انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند

انور خامه‌ای به روایت همایون کاتوزیان

1402/01/26

انور خامه‌ای یکی از جوان‌ترین اعضای گروه معروف به پنجاه‌وسه نفر و یکی از سران انشعاب 1326 از حزب توده بود و از شاگردان تقی ارانی به شمار می‌رفت. همایون کاتوزیان در کتابِ تازه منتشرشده خود، «تاریخ چیست؟» در مقاله‌ای به زندگیِ سیاسی انور خامه‌ای پرداخته است. «تاریخ چیست؟» مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌های کاتوزیان در چند سال اخیر است که در این کتاب برحسب موضوع آنها گردآوری شده است. مباحث نظری، تاریخ معاصر، ادبیات و خاطرات شخصی از بخش‌های مختلف کتاب است و بیراه نیست که تاریخ معاصر بخشِ خواندنی و مفصل کتاب باشد، چراکه همایون کاتوزیان در این سا‌ل‌ها بیش از هر چیز به اعتبار تاریخ‌نگاری‌هایش شناخته شده است. او در مقاله «انور خامه‌ای» یکی از مطالبِ بخش تاریخ معاصر کتاب، این فعال سیاسی را از ارادتمندان ارانی می‌خواند که در زندان مارکسیست شد.

انور خامه‌ای (۲۹ اسفند ۱۲۹۵- ۲۹ آبان ۱۳۹۷)، بیش از همه شاید با خواندن مجله «دنیا» که ارانی منتشر می‌کرد، به محافل سیاسی کشانده شد. او در پاره‌ای از جلساتی که در خانه ارانی تشکیل می‌شد شرکت می‌کرد. در اردیبهشت 1316 حلقه ارانی برحسب اتفاق لو رفت و یکی از آنان، عبدالصمد کامبخش گزارش مفصل و مبالغه‌آمیزی با ذکر اسامی همه خوانندگان مجله «دنیا» نوشت و نتیجه آن شد که همه آنها از جمله خامه‌ایِ بیست‌ساله به زندان افتادند. کامبخش با کمونیست خواندنِ تمام اعضای گروه پرونده پروپیمانی برای آنان ساخت. از این گروه که بعد از آزادی به «پنجاه‌وسه نفر» شهرت پیدا کردند، فقط چند تن مارکسیست بودند اما کامبخش در گزارشات خود همه را کمونیست معرفی کرده و حتی مدعی شده بود که از بین‌الملل کمونیست‌ها کمک مالی گرفته‌اند که واقعیت نداشت. انور خامه‌ای هم مانند بیشتر آن پنجاه‌وسه نفر مارکسیست نبود و در زندان به مارکسیسم اعتقاد پیدا کرد. آنان مدتی در زندان موقت شهربانی حبش بودند و بعد به زندان قصر منتقل شدند تا در دادگاه جنایی به جرم «عضویت در یک سازمان اشتراکی» محاکمه شوند. دادگاه برگزار شد و همه گروه به چند سال زندان محکوم شدند. تا اینکه رضاشاه برکنار شد و از ایران رفت و زندانیان سیاسی آزاد شدند. بعد از آن بود که جمعی از گروه پنجاه‌وسه نفر حزب توده ایران را تشکیل دادند و کاتوزیان معتقد است «برخلاف شایعات مکرر نه خامه‌ای نه