بِتا؛ تعبیر یک رویا

1400/11/03

«بِتا» روایت سرگذشت یک داروساز و کارآفرینی خستگی‌ناپذیر است، و در عین حال داستانِ حیرت‌انگیز مناسبات حاکم بر بازارِ دارو در ایران که دست‌کم در حوزه واردات دارو دستِ گروه‌هایی است که نفوذ بسیاری دارند. هاله حامدی‌فر، داروساز و مدیرعامل شرکت دارویی سیناژن، در کتابِ «بتا» تلاش می‌کند روایتی از مسیر پرفرازونشیبِ گذر از موانعی به دست بدهد که بر سر راه تولید و خودکفایی در داروسازی وجود دارد. او در کتابش که رگه‌های داستانی بسیاری دارد با مستندنگاری دقیقی که ماحصلِ تجربیات شخصی او است، از دست‌های پشت پرده بازار دارو می‌نویسد. تجربه‌ای به درازای دو دهه در ساخت دارو و تولید انبوه آن در کشور، با تمام موانع و دشواری‌هایی که او و همکارانش با آن مواجه بوده‌اند. کتاب «بِتا» در عین حال وجهِ زندگی‌نامه‌نویسی نیز دارد و روایتگر زندگی حرفه‌ای یک کارآفرین ایرانی است که در مواجهه با سختی‌های کار پا پس نمی‌کشد. خاطراتِ هاله‌ حامدی‌فر، چندی پیش در انتشارات امین آتنا به چاپ رسیده و در مدت کوتاهی چندین بار تجدید چاپ شده است.

کتاب «بِتا» به سبکِ غالب زندگی‌نامه‌ها از کودکی نویسنده آغاز می‌شود. فصل نخست با عنوان «هاله»، به‌طور مختصر مراحل مختلف زندگی شخصی هاله حامدی‌فر را بازگو می‌کند. کودکی، خانواده، کنکور، دوران دانشکده داروسازی، ازدواج و جستجوی کار... حامدی‌فر در ابتدای کتاب می‌نویسد: «هنگامی که داستان بتا را شروع کردم، هرگز فکر نکرده بودم که خواننده پرسشی خواهد داشت به همین سادگی که:  تو کیستی؟ این یادآوری به‌جای ویراستار بود و مرا واداشت تا از خود بیاغازم. اینکه من کیستم، پرسش دشواری است! چون در این کالبد، سه چهار آدم متفاوت به‌شکلی نه‌چندان مسالمت‌آمیز، گاهی در چالش و چه‌بسا ستیز، و گاه همراه و همدل، با هم زندگی می‌کنند. دختری ده دوازده ساله، عاشق کارتون‌های دیزنی‌، و صاحب یک کلکسیون بزرگ پاک‌کن که هنوز هم به افزودن بر آنها دلخوش است، یک زن حدودا سی ساله و پراحساس که دلش زیر لایه‌ی نازکی از پوستش می‌تپد. گاهی شعری، ترنمی، آوای غمبار یا نوای سازی یا صحنه‌ی فیلمی و حتی عکسی دلش را می‌لرزاند. زنی که از جاری شدن اشک‌هایش ابایی ندارد و تندر قهقهه‌هایش را مهار نمی‌کند. اما، در این کشاکش، مدیری جدی و سختگیر هم، آن وسط‌هاست که باید حواسش خیلی جمع باشد و در هر لحظه تصمیمات سختی بگیرد، فقط به این دلیل که مسئولیتی فوق‌سنگین بر عهده دارد.»

هاله حامدی‌فر با این توصیفِ مختصر، تصویری از شخصیت خود می‌سازد و در ادامه از خانواده‌اش می‌گوید؛ پدرش مهندس راه ساختمان و مدیر پروژه‌های بزرگ عمرانی کشور بوده و از این‌رو بیشتر اوقات را بیرون از خانه سپری می‌کرده و مادرش دبیر آموزش‌وپرورش در مناطق جنوبی تهران بوده و همیشه از ساعت شش صبح از خانه بیرون می‌رفته. او می‌نویسد: «ما طبقه‌ی بالای خانه‌ی پدربزرگ مادریم زندگی می‌کردیم. در حقیقت، شخصیت من را این بازنشسته‌ی نیروی زمینی ارتش شکل داد و مادربزرگی که در نوع خودش انسان بسیار خاصی بود.»

