رونمایی از مرگ یک شاعر

لورکا و دروغ فرانكو

1400/02/08

فدریکو گارسیا لورکا، شاعر بنام اسپانیایی، تنها 38 سال داشت که توسط فاشیست‌هاى مخالفِ جمهورى در گرانادا، در روزهای جنگِ داخلىِ سال ۱۹۳۶ سر به نیست شد. هرگونه اشاره به ‌نامِ لورکا و آثارش در رژیمِ فرانکو ممنوع اعلام شد و این ممنوعیت تا بیست سال بعد از مرگِ لورکا نیز ادامه پیدا کرد. با این‌که سرانجام در سال ۱۹۵۳، اجازه انتشارِ مجموعه‌اى از آثار لورکا صادر شد، انتشار این آثار با سانسور همراه بود و تمام آثارش نتوانست از تیغ سانسور بگذرد و در هزارتوی دیکتاتوری دوران ماند، تا سال 1975 که با مرگِ دیکتاتور، امکان بحث دوباره درباره لورکا، آثارش و مهم‌تر از آن، صحبت پیرامون قتل مرموز او مقدور شد. ازجمله کسانی که به فاش شدن رازها و پرده برداشتن از این وقایع کمک بسزایی کرد، ایان گیبسن، نویسنده ایرلندی، بود که به نوشتن زندگینامه لورکا روی آورد و پیش از آن‌که کتابِ جامع «زندگینامه فدریکو گارسیا لورکا» را بنویسد، کتاب «مرگ یک شاعر» را نوشت که بعدها یکی از فصل‌های زندگینامه لورکا شد. او در اين كتاب، دروغِ دولت فاشيستى فرانكو را مبنی بر اینکه مرگِ لوركا در حينِ اغتشاش‌های اولين لحظاتِ جنگ داخلى رخ داده است، برملا كرد. او هم‌چنین، بر گوشه‌هاى ناروشنِ شخصيت اين شاعر كه نرودا او را «چكيده‌ اسپانياى قرن‌ها و سنت‌هاى باستانى مردم آن سرزمين» می‌خواند، نور تاباند. نوری که گویی از گورِ دسته‌جمعىِ او و دیگرانی که همراهش تیرباران شدند، برمی‌خاست.

 

باید دورانِ دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا تمام می‌شد تا فدریکو گارسیا لورکا به‌مثابه یک شاعر آزاده کشف شود. یک دهه و اندی بعد از مرگِ دیکتاتور، فضاى سیاسىِ اسپانیا یکسره تغییر کرد و بعد از قرن‌هاى متمادى، دموکراسى بر این کشور حاکم شد. در همین دوران که محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها برداشته شد، عده‌ای از مورخان و مفسران درصدد برآمدند تا تاریخ را بازنویسی کنند، و این‌بار بدون هرگونه خط زدن و حذف و سانسور. پس چندان دور از انتظار نبود که نسل تازه‌ای از مورخان به بررسی دقیق وقایع جنگ داخلی بپردازند، اما در این میان اتفاق نامنتظره‌ای هم افتاد: مدارک و اسناد مهمی پیدا شد که همه گمان می‌کردند در دوران دیکتاتوری از بین رفته است و کشفِ این اسناد درست مثل یک معجزه بود، انگار مجرمان فراموش کرده بودند مدارک جنایات خود را از صحنه روزگار محو کنند. مسیرِ تغییر و تحولات چنان بود که به‌زودى دیگر هیچ نقطه ابهامى پیرامونِ چگونگىِ به قتل رسیدن لورکا باقى نماند. طبیعی است که مرگِ مرموز لورکا و ممنوعیت آثارش تا سال‌ها، از او شخصیتی ساخته بود که کنجکاوی بسیاری برمی‌انگیخت. از این‌رو، ایان گیبسن معتقد است: «درباره‌ هیچ نویسنده‌ اسپانیایى‌زبانى به‌اندازه‌ لورکا، در داخلِ اسپانیا و بیرون از مرزهاى آن کتاب منتشر نشده است. تنها استثنا، سروانتس، نویسنده‌ دن‌کیشوت است که سیصد سال قبل از لورکا زاده شد و فرصت بیشترى در اختیار دوستدارانِ آثارش گذاشت. اما تعداد ترجمه‌هایى که از آثار لورکا به زبان‌هاى بیگانه به چاپ رسیده، رکورد ترجمه‌هاى آثار سروانتس را هم مى‌شکند و از آن فراتر مى‌رود. اجراهاى متعددى نیز از نمایشنامه‌هاى او در کشورهاى مختلف جهان صورت گرفته و مورد استقبال واقع شده است. آخرین آن‌ها نمایشنامه‌هاى خانه‌ برناردا آلبا و مردم است که بیشتر از دو سال است در لندن با موفقیت بر روى صحنه است. پیداست شاعر آندلسى، پیام باارزشى براى همه‌ جهان دارد.»

