تشکل‌های صنفی و انتشار روزنامه‌ فعالیت خود را به منظور تحکیم نظام پارلمانی و وادار کردن حکومت به اجرای اصلاحات سیاسی و اجتماعی آغاز کردند. از سوی دیگر همزمان با این تحول، بخش‌هایی از جامعه ایران که در دوره سلطنت رضاشاه دچار سختگیری‌ها و آسیب‌هایی شده بودند درصدد دستیابی به امکانات از دست ‌رفته و بازسازی خود برآمدند. روحانیت و نیروهای مذهبی از آن جمله بودند.» خسروپناه اضافه می‌کند که به‌رغمِ تظاهرات اسلام‌خواهانه رضاخان سردار سپه و همکاری و همراهی بخشی از روحانیت با او در سال‌های 1300 تا 1305، با اجرای نوسازی آمرانه به‌تدریج روحانیت از شاه فاصله گرفت تا آنجا که در سال‌های 1314 تا 1320 روحانیت به شدت از رضاشاه ناراضی بود، چراکه نوسازی مورد نظر رضاشاه ابعاد مختلفِ زندگی اجتماعی و جامعه ایران را در بر می‌گرفت و‌ ناگزیر با کارکردها و وظایفی که از دیرباز بر عهده روحانیت بود، منافات داشت. از این میان می‌توان به متحدالشکل شدن البسه اتباع ایران و ماجرای کشف حجاب و تصویب قوانین کیفری و مدنی و ثبت و ازدواج و طلاق بود که بسیاری از وظایفِ سنتی روحانیون را به دولت یا نهادهای عمومی واگذار می‌کرد و به این ترتیب، روحانیت شیعه تحت نظارت دولت قرار می‌گرفت. این‌ وقایع به شکل‌گیری روحیه مبارزه در روحانیت و شکل‌گیری جنبش‌های مذهبی-سیاسی منجر شد. اما همان‌طور که خسروپناه تاکید می‌کند فعالیت سیاسی خداپرستان سوسیالیست به‌طور خاص از مبارزه و مقابله با حزب توده شکل گرفت که در میان دیگر احزاب و گروه‌های سیاسی به‌خاطر انضباط و تشکیلات و سازمان‌یابی دست بالا را داشت. از منظر این جریان، آنچه برای مقابله با حزب توده و کاستن نفوذ آن در جامعه لازم بود ارائه خط مشی سیاسی و برنامه اصلاح اجتماعی و اقتصادی برای حل معضلات و مشکلات جامعه ایران بود که بدیل برنامه و خط مشی حزب توده باشد. خسروپناه معتقد است: «همین امر موجب شد در سال‌های 1322 تا 1332 شماری از روحانیون و نیروهای مذهبی ایده عدالت اجتماعی از نظر اسلام را مطرح کنند... راه حل این گوره از روحانیون برای برطرف کردن نابسامانی‌ها و برقراری عدالت اجتماعی، خداشناسی و دینداری بود.» اما پدید آمدن «خداپرستان سوسیالیست» به شکل یک جریان فکری که در عرصه سیاست اظهار وجود کند، به سال‌ 1320 برمی‌گردد که ایران در سوم شهریور آن سال از سوی ارتش‌های شوروی و انگلستان اشغال شد و مشکلات اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران و فعالیت حزب توده، موجب برانگیختن شماری از دانش‌آموزان و دانشجویان مذهبی برای فعالیت فکری و اجتماعی شد. آن دانش‌آموزان و دانشجویان به‌تدریج محفل‌هایی تشکیل دادند که از به‌هم‌پیوستنِ آن‌ها «خداپرستان سوسیالیست» شکل گرفت.

