خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی

یک دهه از فقدان عزت‌الله سحابی گذشت

1400/03/10

 ده سال قبل، دهم خرداد ۱۳۹۰، عزت‌الله سحابی، پس از یک عمر مبارزه پیگیر انقلابی علیه حکومت پهلوی و اصلاح‌جویانه برای اصلاح نظام برآمده از انقلاب که خود در تاسیس آن نقش داشت، درگذشت. در حالی که نزدیک به ۱۵ سال از ۸۱ سال عمرش را در زندان‌های حکومت شاه و جمهوری‌اسلامی گذراند. مهندس سحابی یکی دو سال قبل از مرگش، در کتاب خاطراتی که سال ۱۳۸۸ با عنوان «نیم‌قرن خاطره و تجربه» منتشر کرد، تلاش کرد فراز و فرود مبارزات سیاسی‌اش را برای نسل‌های بعد تجربه‌نگاری کند.

 

«به محوطه زندان فرمانداری نظامی تهران که وارد شدم، داریوش فروهر را دیدم که در کمال رشادت نشسته و به هر تازه‌واردی اول یک بفرما می‌گوید و سپس یک فال حافظ می‌گیرد. فالی که برای من گرفت این شعر بود: خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی/ اگر فلک‌شان بگذارد که دوامی گیرند. دیدم واقعا این شعر وضع حال مرا بیان کرده است.» (نیم‌قرن خاطره و تجربه، خاطرات عزت‌الله سحابی، ص ۱۸۱)

عزت در خانواده‌ای سیاسی و مذهبی به دنیا آمد. پدرش، دکتر یدالله سحابی، دانش‌آموخته فرانسه بود و روشنفکر دینی، که ایده‌ پیوند علم و اسلام را تبلیغ می‌کرد. به همین دلیل سحابی از جوانی سیاست را از زاویه مذهب آغاز کرد و در دهه بیست، وقتی به‌عنوان دانشجو وارد دانشکده‌ فنی دانشگاه تهران شد، پا به انجمن‌های اسلامی گذاشت. تشکلی که در آن دوره از سوی تحصیل‌کردگان مذهبی مانند بازرگان، برای مقابله با نفوذ روزافزون اندیشه چپ در دانشگاه تشکیل شده بود. این‌چنین بود که سحابی در اوج ایام جوانی یعنی در بیست‌سالگی جنبش پرشور ملی شدن نفت را تجربه کرد و خزان این جنبش را در کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ پیش چشمان خود دید. سحابی اما پس از کودتا در کنار نیروهای ملی و مذهبی از جمله پدرش، مهندس بازرگان و آیت‌الله طالقانی، به نهضت‌مقاومت ملی در برابر کودتا پیوست. سحابی در کتاب خاطراتش، به‌خصوص به شرح تحرکات و مبارزات دانشجویان در برابر دولت کودتا پرداخته و توضیح داده که چگونه خودش به جرم انتشار نشریه نهضت مقاومت ملی با عنوان «راه مصدق» دو بار از سوی فرمانداری نظامی تهران بازداشت شد و به زندان افتاد.

اما خاطرات سحابی تنها به شرح مبارزه اختصاص ندارد. در سال‌های نیمه‌ی دوم دهه سی، امکان کنش سیاسی موثر از مبارزانی همچون سحابی سلب شده بود. آقای سحابی در خاطره‌نگاری از این دوران زندگی‌اش، شرحی از تلاش‌های شخصی‌ برای سامان دادن به امور خانوادگی و تأمین معاش از طریق فعالیت اقتصادی را بیان کرده است. نکته درس‌آموز این بخش از خاطرات سحابی آن‌جاست که خانواده سحابی و بازرگان در دورانی که اپوزیسیون حکومت شاه و از خدمت در دولت محروم بودند، تلاش کردند با سامان دادن فعالیت‌های اقتصادی، معاش‌شان را از وابستگی به دولت مستقل سازند تا معیشت، خللی در مواضع‌شان در برابر حکومت شاه ایجاد نکند.

سحابی در سی‌سالگی، چنان‌که در خاطراتش نیز توضیح داده، وارد دوران فضای باز سیاسی‌ای شد که در ایران از سال ۱۳۳۹ و به دنبال روی کار آمدن کندی، رئیس‌جمهور جدید آمریکا، ایجاد شده بود. در این دوران با به نخست‌وزیری رسیدنِ علی امینی، فضای سیاسی برای فعالیت‌های پارلمانتاریستی مسالمت‌آمیز نیروهای ملی همچون سحابی فراهم گشت. در این زمان، مهندس سحابی در کنار پدرش، بازرگان و آیت‌الله طالقانی، در تأسیس نهضت آزادی ایران مشارکت کرد. از دیگر سو، از آن‌جا که شعار دولت علی امینی، مبارزه با فساد بود، مهندس سحابی که به پاکدستی شهره بود، به‌عنوان کارشناس فنی جهت رسیدگی و حسابرسی به موارد فساد مالی در پرونده‌های پیمانکاری برگزیده شد و در نهادهای مختلفی همچون شهرداری و مجلس سنا، مشغول بازرسی و حسابرسی دولت شد.

