16 آذر هر سال

نگاهي به مبارزات دانشجويي در ايران

1401/09/12

سازمان دانشجويان دانشگاه تهران به‌عنوانِ تجربه‌اي آغازين در زمينه فعاليت‌هاي دانشجويي ايران، موضوع كتابي با همين عنوان است كه پيشينه مبارزات دانشجويي در ايران بين سال‌هاي 1320 تا 1332 را بررسي كرده است. ابوالحسن ضياء ظريفي مولفِ «سازمان دانشجويان دانشگاه تهران»، در اين كتاب نشان مي‌دهد كه اين سازمان به‌عنوان تجربه‌اي ابتدايي در عرصه فعاليت‌هاي دانشجويي در سال‌هاي مياني دهه بيست، دست‌كم به لحاظ انسجام صنفي و تأثير سياسي ديري نمي‌پايد كه به نهادي نيرومند و موثر در عرصه سياست بدل مي‌شود كه از حيثِ صنفي و سياسي در تاريخ معاصر ما بديلي نداشته است. اين كتاب در چهار بخش عمده به‌طور مفصل پيشينه تاريخي مبارزات دانشجويي، اعتراضات دانشجويي و سازماندهي مبارزات و شكل‌گيري سازمان دانشجويان دانشگاه تهران و جنبش‌هاي موثر دانشجويي در داخل و خارج از كشور را مورد واکاوی قرار مي‌دهد و از اين منظر، مي‌توان گفت از جامع‌ترين آثاري است كه به زواياي مختلفِ جنبش‌هاي دانشجويي ايران پرداخته و در اين مسير از تحليل و شرح كوچك‌ترين جزئيات و تحركات دانشجويي چشم‌پوشي نكرده است. از اين‌روست كه كاوه بيات، تاريخ‌نگار معروف معاصر كه بر دوره مشروطه و پهلوي تسلط كافي دارد، در مقامِ دبير اين مجموعه، اين كتاب را گام موثري در بازشناسي وجهي از فعاليت‌هاي دانشجويي مي‌خواند كه چندان به‌درستي شناخته نشده است.

تا تاريخ 24 ارديبهشت ماه سال 1329 دانشكده‌هاي مختلف هريك اتحاديه‌ها و فعاليت‌هاي صنفي جداگانه‌اي داشتند كه مي‌توان از آن‌ها را تحتِ عنوان فعاليت‌هاي دانشجويي صنفي مورد بررسي قرار داد. اما از اوايل سال 1329 تشكيل ازماني فراگير در دستور کار قرار گرفت كه سرانجام در تاريخ فوق  و در بيست و چهارمين جلسه دبيران سازمان كوي دانشگاه به تصويب رسيد و تنها دو روز بعد، نمايندگان سازمان‌هاي دانشكده‌هاي مختلف تشكيل شده و بيانيه مورد تصويب قرار گرفت و كمتر از ده روز بعد، در 5 خرداد ماه اين بيانيه در محوطه دانشگاه تهران با حضور هزاران دانشجو قرائت شد. به‌رغم مخالفت‌ها و نظرات مختلف و تضاد آرا ميان جريان‌هاي مختلف، نكته حائز اهميت در مورد اين سازمان حضورِ چشمگير چهره‌هاي برجسته دانشگاهي و روشنفكري و حمايت آن‌هاست. از جمله اين چهره‌ها مي‌توان به استاد ملك‌الشعراي بهار اشاره كرد كه اسفند ماه 1329 در پیامی خطاب به دانشجويان آنان را به خدمت به صلح فراخواند.