تجربۀ فعالیت سیاسی در حزب ایران و گسترش فعالیت‌های حزب توده و شرایط پرتلاطم سیاسی ایران در سال‌های 1326 و 1327، موجب شد نخشب به‌عنوانِ شاخص‌ترین چهره خداپرستان سوسیالیست و همفکرانش فعالیت مطالعاتی و کادرسازی را کافی ندانند و به فعالیت سیاسی روی بیاورند. نخشب عقیده داشت «باید هرچه سریع‌تر خود را آماده کنیم و وارد صحنه مبارزات اجتماعی شویم، زیرا جوانان تشنه و دردمند توسط توده‌ای‌ها جذب می‌شوند و در آینده ایجاد مشکل خواهد کرد. اگر ما این فکر را ارائه ندهیم و خود سازمان و تشکیلاتی به وجود نیاوریم مشکلات به وجود نخواهد آمد.» بنابر این تفکر بود که نخشب همراه جمعی از همفکرانش (راضی، مرجایی، مصطفوی و لاجوردی) خط مشی جدیدی را به شورای مرکزی خداپرستان سوسیالیست پیشنهاد کردند مبنی بر اینکه نهضت فعالیت علنی خود را آغاز کند و درها را به روی اعضای جدید باز بگذارد. از اینجا به بعد، فعالیت نهضت خداپرستان سوسیالیست وارد دور تازه‌ای شد که آن به مبارزه مستقل و علنی یاد می‌شود. «نخشب معتقد بود که با توجه به حرکت ملی و جریانات سیاسی جامعه، اگر نهضت موجودیت خود را علنی سازد مورد استقبال قرار خواهد گرفت و به صورت یک حرکت فکری-سیاسی وسیع اجتماعی در کار خواهد آمد. اما اکثریت شورای مرکزی این پیشنهاد را رد کرد و بر ادامه کار بر اساس خط مشی قبلی تاکید نمود.» بعد از این اختلافات عملا خداپرستان سوسیالیست به دو جریانِ طرفدار فعالیت سیاسی نخشب و طرفدار آموزش اعضا به رهبری آشتیانی تقسیم شدند. و البته بخت با گروه نخشب یار بود و آغاز فعالیت علنی سیاسی آنها با ترور ناموفق شاه در 15 بهمن 1327 مقارن شد که حزب توده ایران غیرقانونی اعلام شده بود و عده‌ای پرشماری از رهبران و کادر حزب توده یا در زندان به سر می‌بردند یا ناگزیر به ترک کشور شده بودند. و به نظر می‌رسد علتِ اصرارهای نخشب مبنی بر فعالیت سیاسی خداپرستان سوسیالیست هم به همین غیرقانونی شدن و دشواری فعالیت حزب توده مرتبط می‌شود. نخشب بر این باور بود که اگر آنها در این مقطع فعالیت سیاسی‌شان را آغاز کنند، نیروهای طرفدار عدالت اجتماعی در جامعه ایران به آنها می‌پیوندند و به این ترتیب، جایگزین یا رقیب نیرومندی برای حزب توده خواهند شد.

فعالیت سیاسی و فکریِ خداپرستان سوسیالیست با فراز و نشیب‌های بسیاری مواجه بوده که خسروپناه، با دقت و ظرافت و حوصله به تمام این لحظات پرداخته و از زمینه شکل‌گیری و انشعاب و تحولات نهضت خداپرستان سوسیالیست نوشته است. در نهایت، او معتقد است با اینکه کودتای 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق پایانی بر نظریه «ایران در آستانه انقلاب اجتماعی» محمد نخشب و همفکرانش بود، اما تفکر خداپرستان سوسیالیست در همین جا تمام نشد و اندیشه سیاسی آنها ادامه پیدا کرد. «اگر خداپرستان سوسیالیست در دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت نتوانستند از اقبال عمومی برخوردار شوند و رادیکالیزم آنها تاثیری در روند نهضت ملی نداشت اما محمد نخشب و همفکرانش اندیشه و طرح سیاسی-اجتماعی را به جامعه ایران ارائه کردند که در دهه های بعد از سوی علی شریعتی و تشکل‌هایی مانند جنبش آزادی‌بخش مردم ایران (جاما)، جنبش مسلمانان مبارز، سازمان مجاهدین خلق ایران، آرمان مستضعفین و… پی گرفته شد. شریعتی و هریک از آن تشکل‌ها با توجه به شرایط جامعه ایران تغییراتی در آن اندیشه و طرح دادند یا دگرگونی‌هایی گاه اساسی در آن پدید آوردند اما هسته اصلی اندیشه یعنی پیوند اسلام و سوسیالیسم همچنان پایدار ماند.»