خلیل ملکی در تشکیل آن شرکت نداشتند، سهل است تا دو سال دیگر نیز به آن نپیوستند.» او از ملکی نقل می‌کند که دلیل شرکت نکردن خود در تأسیس حزب توده را رفتارهای ناهنجاری می‌خواند که در زندان از سران حزب توده مشاهده کرده بود. اما عبدالحسین نوشین و جوانان حزب که با تماس منظمی داشتند بالاخره او را قانع کردند که عضویت حزب را بپذیرد و آنان را برای اصلاح رهبری آن یاری دهد. خامه‌ای هم که در آن دوران مانند پدرش به روزنامه‌نگاری روی آورده بود، به حزب توده پیوست و در آنجا دست از قلم نکشید و به نوشتن مقالات سیاسی پرداخت. کاتوزیان خامه‌ای را الگوی «خیزران نژاد» روزنامه‌نگار جوان پرشور در رمان «حاجی‌آقا» صادق هدایت می‌خواند که از جمله دوستان او بود. و اشاره می‌کند که نام خانوادگیِ خامه‌ای به معنای اهل قلم، از شغل پدر او آمده است. به فعالیت سیاسی خامه‌ای برگردیم. انور خامه‌ای با عضویت در حزب توده، فعالیت سیاسی خود را رسما آغاز کرد. اما پس از گذشت زمان او به یکی از اعضای فعال گروه منتقدان رهبری حزب توده معروف به «جناح اصلاح‌طلبان» بدل شد که ملکی و اپریم اسحق در عضو ارشد آن بودند. «جدال بزرگ این جناح با رهبری حزب در زمانی درگرفت که رهبری حزب نه‌فقط از قیام فرقه دموکرات پشتیبانی کرد بلکه شعبه حزب در آذربایجان را هم به آن تحویل داد. ملکی کوشیده بود جلوی این کار را بگیرد ولی کامبخش سفارت شوروی در ایران را خبر کرده بود و آنها دستور داده بودند که این کار انجام شود.» کامبخش بار دیگر اوضاع را برهم زده بود و با گزارش خود به سفارت شوروی در حزب نفاق انداخته بود. کاتوزیان از ایرج اسکندری نقل می‌کند که بعد از آن اختلاف رهبران حزب به سفارت رجوع می‌کنند تا موضع خود را بیان کنند و ماجرا را فیصله دهند اما به آنها می‌گویند که این دستور رفیق استالین است. از اینجا بود که انشعاب از حزب قوت گرفت و در نهایت سال 1326 با «شکست فرقه و ورشکستگی رهبری حزب توده» بحث و اختلاف بالا گرفت و به برپایی کنفرانس سازمان ایالتی تهران منجر شد که اکثریت آن با اصلاح‌طلبان بود. در همان کنفرانس بود که قطعنامه مهم تشکیل دومین کنگره سراسری حزب شکل گرفت و از سویی طبق اساسنامه حزب توده سازمان ایالتی تهران دو سومِ آرای کنگره حزب ر داشت که در نتیجه اگر تشکیل می‌شد اصلاح‌طلبان کل رهبری را می‌بردند و درست به همین دلیل رهبری حزب به بهانه‌های گوناگون از تشکیل کنگره سر باز می‌زد و آن را به تعویق می‌انداخت تا راه چاره‌ای پیدا کند.