با این حال، عمر مبارزه سیاسی بی‌دردسر مهندس سحابی در این دوره نیز کوتاه بود. نهضت آزادی ایران با طرح اصلاحات ارضی که شعار علی امینی و دولتش بود به مخالفت برخاست. مهندس سحابی در خاطراتش بخشی از اعلامیه نهضت آزادی را در توضیح علت مخالفت با اصلاحات ارضی ذکر کرده است: «ما در تاریخ بشریت سراغ نداریم که در یک زمان ستمگران علیه خود انقلاب کنند. در حالی که امروز در ایران ستمگر اصلی قیام کرده و می‌گوید ای وای فئودال ستمگر با کشاورزان چنین کرده است». در فضای متلاطم ابتدای دهه‌ چهل، به دنبال سقوط دولت علی امینی، شاه به سرکوب نیروهای ملی و مذهبی معتقد به مبارزه مسالمت‌آمیز پرداخت و به این ترتیب، دو هفته قبل از واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، عزت‌الله سحابی و سران نهضت آزادی گرفتار زندان شاه شدند. سحابی در زندان اعلامیه‌ای شدیداللحن در واکنش به قیام پانزده خرداد تهیه کرد. این اعلامیه قبل از انتشار به دست ماموران زندان افتاد و باعث تشدید مجازات سران نهضت آزادی و از جمله خود مهندس سحابی شد که در دادگاه نظامی به دلیل عضویت در نهضت آزادی به چهار سال زندان محکوم گشت. سحابی در خاطراتش شرح مفصلی از جلسات دادگاه و همچنین ایام زندان ارائه داده است. مثلا گزارش داده که در جریان جلسات متعدد دادگاه نهضت آزادی، آیت‌الله طالقانی، دفاعی از خود انجام نداده و سکوت کرده بوده است، تا اینکه: «در آخرین جلسه دادگاه و بعد از قرائت حکم محکومیت ما، آقای طالقانی اجازه صحبت خواست. رئیس دادگاه گفت بفرمایید. ایشان نیز شروع کرد به تلاوت سوره والفجر. از ابتدای سوره آیات را خواندند تا رسیدند به آیه "ان ربک لبالمرصاد"(همانا خدا در کمین است) و با دست به عکس شاه و افسران مزبور اشاره کرد و چند بار آن را تکرار کردند.».

در زندان اما به‌تدریج اختلافات فکری میان اعضای نهضت آزادی مانند عزت‌الله سحابی و دبیر کلش، مهندس بازرگان بروز کرد. اختلافاتی که بعدها در ایام انقلاب ۵۷ بیش از پیش خودش را نشان داد. به روایت سحابی در ایام زندان، درباره نگرش سوسیالیستی به اقتصاد و میزان انطباق آن با اسلام، میان بازرگان و سحابی اختلاف وجود داشت. مثلا به گفته سحابی، در حالی که اکثریت اعضای نهضت در آن زمان از حکومت جمال عبدالناصر در مصر شدیدا حمایت می‌کردند، مهندس بازرگان ضمن احترام به جمال‌عبدالناصر، از عملکرد دولت او در محدودسازی آزادی بیان و زیر پا نهادن حقوق دموکراتیک شهروندان انتقاد می‌کرد و رویه‌ی چپ‌گرایانه ناصر در اقتصاد را رد می‌کرد.

پس از آزادی از زندان، سحابی از فعالیت سیاسی جدی دور بود، اما آن‌چنان که مهندس بازرگان در دادگاهش پیش‌بینی کرده بود، به دنبال شکست مبارزات مسالمت‌جویانه و در چارچوب قانون اساسی، گروهی از جوانان مبارز و انقلابی، به این جمع‌بندی رسیدند که راه مقابله با استبداد شاه، دست بردن به اسلحه است. سال ۱۳۴۸ محمد حنیف‌نژاد بنیانگذار مجاهدین خلق، در دیدار با عزت‌الله سحابی ضمن ارائه تحلیل‌های مفصلی از فضای سیاسی آن روز ایران، خبر شکل‌گیری سازمان چریکی مسلمان و چگونگی عضوگیری و نحوه فعالیت‌ها را با دوست قدیمی خود در میان گذاشت. به این ترتیب، سحابی به‌عنوان یک کادر علنی، همکاری‌اش را با چریک‌های مجاهدین خلق آغاز کرد. همکاری‌ای که در سال ۱۳۵۰ به قیمت ۱۱ سال زندان برای او تمام شد و مقامات ساواک، سحابی را جزو پایه‌گذاران مجاهدین خلق و از رهبران «مارکسیسم اسلامی» معرفی کردند. واژه‌ای که ساواک برای تخریب گروه‌های چریکی مسلمان به‌کتر می‌برد.

