آدم سیاسی نبوده‌ام

سیاست، تاریخ و نفت در گفت‌وگو با عباس کیارستمی

1399/12/02

کتابِ «گفت‌وگو با عباس کیارستمی» تنها چند ماه پس از مرگِ ناگهانی عباس کیارستمی آماده انتشار شد. این کتاب سه بخش مفصل دارد که به زندگی هنری کیارستمی می‌پردازد و در خلالِ گفت‌وگوها به زندگی و افکار این هنرمند هم نقب می‌زند. یک: تصویر، فیلم و عکاسی. دو: تولد و خانواده، دوران کودکی و مدرسه، علاقه به فیلم، شعر و سینما و موسیقی، فیلم‌سازی در ایران و خارج از کشور، گرایش به سینما و ... . سه: فیلم‌شناسی، فیلم کوتاه، بلند و بعد هم کتاب‌شناسی، نمایه و اشخاص. عباس کیارستمی بیش از هر چیز به فیلم‌سازی‌اش معروف است و بدیهی است که عمده بحث‌های کتاب پیرامون فیلم و تصویر و سینمای او باشد. «می‌گویند که در آغاز کلمه بود، اما برای من، آغاز همیشه با یک تصویر است. وقتی درباره یک گفت‌وگو فکر می‌کنم، همیشه اول تصویری از آن به خاطرم می‌آید. و چیزی که در عکاسی خیلی دوست دارم، ثبت یک لحظه واحد است: لحظه‌ای کاملا زودگذر و فرّار. شما عکس را می‌گیرید و ثانیه‌ای بعد همه‌ چیز تغییر کرده.» برای کیارستمی همه چیز از تصویر آغاز می‌شود و همین است که حجمِ بیشتر کتاب به موضوع سینما اختصاص دارد و بحثِ سینمای بدنه و سینمای مستقل، وضعیت سینماگران مستقل که کیارستمی از این گروه است و سینمای موج نو و فیلم‌هایی که کیارستمی ساخته است. در یکی از بخش‌های جالب‌توجه و متفاوتِ کتاب، کیارستمی درباره سیاست و نفت و تاریخ ایران می‌گوید و اینکه هرگز آدم سیاسی نبوده است.

 

نوجوانی عباس کیارستمی با دوره مهم و سرنوشت‌سازی در تاریخ معاصر ما مصادف است. دورانی پُر از برخورد بین مصدق و هوادارانش و شاه که به ملی شدنِ نفت و کودتا منجر شد. کیارستمی آن روزها چنین روایت می‌کند: «یادم هست اوایلِ برخوردهای دکتر محمد مصدق و شاه بود و زمینه‌های وقوع کودتای 28 مرداد 1332. آن موقع ما چهارده پانزده‌ساله بودیم و یادم هست که بچه‌های بزرگ‌تری در محله ما بودند که هم‌کلاسی ما بودند. وقتی اولین مدرسه باز شد، کسانی که قبلا به مدرسه نرفته بودند، آمده بودند و در کلاس اول ابتدایی می‌نشستند. مثلا بچه‌های دوازده سیزده‌ساله. بعدها ما هم‌کلاسی‌های هجده نوزده بیست‌ساله‌ای داشتیم که فعالان سیاسی بودند.» کیارستمی می‌گوید به لطف پدرش او قاطی مسائل سیاسی آن دوران نمی‌شود و به جناح یا جبهه سیاسی خاصی تمایل پیدا نمی‌کند یا وارد هیچ فعالیت سیاسی نمی‌شود: «این را مدیون پدرم هستم. الان در هفتادسالگی، در هفتاد و یکی دوسالگی، و با شناختی که راجع به وضعیت سیاسی امروز ایران پیدا کرده‌ام، می‌بینم که واقعا پدرم از این نظر چه حق بزرگی به گردن من دارد.» دوستان و هم‌کلاسی‌های سیاسی کیارستمی اما در آن دوره آدم‌های غیرسیاسی چندان روی خوشی نشان نمی‌دادند: «هم ما را تحویل می‌گرفتند هم ما را تحویل نمی‌گرفتند. ولی ما می‌دانستم که یک خبرهایی هست. پانزده شانزده سال‌مان بود و از همه جا بی‌خبر بودیم. می‌دیدیم که آن‌ها به اتوبوس‌ها آویزان می‌شوند و به جاهایی می‌روند و برمی‌گردند. ولی تربیت خانوادگی ما به شکلی بود که اساسا بیرون بودن از خانه، به هر دلیلی و شرکت در مسائل جنبی برای‌مان مقدور نبود. حالا چه آن اجتماع برای موافقت چیزی بود یا در مخالفت آن. چه پدرم به آن اجتماع یا جناح اعتقاد داشت و چه نداشت. او همان موقع چیزی می‌گفت که من الان بعد از شصت سال می‌بینم چقدر درست و دقیق گفته.» از همین‌جاست که کیارستمی با یادآوری اعتقاد پدرش، از افکار خود درباره سیاست و نفت می‌گوید: «پدرم می‌گفت تمام مشکلات ما ناشی از نفت زیر پای‌مان است. و ما تا وقتی نفت داریم این مشکلات و مسائل را هم داریم که مثلا یک روز مرگ بر این بگویم و یک روز دیگر مرگ بر آن. و بنابراین ما باید مسائل سیاسی را با فاصله نگاه می‌کردیم و به آن نزدیک نمی‌شدیم. یا خودمان را درگیر آن نمی‌کردیم که بک وقت گریبان‌مان را بگیرد. الان که با فاصله شصت‌ساله به آن حرف پدرم نگاه می‌کنم، می‌بینم که مسائل ما حالا حالاها حل نمی‌شود.»

