یادی از چخوفِ ایران

مروری بر یادنامه اکبر رادی به مناسبتِ سالمرگ او

1399/10/07
اکبر رادی، یکی از نامداران عرصه تئاتر را «چخوف ایران» و «آقای نمایشنامه‌نویس» لقب داده‌اند. نامِ او در صحنه‌ درام ما چنان پرطنین است که نمی‌توان از تاریخ معاصر تئاتر سخن گفت و از او غفلت کرد. اکبر رادی دهم مهر 1318 در رشت به دنیا آمد و 5 دی 1386 در پی بیماری سخت، در تهران دیده از جهان فروبست. کتابِ «ارثیه باشکوه آقای گیل» اخیرا به‌عنوان یادنامه زنده‌یاد اکبر رادی از مجموعه دفترهای تهران و به کوشش محمد ولی‌زاده منتشر شده است. این کتابِ مفصل 424 صفحه‌ای به زندگی و آثار رادی پرداخته و تلاش کرده تا در شش فصل، سیمای روشن‌تری از این درام‌نویس مطرح ترسیم کند.


«من سومین فرزند از یک خانواده متوسط بازاری هستم، که جمعا دو خواهر و چهار برادر می‌شدیم. پدرم در رشت قناد بود و در جنگ جهانی دوم یک کارخانه کوچک قندریزی داشت، که قند بخشی از شهر را با همین کارخانه تأمین می‌کرد و روی هم دستش به دهانش می‌رسید و سفره‌اش گشاده بود. و این هم شاید از کرامات جنگ بود که مقارن با کودکی من است.» اکبر رادی در متنی با عنوانِ «رشت، خاک من، شهر آبی» در چند صفحه‌ای شرح‌حالی نوشته است که در ابتدای کتابِ «ارثیه باشکوه آقای گیل» آمده است. 

 دوران کودکی او به روایت خودش مقارن با جنگ جهانی دوم است که تأثیرات مشهودی بر زندگی او و همشهریانش داشته است. به‌ویژه تأثیرات اقتصادی که رادی به آن اشاره می‌کند:

«ما اگرچه به یک معنی از جغرافیای جنگ بیرون بودیم، ولی به هر تدبیر از تلاطم‌های اقتصادی آن بی‌نصیب نبودیم، که امواج بلندش به مرزهای شمالی ایران می‌کوبید و رسوبات مخرب خود را روی آن سامان به‌جا می‌گذاشت: جیره‌بندی ارزاق، شناور شدن قیمت‌ها، صف‌ها و کوپن‌های نان و نفت و کاغذ و رواج صفحات حلبی که شاگردان مدرسه مشق‌های خود را روی آن‌ها می‌نوشتند و پاک می‌کردند و از نو... با وجود همچه خنس‌هایی، و عدل آن زمان که بمب‌افکن‌های اشتوکای آلمان بر فراز شهرها یله می‌شدند و در مسافتی بسیار دور ساختمان‌های عظیم‌الجثه در انفجاری از خاک و دود فرو می‌نشستند، زمانی که تکه‌های اجساد زیر هرم خورشید به‌سرعت تجزیه، و طعمه لذیذ حشرات گرسنه می‌شدند، دوره‌ خطابه‌های آتشین و کوره‌ها و چه، درست آن زمان دوران کودکی من در محله پیرسرای رشت در یک رفاه و امنیت نسبی گذشت. و گرچه گناه این هم‌زمانی ناخواسته گردن من نیست، اما عذابی است که ثقل آن را همیشه روی گرده خود احساس می‌کنم...»

و بقیه‌ شرح حال، خاطره شهر رشت است، درون خانه‌های آن دوران، و مکان‌ها: کافه قنادی نوشین، سینما مایاک و قرائت‌خانه ملی و میدان بلدیه و عمارت‌های چنداشکوبه روسی و تماشاخانه گیلان و «سالوس» مولیر (تارتوف) و حال و هوای خیابان شاه که «مخصوصا در صراحت رنگ‌های شب، حال و هوای غریبی داشت و به طرز رازگونه‌ای درون مرا سرشار از بداهت و آهنگ و تصویر می‌کرد.»