درباره ماهيتِ سازمان دانشجويان دانشگاه تهران بايد اشاره كرد كه اين سازمان پس از يك رشته حركات پراكنده دانشجويي در سال 1327 شكل گرفت و تا 28 مرداد 1332 مانند بسياري ديگر از نهادهاي مدني و مترقي ايران، به محاق رفت. نكته بارز و بديعِ سازمان دانشجويان دانشگاه تهران اين بود كه به تضاد فعاليت صنفي و سياسي، باوري نداشت و در دوگانه صنفي و سياسي نماند. بلكه با تلفيق فعاليت سياسي در عين كار صنفي، نشان داد اين دو نه‌تنها نافيِ يكديگر نيستند بلكه مي‌توانند در امتداد هم و به‌طور فزاينده‌اي جنبش‌هاي دانشجويي را ياري كنند. كاوه بيات در اين باره معتقد است: «سازمان دانشجويي دانشگاه تهران در عين حال كه از نظر سياسي خط مشي خاص و فعالانه‌اي را در پيش داشت ولي در كنار اين وجه سياسي، فعاليت‌هاي صنفي گسترده‌اي را نيز بر عهده داشت. فعاليت‌هايي كه در نهايت وزنه اي بودند در تحكيم موقعيت تشكيلات مزبور به‌عنوان يك سازمان دانشجويي با منافع مشخص صنفي و نه‌فقط تمهيد و تدبيري كوتاه‌مدت جهت يك رشته بهره‌برداري‌هاي گذراي سياسي.» از اين‌روست كه سازمان دانشجويان دانشگاه تهران با ماهيتِ سياسي-صنفي از در طولِ تاريخ جنبش‌هاي دانشجويي معاصر از جايگاهي خاص و يگانه برخوردار است و واكاوي و بازشناسي  اين سازوكار اين سازمان همچنان مي‌تواند الگويي براي فعاليت‌هاي دانشجويي باشد خاصه آنكه بسياري از موضوعاتي كه دانشگاه آن سال‌ها با آن مواجه بوده است به ماهيتِ دانشگاه مربوط مي‌شود و از اين‌رو همچنان مسئله اكنوني است. در عين حال كه به‌عنوان نمونه تاريخي امكان بازخواني و تطبيق موردي را به ما مي‌دهد تا راه رفته را با دركِ عميق‌تري از پديده دانشگاه و جنبش‌هاي دانشجويي و باور به اهميت و توان تأثير آن، ادامه دهيم.

اما ويژگي منحصربه‌فرد كتابِ «سازمان دانشجويان دانشگاه تهران» كه به آن اهميتي مضاعف مي‌دهد، تجربه شخصي مولف آن در مقام يكي از بنيانگذاران سازمان است كه به پژوهش او اعتباري بيشتر مي‌بخشد. تصويري كه كتاب با استناد به پاره‌اي از مدارك و اسناد برجاي‌مانده ارائه مي‌دهد همراه با توصيف كاملِ يك شاهد و فعال سازمان از فعاليت‌هاي دانشجويي موجب شده است تا جايگاه اين سازمان در تاريخ جنش‌هاي دانشجويي آشكار شود. به‌خصوص اينكه تحركات سياسي سازمان دانشجويان دانشگاه تهران در دوره‌اي تحت تأثير حزب توده ايران قرار داشت و بر اين اساس بايد دوره‌هاي مختلفي براي آن قائل شد و آن را بر مبناي اين ‌دوره‌بندي ارزيابي كرد. ابوالحسن ضياء ظريفي در ابتداي كتاب از تجربه خود و انگيزه‌اش براي نوشتن تاريخچه‌اي از سازمان دانشجويان دانشگاه تهران مي‌نويسد: «درست پنجاه و سه سال پيش (1325) در چنين روزهايي مانند شما با موهاي سياه، قدي برافراشته و قلبي مملو از عشق به مردم و ميهن به دانشگاه تهران وارد شدم، در كوي دانشگاه زندگي كردم و در سال 1330 از آنجا فارغ‌التحصيل شدم. در طي نيم قرن حتي يك روز از فكر دانشگاه و دانشجو غافل نبودم؛ به فكر اميرآباد و آن دهكده قشنگ دانشجويي كه دو سال و نيم زندگي من در آن‌جا گذشت، به فكر دوستاني كه بهترين سرمايه زندگي من در طي پنجاه سال بودند و هستند... وقتي كه فكر نوشتن اين كتاب را با دوستان عزيز و ياران قديم در ميان گذاشتم موجي از تشويق‌هاي محبت‌آميز به طرف من سرازير شد. گويي همه منتظر يادآوري خاطرات گذشته خود بودند. در ايران، اروپا و امريكا، دوستان دانشجوي پنجاه سال پيش كه بسياري از آن‌ها اساتيدي بلندپايه، نويسندگي مشهور، قضايي عالي‌مقام، و پزشكاني موفق و مشهور در رشته خود هستند از هيچ كمكي دريغ نكردند. گرچه من فرصت كافي براي جمع‌آوري همه اطلاعات آن زمان نداشتم و مدارك شخصي من نيز حداقل سه بار بعد از بهمن 1327، كودتاي 28 مرداد 1332 و جريان دستگيري برادر شهيدم حسن ضياء ظريفي در سال 1346 كه از همان ميزهاي دانشگاه يكسره روانه مسلخ جلادان ساواك شد، تمام كتاب‌ها، روزنامه‌ها، آلبوم‌هاي خانوادگي ما از بين رفت و فقط خاطرات من بودند كه دزدان نتوانستند مورد دستبرد قرار دهند.»