 

خداپرستان سوسیالیست: از محفل‌ها تا جمعیت آزادی مردم ایران، محمدحسین خسروپناه، کتاب پیام امروز

 


خداپرستان سوسیالیست

دیگر مطالب نقد کتاب

زندگی یک شورشی

میخائیل الکساندروویچ باکونین از چهره‌های انقلابی قرن نوزدهم بود که در 30 می 1814 در خانواده‌ای اشرافی در روسیه متولد شد. باکونین با رها کردن ارتش به جنبش رادیکال انقلابی پیوست و در کشورهای مختلفی به مبارزه پرداخت. او از مهم‌ترین چهره‌های آنارشیسم جمع‌گرا بود و با هر نوعی از قانون و حکومت مخالف بود. باکونین در سال‌های زندگی‌اش از فرانسه اخراج شد، در آلمان هم بازداشت شد و به مرگ محکوم شد. در اتریش هم همین اتفاق برایش تکرار شد و در نهایت به روسیه بازگردانده شد و در آنجا به زندان و تبعید محکوم شد اگرچه در نهایت دست به فرار زد. باکونین زندگی شگفت‌آوری داشت و نظریه سوسیالیسم آزای‌خوانه‌‌ای که در دوره پایانی عمرش مطرح کرد هنوز اهمیت دارد.  


پس از کودتا

برنامه کتاب فرانکلین، یک برنامه سازمان آمریکایی خصوصی و غیرانتفاعی بود که در سال 1331 در بحبوحه جنگ سرد تأسیس شد. نهادهای دولتی و برخی از شرکت‌های خصوصی ایالات متحده در شکل‌گیری این برنامه و حمایت مالی از آن نقش داشتند. با توجه به شرایط دورانی که موسسه فرانکلین در ایران پا گرفت و نیز نقش عمده آمریکا در شکل‌گیری این نشر، تاکنون بحث و نظرات متفاوتی درباره این موسسه و عملکرد آن شکل گرفته است که عمدتا به نقش حمایتی و تفکر حاکم بر این موسسه انتقاداتی دارد و البته بخش عمده‌ای از صاحب‌نظران نیز این موسسه را آغازگر نشر مدرن ایران می‌دانند که در عین حال بنا داشت با تسلط تفکر لیبرال، بدیلی برای تفکر مسلط چپ در ایران ایجاد کند. کتابِ «برنامه کتاب فرانکلین در ایران: آموزش و جنگ سرد فرهنگی در خاورمیانه» نوشته مهدی گنجوی تحقیقی مفصل بر مبنای اسناد و مدارک موجود درباره این موسسه است که اخیرا با ترجمه زهرا طاهری در نشر شیرازه منتشر شده است. این کتاب می‌کوشد ضمن بررسی اسناد و تحلیل تاریخیِ تأثیرات بین‌المللیِ برنامه کتاب فرانکلین (1331-1356) در زمینه صنعت چاپ و انتشار کتاب و سیاستگذاری‌های آموزشی در خاورمیانه، مناسبات بین امپریالیسم، دولت و نظام تولید دانش را نیز مورد بررسی قرار دهد.


نویسنده‌ای که از میان مردم برخاست

جلال آل‌احمد بی‌تردید یکی از مسئله‌زاترین روشنفکران و نویسندگان معاصر بوده است که موافقان و مخالفان بسیاری داشته و آرا و نظراتش به ویژه در «غرب‌زدگی» با انتقادات زیادی مواجه شده است. او از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین روشنفکرانِ صد سال اخیر ایران خوانده‌اند که حضوری فعال در فضای فرهنگی و سیاسی دورانش داشت و به‌واسطه نزدیکی و دوستی با خلیل ملکی و مصطفی شعاعیان بیش از دیگر نویسندگان زمانه‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای سیاسی شناخته شد. امید طبیب‌زاده، پژوهشگر و منتقد ادبی، اخیرا در کتابی با عنوان «جلال آل‌احمد و معاصرانش» به جنبه‌های مختلفی از این شخصیت فرهنگی-سیاسی پرداخته است. این کتاب در چهار مقاله، مناسباتِ آل‌احمد با معاصرانش هم‌چون نیما یوشیج، همایون صنعتی‌زاده، ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی را بازخوانی کرده و جایگاهِ تعیین‌کننده جلال آل‌احمد را در دورانش نشان می‌دهد.


انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند

انور خامه‌ای یکی از جوان‌ترین اعضای گروه معروف به پنجاه‌وسه نفر و یکی از سران انشعاب 1326 از حزب توده بود و از شاگردان تقی ارانی به شمار می‌رفت. همایون کاتوزیان در کتابِ تازه منتشرشده خود، «تاریخ چیست؟» در مقاله‌ای به زندگیِ سیاسی انور خامه‌ای پرداخته است. «تاریخ چیست؟» مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌های کاتوزیان در چند سال اخیر است که در این کتاب برحسب موضوع آنها گردآوری شده است. مباحث نظری، تاریخ معاصر، ادبیات و خاطرات شخصی از بخش‌های مختلف کتاب است و بیراه نیست که تاریخ معاصر بخشِ خواندنی و مفصل کتاب باشد، چراکه همایون کاتوزیان در این سا‌ل‌ها بیش از هر چیز به اعتبار تاریخ‌نگاری‌هایش شناخته شده است. او در مقاله «انور خامه‌ای» یکی از مطالبِ بخش تاریخ معاصر کتاب، این فعال سیاسی را از ارادتمندان ارانی می‌خواند که در زندان مارکسیست شد.


چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی یکی از چهره‌های درخشان انقلاب مشروطه بود که به خصوص مورد توجه جناج رادیکال نهضت مشروطه قرار داشت. زندگی او به عنوان یک مبارز انقلابی با دیدگاه‌های چپ، مثل زندگی هر انقلابی دیگری، مسیری سنگلاخ و پرپیچ‌وخم بود. از آغاز که در شهریور 1281 خورشیدی برای نصب یک کارخانه برق در شهر مشهد به ایران آمد تا بهار سال 1290 که به اجبار تبعید از ایران رفت، زندگی او فراز و نشیب‌ها زیادی را سپری کرد. درباره زندگی و فعالیت‌های حیدرخان چندین کتاب تاکنون منتشر شده و به تازگی نیز روایتی تازه از زندگی این انقلابی سوسیالیست ایرانی منتشر شده که سوال‌هایی تازه درباره سوسیال دموکراسی در ایران طرح کرده است.


زندگی کوتاه تقی ارانی

تشکیل دادگاه برای زندانیان سیاسی پدیده‌ای تازه بود که اولین بار در مورد گروه 53 نفر برگزار شد. شاخص‌ترین چهره این گروه، تقی ارانی بود که 18 اردیبهشت 1316 در منزلش در تهران به دست پلیس رضاشاه دستگیر شد. زندگینامه تقی ارانی، مهم‌ترین چهره متفکران چپ مستقل با عنوانِ «تقی ارانی: یک زندگی کوتاه» نوشته یونس جلالی اخیرا در نشر مرکز منتشر شده است. این زندگینامه به قولِ مولفش نوعی سفرنامه است، روایت دورانی که یک قرن با ما فاصله دارد اما منظرها و مشغله‌های آن تفاوت چندانی با چالش‌های زمان حال ندارند. این از یک‌سو کُندی تغییرات بنیادی جوامع را نشان می‌دهد و از سویی این واقعیت را بیان می‌کند که تحولات تاریخی تنها پس از سپری شدن دوره‌های طولانی به وقوع می‌پیوندند. جلالی کشفیات نظریِ ارانی را موضوع محوری کتابش می‌خواند، یافته‌هایی که به قیمت جانِ قهرمان کتاب تمام شد و زندگی او را کوتاه کرد.


بعد از حمید اشرف

بازخوانیِ تاریخ معاصر خاصه روند تحولاتِ سیاسی کشور بدون پرداختن به جریانات و احزاب سیاسی موثر در ادوار مختلف ممکن نخواهد بود. یکی از این جریان‌های سیاسی «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» است که در تاریخ معاصر ما نقش بسزایی داشته و از این‌رو در چند دهه گذشته تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی پیرامون عملکرد این سازمان مطرح شده است. کتاب «در وادی انقلاب» که به تازگی به گردآوری انوش صالحی در انتشارات نگاه منتشر شده است، مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در دورانِ سرنوشت‌ساز منتهی به انقلاب 57 یعنی سال‌های 1355 تا 1357 بررسی می‌کند که سازمان به مرحله تازه‌ای از مبارزه عملی وارد می‌شود که آن را «توده‌ای شدن مبارزه» می‌خواند. بررسی مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران به‌عنوان شاخص‌ترین جریان چپ آن دوره در آستانه انقلاب برای درک چرایی تحولات سیاسی آن دوره ضرورت دارد. «در وادی انقلاب» این امکان را فراهم می‌کند تا خواننده مشتاق تاریخ معاصر ایران با بازخوانی اسناد و مدارک سازمانی به شناختِ بی‌واسطه‌ای از مواضع یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی آن ایام دست پیدا کند. در واقع این کتاب بیش از آنکه به تحلیلِ سازوکار و افکار و عقاید این جریان سیاسی بپردازد، به گردآوری اعلامیه‌ها و سایر اسناد و مدارک مربوط به سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران در حد فاصل تیرماه 1355 تا اسفند 1357 پرداخته است.