سال‌های بعد این بداهت و آهنگ در کارِ حرفه‌ای اکبر رادی نمایان می‌شود. به روایت خودش سال 1335 مطالعه جدی ادبیات ایران را شروع می‌کند، با خواندنِ مجموعه داستانی به نام «شعله جاویدان» که آثاری از صادق هدایت و جمال‌زاده و بزرگ علوی و شین پرتو داشته است. «هم‌زمان با این مطالعات، شوق نوشتن در من ایجاد شد و تمرین‌هایی در این زمینه کردم. در همان سال، دو قصه نوشتم و برای چاپ به کیهان فرستادم. آن موقع چهارم دبیرستان بودم. این نوشتن‌ها ادامه پیدا کرد تا سال 1338 که در یک مسابقه داستان‌نویسی که اطلاعات جوانان برگزار کرده بود، شرکت کردم و از میان بیش از هزار نفر برنده جایزه اول شدم.» اما شکل‌گیری علاقه رادی به صحنه تئاتر به سال 1337 بازمی‌گردد که او در لاله‌زار نمایش «خانه عروسک» ایبسن را دیده بود که اسکویی‌ها اجرا می‌کردند. «این اجرا آن‌قدر در من تأثیر گذاشت که با فاصله یک ماه، پیش‌نویس روزنه آبی را نوشتم و پس از آن، سال 1338، در فاصله دبیرستان و دانشکده که یک سال در کنکور پزشکی قبول نشدم، اولین نمایشنامه‌ام را نوشتم؛ البته پس از آن هم روزنه آبی چند باری بازنویسی شد. این نکته را هم بگویم که آن سال‌ها برای اولین بار نمایشنامه دوشیزه اورلئانِ شیللر را خوانده بودم که برای من، نمایشنامه سنگینی بود.»

شاید نخستین بار شاهین سرکیسیان، کارگردان مطرح تئاتر بود که اکبر رادی را به چخوف شبیه دانست و چخوف ایرانی را سر زبان‌ها انداخت. ماجرای دیدار و آشنایی رادی با سرکیسیان و ورود حرفه‌ای و جدی به صحنه تئاتر را رادی در گفت‌وگویی با عنوان «پیراستن نمایشنامه‌نوشتن» تعریف کرده است که این روایت خواندنی در فصل پنجم کتاب آمده است. اولین بار احمد شاملو برای انتشار نمایشنامه مشهور رادی، «روزنه آبی» پا پیش می‌گذارد. در آن زمان شاملو مجله معتبر «کتاب هفته» را درمی‌آورد و دلش می‌خواست نمایشنامه را چاپ کند و همین بابِ آشنایی رادی با دیگر بزرگان فرهنگ می‌شود که حکایت خواندنی آن را رادی چنین تعریف می‌کند:

«شاملو خیلی دوست داشت این نمایشنامه منتشر شود. به نظر می‌رسید حرف‌هایش از تعارف‌های معمول نباشد. اما معتقد بود این نمایشنامه به لحاظ تعداد صفحات برای کتاب هفته زیاد است. در همان زمان آل‌احمد کتاب ماهِ اطلاعات را درمی‌آورد. شاملو من را به او معرفی کرد که آن‌جا هم بنا به دلایلی این نمایشنامه منتشر نشد و خود شاملو بود که این نمایشنامه را به شاهین سرکیسیان داد. سرکیسیان از این نمایشنامه خوشش آمد و گفت: بیا این را در جمع ما بخوان. سرکیسیان در خانه‌اش، یک کلاس مکتبخانه‌ای داشت و بحث‌های آزادی که از آن بهره‌برداری بسیار می‌کردند. ازجمله افراد آن جمع می‌توانم به فروغ فرخزاد اشاره کنم که به خاطر دغدغه‌های بازیگری‌اش به آن جمع رفت‌وآمد داشت. سرکیسیان آدم باسواد و قابل احترامی بود و فروغ در مقابل او، تواضع زیادی داشت. البته این جمع هم بعدها با مشکلاتی مواجه شد و از هم پاشید. سرکیسیان هم یکی دو سالی گوشه‌گیری کرد تا سال 1344 که دوباره هیجان و شوقش زیاد شد. وقتی که نمایشنامه را خواندم، سرکیسیان بسیار به آن علاقه‌مند شد. البته من فکر می‌کنم که مقداری هم تحت تأثیر تبلیغات شاملو بود. در آن زمان شاملو در اوج پله‌های شعر معاصر بود و سرکیسیان به وی خیلی احترام می‌گذاشت... شاملو تأکید می‌کرد که من جز نمایشنامه چیزی ننویسم. چون من آن سال‌ها داستان هم می‌نوشتم... سرکیسیان هم همین توصیه را به من کرد و من پذیرفتم. البته به تدریج به دلایلی لازم دیدم در این زمینه کار کنم.»  