ضياء ظريفي، خاستگاه فعاليت‌هاي دانشجويي را به‌نوعي محصول جنبش مشروطه مي‌داند كه نخستين گزارش از اقدام مستقل جوانان در انقلاب مشروطيت به تحصن جمعي از آنان در سفارت انگليس در تهران برمي‌گردد كه پس از مهاجرت سيدمحمد طباطبايي و سيد عبداله بهبهاني به قم جمعي از طلاب و بازرگانان در سفارت انگليس بست نشستند، و جوانان علاوه بر همراهي با پدران خويش به صورت مستقل اقدام كرده و عصر روز چهارشنبه شاگردان مدرسه دارالفنون دولتي به سفارت رفته و به كسبه ملحق شدند و بعد از مدتي شاگردان مدرسه فلاحت نيز به آنان پيوستند. چندي نمي‌گذرد كه با اعلام مشروطيت از طرف مظفرالدين شاه شوقي عمومي تمام كشور را در بر مي‌گيرد و شاگردان مدارس دارالفنون و فلاحت و مدرسه عالي سياسي نيز به اين موج پيوسته و خواست‌هاي سياسي خود را مطرح مي‌كنند و خواست‌هاي صنفي‌شان را نيز اعلام و حل مشكلات خود را از دولت و مجلس طلب مي‌كنند. اما مهم‌ترين تحولات دانشجويي به سال‌هاي بعد از تأسيس دانشگاه تهران برمي‌گردد. فكر تأسيس دانشگاه در سال 1307 در زمان وزارت سيد محمد تدين به وجود آمد، اما انجام آن به دليل فراهم نبودن امکانات و مقدمات كار به تأخير افتاد. تا اينكه در سال 1310 طرح تأسيس دانشگاه تهيه و پس از تأييد رضاشاه به دولت ابلاغ شد تا به مرحله اجرا گذاشته شود. اما باز به دليل تغيير دولت اجراي آن عملي نشد و سرانجام در سال 1313 قانون تأسيس دانشگاه به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد و روز جمعه 24 اسفند 1313 افتتاح شد. اما رضاشاه در سال 1310 قانوني را با عنوان «مقدمين عليه امنيت كشور» به تصويب مجلس رسانده بود تا افرادي را كه داراي «تفكر اشتراكي» هستند به زندان بيندازد و اين قانون از جمله ناظر بر سازمان‌هاي سياسي در دانشگاه و محافل كارگري نيز بود. انور خامه‌اي معتقد است تمام فعاليت‌هاي دانشجويي از اعتصابات در دانشگاه، در كميته‌اي به عضويت مكي‌نژاد، عبدالصمد كامبخش و خود او سازماندهي مي‌شد و اين هسته در حقيقت «كميته مركزي سازمان جوانان و دانشجويان» بوده‌اند. اما جنبش دانشجويي در آن دوران چنان وجه سياسي داشت كه با هر تحول و پديده سياسي پيوند مي‌خورد، ازجمله گروه 53 نفر كه دانشجويان در اين تشكيلات مخفي سياسي فعاليت داشتند. چنان‌كه ضياء ظريفي از دكتر نصرت‌اله جهانشاهلو نقل مي‌كند هسته اوليه مبارزات دانشجويي به همين تشكيلات سياسي مخفي برمي‌گردد: «چند تن از دانشجويان خوش‌فكر كه خوانندگان ماهنامه دنيا بودند چون آقايان محمدرضا قدوه دانشجوي دانشسراي عالي و محمود نوايي دانشجوي دانشكده فني و تقي مكي‌نژاد دانشجوي دانشكده فني و مجتبي سجادي دانشجوي دانشكده پزشكي به ما پیوستند كه يك‌جا نخستين سازمان دانشجويي را پديد آوريم، اين سازمان هر هفته در خانه ما گرد مي‌آمد.» اما با شناسايي و بازداشتِ اعضاي گروه 53 نفر در ارديبهشت 1316 به فعاليت‌ دانشجويي نيز ضربه محکمی وارد آمد. «جالب است در جو اختناق رضاخاني به علت نفوذ معنوي اراني و اساتيد دانشگاهي كه در محفل دانشجويي او شركت مي‌كردند سيزده دانشجو در رشته‌هاي مختلف گرايش سياسي چپ پيدا كردند، هم‌چنين در سيزدهم آبان سال 1318 يك سال پس از محكوميت 53 نفر، گروهي از دانشجويان دانشكده افسري و افسران جوان ازجمله محسن جهانسوز به اتهام قيام عليه امنيت كشور بازداشت شدند كه پس از محاكمه در دادگاه نظامي در 22 اسفند همان سال، محسن جهانسوز افسر دانشكده افسري تيرباران گرديد.»

