اتوبیوگرافی، سفرنامه و یادداشتهای روزانه اگرچه متفاوت از هم هستند و فرمهای مختلف نوشتاری به شمار میروند، اما یک جنبه مهم مشترک دارند و آن اینکه در هر سه فرم، نویسنده از خودش، حوادث زندگی و افکارش، مینویسد. به همین خاطر است که سفرنامهنویسی را هم میتوان گونهای از سرگذشتنامهنویسی دانست. به تعبیر دیگر، سفرنامهنویسی هم نوعی گزارش حال یا حسبحال است. شاید عجیب باشد اما نویسندگان و شاعران و هنرمندان و چهرههای اجتماعی و سیاسی ما به ندرت به سراغ خودزندگینامهنویسی، سفرنامهنویسی و نوشتن یادداشتهای روزانه رفتهاند و اگر تعداد آثار فارسی را در این سه فرم نوشتاری با تعداد آثار مشابه خارجی مقایسه کنیم این تفاوت آشکارا به چشممان میآید. اینکه چرا ما به طور تاریخی علاقهای به نوشتن سفرنامه، اتوبیوگرافی و یادداشت روزانه نداشتهایم و این عادت را حتی در دوره معاصر هم ترک نکردهایم، شاید بیش از هرچیز به مناسبات اجتماعی و سیاسی تاریخمان مربوط باشد. به اینکه تقریبا همیشه مجبور بودهایم خودمان را از دید پنهان کنیم؛ نه فقط افکار و عقاید و اتفاقات زندگیمان را، بلکه فراتر از آن، سفرهایمان و اینکه چه خورده یا چه پوشیدهایم یا چه کسانی را دیدهایم هم باید پنهان میماندهاند یا جور دیگری گفته میشدند. با اینحال ناصرخسرو را میتوان اولین کسی دانست که سفرنامهای به زبان فارسی نوشته است. سفرنامهای که بسیار هم مشهور است و از متون مهم تاریخ ادبیات فارسی به شمار میرود.
«سفرنامه» ناصرخسرو اثری کلاسیک و از متون قدیم است اما سنت سفرنامهنویسی در ایران آنطور که در کشورهای دیگر رواج داشته در ایران شکل نمیگیرد. این موضوع دلیل دیگری هم داشته و آن اینکه ما به طور کلی کمتر اهل سفر بودهایم و کمتر برای تفریح و سیر آفاق به سفر میرفتهایم و سیاحان را به قول سعدی شیادان افسانهپرداز میدانستهایم. از این نظر ناصرخسرو را باید چهرهای استثنایی دانست. ناصرخسرو از جنبههای دیگری نیز چهرهای استثنایی در تاریخ و ادبیات ما به شمار میرود و این را محمد دهقانی، در کتابی که به زندگی و آثار ناصرخسرو مربوط است به خوبی نشان داده است. «ناصرخسرو»ی محمد دهقانی، کتابی است با مقدمهای مفصل که در آن هم به زمانه ناصرخسرو پرداخته شده و هم به زندگی و آثار خود او. در این کتاب ابتدا تصویری با مختصات دقیق از وضعیت تاریخی و اجتماعی ناصرخسرو به دست داده شده و پس از آن به زندگی او پرداخته شده است. دهقانی درباره اینکه چرا ناصرخسرو چهرهای متمایز از دیگر نویسندگان و شاعران قدیم ما است میگوید: «ناصرخسرو از چند لحاظ در بين شاعران و نويسندگان قديم ما تقريبا بينظير است. يكي به اين دليل كه او از حيث ايدئولوژي و عقيده خلاف جو غالب بر روزگار خودش و زمان و مكاني است كه در آن زندگي ميكند. او شيعه اسماعيلي است و نه شيعه اثنيعشري. امروز شايد تفاوت اين دو خيلي ملموس نباشد اما در آن دوران نه فقط اهل سنت با شيعه اسماعيلي دشمن بودند بلكه خود شيعيان اثنيعشري نيز آن را نميپسنديدند».