  از همان زمان توجه سرکیسیان به رادی جلب می‌شود و بعد از خواندن نمایشنامه «روزنه آبی» و چند داستان از او، به رادی می‌گوید که فضای تو به چخوف خیلی نزدیک است. او معتقد بود همان لطافت‌های مخصوصی که در چهره‌ها، حرکات و رفتار آدم‌ها هاشور زده می‌شود، رادی را به فضای چخوف نزدیک می‌کند. و البته رادی می‌گوید که در آن زمان چخوف را خیلی نمی‌شناخته است. سرکیسیان به رادی پیشنهاد خواندن «مرغ دریایی» را می‌دهد و رادی می‌گوید این بحث‌ها دریچه قشنگی به رویش باز می‌کند، به‌خصوص اینکه سرکیسیان زمانی از دوستان هدایت بوده و رادی می‌گوید همین به من حس عجیبی می‌داد. چراکه آن زمان هدایت در ذهن او یک اسطوره بود، یک عظمت و جهانی غریب. رادی درباره شیفتگی‌اش به هدایت می‌گوید:

«دوره عجیبی با هدایت و آثارش داشتم که نه فقط در حد خواندن، بلکه به گونه‌ای روی آثار هدایت کار کرده بودم که اگر یک جمله از کل آثارش را بیرون می‌کشیدند، من به شما می‌گفتم که این جمله، متعلق به کدام صفحه و کدام کار است. در واقع آثار هدایت، برای من مثل یک کتاب مقدس بودند. من هم مانند همه جوان‌های دهه 30 و 40 به هدایت علاقه زیادی داشتم و هم‌نشینی با سرکیسیان برای من به‌نحوی بوی هدایت را هم می‌داد.»

یکی از مهم‌ترین جذاب‌های هدایت نزد رادی زبانِ آثارش است. اینکه هدایت از زبان عامیانه استفاده می‌کرد. رادی معتقد است که «این زبان، هیچ کم از زبان ادبی ندارد، بلکه ادبی‌تر از هرگونه زبان رسمی و منزوی است و استفاده از آن نیاز به خلاقیت دارد.»

شیفتگیِ رادی به هدایت در روایت دیگران از این نمایشنامه‌نویس هم بازتاب دارد. در یکی از این مقالات با عنوان «با قامتی بلند روی صحنه آبی» از اتاق کار رادی چنین تصویر می‌شود:

«در اتاق کارش دو قاب عکس بود. یکی هدایت و یکی چخوف. هدایت 30 سال و چخوف تا آخر عمر همراه او بود. آخر اکبر رادی نمایشنامه‌نویسی بنام شده بود و هدایت باید جایش را به چخوف می‌داد. لازم به گفتن نیست که نه چخوف و نه هدایت جای همدیگر را تنگ نمی‌کردند.»

اکبر رادی که کارش را با قصه‌نویسی آغاز کرد، خیلی زود به نمایشنامه‌نویسی روی آورد و به یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌نویسانِ معاصر تاریخ ادبیات نمایشی ما بدل شد. او معتقد است در قالب نمایشنامه بهتر می‌تواند حرف‌هایش را بیان کند و به توصیف و توجیه حالاتی بپردازد که وصف آن‌ها در قصه ضمن آنکه به زمان طولانی‌تری نیاز دارد، کامل هم نمی‌تواند باشد.

 

اکبر رادی چخوف ارثیه باشکوه آقای گیل یادنامه اکبر رادی نمایشنامه‌نویسی روزنه آبی رشت

دیگر مطالب نقد کتاب

زندگی یک شورشی

میخائیل الکساندروویچ باکونین از چهره‌های انقلابی قرن نوزدهم بود که در 30 می 1814 در خانواده‌ای اشرافی در روسیه متولد شد. باکونین با رها کردن ارتش به جنبش رادیکال انقلابی پیوست و در کشورهای مختلفی به مبارزه پرداخت. او از مهم‌ترین چهره‌های آنارشیسم جمع‌گرا بود و با هر نوعی از قانون و حکومت مخالف بود. باکونین در سال‌های زندگی‌اش از فرانسه اخراج شد، در آلمان هم بازداشت شد و به مرگ محکوم شد. در اتریش هم همین اتفاق برایش تکرار شد و در نهایت به روسیه بازگردانده شد و در آنجا به زندان و تبعید محکوم شد اگرچه در نهایت دست به فرار زد. باکونین زندگی شگفت‌آوری داشت و نظریه سوسیالیسم آزای‌خوانه‌‌ای که در دوره پایانی عمرش مطرح کرد هنوز اهمیت دارد.  