مبارزات دانشجويي به هر ترتيب با فرازونشيب و تحتِ سركوب و نظارت شديد ساواك و اختناق رضاشاهي ادامه پيدا مي‌كند تا كودتاي 28 مرداد 1332 كه نقطه عطفِ تلخ و تاريكي در تاريخ معاصر ما است. بعد از كودتا در دانشگاه حتي يك روز مبارزه متوقف نشد، پنج روز بعد از كودتا دانشگاه تهران در حمايت از دكتر مصدق و اعتراض به محاكمه او و دكتر شايگان و مهندس رضوي به پا خاست. تظاهرات ديگري در 21 آبان 1332 در دانشگاه صورت گرفت كه به زد و خورد شديد با پليس منجر شد. طبيعي بود كه دانشجويان دانشگاه تهران با آن پيشينه سياسي و سنت مبارزه چندساله نمي‌توانستند در قبال کودتا و بر باد رفتنِ دستاوردهاي نهضت ملي ساكت بنشینند، از اين‌رو خيزش دانشگاه موجبِ هراس رژيم شده بود. روز 16 آذر 1332 روزي تاريخي و فراموش‌ناشدني در تقويم مبارزات دانشجويي ايران است كه ضياء ظريفي آن را چنين روايت مي‌كند: «تمام گزارشات حاكي از تدارك قبلي نيروي نظامي براي مقابله با مقاومت دانشجويان بود. تظاهرات چند هفته قبل دانشجويان هشداري بود براي دولت كودتا كه دانشجويان ساكت نخواهند نشست و به همين جهت حكومت شاه همه چيز را براي مقابله با اعتراض دانشجويان آماده كرده بود. از صبح 16 آذر دانشگاه در محاصره نيروي انتظامي قرار داشت، سربازان گارد شاهنشاهي دستور كشتار دانشجويان را داشتند. مهندس خليلي رئيس دانشكده و دكتر عابدي معاون او بود، كوشش آن‌ها براي جلوگيري از برخورد بي‌فايده بود، زيرا سربازانِ جانباز دستور كشتار دانشجويان را داشتند و به دنبال بهانه مي‌گشتند. بالاخره آن جنايت بي‌سابقه با رگبار مسلسل سربازان به وقوع پيوست و پيكر سه دانشجوي جوان: مصطفي بزرگ‌نيا، شريعت رضوي و احمد قندچي در سرسراي دانشكده فني به خون آغشته شد.» واقعه 16 آذر براي حكومت كودتا بسيار گران تمام شد. از فرداي آن روز تمام دانشجويان دانشگاه تهران و به تبعيت از آن‌ها دانشگاه‌هاي سراسر كشور به حالت اعتصاب درآمدند و دامنه اعتراضات به دانشجويان خارج از كشور نيز رسيد، و برخلافِ تصور رژيم اين روز چنان در خاطره جمعي ثبت شد كه از آن پس 16 آذر هر سال «روز دانشجو» نام گرفت.

 

* سازمان دانشجويان دانشگاه تهران: نگاهي ديگر به پيشينه مبارزات دانشجويي در ايران 1320-1332 شمسي، ابوالحسن ضياء ظريفي، نشر شيرازه


مبارزات دانشجويي 16 آذر

دیگر مطالب نقد کتاب

زندگی یک شورشی

میخائیل الکساندروویچ باکونین از چهره‌های انقلابی قرن نوزدهم بود که در 30 می 1814 در خانواده‌ای اشرافی در روسیه متولد شد. باکونین با رها کردن ارتش به جنبش رادیکال انقلابی پیوست و در کشورهای مختلفی به مبارزه پرداخت. او از مهم‌ترین چهره‌های آنارشیسم جمع‌گرا بود و با هر نوعی از قانون و حکومت مخالف بود. باکونین در سال‌های زندگی‌اش از فرانسه اخراج شد، در آلمان هم بازداشت شد و به مرگ محکوم شد. در اتریش هم همین اتفاق برایش تکرار شد و در نهایت به روسیه بازگردانده شد و در آنجا به زندان و تبعید محکوم شد اگرچه در نهایت دست به فرار زد. باکونین زندگی شگفت‌آوری داشت و نظریه سوسیالیسم آزای‌خوانه‌‌ای که در دوره پایانی عمرش مطرح کرد هنوز اهمیت دارد.  