حامدی‌فر روایت می‌کند که تا زمان دیپلم تمام فکر و ذکرش درس و مدرسه و کنکور بوده و در  عین حال، شیفته ادبیات فارسی و موسیقی سنتی هم بوده و همدمِ تنهایی‌اش شعر حافظ. از آن دوره به بعد، خاطرات او مانند بسیاری دیگر از هم‌نسلانش، با جنگ و موشک‌باران و درس‌خواندن در نور چراغ نفتی و گازی به‌هنگام خاموشی همراه است و صدای آژیر قرمز که در خاطراتش می‌پیچد و تصویر ساختمان‌هایی با شیشه‌های شکسته و ویرانی جنگ. بعد، نوبت به کنکور می‌رسد و قبولی در رشته داروسازی که از این پس تمام زندگی او را در بر می‌گیرد.

فصل نخست با ازدواج و کار در داروخانه‌ای در جنوب تهران و داروسازی اکسیر در بروجرد لرستان ادامه پیدا می‌کند تا اینکه او از طرفِ انستیتو پاستور برای انتقال دانش فنی تولید واکسن هپاتیت ب به کوبا اعزام می‌شود. روایت حامدی‌فر از اولین سفر خارجی‌اش به هاوانا که به‌قول خودش چندان هم به «خارج» شبیه نبود، بسیار خواندنی است: «داستان اقامتم در کوبا را روز به روز نقل نمی‌کنم، اما فکر می‌کنم یکی از بهترین اتفاقات زندگی من بود. در آن سال‌های جوانی، چه خوب فهمیدم که می‌توان فقیر بود، اما خوشحال و راضی. مرکز مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی کوبا که در آن کار می‌کردیم و آموزش می‌دیدیم به‌‌نهایت کلمه لوکس و مدرن بود و هیچ ربطی به شهر هاوانا و اطرافش نداشت. بله ما به آخرین کشور کمونیستی دنیا رفته بودیم. رد پای شوروی را هنوز می‌توانستیم پیدا کنیم. مردمی به‌غایت خونگرم و دوست‌داشتنی. احساس غربت و بیگانگی میان این مردم غیرممکن بود. مردمی با بهترین تحصیلات دنیا که از نظر ما در نهایت فقر زندگی می‌کردند.» حامدی‌فر معتقد است مردم کوبا به او انسانیت و محبت و قناعت آموختند، و در همان‌جا بود که او به این باور رسید که «کارهای بزرگ در جاهایی شدنی است که فکرش را نمی‌کنی.»

از فصل دومِ کتاب، هاله حامدی‌فر به مسیری بیست ساله‌ای می‌پردازد که در صنعت داروسازی تجربه کرده است. تمام خاطرات و تجربیات شخصی‌ او حول محور یک رویداد مهم و سرنوشت‌ساز در صنعت داروسازی ایران می‌گردد که تولید داروهای ام. اس با نامِ تجاری «سینووکس» است. از اینجاست که حامدی‌فر با جزئیات دقیق و مستندنگاری و تکیه‌بر خاطرات شخصی خود، به روند ساخت کارخانه بیوتکنولوژیک و شرکت دارویی سیناژن می‌پردازد و در خلالِ روایت این مسیر، تصاویر معتبری از وضعیت حاکم بر صنعت در روزگار ما ترسیم می‌کند. چنان‌که خود حامدی‌فر می‌نویسد بتا داستان یک برهه‌ی بیست‌ساله از زندگی او است یا به‌تعبیر خودش «داستان زندگی یک من، از میان همان سه چهار نفری که در این کالبد مسالمت‌آمیز با هم زندگی می‌کنند.»

