از محمود توکلی دارستانی نوشتههای بسیاری بر جای مانده است؛ نوشتههایی در تحلیل شرایط اجتماعی و اقتصادی ایران و نقد جریانهای سیاسی روز. اما او درباره زندگی پرفراز و نشیب خود چندان ننوشته است و هر آنچه در دست است به نیمه دوم دهه 1320 مربوط میشود که دوران حضور او در آذربایجان، و گریختن به کردستان و بعد هم پناهندگی و اسارت در زندانهای عراق است. محمود توکلی مانند بسیاری از افسران جوان میهنپرست، تحولخواه و عدالتطلب به حزب توده پیوست که در آن روزگار تنها نیروی ترقیخواه به شمار میرفت. گرچه از تاریخ پیوستن او به حزب توده و بسیاری دیگر از دقایق زندگی محمود توکلی اطلاعی در دست نیست، چندی پیش مجید رُهبانی کتابی با عنوانِ «محمود توکلی» تألیف کرد که در آن به زندگی و تفکر این «سیمای ناشناخته در نهضت ملی ایران» پرداخته است. این کتاب را جهان کتاب منتشر کرده است و علاوه بر زندگیِ توکلی، زمانه او و تاریخ معاصر ایران را از نیمه دهه سی تا نیمه دهه چهل به تصویر میکشد، دورانِ تکاپوهای سیاسی مختلف در ایران که در آن تلاشهایی برای بازاندیشی و نظریهپردازی دیده میشد خاصه از طرفِ نهضت ملی ایران که محمود توکلی یکی از طرفدارانش محسوب میشود.
در دورانی که ایران با سیاست ایران به کلی دگرگون شده و نهضت ملی ایران درصدد باز اندیشی برآمده بود، کوششهای پراکنده بسیاری در سطح تفکر صورت گرفت که غنا و دربرگیری همسانی نداشت اما تاثیر همه آنها تا سالیان سال بر نیروهای سیاسی ایران مشاهده میشود به خصوص تفکرات و ایدههایی که با آموزههای دینی یا سوسیالیسم دموکراتیک پیوند میخورد. چنانکه رهبانی در روایت زندگی محمود توکلی نوشته است در طیفِ نیروهای چپ برخی به حزب توده وفادار ماندند و شماری سرخورده از سیاستها و شیوه رهبری حزب، در پی اصلاح و بازسازی آن برآمدند. افرادی هم یکسره از آن فاصله گرفتند، گذشته را نقد کردند و جویای راههای تازه شدند که محمود توکلی جز این دسته بود.
محمود توکلی در سال 1306 در روستای دارستان از توابع رودبار گیلان در خانوادهای خُردهمالک به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه سیروسِ رودبار به پایان رساند. وارد دبیرستان نظام شد و بعد به دانشکده افسری رفت و در رسته پیاده به تحصیل پرداخت. دوران دانشکده افسری با دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی ایران مقارن شد؛ وقوع جنگ جهانی دوم، اشغال ایران، باز شدن فضای سیاسی کشور با کنار رفتنِ رضا شاه پهلوی، ظهور احزاب و گروههای سیاسی و اجتماعی با گرایشهای مختلف فکری، همه جلوههای از این دگرگونی اساسی بودند. محمود توکلی هم هنوز دوره دو ساله دانشکده افسری را به پایان نرسانده و رسما افسر نشده بود که از سوی تشکیلات نظامی حزب توده برای کمک به نیروهای فرقه دموکرات به آذربایجان اعزام شد. «مرتضی زربخت، از اعضای سازمان نظامیان حزب توده ایران، توکلی را در زمره افسرانی میداند که پس از رویداد موسوم به قیام افسران خراسان»[1] شناسایی شده و در معرض بازداشت قرار داشتند. «اعزام افسران به آذربایجان در وهله نخست، کمک به فرقه دموکرات آذربایجان در تشکیل نیروی مسلح منظم بود و در مرتبه دوم، راهی برای نجاتِ افسرانِ تحت تعقیب از خطر دستگیری. افسران تودهای ستون فقرات نیروهای مسلحی را تشکیل دادند که ارتش ملی آذربایجان نام گرفت. اعزام افسران زیر نظر عبدالصمد کامبخش، مسئول وقت نظامیان حزب، انجام میشد. کارکنان سفارت و نمایندگیهای شوروی و امکانات نظامی ارتش سرخ در تهران، تبریز و باکو همکاری وسیع و تعیینکنندهای در این زمینه داشتند.»
از تاریخ دقیق و چگونگی اعزام محمود توکلی به آذربایجان اطلاعی در دست نیست. اما چنین برمیآید که رکن دوم ستاد ارتش ایران بازداشت شماری از افسران مظنون به همکاری با حزب توده را از شهریور ماه 1324 آغاز کرده و اغلب افسران فراری در پاییز 1324 همزمان با شورش شبهنظامیان فرقه در نیمه دوم آبان ماه و اعلام موجودیت دولت خودمختار در 21 آذر به آن پیوستند. «این افسران در آذربایجان یک درجه ترفیع گرفتند و دانشجوی دانشکده افسری، محمود توکلی نیز ستوان یکم شد.»
