تیرماه سال ۱۳۷۴ کریم سنجابی رهبر جبهه ملی ایران در ۹۲ سالگی در آمریکا درگذشت. سنجابی سیاستمدار و مدرس حقوق بود. در دوران زمامداری دکتر مصدق مشاور نزدیک او بود و مدت کوتاهی هم در دولت موقت انقلاب وزیر خارجه شد. در آستانه پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، هم نامش بهعنوان یکی از گزینههای جدی برای نخستوزیری چه از سوی رژیم پهلوی و چه از سوی رهبر انقلاب مطرح بود. با این همه سنجابی در سیاست کامیاب نشد. اگرچه روزهای پرشور نهضت ملی نفت و شعلههای بلند انقلاب ۵۷ را درک کرد و در هر دو جنبش نقش داشت اما به اهدافی که برای ایران در ذهن داشت نرسید. او ۱۸ ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد در اختفا زندگی کرد و پس از حوادث سال ۱۳۶۰ نیز بیش از یک سال مخفیانه زیست. او نیز همچون بسیاری از رهبران اپوزیسیون در ایران، سالهای طولانی از عمر خود را منتقد و مطرود نظم مستقر بود و فقط چند ماهی در زمان لرزان شدن ساختارهای استبدادی در ایام نهضت ملی نفت و در آستانه انقلاب 1357 بود که توانست نقشآفرین باشد. کریم سنجابی معتقد بود ایرانیان باید حق تعیین سرنوشت خودشان را در دست داشته باشند و معتقد بود با استقرار نظم سیاسی تابع قانون اساسی مشروطه، این حق از طریق برگزاری انتخابات آزاد محقق خواهد شد. اما شعار انتخابات آزاد که سنجابی در دهههای مختلف آن را تکرار کرد، هیچگاه بهطور کامل محقق نشد و امتداد نیز نیافت.
دکتر سنجابی در سالهای پس از پیروزی انقلاب، زمانی که در دهه شصت در حالت تبعید در آمریکا زندگی میکرد، در گفتوگوی مفصلی با برنامه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد، خاطرات یک عمر زندگی سیاسی پرفرازونشیبش را بازگفت. او در سال ۱۳۶۸ این خاطرات را تکمیل کرد و با عنوان «امیدها و ناامیدیها؛ خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی» منتشر نمود تا به این وسیله، تاریخ مبارزات سیاسیاش را مستند کرده باشد. خاطرات سنجابی علاوه بر آنکه ما را با کاراکتر او آشنا میسازد، منبع بسیار مناسبیست برای بازخوانی مواضع و کارنامه جبهه ملی ایران در برهههای حساس زمانی همچون ایام نهضت ملی، دوران نخستوزیری علی امینی در ابتدای دهه چهل و بهخصوص روزهای پرالتهاب انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷.
۱
کریم سنجابی از ایل سنجابی ساکن در کرمانشاه برخاست. پدرش رئیس ایل بود. سنجابیها از حامیان انقلاب مشروطه بودند اما در جریان جنگ جهانی اول، ایل سنجابی از در مخالفت با انگلیس درآمد و به همین دلیل ارتش انگلیس ایل سنجابی را تار و مار کرد و پدر کریم سنجابی را به اسارت برد. آنچنان که سنجابی در خاطراتش ذکر کرده، سلیمانمیرزا اسکندری، شاهزاده سوسیالیست قاجاری که بعدها در تأسیس حزب توده ایران نقش داشت، در همان ایام، میهمان ایل سنجابی بود و هنگام مراجعت به تهران، کریم و برادرش را به تهران آورد و در مدرسه علوم سیاسی تهران ثبتنام کرد. سنجابی در دوران رضاشاه برای تحصیل راهی فرانسه شد و پس از کسب دکترای حقوق به ایران بازگشت.