گیبسن این پرسش را پیش می‌کشد که علتِ این استقبالِ روزافزون چیست و چه پیامى است که آثار لورکا را براى همه‌ دنیا این‌چنین جذاب و گیرا جلوه مى‌دهد؟ و خود چنین پاسخ می‌دهد: «نظر شخصىِ من این است که بهترین کارهاى لورکا، اعم از شعر و نمایشنامه، ما را به فطرت‌مان نزدیک مى‌کند و در دنیایى که روزبه‌روز بیشتر تحتِ نفوذِ کامپیوتر و ماشین است، با جدیت به یادمان مى‌آورد که ما جزء لاینفک طبیعت هستیم؛ طبیعتى که اکثرا سعى مى‌کنیم آن را از یاد ببریم. لورکا، زیر یکى از نقاشى‌هاى مرموز خود نوشته است: تنها انگیزه‌ ما براى ادامه‌ زندگى، رازِ نهفته در آن است! آثار لورکا به خاطر تخیل پرطراوت و خاکسارِ او، بیشتر از هر شاعر دیگرى، به ما امکان تجربه کردن این راز را مى‌دهد.»

گیبسن اعتقاد دارد که موقع خواندن اشعار لورکا، یا دیدن نمایشنامه‌های او، ما وارد دنیایى اساطیرى مى‌شویم؛ دنیایى زیر سلطه‌ نور جادویى ماه، جایى که انسان، تارى از بافته‌ ظریفِ زندگى ا‌ست. از این‌روست که سالیانِ سال، تحقیق و مطالعه در زندگى و مرگ چنین موجودِ شگفت‌انگیزى را براى خود سعادتى عظیم می‌داند. اما چرا گیبسن سراغ نوشتن زندگینامه لورکا رفت؟ یا به عبارت دیگر کدام وجه از زندگی این شاعر، او را به نوشتن زندگی‌اش و به قول خودِ گیبسن سال‌ها مطالعه درباره او واداشت؟ پیش از پرداختن به این موضوع شاید بهتر باشد شمه‌ای از بیوگرافی او را بدانیم:  

ایان گیبسن، نویسنده ایرلندی و زندگینامه‌نویسِ یکی از مطرح‌ترین شاعران معاصر، فدریکو گارسیا لورکا، در سال 1939 به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه و دانشگاهی خود را در دوبلین به پایان رساند، سپس به‌عنوان دانشیار در دانشگاه لندن خدمت کرد و سال‌ها به تدریس ادبیات مدرن اسپانیا پرداخت. زمانی که قصد کرد زندگینامه لورکا را بنویسد، مدت‌ها درباره این شاعر خوانده بود و از نزدیک با او و شرح احوالش آشنا بود. ایان گیبسن، پیش از نوشتن زندگینامه مفصلِ لورکا، کتابی درباره این شاعر نوشت که «قتل فدريكو گارسيا لوركا» (که به «مرگ یک شاعر» شهرت یافت) نام گرفت و معلوم است که چنین کتابی با موضوعی ممنوعه، بلافاصله توسطِ رژيمِ فرانكو تحريم شد. با همه این اوصاف، این کتاب، جايزه‌ بين‌المللىِ بهترين كتاب سال را به دست آورد و دست‌کم به دَه‌ زبان ترجمه شد. یکی از دلایلی که این کتاب توانست جایزه‌ای ارزشمند را نصیب نویسنده‌اش کند، جستجوی حقیقت بود. از این‌رو، زمانی که کتابِ «زندگينامه‌ فدريكو گارسيا لوركا» در سال 1989 تكميل و منتشر شد، آن را کتابی برای «عاشقان شعر و حقيقت» خواندند.