همایون کاتوزیان ضمنِ شرح احوالات و زندگی سیاسی خامه‌ای ماجرا انشعاب حزب توده را نیز روایت می‌کند. اینکه بعد از بحث‌وجدل‌های مداوم کار به جایی نرسید و اختلاف به حدی بالا گرفت که هر یک اعضا باید موضع خود را انتخاب می‌کردند و به دسته‌ای از مخالفان یا سران حزب می‌پیوستند. کیانوری و احسان طبری که به دسته هیئت حاکمۀ حزب نزدیک بودند، در تشکیل کنگره کارشکنی می‌کردند و کار چنان مشکل شد که گروه اصلاح‌طلبانِ حزب به فکر چاره دیگر افتادند و آن چاره جز انشعاب نبود که خامه‌ای در آن نقش مهمی داشت. حتی فراتر از این، کاتوزیان معتقد است «در واقع این خامه‌ای، جلال آل‌احمد و چند تن دیگر بودند که ملکی را تشویق کردند که انشعاب را رهبری کند.» البته این گروه هنوز مارکسیست-لنینیست و هواخواه شوروی بودند و اختلاف اصلی‌شان با رهبری، رفتارهای ناهنجار و ضد دموکراتیک و اشتباهات کلان آنان بود و دیگر، گوش‌به‌فرمان بودنِ حزب در برابر سفارت شوروی در تهران که از مسائل اختلافی این دو گروه شده بود. تاوانِ انشعاب و مختاریت کم نبود، «هنوز مرکب اعلامیه انشعاب خشک نشده بود که شوروی با سفارش رهبری و سفارت‌شان آن را محکوم کرد و انشعابیون را عوامل امپریالیسم انگلیس خواند.» گروه انشعابیون که هنوز هواخواه شوروی بودند با این اعلامیه سرد شدند و البته در آن زمان شوروی به‌عنوان فاتح نبرد استالین‌گراد و نبرد برلین در میان روشنفکران و جوانان محبوبیت بسیاری داشت و ممکن نبود آنان بتوانند اکثریت حزب را با خود همراه کنند. این بود که از تشکیل جمعیت سوسیالیست‌ حزب توده ایران اعلام انصراف کردند. با این وصف، بیش از هشتاد تن از کادرها و روشنفکران تراز اول حزب توده مانند خلیل ملکی، انور خامه‌ای، آل‌احمد، فریدون توللی، احمد آرام، نادر نادرپور، محمدعلی خنجی از حزب جدا شدند و این در حالی بود که هنوز برای خود خانه و مقری نیافته بودند. در همان ایام خامه‌ای با چند تن دیگر از دست به انتشار مجله روشنفکری «اندیشه نو» زدند که تنها سه شماره از آن منتشر شد که در یکی از شماره‌های آن، خلیل ملکی مقاله روشنگری درباره تقی ارانی نوشت. رفته‌رفته راه انشعابیون از هم جدا شد و سرنوشت متفاوتی پیدا کردند: «احمد آرام، تقی مکی‌نژاد و علی شاهنده سیاست را کنار گذاشتند. خامه‌ای، میرحسین سرشار و چند تن دیگر هم‌چنان مارکسیست-لنینیست و هواخواه شوروی ماندند اگرچه سرسپرده نبودند. اینان در دوره نهضت ملی یک حلقه روشنفکری به نام گروه کار و اندیشه تشکیل دادند که رهبرش خامه‌ای بود و ارگان آن -روزنامه حجار- را منتشر می‌کرد. ملکی و آل‌احمد و توللی و خیلی دیگر که دیگر مارکسیست-لنینیست نبودند و از شوروی به‌عنوان یک رژیم توتالیتر و توسعه‌طلب سخت انتقاد می‌کردند اول با مظفر بقایی حزب زحمتکشان را تشکیل دادند و پس از انشعاب او از حزب نیروی سوم را بنا کردند. سرشار می‌گفت انگار رسالت ما در گروه کار و اندیشه این بود که جوانان را آموزش دهیم که در اندک مدتی یا به حزب توده یا به نیروی سوم بپیوندند.» خامه‌ای چنان‌که کاتوزیان روایت می‌کند تا کودتای بیست و هشتم مرداد سال 32 آن موضع را حفظ کرد و پس از آن از مارکسیسم دست کشید، سیاست را کنار گذاشت و به روزنامه‌نگاری پرداخت. آخرین اقدام سیاسی خامه‌ای در آن زمان‌ها انتشار جزوه «پس از ده سال انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند» در سال 1336 بود که ملکی و او آن را امضا کرده بودند. طولی نکشید که خامه‌ای ایران را ترک کرد و در اروپا اقتصاد خواند و دکتری گرفت و پس از آن به تدریس مشغول شد. دو سه سال به انقلاب ایران مانده بود که به وطن برگشت و تا دوران بازنشستگی در دانشگاه تهران به تدریس اقتصاد پرداخت. او به‌رغم تلاش برای مهاجرت تا آخر عمر در ایران ماند و سرانجام در سالِ 1397 بعد از آنکه بیش از یک قرن تلاطمات سیاسی و اجتماعی ایران را از نزدیک تجربه کرد، از دنیا رفت.   