۲
ورود دکتر سنجابی به سیاست اما بعد از شهریور ۱۳۲۰، یعنی ایام پایان دیکتاتوری رضاشاه بود. ایامی که فضای باز سیاسی ناشی از سقوط پهلوی اول، همراه با میانداری عقاید متنوع سیاسی در ایران بود. گروه بزرگی از جوانان و روشنفکران هوادار چپ و اتحاد شوروی بودند و گروهی دیگر عقاید تند پانایرانیستی داشتند که بعضاً تنه به فاشیسم و هواداری از نازیها میزد. در چنین وضعیتی، سنجابی و چند تن از یاران جوانش حزبی به نام میهن تأسیس کرده بودند. به گفته سنجابی در خاطراتش، هدف از تأسیس حزب میهن مقابله با احزابی بود که به خارج وابستگی داشتند و به همین لحاظ از همان ابتدا هم نیروهای شوروی در مناطق تحت نفوذ خود با تشکیلات محلی حزب میهن برخورد میکردند. دکتر سنجابی در خاطراتش از مبارزات حزب میهن با حزب توده میگوید: «حزب توده با ما و ما با آنها در افتادیم. آنها شعار میدادند علیه استعمار و ارتجاع مبارزه کنید. ما شعار میدادیم علیه هرگونه استعمار مبارزه کنید، علیه استعمار سرخ و سیاه مبارزه کنید و آنها از این کلمات ما بسیار آزرده میشدند و میگفتند اگر شما آزادیخواه و ملی هستید چرا با ما درمیافتید؟»[1]
با این حال حزب کوچک سنجابی مدتی بعد با حزب ایران، به دبیرکلی اللهیار صالح وحدت کرد و شرایط در میانه دهه بیست بهگونهای شد که حزب ایران، که روزگاری برخی اعضایش با حزب توده مخالف بودند، در کابینه قوامالسلطنه با حزب توده متحد و مؤتلف شدند. این ائتلاف در اوج ماجرای فرقه دمکرات آذربایجان بود و سنجابی در چارچوب همین ائتلاف، با پیشهوری هم دیدار کرد. موضوعی که در سالهای بعد، دستاویز همیشگی مخالفانش برای حمله به سابقه سیاسی او بود. سنجابی در خاطراتش درباره این موضوع چنین نوشته: «قوامالسلطنه به ما گفت شما با تودهایها و با پیشهوریها گرم بگیرید و آنها را نصیحت کنید. این ائتلاف در واقع زمینهای برای پیشرفت سیاست دولت وقت قوامالسلطنه و برای کاری بود که نتیجۀ نهاییاش تخلیۀ قوای روس از ایران باشد.»[2]
۳
با جدیتر شدن مبارزات برای ملی شدن صنعت نفت ایران بهخصوص از سال ۱۳۲۸، دکتر سنجابی به دکتر مصدق نزدیک شد. قرابت فکری و سیاسیای که آن را تا پایان عمر حفظ کرد. او از جمله اساتید دانشگاهی بود که در جریان تحصن دکتر مصدق در دربار در اعتراض به آزاد نبودن انتخابات، او را همراهی کرد. وقتی مصدق به نخستوزیری رسید وزیر فرهنگ در کابینه او شد. اما دولت دکتر مصدق به دنبال اجرایی شدن قانون ملی شدن صنعت نفت و اخراج انگلیسیها از آبادان، درگیر مرافعه حقوقی با انگلستان و طرح شکایت این کشور علیه ایران در مجامع جهانی مانند شورای امنیت و دیوان دادگستری لاهه شد. سنجابی در این زمان، مشاور حقوقی مصدق بود و همراه با او برای دفاع از حقوق ایران راهی جلسه شورای امنیت شد. روایت سنجابی از جلسه شورای امنیت درباره بحران نفت ایران چنین است: «در جلسه شورای امنیت آقای دکتر مصدق به فرانسه نطق مختصری ایراد کرد و بعد با حالت هیجان خطاب به اعضای شورا گفت ، ملت ایران ملت مظلومی است شما به این ملت رحم بکنید و نگذارید که زورگویان این ملت را که بر خاکستر سیاه نشسته است از بین ببرند. بعد از ایشان متن لایحه ما را آقای اللهیار صالح خواند. از آن پس نمایندگان مختلف مذاکره و صحبت و اظهارنظر کردند. نماینده دولت شوروی اظهار داشت که اگر شورای امنیت بخواهد علیه ایران رأی صادر کند وتو خواهد کرد. نماینده فرانسه پیشنهاد کرد که چون این دعوا در دیوان لاهه مطرح شده و چون دولت ایران اعتراض به صلاحیت دیوان دارد تا موضوع صلاحیت دیوان لاهه رسیدگی نشده، رسیدگی به این امر در شورای امنیت متوقف گردد به پیشنهاد نماینده دولت فرانسه رأی گرفتند و تصویب شد و این در واقع پیروزی بزرگی برای ایران بود زیرا شورای امنیت دعوای دولت انگلیس را متوقف ساخت.»[3]
دکتر سنجابی در ادامه تلاشهایش در کنار مصدق برای دفاع از ملی شدن صنعت نفت ایران، در سال ۱۳۳۱، در سفر به لاهه بهعنوان قاضی اختصاصی ایران، تلاش کرد طرح دعوای انگلیس در دیوان لاهه را به شکست بکشاند. او با اینکه با حضور در لاهه مخالف بود و آن را «قربانگاه» میدانست، یک پیروزی تاریخی به دست آورد و در این دادگاه پیروز شد. ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ وقتی دولت مصدق سقوط کرد، شایع شد که سنجابی در جریان حوادث قبل از کودتا مجری به زیر کشیدن مجسمههای سلطنتی بوده و به همین دلیل تحت تعقیب قرار گرفت. سهم دکتر شایگان از همراهی با نهضت ملی و مشاوره به مصدق، ۱۸ ماه زندگی مخفی دور از دست فرمانداری نظامی دولت کودتا در تهران بود.