اما برگردیم به انگیزه‌ای که این استاد ایرلندی را به نوشتن زندگینامه لورکا واداشت؛ و آن چیزی نبود جز اتفاقِ خوشایند مرگ یک دیکتاتور. ایان گیبسن خود درباره روند نوشتن زندگینامه لورکا می‌نویسد: «در فوریه‌ ۱۹۷۸، زمانى که در جنوب فرانسه اقامت داشتم، نیازى مقاومت‌ناپذیر احساس کردم براى بازگشت به اسپانیا بعد از غیبتى هشت ساله و نوشتن زندگینامه‌ فدریکو گارسیا لورکا. ژنرال فرانکو سه سال قبل مرده بود و اسپانیا در فضاى باز سیاسى تغییرات حیرت‌آورى را تجربه مى‌کرد. کتابم درباره‌ مرگ شاعر به چاپ رسیده و با استقبال فوق‌العاده‌اى روبرو شده بود (اول‌بار به سال ۱۹۷۱ در پاریس به چاپ رسید) و زمان براى اقامت در مادرید و شروع کردن از جایى که ناتمام گذاشته بودم بسیار مناسب به نظر مى‌رسید.»

گیبسن عزم خود را جزم می‌کند تا کار را از جایی که ناتمام مانده بود ادامه دهد، منتها این بار نیاز به اطلاعات دقیق‌تر و مستندات بیشتری دارد و طبعا سراغِ نزدیکان لورکا می‌رود تا آنان را دعوت به همکاری کند. «پیشنهادم را درباره‌ تهیه‌ شرح حال لورکا با خواهرِ او، دُنا ایزابل گارسیا لورکا، در میان گذاشتم. نامه‌اى از او دریافت کردم که به من اجازه‌ بررسى در اوراق شاعر، شامل آثار ناتمامِ او، نامه‌هایش به خانواده و دوستان و نیز نامه‌هاى رسیده‌ بسیار از جانب دوستان شاعر را مى‌داد. دلگرم از حمایت ایزابل، عزم جزم کردم که برگردم. چند ماه بعد، من و خانواده‌ام در مادرید بودیم. ایزابل گارسیا لورکا بر سر قولش باقى بود و طى سال‌هاى بعد کمال همکارى را با من کرد. او همه‌ اوراقِ شاعر را در اختیار من قرار داد؛ و نیز همه‌ آنچه را که از برادرش مى‌دانست. من بسیار مدیونِ او هستم. نیز باید از همکارى‌هاى ذی‌قیمتِ فرزند کونچا گارسیا لورکا، خواهرِ دیگرِ لورکا، یاد کنم که اسناد بسیار مهمى در اختیار من قرار داد. وى این اسناد را بعدها در بنیاد فدریکو گارسیا لورکا که به‌سال ۱۹۸۴ تأسیس شد و ریاستِ آن به عهده‌ خود او بود، در معرض تماشاى علاقمندان و محققان گذاشت.»

وقتی گیبسن کار ناتمامش را دوباره از سَر گرفت، اوضاع یکسره تغییر کرده بود. ایان گیبسن که به خاطر نوشتن کتابی درباره مرگ لورکا تحریم شده بود، این بار از کمک و محبت و عنایت افراد بسیاری برخوردار شد و نیز از حمایت مالی موسسات فرهنگی دولتی و خصوصی متعدد و ناشرانی که هریک سهمِ بسیاری در دنبال کردن رد لورکا در آمریکا، کوبا، بوئنوس‌آیرس و شهرهاى دیگر داشتند. رونمایی از مرگِ شاعر به دست فاشیست‌ها و نیز بازیابیِ چهره لورکا از پسِ سال‌هایی که از مرگ او می‌گذشت، کاری است که به‌واسطه تلاش پیگیرانه ایان گیبسن در نوشتن زندگینامه این شاعر به انجام می‌رسد. از این‌روست که گاه جذابیت و اهمیتِ سرنوشتِ زندگینامه‌نویسان و روند خلق زندگینامه‌ها، اگر به پای سوژه‌هایشان نرسد، چندان هم از آن‌ها دور نیست.