پس از کودتا

برنامه کتاب فرانکلین، یک برنامه سازمان آمریکایی خصوصی و غیرانتفاعی بود که در سال 1331 در بحبوحه جنگ سرد تأسیس شد. نهادهای دولتی و برخی از شرکت‌های خصوصی ایالات متحده در شکل‌گیری این برنامه و حمایت مالی از آن نقش داشتند. با توجه به شرایط دورانی که موسسه فرانکلین در ایران پا گرفت و نیز نقش عمده آمریکا در شکل‌گیری این نشر، تاکنون بحث و نظرات متفاوتی درباره این موسسه و عملکرد آن شکل گرفته است که عمدتا به نقش حمایتی و تفکر حاکم بر این موسسه انتقاداتی دارد و البته بخش عمده‌ای از صاحب‌نظران نیز این موسسه را آغازگر نشر مدرن ایران می‌دانند که در عین حال بنا داشت با تسلط تفکر لیبرال، بدیلی برای تفکر مسلط چپ در ایران ایجاد کند. کتابِ «برنامه کتاب فرانکلین در ایران: آموزش و جنگ سرد فرهنگی در خاورمیانه» نوشته مهدی گنجوی تحقیقی مفصل بر مبنای اسناد و مدارک موجود درباره این موسسه است که اخیرا با ترجمه زهرا طاهری در نشر شیرازه منتشر شده است. این کتاب می‌کوشد ضمن بررسی اسناد و تحلیل تاریخیِ تأثیرات بین‌المللیِ برنامه کتاب فرانکلین (1331-1356) در زمینه صنعت چاپ و انتشار کتاب و سیاستگذاری‌های آموزشی در خاورمیانه، مناسبات بین امپریالیسم، دولت و نظام تولید دانش را نیز مورد بررسی قرار دهد.


نویسنده‌ای که از میان مردم برخاست

جلال آل‌احمد بی‌تردید یکی از مسئله‌زاترین روشنفکران و نویسندگان معاصر بوده است که موافقان و مخالفان بسیاری داشته و آرا و نظراتش به ویژه در «غرب‌زدگی» با انتقادات زیادی مواجه شده است. او از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین روشنفکرانِ صد سال اخیر ایران خوانده‌اند که حضوری فعال در فضای فرهنگی و سیاسی دورانش داشت و به‌واسطه نزدیکی و دوستی با خلیل ملکی و مصطفی شعاعیان بیش از دیگر نویسندگان زمانه‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای سیاسی شناخته شد. امید طبیب‌زاده، پژوهشگر و منتقد ادبی، اخیرا در کتابی با عنوان «جلال آل‌احمد و معاصرانش» به جنبه‌های مختلفی از این شخصیت فرهنگی-سیاسی پرداخته است. این کتاب در چهار مقاله، مناسباتِ آل‌احمد با معاصرانش هم‌چون نیما یوشیج، همایون صنعتی‌زاده، ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی را بازخوانی کرده و جایگاهِ تعیین‌کننده جلال آل‌احمد را در دورانش نشان می‌دهد.


انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند

انور خامه‌ای یکی از جوان‌ترین اعضای گروه معروف به پنجاه‌وسه نفر و یکی از سران انشعاب 1326 از حزب توده بود و از شاگردان تقی ارانی به شمار می‌رفت. همایون کاتوزیان در کتابِ تازه منتشرشده خود، «تاریخ چیست؟» در مقاله‌ای به زندگیِ سیاسی انور خامه‌ای پرداخته است. «تاریخ چیست؟» مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌های کاتوزیان در چند سال اخیر است که در این کتاب برحسب موضوع آنها گردآوری شده است. مباحث نظری، تاریخ معاصر، ادبیات و خاطرات شخصی از بخش‌های مختلف کتاب است و بیراه نیست که تاریخ معاصر بخشِ خواندنی و مفصل کتاب باشد، چراکه همایون کاتوزیان در این سا‌ل‌ها بیش از هر چیز به اعتبار تاریخ‌نگاری‌هایش شناخته شده است. او در مقاله «انور خامه‌ای» یکی از مطالبِ بخش تاریخ معاصر کتاب، این فعال سیاسی را از ارادتمندان ارانی می‌خواند که در زندان مارکسیست شد.


چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی یکی از چهره‌های درخشان انقلاب مشروطه بود که به خصوص مورد توجه جناج رادیکال نهضت مشروطه قرار داشت. زندگی او به عنوان یک مبارز انقلابی با دیدگاه‌های چپ، مثل زندگی هر انقلابی دیگری، مسیری سنگلاخ و پرپیچ‌وخم بود. از آغاز که در شهریور 1281 خورشیدی برای نصب یک کارخانه برق در شهر مشهد به ایران آمد تا بهار سال 1290 که به اجبار تبعید از ایران رفت، زندگی او فراز و نشیب‌ها زیادی را سپری کرد. درباره زندگی و فعالیت‌های حیدرخان چندین کتاب تاکنون منتشر شده و به تازگی نیز روایتی تازه از زندگی این انقلابی سوسیالیست ایرانی منتشر شده که سوال‌هایی تازه درباره سوسیال دموکراسی در ایران طرح کرده است.


زندگی کوتاه تقی ارانی

تشکیل دادگاه برای زندانیان سیاسی پدیده‌ای تازه بود که اولین بار در مورد گروه 53 نفر برگزار شد. شاخص‌ترین چهره این گروه، تقی ارانی بود که 18 اردیبهشت 1316 در منزلش در تهران به دست پلیس رضاشاه دستگیر شد. زندگینامه تقی ارانی، مهم‌ترین چهره متفکران چپ مستقل با عنوانِ «تقی ارانی: یک زندگی کوتاه» نوشته یونس جلالی اخیرا در نشر مرکز منتشر شده است. این زندگینامه به قولِ مولفش نوعی سفرنامه است، روایت دورانی که یک قرن با ما فاصله دارد اما منظرها و مشغله‌های آن تفاوت چندانی با چالش‌های زمان حال ندارند. این از یک‌سو کُندی تغییرات بنیادی جوامع را نشان می‌دهد و از سویی این واقعیت را بیان می‌کند که تحولات تاریخی تنها پس از سپری شدن دوره‌های طولانی به وقوع می‌پیوندند. جلالی کشفیات نظریِ ارانی را موضوع محوری کتابش می‌خواند، یافته‌هایی که به قیمت جانِ قهرمان کتاب تمام شد و زندگی او را کوتاه کرد.


بعد از حمید اشرف

بازخوانیِ تاریخ معاصر خاصه روند تحولاتِ سیاسی کشور بدون پرداختن به جریانات و احزاب سیاسی موثر در ادوار مختلف ممکن نخواهد بود. یکی از این جریان‌های سیاسی «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» است که در تاریخ معاصر ما نقش بسزایی داشته و از این‌رو در چند دهه گذشته تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی پیرامون عملکرد این سازمان مطرح شده است. کتاب «در وادی انقلاب» که به تازگی به گردآوری انوش صالحی در انتشارات نگاه منتشر شده است، مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در دورانِ سرنوشت‌ساز منتهی به انقلاب 57 یعنی سال‌های 1355 تا 1357 بررسی می‌کند که سازمان به مرحله تازه‌ای از مبارزه عملی وارد می‌شود که آن را «توده‌ای شدن مبارزه» می‌خواند. بررسی مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران به‌عنوان شاخص‌ترین جریان چپ آن دوره در آستانه انقلاب برای درک چرایی تحولات سیاسی آن دوره ضرورت دارد. «در وادی انقلاب» این امکان را فراهم می‌کند تا خواننده مشتاق تاریخ معاصر ایران با بازخوانی اسناد و مدارک سازمانی به شناختِ بی‌واسطه‌ای از مواضع یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی آن ایام دست پیدا کند. در واقع این کتاب بیش از آنکه به تحلیلِ سازوکار و افکار و عقاید این جریان سیاسی بپردازد، به گردآوری اعلامیه‌ها و سایر اسناد و مدارک مربوط به سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران در حد فاصل تیرماه 1355 تا اسفند 1357 پرداخته است.