با اینکه رهبانی درباره زندگی محمود توکلی اطلاعات دقیق و دست اولی به دست آورده، اما خودش معتقد است منابع معدودی برای نوشتن زندگینامه توکلی در دست داشته و همین اندک اطلاعات هم از خاطرات خودنوشتِ چند همقطار او به دست رسیده است. «در هر حال، به یاری منابع معدود، چند نامه و یادداشت و نیز یادماندههای یکی از نزدیکانش، خانم فروزنده فرخی (خواهرزاده محمود توکلی)، تصویری هرچند ناکامل از سرگذشت او ترسیم شد.» محمود توکلی چنانکه مولفِ زندگینامهاش مینویسد از افراد کمتر شناختهای است که کوشید زخمهای شکست نهضت ملی را بشناسد و درمانی برای آنها بیابد. «نوشتههای او نمونهای از بحثها رایج در محفلهای مارکسیستی دهه 40 است که در اواخر این دهه، با غلبه بر مشی مسلحانه، تداوم نمییابند و بعدها هم چندان مورد توجه تاریخنگاری چپ قرار نمیگیرند. توکلی اگرچه در چارچوب چپ سنتی و جزماندیش میاندیشید، با این حال میکوشید تا به قول خود اصول راهنمای مارکسیسم-لنینیسمِ غیرکتابی و خلاق را بر شرایط خاص ایران انطباق دهد و آنها را با آرمانها آرزوهای میهنپرستانه خود سازگار کند.»
همانطور که رهبانی مینویسد نباید از محمود توکلی نباید انتظار یک دستگاه اندیشگی کاملا منسجم و بدون تناقض را داشت. مواردی از تناقض در آرا و نظریات او دیده میشود. همچنین بهرغم دقت آشکارش در به کار بردن واژهها، همیشه در بند یکدست ساختن چارچوب اصطلاحات نوشتههایش نیست. درواقع هرگاه میخواهد مطلبی را بیان کند که در چارچوب اصطلاحات مارکسیستی قابل طرح نیست از آن فراتر میرود و از ساختن تعبیرهای تازه پرهیز ندارد. نوشتههای توکلی رنگ زمانه را دارد. «دکتر مصدق امیدهای بیپایانی را در نسلی از جوانان ایران پدید آورده بود که تا دهها سال بعد برجای ماند. کودتاگران به حکومت کوتاه او پایان دادند اما از بقای حیات سیاسیاش -در پرتو لقبهایی چون قهرمان ملی کردن نفت و مبارز بزرگ ضداستعمار- غافل بودند. تاثیر عمیق نهضت ملی و شخصیت فرهمند مصدق، حتی بر بسیاری از چپگرایان ایران (تودهای یا غیرتودهای)، از جمله در نوشتههای توکلی بهخوبی نمود مییابد. در نخستین آثار او تلاشی پیگیر و نافرجام دیده میشود تا منش سیاسی مصدق و مشی ضداستعماری نهضت ملی را با کمونیسم سختکیش روسی سازگار کند. همین نوسان بین مارکسیسم و ملیگرایی، یا به عبارتی بین کمونیسم اردوگاهی و نهضت ملی در او تا پایان فعالیت فکریاش ادامه دارد.»
با اینکه محمود توکلی در سنتِ چپ و نهضت ملی ایران چندان نام پرآوازهای نیست، در میان سیاستورزانِ دهه 40 بهجز خلیل ملکی کمتر کسی را میتوان یافت که به اندازه توکلی درباره سیاست ایران نوشته باشد. البته رهبانی با تاکید بر این اهتمامِ محمود توکلی به مسائل روز سیاسی ایران اشاره میکند که پیداست نوشتههای توکلی به هیچ وجه هموزن و همتراز نوشتههای خلیل ملکی نبوده و حتی بهرغمِ تشابه نظری این دو در بسیاری موضوعات در نوشتههای توکلی، کینه و دشمنی عمیقی نسبت به ملکی دیده میشود. «ریشه این دشمنی را باید در انشعاب سال 1326 و جایگاه ویژه ملکی در نقد کمونیسم، اتحاد شوروی و حزب توده و البته برخی شایعاتی یافت که در آن سالها پیرامون او بر سر زبانها بود.» گرچه تاثیر دیدگاههای محمود توکلی را در شماری از دوستان و شاگردان او میشود یافت، برای نمونه رهبانی به نوشتههای مصطفی شعاعیان و علیاکبر اکبری اشاره میکند: «شعاعیان حتی در نوشتهای با عنوان «نسل جوان و جبهه ملی» (خطاب به اولین کنگره جبهه ملی) برخی دیدگاههای توکلی را عینا تکرار کرده است. شاید تاثیر دیگر توکلی بر شعاعیان را بشود در تلاش او برای تشکیل یک جبهه دموکراتیک از گرایشهای متفاوت سیاسی و بر محور اهداف مشترک یافت.»
زندگینامه محمود توکلی در شش فصل تدوین شده است و در حد امکانات و دادههای موجود به طور جامعی به زندگی و زمانه و آرا و تفکرات و فعالیتهای سیاسی محمود توکلی پرداخته است. خود مولف معتقد است هدف این کتاب ارائه سرگذشت توکلی (در حد اطلاعات موجود)، چکیدهای از بحثهای مفصل او و ارائه طرحی از سیمای مردی است که از جوانی دل به آرمانی سپرد و امیدهایی داشت که به آن وفادار ماند. مردی که شهامت آن را داشت تا گذشته خود و حزبش را نقد کند، برخلاف جریان آب شنا کند و بدون هراس از تکفیر، نظریاتش را منتشر سازد.
پانوشت:
1.در 24 مرداد 1324 نوزده افسر و شش سرباز تودهای لشکر خراسان دست به شورش زدند و پس از خلع سلاح پادگان مراوهتپه به سوی گرگان حرکت کردند. این شورش در گنبد کاووس سرکوب شد. فرمانده آن، سرگرد علیاکبر اسکندانی و چهار نفر دیگر کشته شدند و بقیه گروه زخمی، متواری و بازداشت شدند.
محمود توکلی، سیمایی ناشناخته در نهضت ملی ایران، مجید رُهبانی، نشر جهان کتاب