کیارستمی معتقد است همه دعواها بر سر نفت بوده است. مسئله‌ای که همچنان با ما است و تاریخ ما با آن گرده خورده است. «الان من دارم به این قضیه پی می‌برم و اگر بخواهم رأیی صادر بکنم، همان را به خودم یادآوری می‌کنم که واقعا به نظر می‌آید که مشکلات ما حل نخواهد شد. ما ملت با فرهنگ و به‌خصوص باهوشی هستیم. این را به این دلیل می‌گویم که تقریبا در اکثر کشورهای دنیا، ورک‌شاپ داشته‌ام و کار کرده‌ام. بعد از سه چهار روز، کاملا میزان توان و هوشمندی آدم‌ها را در گرفتن آن چیزی که قرار است بگیرند می‌فهمم. برای اینکه با تئوری خاصی با آن‌ها کار می‌کنم که شبیه کارهایی که قبلا راجع به سینما می‌کردند و می‌کنند نیست. بنابراین در این گیرایی، در این هوشِ درک موقعیت، درک لحظه، می‌توانم بگویم که ایرانی‌ها واقعا استثنایی‌ هستند. یعنی باهوش‌ترین آدم‌هایی که در طول این سال‌ها دیده‌ام ایرانی بوده‌اند. ولی ببین چه تاریخ وحشتناکی داریم. من یک خلاصه تاریخ دارم که هر بار به آن مراجعه می‌کنم. خیلی خوب است. تاریخ برای نوجوانان است. هر دوره پنجاه‌ساله را در یک تا یک صفحه و نیم خلاصه کرده... الان احتمالا باید در کارتن باشد. کتابِ زردِ سبک... خیلی قدیمی است، ولی خیلی خوب است.»

کیارستمی از تاریخی سخن می‌گوید که انگار مدام تکرار شده است و هر دوره‌ای یک بار دیگر با همان مسائل قبل مواجه بوده و چندان تفاوت ندارد: «وقتی شما به تاریخ ایران مراجعه می‌کنید، می‌بینید که هیچ پنجاه سالی با پنجاه سال قبل، تفاوت عمده‌ای ندارد. به‌جز آنکه ما در هر دوره، پدیده‌های نوظهوری داشته‌ایم. مثلا الان عصر اینترنت است. ولی تاریخ ما خیلی بدوی است. یعنی هیچ تفاوتی با پنجاه سال قبل ندارد. و چیزی که هرگز از خاطر من نمی‌رود همان حرف پدرم است که می‌گفت مشکل ما مشکل نفت است و تا وقتی که ما این نفت را داریم، همه این اتفاق‌ها می‌افتد و ما، در واقع عواملی هستیم که برای آن‌ها کار می‌کنیم. هیچ ملتی به‌اندازه ملت ایران بابت آزادی، خون نداده است... لااقل در صدسال گذشته.»