داستان بتا از یک روز سرد در سال 1381 آغاز می‌شود، در اتاق مدیریت سوله‌ای در کوچه بابک شهرک اکباتان. هاله حامدی‌فر که آن روزها 29 سال داشته و چندان سررشته‌ای از مدیریت شرکت نداشته است، به دلیل مهاجرت مدیر قبلی مدیرعامل می‌شود و پشت یکی از میزهای تنها اتاق اداری ساختمان می‌نشیند. اما سیناژن آن‌قدر کوچک بوده که بسیاری از دوستان و همکاران او از اینکه انستیتو پاستور را رها می‌کند و به «یک شرکت کوچک کیت‌سازی» می‌رود، تعجب می‌کنند. از اینجا به بعد، مدیر نابلدِ شرکت سیناژن عزم خود را جزم می‌کند تا کارهایی بزرگی انجام دهد و برای دست‌زدن به این کارها پیش از هر چیز نیاز به آموزش داشته و برای همین سفرهای خارجی او آغاز می‌شود. اشتوتگارتِ آلمان نخستین قدم بود که به بستن قراردادی یک‌میلیون دلاری انجامید. از آن به بعد روایتِ «بتا» متمرکز بر گسترش کار شرکت سیناژن است. کارخانه به هر ترتیبی در سیمین‌دشت برپا می‌شود و مدتی بعد دوباره حامدی‌فر و همکارانش راهیِ انستیتو فرانهوفر می‌شوند که آن موقع 56 مرکز در آلمان داشته و  آنان در مرکز اشتوتگارت که مرکز اصلی فعالیت‌های بیوتکنولوژی انستیتو بوده مشغول به کار و تحقیق می‌شوند. به این ترتیب، در هر یک از این سفرها بخشی از دانش و فن‌آوری را به ایران می‌آورند و رفته‌رفته پایه‌های خودکفایی و تولید داروها شکل می‌گیرد. شرکت در سفرها و کنگره‌های مختلف در زوریخ و ژنو و دیگر نقاط جهان، علاوه بر دستاوردهای علمی برای حامدی‌فر، دیدی وسیع درباره بازار دارو و رقابت‌های جهانی برای او به ارمغان می‌آورد. او در بخشی از کتاب که خاطره‌ای از کنگره بیوسیمیلار زوریخ روایت می‌کند به بحث داروهای بیوسیمیلار یا بیوژنریک اشاره می‌کند که سال‌هاست به دعوایی جهانی بدل شده است: «بحث بر سر بازاری است با ارزش بیش از شصت میلیون دلار و از دست‌دادن اندک سهمی برای بازیگران اصلی صحنه جایز نیست. می‌دانستم که کنگره‌ای که به آن می‌روم جمعی از اضداد است. بزرگان صنایع دارویی یعنی صاحبان نام‌های تجاری و نوآوران، آنها که سال‌هاست با در دست داشتن پتنت بازار این داروها را انحصاری کرده‌اند مثل فایزر یا بکستر و در آن طرف بزرگان تولید بیوسیمیلار که امروزه تعداد و اعتبارشان در صنایع دارو کم هم نیست. تمام بحث بر سر یک جمله خلاصه می‌شود که چرا برای ساخت دارویی کاملا مشابه، تنها به بهانه اینکه فرایند تولید بیولوژیک یا مولکول بزرگتر است، بر لزوم انجام مطالعات بالینی پافشاری می‌شود؟ سیمیلارسازها باور دارند که با روش‌های بسیار جدید و پیشرفته امروزی، اثبات شباهت دو دارو میسر است و نوآوران با بهانه نیاز به آزمون داروی مشابه در مطالعات بالینی، نقشه‌ای ماهرانه برای توقف یا لااقل کند کردن مسیر بیوسیمیلارسازها کشیده‌اند.»

در سیناژن دردسرها پایانی ندارد، اما مدیرعامل جوان دست از کار نمی‌کشد. تا اینکه آن روز تاریخی در خرداد 1385 فرامی‌رسد؛ روزی که به‌تعبیر هاله حامدی‌فر برای تاریخ داروسازی ایران پرحادثه بود. مجوز ورود بتا از سازمان غذا و دارو صادر می‌شود در حالی که سیناژن هنوز سرمایه و محیط کشت مناسب برای تولید انبوه را ندارد و نه حتی اسمی برای دارویش انتخاب کرده است. سرانجام چندی بعد، داروی کمیابِ بیماری ام. اس با اسم تجاری «سینووکس» به بازار می‌آید. ماجرای اینترفرون «بتا» به زبان ساده از این قرار است که در صورت هرگونه نقصِ سیستم ایمنی بدن، مولکول‌هایی به‌نام «اینترفرون‌» به‌صورت خودکار سیستم ایمنی بدن را تقویت می‌کنند، اینترفرون «بتا» یکی از انواع این مولکول‌هاست که به کمکِ بیماران ام. اس می‌آید و دکتر هاله حامدی‌فر در کتابش به همین عنوان، تجربه بیست‌ساله‌اش را از فرایند پرفراز و نشیب ساخت و تولید انبوه این دارو در ایران روایت کرده است. او هرچه در این مسیر پیش رفته به واقع‌بینی بیشتری رسیده است تا جایی که می‌نویسد: «داستان من کلا این‌گونه بوده. من نقشه نکشیده‌ام و رویاپردازی نکرده‌ام. من براساس شرایط و فرصت‌ها جلو رفتم و هر چیزی جلوی راهم قرار گرفت، هر چیزی و هر کاری را سعی کردم به بهترین شکل انجام بدهم و بیست بگیرم.»