عمر حکومت پهلوی آن‌قدر نبود که سحابی ۱۱ سال در زندان بماند. سحابی به مدت هفت سال، از ۱۳۵۰ تا آستانه انقلاب، زندانی بود. او بیشترِ دوران حبس را در زندان عادل‌آباد شیراز گذراند. آن‌گونه که خود روایت کرده در این دوره، به‌خصوص بعد از بحران تغییر ایدئولوژی در سازمان مجاهدین خلق، هَمّ و غم سحابی در زندان تلاش برای آن بود که زندانیان با گرایشات مذهبی و ملی به سازمان‌های چریکی چپ متمایل نشوند. در خاطراتش نوشته که :«در این ایام من خود را به گربه‌ای تشبیه می‌کردم که بچه‌هایش را به دندان می‌گیرد و از ترس اینکه کسی آنها را ببرد، این طرف و آن طرف می‌کشاند. من این بچه‌های جوان را در زندان‌ همچون گربه می‌پاییدم که نبرندشان»

مبارزات سحابی سرانجام در سال ۱۳۵۷ به ثمر نشست و حکومت شاه در یک انقلاب مردمی سرنگون شد. سحابی در ایام بعد از انقلاب، عضو شورای انقلاب و در دولت بازرگان، رئیس سازمان برنامه و بودجه شد. در مجلس خبرگان قانون اساسی، نماینده مردم تهران بود و سخنرانی و اعتراضش به اصل پنج قانون اساسی درباره ولایت‌فقیه، جنبه‌ای نمادین یافت. او نماینده مردم تهران در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی بود. سحابی که از بدو تاسیس نهضت آزادی عضو ارشد آن بود، بعد از استعفای دولت موقت در مورد مواضع اقتصادی با نهضت اختلاف‌نظر پیدا کرد. او به سوسیالیسم گرایش داشت، ضدامپریالیست بود و در این حوزه‌ها با بازرگان و پدرش اختلاف‌نظر عمیق داشت. پس، از نهضت استعفا کرد و به‌تدریج جمع فعالان ملی‌مذهبی را پایه‌گذاری کرد و تا آخر عمر دبیر آن بود. مهندس سحابی در دو دهه‌ آخر عمر نیز طعم زندان را چشید. سال ۱۳۶۹ همراه جمعی از همفکرانش به زندان افتاد و در ابتدای دهه هفتاد فیلم اعترافات اجباری‌ علیه خود و همفکرانش در برنامه هویت پخش شد. سحابی در این دوره به انتشار مجله «ایران فردا» همت گمارد و آن را تبدیل به نهادی برای طرح آرا و عقاید نیروهای ملی‌مذهبی کرد. در دوران اصلاحات، مهندس سحابی باز هم به دلیل سخنرانی‌هایش زندانی شد و دوران سخت سه‌ساله‌ زندان را آن‌هم در هفتاد سالگی در زندان انفرادی گذراند.

آقای سحابی خاطرات ایام پس از انقلابش را تحت عنوان جلد دوم خاطراتش ( نیم‌قرن خاطره و تجربه، جلد دوم) در خارج از ایران منتشر کرده است. او سرانجام بعد از دوران طولانی بیماری در دهم خرداد ۱۳۹۰ درگذشت اما مراسم خاکسپاری و تشییع‌جنازه او، با یک فاجعه تلخ همراه شد، فرزندش هاله، که در همین ایام مشغول گذراندن دوران حبس بود و برای خاکسپاری پدر به مرخصی آمده بود، در درگیری با ماموران امنیتی جان باخت ساعاتی پس از مرگ پدر به او پیوست. 