 کیارستمی معتقد است ملتِ ایران نسبت به دیگر کشورهای مشابه بهای زیادی برای آزادی پرداخته‌اند و به‌قدر این بها به دستاوردی نرسیده‌اند، چه آنکه وضعیت تاریخ ما همواره اسف‌بار بوده است: «کافی است نگاهی به صفحات تاریخ بیندازد. خوب، این سال‌ها انقلاب‌هایی اطراف ما شده، ولی نسبت به ایران، تفاوت‌های عمده‌ای داشت. اولا زمانش این‌طور نبود، و بعد هم فرهنگ ما اجازه این خونریزی و بدویت را نسبت به کشورهای عربی نمی‌دهد. با وجود این، نگاه کنید و ببینید چه وضعیت تاریخی عجیب‌وغریب غیرقابل باوری داریم. واقعا اسف‌بار است. یک چیز باید در طی این سال‌ها مشترک باشد، با وجود این‌همه قهرمان، این‌همه آدم‌های خوش‌نیت که حتی وقتی در راه خدا هم کار می‌کنند، هیچ اتفاقی در این مملکت نمی‌افتد. یعنی وقتی مقایسه می‌کنیم می‌بینیم که وضعیت ما هیچ تفاوتی نکرده است با روزگاری که آدم‌ها در راه خلق و برای آزادی مردم و آزادی خلق و رفاه ملت کار می‌کردند. هیچ تفاوتی نکرده است.» از نظر کیارستمی همه این‌ها یک دلیل واحد دارد و آن، نفت است. نفت. «که به مارماهی ماند. سنایی ضمن قصیده‌ای در مدح بهرام شاه می‌گوید: به مارماهی مانی نه این تمام و نه آن/ منافقی چه کنی مار باش یا ماهی. که احتمالا برای چنین جانوری گفته. برای نفت.»

کیارستمی حتی مسئله نفت را فراتر از این می‌داند و باور دارد که راه دشوار آزادی در کشور ما به همین خاطر بوده است. «همیشه با ما معاملاتی می‌شود... البته الان آن‌قدر صراحت دارد که زیاد لازم نیست منتظر بمانیم تا این زمان بگذرد و بفهمیم چه خبر بوده. الان هر کس اندک هوش و ذکاوتی داشته باشد، می‌تواند حدس بزند که در پس پرده چه خبر است. به همین خاطر، وقتی نگاه می‌کنیم خیلی افسوس می‌خوریم. من فقط تأثرم بیشتر می‌شود وقتی می‌بینم این‌همه آدم، در راه آزادی و حقوق انسانی، جان‌شان را فدا کرده‌اند. وقتی می‌بینم که بعد از سال‌ها جان‌فشانی، به خواسته‌های‌شان نمی‌رسند. بعد که دقیق می‌شوم می‌بینم که باید حتما پای یک عامل خیلی گردن‌کلفت در میان باشد. عاملی که از خادم، خاطی و خیانتکار می‌سازد. چون تصور نمی‌کنم آن آدم خادم، وقتی شروع به کار می‌کند، دوست داشته باشد که یک روز کارش به اینجا بکشد.»

شاید از این‌روست که کیارستمی تاریخ سیاسی ایران را یک تکرار بی‌وقفه می‌بیند که در آن نفت مسائل را به هم پیوند داده  حتی از خادم، خائن و خاطی ساخته است. پس اینکه کیارستمی می‌گوید سیاسی نبودنش را به معنای تعلق نداشتن به حزب سیاسی یا تمایل خاص سیاسی، مدیون پدرش است و خود را سیاسی نمی‌داند: «من در هیچ دوره‌ای آدم سیاسی به این مفهوم نبوده‌ام.»

 

* «گفت‌وگو با عباس کیارستمی»، مهدی مظفری ساوجی، انتشارات کتاب آبان


عباس کیارستمی گفت‌وگو با عباس کیارستمی

دیگر مطالب نقد کتاب

زندگی یک شورشی

میخائیل الکساندروویچ باکونین از چهره‌های انقلابی قرن نوزدهم بود که در 30 می 1814 در خانواده‌ای اشرافی در روسیه متولد شد. باکونین با رها کردن ارتش به جنبش رادیکال انقلابی پیوست و در کشورهای مختلفی به مبارزه پرداخت. او از مهم‌ترین چهره‌های آنارشیسم جمع‌گرا بود و با هر نوعی از قانون و حکومت مخالف بود. باکونین در سال‌های زندگی‌اش از فرانسه اخراج شد، در آلمان هم بازداشت شد و به مرگ محکوم شد. در اتریش هم همین اتفاق برایش تکرار شد و در نهایت به روسیه بازگردانده شد و در آنجا به زندان و تبعید محکوم شد اگرچه در نهایت دست به فرار زد. باکونین زندگی شگفت‌آوری داشت و نظریه سوسیالیسم آزای‌خوانه‌‌ای که در دوره پایانی عمرش مطرح کرد هنوز اهمیت دارد.  