پس از کودتا

برنامه کتاب فرانکلین، یک برنامه سازمان آمریکایی خصوصی و غیرانتفاعی بود که در سال 1331 در بحبوحه جنگ سرد تأسیس شد. نهادهای دولتی و برخی از شرکت‌های خصوصی ایالات متحده در شکل‌گیری این برنامه و حمایت مالی از آن نقش داشتند. با توجه به شرایط دورانی که موسسه فرانکلین در ایران پا گرفت و نیز نقش عمده آمریکا در شکل‌گیری این نشر، تاکنون بحث و نظرات متفاوتی درباره این موسسه و عملکرد آن شکل گرفته است که عمدتا به نقش حمایتی و تفکر حاکم بر این موسسه انتقاداتی دارد و البته بخش عمده‌ای از صاحب‌نظران نیز این موسسه را آغازگر نشر مدرن ایران می‌دانند که در عین حال بنا داشت با تسلط تفکر لیبرال، بدیلی برای تفکر مسلط چپ در ایران ایجاد کند. کتابِ «برنامه کتاب فرانکلین در ایران: آموزش و جنگ سرد فرهنگی در خاورمیانه» نوشته مهدی گنجوی تحقیقی مفصل بر مبنای اسناد و مدارک موجود درباره این موسسه است که اخیرا با ترجمه زهرا طاهری در نشر شیرازه منتشر شده است. این کتاب می‌کوشد ضمن بررسی اسناد و تحلیل تاریخیِ تأثیرات بین‌المللیِ برنامه کتاب فرانکلین (1331-1356) در زمینه صنعت چاپ و انتشار کتاب و سیاستگذاری‌های آموزشی در خاورمیانه، مناسبات بین امپریالیسم، دولت و نظام تولید دانش را نیز مورد بررسی قرار دهد.


نویسنده‌ای که از میان مردم برخاست

جلال آل‌احمد بی‌تردید یکی از مسئله‌زاترین روشنفکران و نویسندگان معاصر بوده است که موافقان و مخالفان بسیاری داشته و آرا و نظراتش به ویژه در «غرب‌زدگی» با انتقادات زیادی مواجه شده است. او از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین روشنفکرانِ صد سال اخیر ایران خوانده‌اند که حضوری فعال در فضای فرهنگی و سیاسی دورانش داشت و به‌واسطه نزدیکی و دوستی با خلیل ملکی و مصطفی شعاعیان بیش از دیگر نویسندگان زمانه‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای سیاسی شناخته شد. امید طبیب‌زاده، پژوهشگر و منتقد ادبی، اخیرا در کتابی با عنوان «جلال آل‌احمد و معاصرانش» به جنبه‌های مختلفی از این شخصیت فرهنگی-سیاسی پرداخته است. این کتاب در چهار مقاله، مناسباتِ آل‌احمد با معاصرانش هم‌چون نیما یوشیج، همایون صنعتی‌زاده، ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی را بازخوانی کرده و جایگاهِ تعیین‌کننده جلال آل‌احمد را در دورانش نشان می‌دهد.


انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند

انور خامه‌ای یکی از جوان‌ترین اعضای گروه معروف به پنجاه‌وسه نفر و یکی از سران انشعاب 1326 از حزب توده بود و از شاگردان تقی ارانی به شمار می‌رفت. همایون کاتوزیان در کتابِ تازه منتشرشده خود، «تاریخ چیست؟» در مقاله‌ای به زندگیِ سیاسی انور خامه‌ای پرداخته است. «تاریخ چیست؟» مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌های کاتوزیان در چند سال اخیر است که در این کتاب برحسب موضوع آنها گردآوری شده است. مباحث نظری، تاریخ معاصر، ادبیات و خاطرات شخصی از بخش‌های مختلف کتاب است و بیراه نیست که تاریخ معاصر بخشِ خواندنی و مفصل کتاب باشد، چراکه همایون کاتوزیان در این سا‌ل‌ها بیش از هر چیز به اعتبار تاریخ‌نگاری‌هایش شناخته شده است. او در مقاله «انور خامه‌ای» یکی از مطالبِ بخش تاریخ معاصر کتاب، این فعال سیاسی را از ارادتمندان ارانی می‌خواند که در زندان مارکسیست شد.


چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی یکی از چهره‌های درخشان انقلاب مشروطه بود که به خصوص مورد توجه جناج رادیکال نهضت مشروطه قرار داشت. زندگی او به عنوان یک مبارز انقلابی با دیدگاه‌های چپ، مثل زندگی هر انقلابی دیگری، مسیری سنگلاخ و پرپیچ‌وخم بود. از آغاز که در شهریور 1281 خورشیدی برای نصب یک کارخانه برق در شهر مشهد به ایران آمد تا بهار سال 1290 که به اجبار تبعید از ایران رفت، زندگی او فراز و نشیب‌ها زیادی را سپری کرد. درباره زندگی و فعالیت‌های حیدرخان چندین کتاب تاکنون منتشر شده و به تازگی نیز روایتی تازه از زندگی این انقلابی سوسیالیست ایرانی منتشر شده که سوال‌هایی تازه درباره سوسیال دموکراسی در ایران طرح کرده است.


زندگی کوتاه تقی ارانی

تشکیل دادگاه برای زندانیان سیاسی پدیده‌ای تازه بود که اولین بار در مورد گروه 53 نفر برگزار شد. شاخص‌ترین چهره این گروه، تقی ارانی بود که 18 اردیبهشت 1316 در منزلش در تهران به دست پلیس رضاشاه دستگیر شد. زندگینامه تقی ارانی، مهم‌ترین چهره متفکران چپ مستقل با عنوانِ «تقی ارانی: یک زندگی کوتاه» نوشته یونس جلالی اخیرا در نشر مرکز منتشر شده است. این زندگینامه به قولِ مولفش نوعی سفرنامه است، روایت دورانی که یک قرن با ما فاصله دارد اما منظرها و مشغله‌های آن تفاوت چندانی با چالش‌های زمان حال ندارند. این از یک‌سو کُندی تغییرات بنیادی جوامع را نشان می‌دهد و از سویی این واقعیت را بیان می‌کند که تحولات تاریخی تنها پس از سپری شدن دوره‌های طولانی به وقوع می‌پیوندند. جلالی کشفیات نظریِ ارانی را موضوع محوری کتابش می‌خواند، یافته‌هایی که به قیمت جانِ قهرمان کتاب تمام شد و زندگی او را کوتاه کرد.


بعد از حمید اشرف

بازخوانیِ تاریخ معاصر خاصه روند تحولاتِ سیاسی کشور بدون پرداختن به جریانات و احزاب سیاسی موثر در ادوار مختلف ممکن نخواهد بود. یکی از این جریان‌های سیاسی «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» است که در تاریخ معاصر ما نقش بسزایی داشته و از این‌رو در چند دهه گذشته تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی پیرامون عملکرد این سازمان مطرح شده است. کتاب «در وادی انقلاب» که به تازگی به گردآوری انوش صالحی در انتشارات نگاه منتشر شده است، مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در دورانِ سرنوشت‌ساز منتهی به انقلاب 57 یعنی سال‌های 1355 تا 1357 بررسی می‌کند که سازمان به مرحله تازه‌ای از مبارزه عملی وارد می‌شود که آن را «توده‌ای شدن مبارزه» می‌خواند. بررسی مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران به‌عنوان شاخص‌ترین جریان چپ آن دوره در آستانه انقلاب برای درک چرایی تحولات سیاسی آن دوره ضرورت دارد. «در وادی انقلاب» این امکان را فراهم می‌کند تا خواننده مشتاق تاریخ معاصر ایران با بازخوانی اسناد و مدارک سازمانی به شناختِ بی‌واسطه‌ای از مواضع یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی آن ایام دست پیدا کند. در واقع این کتاب بیش از آنکه به تحلیلِ سازوکار و افکار و عقاید این جریان سیاسی بپردازد، به گردآوری اعلامیه‌ها و سایر اسناد و مدارک مربوط به سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران در حد فاصل تیرماه 1355 تا اسفند 1357 پرداخته است.