۴
فعالیت سیاسی سنجابی مانند بقیۀ هواداران مصدق بعد از کودتا کمرنگ شد. اما او توانست بعد از عفو توسط شاه برای تدریس به دانشگاه برگردد. وقتی در اواخر دهۀ سی، شاه زیر فشار امریکا مجبور شد به فضای باز سیاسی تن دهد، سنجابی بهعنوان یکی از مؤثرین جبهۀ ملی فعالیت سیاسی را از سر گرفت. در این دوره او برگزاری انتخابات آزاد را خواستۀ اصلی جبهۀ ملی میدانست و خواهان انحلال و ادغام همۀ احزاب ملی در جبهه بود. وقتی علی امینی به صدارت رسید، سنجابی سرسختترین مخالف او در جبهۀ ملی بود و امینی را وابسته به بیگانه و دولتش را غیرقانونی خواند. در این دوره سنجابی سه بار به زندان افتاد و ماهها حبس را در قزلقلعه تحمل کرد اما تلاشهای سنجابی و یارانش برای کنش مؤثر سیاسی در چارچوب جبهه ملی دوم و سوم، در نتیجه اختلافات داخلی و فشارهای حکومت به جایی نرسید و عقیم ماند. تا اینکه با آغاز نهضت انقلابی در ایران، سنجابی محور فعالیتهای شخصیتهای ملیگرا در جبهۀ ملی ایران شد. نامۀ سرگشادهاش به شاه همراه با دو شخصیت دیگر، بختیار و فروهر را نقطۀ شروع انقلاب اسلامی ارزیابی کردهاند. در بخشی از این نامه مشهور سرگشاده خطاب به شاه چنین آمده بود: «تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواریهایی که آینده ایران را تهدید میکند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیاء حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات و اجتماعات، آزادی زندانیان و تبعیدشدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند.». بهرغم این کنش سیاسی مشترک با بختیار و فروهر، دکتر سنجابی از آغاز نهضت گرفتار اختلاف با دیگر شخصیتهای ملی و مذهبی همچون بازرگان، صدیقی و بختیار بود. سنجابی جزو آن دسته از سران جبهۀ ملی محسوب میشد که خواهان براندازی حکومت پهلوی بود. اعلامیۀ سهمادهای که در پاریس صادر کرد، اعلان سیاست جبهۀ ملی مبنی بر براندازی شاه و بیعت با امام بود. در این بیانیه کوتاه که تیر خلاص جبهه ملی به حکومت شاه بود آمده بود: «سلطنت کنونی ایران با نقض مداوم قوانین اساسی و اعمال ظلم و ترویج فساد و تسلیم در برابر سیاست بیگانه فاقد پایگاه قانونی و شرعی است. جنبش ملی اسلامی ایران با وجود بقای نظام سلطنتی غیرقانونی، با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهد کرد. نظام حکومت ایران باید بر اساس موازین اسلام و دموکراسی و استقلال به وسیلۀ مراجعه به آرای عمومی تعیین گردد».
شاه رفت و انقلاب اسلامی پیروز شد. در یکی دو سال پس از پیروزی انقلاب، دکتر سنجابی ظهور و بروزهایی در سیاست داشت اما فضای تند و انقلابی آن سالها، خیلی زود امثال دکتر سنجابی را که قائل به مبارزات پارلمانی و مرحله به مرحله بودند از صحنه سیاست حذف کرد.
۱.خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، ص۷۱
۲.همان، ص۷۶
۳.همان ص۱۱۱