گرچه بخش‌های عمده‌ای از کتاب «بتا» به موضوعات تخصصی داروسازی و مناسبات بازار دارو مربوط است اما روایتِ خاطره‌محور  هاله حامدی‌فر موجب شده تا مخاطب عام هم با کتاب ارتباط برقرار کند. چراکه «بتا» ‌تنها روایتِ ساخت یکی از مهم‌ترین دستاوردهای دارویی کشور نیست، بلکه نمایی نزدیک از مناسباتِ پیچیده و انحصاری بازار دارو و نقش سیاست و قدرت در شکل‌گیری این مناسبات به دست می‌دهد و نیز روایت سختکوشی یک کارآفرین است که با باوری راسخ فرصت‌های موجود را برای پیشبرد اهدافش به کار می‌گیرد و یا بهتر است بگوییم فرصت‌های لازم را می‌سازد.

ساختار کتاب «بتا» مانند بیشتر کتاب‌های خاطره‌محور، راویِ اول شخص دارد که به بازگویی خاطرات و تجربیاتش می‌پردازد و ذهنیات و عوالم روحی خود را نیز در حین روایت واقعیت بیان می‌کند. در فواصل کتاب نیز گفته‌ها، یادداشت‌ها یا ارجاعاتی به نقل‌قول‌ها و یادداشت‌های دیگران در یک کادر رنگی آورده شده تا به این ترتیب از متنِ روایت اصلی جدا شود و البته در متن، پرش‌های روایی و اشتباهات ویرایشی و تایپی هم وجود دارد و صفحه‌آرایی و طراحی کتاب هم تا حدی ابتدایی و سردستی است و اسامی فصل‌ها نسبت چندنی با هم ندارند. با این اوصاف، اگر از ایرادات شکلی کتاب بگذرم، تا آنجا که به محتوای کتاب مربوط است، هاله حامدی‌فر موفق شده است ضمنِ بازگویی خاطرات خود از زندگی حرفه‌ای‌اش و ارائه داده‌های دست اول، دست‌اندازها و موانع سر راه صنعت به‌ویژه صنعت داروسازی و در عین حال فرصت‌های موجود در کشور خاصه در نیروی انسانی را بی‌پروا و با جسارت تمام روایت کند و در معرض دید عموم بگذارد. او هم‌چنین از ضعف ساختار کلان در مدیریت حوزه‌های فناوری و علمی کشور، سازوکارهای واردات دارو و قدرت و نفوذ گروه‌های انحصاری واردکننده دارو در انجمن‌های علمی (داخل و خارج از کشور)، و نیز دخالت دولت و نهادهای حکومتی در بازار دارو و دشواری‌های ورود به این بازار پرده برمی‌دارد. 


هاله حامدی‌فر کتاب بِتا سیناژن سینووکس اینترفرون

دیگر مطالب نقد کتاب

زندگی یک شورشی

میخائیل الکساندروویچ باکونین از چهره‌های انقلابی قرن نوزدهم بود که در 30 می 1814 در خانواده‌ای اشرافی در روسیه متولد شد. باکونین با رها کردن ارتش به جنبش رادیکال انقلابی پیوست و در کشورهای مختلفی به مبارزه پرداخت. او از مهم‌ترین چهره‌های آنارشیسم جمع‌گرا بود و با هر نوعی از قانون و حکومت مخالف بود. باکونین در سال‌های زندگی‌اش از فرانسه اخراج شد، در آلمان هم بازداشت شد و به مرگ محکوم شد. در اتریش هم همین اتفاق برایش تکرار شد و در نهایت به روسیه بازگردانده شد و در آنجا به زندان و تبعید محکوم شد اگرچه در نهایت دست به فرار زد. باکونین زندگی شگفت‌آوری داشت و نظریه سوسیالیسم آزای‌خوانه‌‌ای که در دوره پایانی عمرش مطرح کرد هنوز اهمیت دارد.  