به قول دهقانی بر اساس معیارها و مختصات زمانی و مکانی آن دوران، ناصرخسرو را میتوان شورشی یا به تعبیر امروزی چهرهای انقلابی به شمار آورد: «او شاعرِ روزگاري است كه در آن كار شاعر مدحكردن و در مقابل پولگرفتن و تشويقشدن بوده است. هميشه اينطور نبوده كه شاعر مداح به آنچه ميگويد اعتقادي نداشته باشد. در بسياري از قصايد فرخي سيستاني يا منوچهري كه در مدح مسعود و محمود غزنوي گفته شدهاند ميبينيم كه اينها واقعا به آنچه گفتهاند اعتقاد داشتهاند و اينطور نيست كه فقط به خاطر پول به مديحهسرايي بپردازند. در چنين روزگاري ناصرخسرو براي اين شعر نميگفته كه ممدوح خودش را بزرگ كند و شأني فراتر از آدم عادي براي او قائل شود. البته او اين كار را در مورد يكي دو نفر كرده اما نه به خاطر طمع مادي يا براي اينكه جاه و مقامش را بالاتر ببرد، بلكه برعكس او بهواسطه اين كار چهبسا تهديد هم ميشده است. پس از اين حيث هم ناصرخسرو شاعر ويژهاي است».
ناصرخسرو به همان اندازه که شاعر ویژهای بوده، تکافتاده هم بوده و از آن دست شاعرانی است که پس از خودش جریانی در ادامهاش شکل نمیگیرد. ناصرخسرو از حیث اندیشه و به لحاظ ایدئولوژیک به معنای واقعی در اقلیت بوده و مخالفان بسیاری در خراسان و عراق آن دوره داشته است. از اینرو است که او با کسانی در آن سوی خراسان و عراق یعنی با خلفای فاطمی مصر ارتباط میگیرد و در زمانهای که او در آن زندگی میکرده، انگار که آدم با سیارهای دیگر یا دستکم با آن سوی دنیا ارتباط گرفته است. نکته عجیب دیگر اینکه ناصرخسرو به تعبیر امروزی رهبری سیاسی هم بوده است آن هم در سن و سالی که آدمها معمولا بیش از هرچیز در پی آرامش و قرارند. سن و سالی از ناصرخسرو گذشته که او زندگی انقلابیاش را آغاز میکند و به روستایی در میان کوهها میرود و در آنجا دعوت به انقلاب میکند.
به همه این دلایل ناصرخسرو شاعری مهجور است که اندیشه و زبانی متفاوت از شاعران همدورهاش داشته است. او علاوه بر اینکه شاعری توانا بوده، نثری کمنظیر هم داشته و آثار منثورش از میراث ارزشمند نثر فارسی به شمار میرود. او به جز «سفرنامه»اش که به نثر است، آثاری دیگری در حکمت و الهیات نوشته و تعداد زیادی از واژهها و مفاهیم را برای اولینبار وارد زبان فارسی کرده است. او مترجم هم بوده و آثار به جا مانده از زکریای رازی را ترجمه کرده است. «سفرنامه»اش هم نثری موجز دارد و مشاهداتش را از شهرها و جاهای مختلف بیآنکه در قیدوبند انشاپردازی و مغلقنویسی باشد شرح داده است. با این حال «سفرنامه» او اثری هنرمندانه است که در آن هر آن چیزی که به درد خواننده میخورد آمده و زواید حذف شده است. این ویژگی نثر او طبیعتا به سابقه دبیری او برمیگردد. او خود در آغاز «سفرنامه» هم به نامش اشاره میکند و هم به سابقه دبیریاش: «چنین گوید ابومعینالدین ناصرخسرو القبادیانی المروزی تابالله عنه که من مردی دبیرپیشه بودم و از جمله متصرفان در اموال و اعمال سلطانی. و به کارهای دیوانی مشغول بودم و مدتی در آن شغل مباشرت نموده در میان اقران شهرتی یافته بودم.»
منابع:
- ناصرخسرو، محمد دهقانی، نشر نی.
- محمد دهقانی، شاعر فراموش شده.