عزت‌الله سحابی نیم‌قرن خاطره و تجربه

دیگر مطالب نقد کتاب

زندگی یک شورشی

میخائیل الکساندروویچ باکونین از چهره‌های انقلابی قرن نوزدهم بود که در 30 می 1814 در خانواده‌ای اشرافی در روسیه متولد شد. باکونین با رها کردن ارتش به جنبش رادیکال انقلابی پیوست و در کشورهای مختلفی به مبارزه پرداخت. او از مهم‌ترین چهره‌های آنارشیسم جمع‌گرا بود و با هر نوعی از قانون و حکومت مخالف بود. باکونین در سال‌های زندگی‌اش از فرانسه اخراج شد، در آلمان هم بازداشت شد و به مرگ محکوم شد. در اتریش هم همین اتفاق برایش تکرار شد و در نهایت به روسیه بازگردانده شد و در آنجا به زندان و تبعید محکوم شد اگرچه در نهایت دست به فرار زد. باکونین زندگی شگفت‌آوری داشت و نظریه سوسیالیسم آزای‌خوانه‌‌ای که در دوره پایانی عمرش مطرح کرد هنوز اهمیت دارد.  


پس از کودتا

برنامه کتاب فرانکلین، یک برنامه سازمان آمریکایی خصوصی و غیرانتفاعی بود که در سال 1331 در بحبوحه جنگ سرد تأسیس شد. نهادهای دولتی و برخی از شرکت‌های خصوصی ایالات متحده در شکل‌گیری این برنامه و حمایت مالی از آن نقش داشتند. با توجه به شرایط دورانی که موسسه فرانکلین در ایران پا گرفت و نیز نقش عمده آمریکا در شکل‌گیری این نشر، تاکنون بحث و نظرات متفاوتی درباره این موسسه و عملکرد آن شکل گرفته است که عمدتا به نقش حمایتی و تفکر حاکم بر این موسسه انتقاداتی دارد و البته بخش عمده‌ای از صاحب‌نظران نیز این موسسه را آغازگر نشر مدرن ایران می‌دانند که در عین حال بنا داشت با تسلط تفکر لیبرال، بدیلی برای تفکر مسلط چپ در ایران ایجاد کند. کتابِ «برنامه کتاب فرانکلین در ایران: آموزش و جنگ سرد فرهنگی در خاورمیانه» نوشته مهدی گنجوی تحقیقی مفصل بر مبنای اسناد و مدارک موجود درباره این موسسه است که اخیرا با ترجمه زهرا طاهری در نشر شیرازه منتشر شده است. این کتاب می‌کوشد ضمن بررسی اسناد و تحلیل تاریخیِ تأثیرات بین‌المللیِ برنامه کتاب فرانکلین (1331-1356) در زمینه صنعت چاپ و انتشار کتاب و سیاستگذاری‌های آموزشی در خاورمیانه، مناسبات بین امپریالیسم، دولت و نظام تولید دانش را نیز مورد بررسی قرار دهد.


نویسنده‌ای که از میان مردم برخاست

جلال آل‌احمد بی‌تردید یکی از مسئله‌زاترین روشنفکران و نویسندگان معاصر بوده است که موافقان و مخالفان بسیاری داشته و آرا و نظراتش به ویژه در «غرب‌زدگی» با انتقادات زیادی مواجه شده است. او از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین روشنفکرانِ صد سال اخیر ایران خوانده‌اند که حضوری فعال در فضای فرهنگی و سیاسی دورانش داشت و به‌واسطه نزدیکی و دوستی با خلیل ملکی و مصطفی شعاعیان بیش از دیگر نویسندگان زمانه‌اش به‌عنوان نویسنده‌ای سیاسی شناخته شد. امید طبیب‌زاده، پژوهشگر و منتقد ادبی، اخیرا در کتابی با عنوان «جلال آل‌احمد و معاصرانش» به جنبه‌های مختلفی از این شخصیت فرهنگی-سیاسی پرداخته است. این کتاب در چهار مقاله، مناسباتِ آل‌احمد با معاصرانش هم‌چون نیما یوشیج، همایون صنعتی‌زاده، ابراهیم گلستان و ناصر وثوقی را بازخوانی کرده و جایگاهِ تعیین‌کننده جلال آل‌احمد را در دورانش نشان می‌دهد.