 

 منبع: «تاریخ چیست؟» مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌ها، همایون کاتوزیان، نشر مرکز


انور خامه‌ای همایون کاتوزیان

دیگر مطالب نقد کتاب

زندگی یک شورشی

میخائیل الکساندروویچ باکونین از چهره‌های انقلابی قرن نوزدهم بود که در 30 می 1814 در خانواده‌ای اشرافی در روسیه متولد شد. باکونین با رها کردن ارتش به جنبش رادیکال انقلابی پیوست و در کشورهای مختلفی به مبارزه پرداخت. او از مهم‌ترین چهره‌های آنارشیسم جمع‌گرا بود و با هر نوعی از قانون و حکومت مخالف بود. باکونین در سال‌های زندگی‌اش از فرانسه اخراج شد، در آلمان هم بازداشت شد و به مرگ محکوم شد. در اتریش هم همین اتفاق برایش تکرار شد و در نهایت به روسیه بازگردانده شد و در آنجا به زندان و تبعید محکوم شد اگرچه در نهایت دست به فرار زد. باکونین زندگی شگفت‌آوری داشت و نظریه سوسیالیسم آزای‌خوانه‌‌ای که در دوره پایانی عمرش مطرح کرد هنوز اهمیت دارد.  


پس از کودتا

برنامه کتاب فرانکلین، یک برنامه سازمان آمریکایی خصوصی و غیرانتفاعی بود که در سال 1331 در بحبوحه جنگ سرد تأسیس شد. نهادهای دولتی و برخی از شرکت‌های خصوصی ایالات متحده در شکل‌گیری این برنامه و حمایت مالی از آن نقش داشتند. با توجه به شرایط دورانی که موسسه فرانکلین در ایران پا گرفت و نیز نقش عمده آمریکا در شکل‌گیری این نشر، تاکنون بحث و نظرات متفاوتی درباره این موسسه و عملکرد آن شکل گرفته است که عمدتا به نقش حمایتی و تفکر حاکم بر این موسسه انتقاداتی دارد و البته بخش عمده‌ای از صاحب‌نظران نیز این موسسه را آغازگر نشر مدرن ایران می‌دانند که در عین حال بنا داشت با تسلط تفکر لیبرال، بدیلی برای تفکر مسلط چپ در ایران ایجاد کند. کتابِ «برنامه کتاب فرانکلین در ایران: آموزش و جنگ سرد فرهنگی در خاورمیانه» نوشته مهدی گنجوی تحقیقی مفصل بر مبنای اسناد و مدارک موجود درباره این موسسه است که اخیرا با ترجمه زهرا طاهری در نشر شیرازه منتشر شده است. این کتاب می‌کوشد ضمن بررسی اسناد و تحلیل تاریخیِ تأثیرات بین‌المللیِ برنامه کتاب فرانکلین (1331-1356) در زمینه صنعت چاپ و انتشار کتاب و سیاستگذاری‌های آموزشی در خاورمیانه، مناسبات بین امپریالیسم، دولت و نظام تولید دانش را نیز مورد بررسی قرار دهد.


نویسنده‌ای که از میان مردم برخاست

جلال آل‌احمد بی‌تردید یکی از مسئله‌زاترین روشنفکران و نویسندگان معاصر بوده است که موافقان و مخالفان بسیاری داشته و آرا و نظراتش به ویژه در «غرب‌زدگی» با انتقادات زیادی مواجه شده است. او از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین روشنفکرانِ صد سال اخیر ایران خوانده‌اند که حضوری فعال در فضای فرهنگی و سیاسی دورانش داشت و به‌واسطه نزدیکی و دوستی با خلیل ملکی و مصطفی شعاعیان بیش از دیگر نویسندگان زمانه‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای سیاسی شناخته شد. امید طبیب‌زاده، پژوهشگر و منتقد ادبی، اخیرا در کتابی با عنوان «جلال آل‌احمد و معاصرانش» به جنبه‌های مختلفی از این شخصیت فرهنگی-سیاسی پرداخته است. این کتاب در چهار مقاله، مناسباتِ آل‌احمد با معاصرانش هم‌چون نیما یوشیج، همایون صنعتی‌زاده، ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی را بازخوانی کرده و جایگاهِ تعیین‌کننده جلال آل‌احمد را در دورانش نشان می‌دهد.


چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی یکی از چهره‌های درخشان انقلاب مشروطه بود که به خصوص مورد توجه جناج رادیکال نهضت مشروطه قرار داشت. زندگی او به عنوان یک مبارز انقلابی با دیدگاه‌های چپ، مثل زندگی هر انقلابی دیگری، مسیری سنگلاخ و پرپیچ‌وخم بود. از آغاز که در شهریور 1281 خورشیدی برای نصب یک کارخانه برق در شهر مشهد به ایران آمد تا بهار سال 1290 که به اجبار تبعید از ایران رفت، زندگی او فراز و نشیب‌ها زیادی را سپری کرد. درباره زندگی و فعالیت‌های حیدرخان چندین کتاب تاکنون منتشر شده و به تازگی نیز روایتی تازه از زندگی این انقلابی سوسیالیست ایرانی منتشر شده که سوال‌هایی تازه درباره سوسیال دموکراسی در ایران طرح کرده است.