پس از کودتا

برنامه کتاب فرانکلین، یک برنامه سازمان آمریکایی خصوصی و غیرانتفاعی بود که در سال 1331 در بحبوحه جنگ سرد تأسیس شد. نهادهای دولتی و برخی از شرکت‌های خصوصی ایالات متحده در شکل‌گیری این برنامه و حمایت مالی از آن نقش داشتند. با توجه به شرایط دورانی که موسسه فرانکلین در ایران پا گرفت و نیز نقش عمده آمریکا در شکل‌گیری این نشر، تاکنون بحث و نظرات متفاوتی درباره این موسسه و عملکرد آن شکل گرفته است که عمدتا به نقش حمایتی و تفکر حاکم بر این موسسه انتقاداتی دارد و البته بخش عمده‌ای از صاحب‌نظران نیز این موسسه را آغازگر نشر مدرن ایران می‌دانند که در عین حال بنا داشت با تسلط تفکر لیبرال، بدیلی برای تفکر مسلط چپ در ایران ایجاد کند. کتابِ «برنامه کتاب فرانکلین در ایران: آموزش و جنگ سرد فرهنگی در خاورمیانه» نوشته مهدی گنجوی تحقیقی مفصل بر مبنای اسناد و مدارک موجود درباره این موسسه است که اخیرا با ترجمه زهرا طاهری در نشر شیرازه منتشر شده است. این کتاب می‌کوشد ضمن بررسی اسناد و تحلیل تاریخیِ تأثیرات بین‌المللیِ برنامه کتاب فرانکلین (1331-1356) در زمینه صنعت چاپ و انتشار کتاب و سیاستگذاری‌های آموزشی در خاورمیانه، مناسبات بین امپریالیسم، دولت و نظام تولید دانش را نیز مورد بررسی قرار دهد.


نویسنده‌ای که از میان مردم برخاست

جلال آل‌احمد بی‌تردید یکی از مسئله‌زاترین روشنفکران و نویسندگان معاصر بوده است که موافقان و مخالفان بسیاری داشته و آرا و نظراتش به ویژه در «غرب‌زدگی» با انتقادات زیادی مواجه شده است. او از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین روشنفکرانِ صد سال اخیر ایران خوانده‌اند که حضوری فعال در فضای فرهنگی و سیاسی دورانش داشت و به‌واسطه نزدیکی و دوستی با خلیل ملکی و مصطفی شعاعیان بیش از دیگر نویسندگان زمانه‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای سیاسی شناخته شد. امید طبیب‌زاده، پژوهشگر و منتقد ادبی، اخیرا در کتابی با عنوان «جلال آل‌احمد و معاصرانش» به جنبه‌های مختلفی از این شخصیت فرهنگی-سیاسی پرداخته است. این کتاب در چهار مقاله، مناسباتِ آل‌احمد با معاصرانش هم‌چون نیما یوشیج، همایون صنعتی‌زاده، ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی را بازخوانی کرده و جایگاهِ تعیین‌کننده جلال آل‌احمد را در دورانش نشان می‌دهد.


انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند

انور خامه‌ای یکی از جوان‌ترین اعضای گروه معروف به پنجاه‌وسه نفر و یکی از سران انشعاب 1326 از حزب توده بود و از شاگردان تقی ارانی به شمار می‌رفت. همایون کاتوزیان در کتابِ تازه منتشرشده خود، «تاریخ چیست؟» در مقاله‌ای به زندگیِ سیاسی انور خامه‌ای پرداخته است. «تاریخ چیست؟» مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌های کاتوزیان در چند سال اخیر است که در این کتاب برحسب موضوع آنها گردآوری شده است. مباحث نظری، تاریخ معاصر، ادبیات و خاطرات شخصی از بخش‌های مختلف کتاب است و بیراه نیست که تاریخ معاصر بخشِ خواندنی و مفصل کتاب باشد، چراکه همایون کاتوزیان در این سا‌ل‌ها بیش از هر چیز به اعتبار تاریخ‌نگاری‌هایش شناخته شده است. او در مقاله «انور خامه‌ای» یکی از مطالبِ بخش تاریخ معاصر کتاب، این فعال سیاسی را از ارادتمندان ارانی می‌خواند که در زندان مارکسیست شد.


چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی یکی از چهره‌های درخشان انقلاب مشروطه بود که به خصوص مورد توجه جناج رادیکال نهضت مشروطه قرار داشت. زندگی او به عنوان یک مبارز انقلابی با دیدگاه‌های چپ، مثل زندگی هر انقلابی دیگری، مسیری سنگلاخ و پرپیچ‌وخم بود. از آغاز که در شهریور 1281 خورشیدی برای نصب یک کارخانه برق در شهر مشهد به ایران آمد تا بهار سال 1290 که به اجبار تبعید از ایران رفت، زندگی او فراز و نشیب‌ها زیادی را سپری کرد. درباره زندگی و فعالیت‌های حیدرخان چندین کتاب تاکنون منتشر شده و به تازگی نیز روایتی تازه از زندگی این انقلابی سوسیالیست ایرانی منتشر شده که سوال‌هایی تازه درباره سوسیال دموکراسی در ایران طرح کرده است.


زندگی کوتاه تقی ارانی

تشکیل دادگاه برای زندانیان سیاسی پدیده‌ای تازه بود که اولین بار در مورد گروه 53 نفر برگزار شد. شاخص‌ترین چهره این گروه، تقی ارانی بود که 18 اردیبهشت 1316 در منزلش در تهران به دست پلیس رضاشاه دستگیر شد. زندگینامه تقی ارانی، مهم‌ترین چهره متفکران چپ مستقل با عنوانِ «تقی ارانی: یک زندگی کوتاه» نوشته یونس جلالی اخیرا در نشر مرکز منتشر شده است. این زندگینامه به قولِ مولفش نوعی سفرنامه است، روایت دورانی که یک قرن با ما فاصله دارد اما منظرها و مشغله‌های آن تفاوت چندانی با چالش‌های زمان حال ندارند. این از یک‌سو کُندی تغییرات بنیادی جوامع را نشان می‌دهد و از سویی این واقعیت را بیان می‌کند که تحولات تاریخی تنها پس از سپری شدن دوره‌های طولانی به وقوع می‌پیوندند. جلالی کشفیات نظریِ ارانی را موضوع محوری کتابش می‌خواند، یافته‌هایی که به قیمت جانِ قهرمان کتاب تمام شد و زندگی او را کوتاه کرد.


بعد از حمید اشرف

بازخوانیِ تاریخ معاصر خاصه روند تحولاتِ سیاسی کشور بدون پرداختن به جریانات و احزاب سیاسی موثر در ادوار مختلف ممکن نخواهد بود. یکی از این جریان‌های سیاسی «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» است که در تاریخ معاصر ما نقش بسزایی داشته و از این‌رو در چند دهه گذشته تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی پیرامون عملکرد این سازمان مطرح شده است. کتاب «در وادی انقلاب» که به تازگی به گردآوری انوش صالحی در انتشارات نگاه منتشر شده است، مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در دورانِ سرنوشت‌ساز منتهی به انقلاب 57 یعنی سال‌های 1355 تا 1357 بررسی می‌کند که سازمان به مرحله تازه‌ای از مبارزه عملی وارد می‌شود که آن را «توده‌ای شدن مبارزه» می‌خواند. بررسی مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران به‌عنوان شاخص‌ترین جریان چپ آن دوره در آستانه انقلاب برای درک چرایی تحولات سیاسی آن دوره ضرورت دارد. «در وادی انقلاب» این امکان را فراهم می‌کند تا خواننده مشتاق تاریخ معاصر ایران با بازخوانی اسناد و مدارک سازمانی به شناختِ بی‌واسطه‌ای از مواضع یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی آن ایام دست پیدا کند. در واقع این کتاب بیش از آنکه به تحلیلِ سازوکار و افکار و عقاید این جریان سیاسی بپردازد، به گردآوری اعلامیه‌ها و سایر اسناد و مدارک مربوط به سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران در حد فاصل تیرماه 1355 تا اسفند 1357 پرداخته است.