انشعابیون حزب توده سخن می‌گویند

انور خامه‌ای یکی از جوان‌ترین اعضای گروه معروف به پنجاه‌وسه نفر و یکی از سران انشعاب 1326 از حزب توده بود و از شاگردان تقی ارانی به شمار می‌رفت. همایون کاتوزیان در کتابِ تازه منتشرشده خود، «تاریخ چیست؟» در مقاله‌ای به زندگیِ سیاسی انور خامه‌ای پرداخته است. «تاریخ چیست؟» مجموعه مقالات، مصاحبه‌ها و یادداشت‌های کاتوزیان در چند سال اخیر است که در این کتاب برحسب موضوع آنها گردآوری شده است. مباحث نظری، تاریخ معاصر، ادبیات و خاطرات شخصی از بخش‌های مختلف کتاب است و بیراه نیست که تاریخ معاصر بخشِ خواندنی و مفصل کتاب باشد، چراکه همایون کاتوزیان در این سا‌ل‌ها بیش از هر چیز به اعتبار تاریخ‌نگاری‌هایش شناخته شده است. او در مقاله «انور خامه‌ای» یکی از مطالبِ بخش تاریخ معاصر کتاب، این فعال سیاسی را از ارادتمندان ارانی می‌خواند که در زندان مارکسیست شد.


چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی یکی از چهره‌های درخشان انقلاب مشروطه بود که به خصوص مورد توجه جناج رادیکال نهضت مشروطه قرار داشت. زندگی او به عنوان یک مبارز انقلابی با دیدگاه‌های چپ، مثل زندگی هر انقلابی دیگری، مسیری سنگلاخ و پرپیچ‌وخم بود. از آغاز که در شهریور 1281 خورشیدی برای نصب یک کارخانه برق در شهر مشهد به ایران آمد تا بهار سال 1290 که به اجبار تبعید از ایران رفت، زندگی او فراز و نشیب‌ها زیادی را سپری کرد. درباره زندگی و فعالیت‌های حیدرخان چندین کتاب تاکنون منتشر شده و به تازگی نیز روایتی تازه از زندگی این انقلابی سوسیالیست ایرانی منتشر شده که سوال‌هایی تازه درباره سوسیال دموکراسی در ایران طرح کرده است.


زندگی کوتاه تقی ارانی

تشکیل دادگاه برای زندانیان سیاسی پدیده‌ای تازه بود که اولین بار در مورد گروه 53 نفر برگزار شد. شاخص‌ترین چهره این گروه، تقی ارانی بود که 18 اردیبهشت 1316 در منزلش در تهران به دست پلیس رضاشاه دستگیر شد. زندگینامه تقی ارانی، مهم‌ترین چهره متفکران چپ مستقل با عنوانِ «تقی ارانی: یک زندگی کوتاه» نوشته یونس جلالی اخیرا در نشر مرکز منتشر شده است. این زندگینامه به قولِ مولفش نوعی سفرنامه است، روایت دورانی که یک قرن با ما فاصله دارد اما منظرها و مشغله‌های آن تفاوت چندانی با چالش‌های زمان حال ندارند. این از یک‌سو کُندی تغییرات بنیادی جوامع را نشان می‌دهد و از سویی این واقعیت را بیان می‌کند که تحولات تاریخی تنها پس از سپری شدن دوره‌های طولانی به وقوع می‌پیوندند. جلالی کشفیات نظریِ ارانی را موضوع محوری کتابش می‌خواند، یافته‌هایی که به قیمت جانِ قهرمان کتاب تمام شد و زندگی او را کوتاه کرد.


بعد از حمید اشرف

بازخوانیِ تاریخ معاصر خاصه روند تحولاتِ سیاسی کشور بدون پرداختن به جریانات و احزاب سیاسی موثر در ادوار مختلف ممکن نخواهد بود. یکی از این جریان‌های سیاسی «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» است که در تاریخ معاصر ما نقش بسزایی داشته و از این‌رو در چند دهه گذشته تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی پیرامون عملکرد این سازمان مطرح شده است. کتاب «در وادی انقلاب» که به تازگی به گردآوری انوش صالحی در انتشارات نگاه منتشر شده است، مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در دورانِ سرنوشت‌ساز منتهی به انقلاب 57 یعنی سال‌های 1355 تا 1357 بررسی می‌کند که سازمان به مرحله تازه‌ای از مبارزه عملی وارد می‌شود که آن را «توده‌ای شدن مبارزه» می‌خواند. بررسی مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران به‌عنوان شاخص‌ترین جریان چپ آن دوره در آستانه انقلاب برای درک چرایی تحولات سیاسی آن دوره ضرورت دارد. «در وادی انقلاب» این امکان را فراهم می‌کند تا خواننده مشتاق تاریخ معاصر ایران با بازخوانی اسناد و مدارک سازمانی به شناختِ بی‌واسطه‌ای از مواضع یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی آن ایام دست پیدا کند. در واقع این کتاب بیش از آنکه به تحلیلِ سازوکار و افکار و عقاید این جریان سیاسی بپردازد، به گردآوری اعلامیه‌ها و سایر اسناد و مدارک مربوط به سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران در حد فاصل تیرماه 1355 تا اسفند 1357 پرداخته است.