زندگی کوتاه تقی ارانی

تشکیل دادگاه برای زندانیان سیاسی پدیده‌ای تازه بود که اولین بار در مورد گروه 53 نفر برگزار شد. شاخص‌ترین چهره این گروه، تقی ارانی بود که 18 اردیبهشت 1316 در منزلش در تهران به دست پلیس رضاشاه دستگیر شد. زندگینامه تقی ارانی، مهم‌ترین چهره متفکران چپ مستقل با عنوانِ «تقی ارانی: یک زندگی کوتاه» نوشته یونس جلالی اخیرا در نشر مرکز منتشر شده است. این زندگینامه به قولِ مولفش نوعی سفرنامه است، روایت دورانی که یک قرن با ما فاصله دارد اما منظرها و مشغله‌های آن تفاوت چندانی با چالش‌های زمان حال ندارند. این از یک‌سو کُندی تغییرات بنیادی جوامع را نشان می‌دهد و از سویی این واقعیت را بیان می‌کند که تحولات تاریخی تنها پس از سپری شدن دوره‌های طولانی به وقوع می‌پیوندند. جلالی کشفیات نظریِ ارانی را موضوع محوری کتابش می‌خواند، یافته‌هایی که به قیمت جانِ قهرمان کتاب تمام شد و زندگی او را کوتاه کرد.


بعد از حمید اشرف

بازخوانیِ تاریخ معاصر خاصه روند تحولاتِ سیاسی کشور بدون پرداختن به جریانات و احزاب سیاسی موثر در ادوار مختلف ممکن نخواهد بود. یکی از این جریان‌های سیاسی «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» است که در تاریخ معاصر ما نقش بسزایی داشته و از این‌رو در چند دهه گذشته تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی پیرامون عملکرد این سازمان مطرح شده است. کتاب «در وادی انقلاب» که به تازگی به گردآوری انوش صالحی در انتشارات نگاه منتشر شده است، مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در دورانِ سرنوشت‌ساز منتهی به انقلاب 57 یعنی سال‌های 1355 تا 1357 بررسی می‌کند که سازمان به مرحله تازه‌ای از مبارزه عملی وارد می‌شود که آن را «توده‌ای شدن مبارزه» می‌خواند. بررسی مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران به‌عنوان شاخص‌ترین جریان چپ آن دوره در آستانه انقلاب برای درک چرایی تحولات سیاسی آن دوره ضرورت دارد. «در وادی انقلاب» این امکان را فراهم می‌کند تا خواننده مشتاق تاریخ معاصر ایران با بازخوانی اسناد و مدارک سازمانی به شناختِ بی‌واسطه‌ای از مواضع یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی آن ایام دست پیدا کند. در واقع این کتاب بیش از آنکه به تحلیلِ سازوکار و افکار و عقاید این جریان سیاسی بپردازد، به گردآوری اعلامیه‌ها و سایر اسناد و مدارک مربوط به سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران در حد فاصل تیرماه 1355 تا اسفند 1357 پرداخته است.


جوانان همچون طبقه

آیا همان‌گونه که قائل به سیاستِ جنسیتی، سیاست طبقاتی، سیاست طبقه کارگر یا سیاست تهی‌دستان هستیم می‌توانیم از مقوله‌ «سیاست جوانان» نیز سخن گفت؟ این پرسشی است که آصف بیات در مقاله «سیاست جوانی یا شیوه سیاست‌ورزی جوانان» مطرح می‌کند و سپس به صورت‌بندیِ شکل‌های بروزِ این سیاست‌ورزی می‌پردازد. او سعی می‌کند با تحلیلِ جوانان به‌عنوانِ مقوله‌ای با سیاست‌های مشخص به خود، لوازم مورد نیاز برای درک این گروه جامعه را تدارک ببیند. در این مسیر، شناختِ مطالبات جوانان از ضروریاتی است که به سیاست جوانان شکل می‌دهد. اگرچه به‌گفته آصف بیات، برخی در نگاه به جوانان به‌عنوان یک مقوله هدفمند تردید دارند یا آن را تنها یک ابداع تصور می‌کنند، سیاست‌ورزی جوانان خاصه در این دوران مقوله‌ای اساسی است که با تحلیل آن می‌توان به سازوکار برخی از جنبش‌های اجتماعی نیز پی برد.