پس از کودتا

برنامه کتاب فرانکلین، یک برنامه سازمان آمریکایی خصوصی و غیرانتفاعی بود که در سال 1331 در بحبوحه جنگ سرد تأسیس شد. نهادهای دولتی و برخی از شرکت‌های خصوصی ایالات متحده در شکل‌گیری این برنامه و حمایت مالی از آن نقش داشتند. با توجه به شرایط دورانی که موسسه فرانکلین در ایران پا گرفت و نیز نقش عمده آمریکا در شکل‌گیری این نشر، تاکنون بحث و نظرات متفاوتی درباره این موسسه و عملکرد آن شکل گرفته است که عمدتا به نقش حمایتی و تفکر حاکم بر این موسسه انتقاداتی دارد و البته بخش عمده‌ای از صاحب‌نظران نیز این موسسه را آغازگر نشر مدرن ایران می‌دانند که در عین حال بنا داشت با تسلط تفکر لیبرال، بدیلی برای تفکر مسلط چپ در ایران ایجاد کند. کتابِ «برنامه کتاب فرانکلین در ایران: آموزش و جنگ سرد فرهنگی در خاورمیانه» نوشته مهدی گنجوی تحقیقی مفصل بر مبنای اسناد و مدارک موجود درباره این موسسه است که اخیرا با ترجمه زهرا طاهری در نشر شیرازه منتشر شده است. این کتاب می‌کوشد ضمن بررسی اسناد و تحلیل تاریخیِ تأثیرات بین‌المللیِ برنامه کتاب فرانکلین (1331-1356) در زمینه صنعت چاپ و انتشار کتاب و سیاستگذاری‌های آموزشی در خاورمیانه، مناسبات بین امپریالیسم، دولت و نظام تولید دانش را نیز مورد بررسی قرار دهد.


نویسنده‌ای که از میان مردم برخاست

جلال آل‌احمد بی‌تردید یکی از مسئله‌زاترین روشنفکران و نویسندگان معاصر بوده است که موافقان و مخالفان بسیاری داشته و آرا و نظراتش به ویژه در «غرب‌زدگی» با انتقادات زیادی مواجه شده است. او از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین روشنفکرانِ صد سال اخیر ایران خوانده‌اند که حضوری فعال در فضای فرهنگی و سیاسی دورانش داشت و به‌واسطه نزدیکی و دوستی با خلیل ملکی و مصطفی شعاعیان بیش از دیگر نویسندگان زمانه‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای سیاسی شناخته شد. امید طبیب‌زاده، پژوهشگر و منتقد ادبی، اخیرا در کتابی با عنوان «جلال آل‌احمد و معاصرانش» به جنبه‌های مختلفی از این شخصیت فرهنگی-سیاسی پرداخته است. این کتاب در چهار مقاله، مناسباتِ آل‌احمد با معاصرانش هم‌چون نیما یوشیج، همایون صنعتی‌زاده، ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی را بازخوانی کرده و جایگاهِ تعیین‌کننده جلال آل‌احمد را در دورانش نشان می‌دهد.


انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند

انور خامه‌ای یکی از جوان‌ترین اعضای گروه معروف به پنجاه‌وسه نفر و یکی از سران انشعاب 1326 از حزب توده بود و از شاگردان تقی ارانی به شمار می‌رفت. همایون کاتوزیان در کتابِ تازه منتشرشده خود، «تاریخ چیست؟» در مقاله‌ای به زندگیِ سیاسی انور خامه‌ای پرداخته است. «تاریخ چیست؟» مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌های کاتوزیان در چند سال اخیر است که در این کتاب برحسب موضوع آنها گردآوری شده است. مباحث نظری، تاریخ معاصر، ادبیات و خاطرات شخصی از بخش‌های مختلف کتاب است و بیراه نیست که تاریخ معاصر بخشِ خواندنی و مفصل کتاب باشد، چراکه همایون کاتوزیان در این سا‌ل‌ها بیش از هر چیز به اعتبار تاریخ‌نگاری‌هایش شناخته شده است. او در مقاله «انور خامه‌ای» یکی از مطالبِ بخش تاریخ معاصر کتاب، این فعال سیاسی را از ارادتمندان ارانی می‌خواند که در زندان مارکسیست شد.


چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی یکی از چهره‌های درخشان انقلاب مشروطه بود که به خصوص مورد توجه جناج رادیکال نهضت مشروطه قرار داشت. زندگی او به عنوان یک مبارز انقلابی با دیدگاه‌های چپ، مثل زندگی هر انقلابی دیگری، مسیری سنگلاخ و پرپیچ‌وخم بود. از آغاز که در شهریور 1281 خورشیدی برای نصب یک کارخانه برق در شهر مشهد به ایران آمد تا بهار سال 1290 که به اجبار تبعید از ایران رفت، زندگی او فراز و نشیب‌ها زیادی را سپری کرد. درباره زندگی و فعالیت‌های حیدرخان چندین کتاب تاکنون منتشر شده و به تازگی نیز روایتی تازه از زندگی این انقلابی سوسیالیست ایرانی منتشر شده که سوال‌هایی تازه درباره سوسیال دموکراسی در ایران طرح کرده است.


زندگی کوتاه تقی ارانی

تشکیل دادگاه برای زندانیان سیاسی پدیده‌ای تازه بود که اولین بار در مورد گروه 53 نفر برگزار شد. شاخص‌ترین چهره این گروه، تقی ارانی بود که 18 اردیبهشت 1316 در منزلش در تهران به دست پلیس رضاشاه دستگیر شد. زندگینامه تقی ارانی، مهم‌ترین چهره متفکران چپ مستقل با عنوانِ «تقی ارانی: یک زندگی کوتاه» نوشته یونس جلالی اخیرا در نشر مرکز منتشر شده است. این زندگینامه به قولِ مولفش نوعی سفرنامه است، روایت دورانی که یک قرن با ما فاصله دارد اما منظرها و مشغله‌های آن تفاوت چندانی با چالش‌های زمان حال ندارند. این از یک‌سو کُندی تغییرات بنیادی جوامع را نشان می‌دهد و از سویی این واقعیت را بیان می‌کند که تحولات تاریخی تنها پس از سپری شدن دوره‌های طولانی به وقوع می‌پیوندند. جلالی کشفیات نظریِ ارانی را موضوع محوری کتابش می‌خواند، یافته‌هایی که به قیمت جانِ قهرمان کتاب تمام شد و زندگی او را کوتاه کرد.


بعد از حمید اشرف

بازخوانیِ تاریخ معاصر خاصه روند تحولاتِ سیاسی کشور بدون پرداختن به جریانات و احزاب سیاسی موثر در ادوار مختلف ممکن نخواهد بود. یکی از این جریان‌های سیاسی «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» است که در تاریخ معاصر ما نقش بسزایی داشته و از این‌رو در چند دهه گذشته تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی پیرامون عملکرد این سازمان مطرح شده است. کتاب «در وادی انقلاب» که به تازگی به گردآوری انوش صالحی در انتشارات نگاه منتشر شده است، مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در دورانِ سرنوشت‌ساز منتهی به انقلاب 57 یعنی سال‌های 1355 تا 1357 بررسی می‌کند که سازمان به مرحله تازه‌ای از مبارزه عملی وارد می‌شود که آن را «توده‌ای شدن مبارزه» می‌خواند. بررسی مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران به‌عنوان شاخص‌ترین جریان چپ آن دوره در آستانه انقلاب برای درک چرایی تحولات سیاسی آن دوره ضرورت دارد. «در وادی انقلاب» این امکان را فراهم می‌کند تا خواننده مشتاق تاریخ معاصر ایران با بازخوانی اسناد و مدارک سازمانی به شناختِ بی‌واسطه‌ای از مواضع یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی آن ایام دست پیدا کند. در واقع این کتاب بیش از آنکه به تحلیلِ سازوکار و افکار و عقاید این جریان سیاسی بپردازد، به گردآوری اعلامیه‌ها و سایر اسناد و مدارک مربوط به سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران در حد فاصل تیرماه 1355 تا اسفند 1357 پرداخته است.