 

زندگینامه فدریکو گارسیا لورکا، ایان گیبسن، ترجمه فریده حسن‌زاده، نشر نگاه


زندگینامه فدریکو گارسیا لورکا لورکا ایان گیبسن

دیگر مطالب نقد کتاب

زندگی یک شورشی

میخائیل الکساندروویچ باکونین از چهره‌های انقلابی قرن نوزدهم بود که در 30 می 1814 در خانواده‌ای اشرافی در روسیه متولد شد. باکونین با رها کردن ارتش به جنبش رادیکال انقلابی پیوست و در کشورهای مختلفی به مبارزه پرداخت. او از مهم‌ترین چهره‌های آنارشیسم جمع‌گرا بود و با هر نوعی از قانون و حکومت مخالف بود. باکونین در سال‌های زندگی‌اش از فرانسه اخراج شد، در آلمان هم بازداشت شد و به مرگ محکوم شد. در اتریش هم همین اتفاق برایش تکرار شد و در نهایت به روسیه بازگردانده شد و در آنجا به زندان و تبعید محکوم شد اگرچه در نهایت دست به فرار زد. باکونین زندگی شگفت‌آوری داشت و نظریه سوسیالیسم آزای‌خوانه‌‌ای که در دوره پایانی عمرش مطرح کرد هنوز اهمیت دارد.  


پس از کودتا

برنامه کتاب فرانکلین، یک برنامه سازمان آمریکایی خصوصی و غیرانتفاعی بود که در سال 1331 در بحبوحه جنگ سرد تأسیس شد. نهادهای دولتی و برخی از شرکت‌های خصوصی ایالات متحده در شکل‌گیری این برنامه و حمایت مالی از آن نقش داشتند. با توجه به شرایط دورانی که موسسه فرانکلین در ایران پا گرفت و نیز نقش عمده آمریکا در شکل‌گیری این نشر، تاکنون بحث و نظرات متفاوتی درباره این موسسه و عملکرد آن شکل گرفته است که عمدتا به نقش حمایتی و تفکر حاکم بر این موسسه انتقاداتی دارد و البته بخش عمده‌ای از صاحب‌نظران نیز این موسسه را آغازگر نشر مدرن ایران می‌دانند که در عین حال بنا داشت با تسلط تفکر لیبرال، بدیلی برای تفکر مسلط چپ در ایران ایجاد کند. کتابِ «برنامه کتاب فرانکلین در ایران: آموزش و جنگ سرد فرهنگی در خاورمیانه» نوشته مهدی گنجوی تحقیقی مفصل بر مبنای اسناد و مدارک موجود درباره این موسسه است که اخیرا با ترجمه زهرا طاهری در نشر شیرازه منتشر شده است. این کتاب می‌کوشد ضمن بررسی اسناد و تحلیل تاریخیِ تأثیرات بین‌المللیِ برنامه کتاب فرانکلین (1331-1356) در زمینه صنعت چاپ و انتشار کتاب و سیاستگذاری‌های آموزشی در خاورمیانه، مناسبات بین امپریالیسم، دولت و نظام تولید دانش را نیز مورد بررسی قرار دهد.


نویسنده‌ای که از میان مردم برخاست

جلال آل‌احمد بی‌تردید یکی از مسئله‌زاترین روشنفکران و نویسندگان معاصر بوده است که موافقان و مخالفان بسیاری داشته و آرا و نظراتش به ویژه در «غرب‌زدگی» با انتقادات زیادی مواجه شده است. او از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین روشنفکرانِ صد سال اخیر ایران خوانده‌اند که حضوری فعال در فضای فرهنگی و سیاسی دورانش داشت و به‌واسطه نزدیکی و دوستی با خلیل ملکی و مصطفی شعاعیان بیش از دیگر نویسندگان زمانه‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای سیاسی شناخته شد. امید طبیب‌زاده، پژوهشگر و منتقد ادبی، اخیرا در کتابی با عنوان «جلال آل‌احمد و معاصرانش» به جنبه‌های مختلفی از این شخصیت فرهنگی-سیاسی پرداخته است. این کتاب در چهار مقاله، مناسباتِ آل‌احمد با معاصرانش هم‌چون نیما یوشیج، همایون صنعتی‌زاده، ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی را بازخوانی کرده و جایگاهِ تعیین‌کننده جلال آل‌احمد را در دورانش نشان می‌دهد.


انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند

انور خامه‌ای یکی از جوان‌ترین اعضای گروه معروف به پنجاه‌وسه نفر و یکی از سران انشعاب 1326 از حزب توده بود و از شاگردان تقی ارانی به شمار می‌رفت. همایون کاتوزیان در کتابِ تازه منتشرشده خود، «تاریخ چیست؟» در مقاله‌ای به زندگیِ سیاسی انور خامه‌ای پرداخته است. «تاریخ چیست؟» مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌های کاتوزیان در چند سال اخیر است که در این کتاب برحسب موضوع آنها گردآوری شده است. مباحث نظری، تاریخ معاصر، ادبیات و خاطرات شخصی از بخش‌های مختلف کتاب است و بیراه نیست که تاریخ معاصر بخشِ خواندنی و مفصل کتاب باشد، چراکه همایون کاتوزیان در این سا‌ل‌ها بیش از هر چیز به اعتبار تاریخ‌نگاری‌هایش شناخته شده است. او در مقاله «انور خامه‌ای» یکی از مطالبِ بخش تاریخ معاصر کتاب، این فعال سیاسی را از ارادتمندان ارانی می‌خواند که در زندان مارکسیست شد.


چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی یکی از چهره‌های درخشان انقلاب مشروطه بود که به خصوص مورد توجه جناج رادیکال نهضت مشروطه قرار داشت. زندگی او به عنوان یک مبارز انقلابی با دیدگاه‌های چپ، مثل زندگی هر انقلابی دیگری، مسیری سنگلاخ و پرپیچ‌وخم بود. از آغاز که در شهریور 1281 خورشیدی برای نصب یک کارخانه برق در شهر مشهد به ایران آمد تا بهار سال 1290 که به اجبار تبعید از ایران رفت، زندگی او فراز و نشیب‌ها زیادی را سپری کرد. درباره زندگی و فعالیت‌های حیدرخان چندین کتاب تاکنون منتشر شده و به تازگی نیز روایتی تازه از زندگی این انقلابی سوسیالیست ایرانی منتشر شده که سوال‌هایی تازه درباره سوسیال دموکراسی در ایران طرح کرده است.


زندگی کوتاه تقی ارانی

تشکیل دادگاه برای زندانیان سیاسی پدیده‌ای تازه بود که اولین بار در مورد گروه 53 نفر برگزار شد. شاخص‌ترین چهره این گروه، تقی ارانی بود که 18 اردیبهشت 1316 در منزلش در تهران به دست پلیس رضاشاه دستگیر شد. زندگینامه تقی ارانی، مهم‌ترین چهره متفکران چپ مستقل با عنوانِ «تقی ارانی: یک زندگی کوتاه» نوشته یونس جلالی اخیرا در نشر مرکز منتشر شده است. این زندگینامه به قولِ مولفش نوعی سفرنامه است، روایت دورانی که یک قرن با ما فاصله دارد اما منظرها و مشغله‌های آن تفاوت چندانی با چالش‌های زمان حال ندارند. این از یک‌سو کُندی تغییرات بنیادی جوامع را نشان می‌دهد و از سویی این واقعیت را بیان می‌کند که تحولات تاریخی تنها پس از سپری شدن دوره‌های طولانی به وقوع می‌پیوندند. جلالی کشفیات نظریِ ارانی را موضوع محوری کتابش می‌خواند، یافته‌هایی که به قیمت جانِ قهرمان کتاب تمام شد و زندگی او را کوتاه کرد.


بعد از حمید اشرف

بازخوانیِ تاریخ معاصر خاصه روند تحولاتِ سیاسی کشور بدون پرداختن به جریانات و احزاب سیاسی موثر در ادوار مختلف ممکن نخواهد بود. یکی از این جریان‌های سیاسی «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» است که در تاریخ معاصر ما نقش بسزایی داشته و از این‌رو در چند دهه گذشته تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی پیرامون عملکرد این سازمان مطرح شده است. کتاب «در وادی انقلاب» که به تازگی به گردآوری انوش صالحی در انتشارات نگاه منتشر شده است، مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در دورانِ سرنوشت‌ساز منتهی به انقلاب 57 یعنی سال‌های 1355 تا 1357 بررسی می‌کند که سازمان به مرحله تازه‌ای از مبارزه عملی وارد می‌شود که آن را «توده‌ای شدن مبارزه» می‌خواند. بررسی مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران به‌عنوان شاخص‌ترین جریان چپ آن دوره در آستانه انقلاب برای درک چرایی تحولات سیاسی آن دوره ضرورت دارد. «در وادی انقلاب» این امکان را فراهم می‌کند تا خواننده مشتاق تاریخ معاصر ایران با بازخوانی اسناد و مدارک سازمانی به شناختِ بی‌واسطه‌ای از مواضع یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی آن ایام دست پیدا کند. در واقع این کتاب بیش از آنکه به تحلیلِ سازوکار و افکار و عقاید این جریان سیاسی بپردازد، به گردآوری اعلامیه‌ها و سایر اسناد و مدارک مربوط به سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران در حد فاصل تیرماه 1355 تا اسفند 1357 پرداخته است.