اغلب آثاری را که درباره تاریخ معاصر ایران نوشته شده میتوان در دسته وقایعنگاری جای داد. این آثار اگرچه وجهی ضروری در شناخت تاریخ به شمار میروند اما با این حال به نظر میرسد که تاریخنگاری معاصر ایران همچنان با فقدان پرداختن به تاریخ اندیشهها روبهرو است. این فقدان بهخصوص در تاریخنگاری جنبش چپ بیشتر دیده میشود. شاید از آنرو که به چهرههای مهم تاریخ چپ در ایران اغلب از زاویهای جناحی نگریسته شده و چنین است که از یکسو، این چهرههای تاریخی یا کاملا محکوم شدهاند یا تمامقد ستایش شدهاند.
از چهرههای تاریخی، قهرمان یا ضدقهرمان ساخته شده و با برچسبهای مختلف آنها در این دو دسته جای گرفتهاند. بیژن جزنی نمونهای روشن از این نوع مواجهه است که از یکسو با نگاهی کاملا عامیانه برچسب روشنفکر تروریست میخورد و از سوی دیگر قهرمانی فرض میشود که خطا و نقصی در آثار و عملکردش وجود ندارد. در این دو رویکرد ردی از تفکر و نگاه انتقادی دیده نمیشود؛ بهخصوص در نگاه اول که همچنان به کلیشه پایان تاریخ باور دارد.
شاید بخشی دیگر از مسئله تاریخنگاری جنبش چپ در ایران به این موضوع هم برگردد که هنوز فاصله زیادی با وقایع تاریخی مربوط به جنبش چپ نداریم و از اینرو نگاهی که وقایع را با تمام زوایا و وجوه مختلف مورد بازخوانی قرار دهد شکل نگرفته است. البته در سالهای اخیر آثاری منتشر شدهاند که در آنها تلاش شده از وقایعنگاری صرف فراتر روند اما در اغلب آنها همچنان غرضورزیهای سیاسی و جناحی دیده میشود. کمتر پیش آمده که آثار بهجامانده از جزنی بهعنوان کلیاتی از او مورد بازخوانی و بررسی انتقادی قرار گیرد. این را میتوان درباره دیگر چهرههای مهم این جریان و بهخصوص امیرپرویز پویان هم گفت. با نگاهی به همه آن چیزی که در این سالها درباره جنبش چپ ایران منتشر شدهاند میتوان گفت آنها اغلب با روایتی خطی سیر حوادث را ذکر کردهاند و کمتر به بررسی اندیشه و آرای متفکران و مبارزان این جریان تاریخی پرداختهاند. جدا از قهرمانسازیها یا ضدقهرمانسازیهای رایج، تاریخ جنبش چپ در ایران بهرغم همه آنچه تاکنون منتشر شده همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد و این ابهام درباره تئوریسینهای این جنبش بیشتر به چشم میخورد. از اینروست که میتوان گفت برای روایت تاریخی جامع از چپ در ایران گستره وسیعی از مسائل و مفاهیم مغفول مانده وجود دارد. بخشی از این مفاهیم مغفولمانده، مربوط به جزنی، آرا و عملکرد او است. در غیاب رویکردی که به بازخوانی انتقادی تاریخ بپردازد، جزنی بیش از آنکه با آرا و عقایدش سنجیده شود با باورهای ذهنی مخالفان و موافقانش شناخته شده است. شناخت جامع جزنی و به طور کلی جنبش چریکی نیازمند پروژهای گسترده و دقیق و منضبط است و نه کاری کاهلانه و شتابزده. جزنی از استثناهای زمانهای بود که آگاهانه به نفی دو رویکرد غالب تفکر چپ در آن دوران یعنی رویکرد روسی و رویکرد چینی پرداخت. آنهم در زمانهای که نفی هریک از دو رویکرد میتوانست تبعاتی جدی به همراه داشته باشد که سادهترینش طرد شدن بود. جزنی در آثارش آشکارا از سیاستهای حاکم بر اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری خلق چین انتقاد میکند و انتقاد او بهخصوص در مورد سیاست خارجی آنها روشن است. جزنی در «جمعبندی مبارزات سیساله» مینویسد:
«دخالت مستقیم شوروی در سازماندهی جریانهای کارگر و چپ ایران و ایفای نقش تعیینکننده در انتخاب مشی آنها نادرست و انحرافی از حدود روابط برادرانه جنبشها و احزاب تلقی میشود. شوروی میبایست هرچه بیشتر اتکا به خود این جریانها را افزایش داده آنها را در یافتن مشی سیاسی آزاد گذاشته در صورت لزوم به انتقاد از آنها اکتفا کند... مطالبه امتیاز نفت شمال، سرهمبندی کردن فرقه دموکرات و راندن این فرقه بهسوی حاکمیتی بدون ریشه جدی، تأخیر در خروج ارتش سرخ از ایران به خاطر ایجاد جریانهایی برای پر کردن خلاء ناشی از خروج، مذاکره با قوام و نتیجه این مذاکرات و بالاخره بازداشتن نیروهای داخلی یعنی فرقه دموکرات آذربایجان و کردستان از برخورد نظامی با ارتش مرکزی در پایان ماجرای فرقه اشتباهات جبرانناپذیر شوروی در ایران بود که از انحرافات حزب و دولت شوروی در همان دوره ناشی میشود. ما تعجب میکنیم که چگونه برخی جریانهای بهظاهر انقلابی که خود را مارکسیست-لنینیست مینامند از شوروی پس از سال 1960 (و یا 1956) بهعنوان سوسیال امپریالیسم نام میبرند ولی این اشتباهات را که نهتنها در ایران بلکه در بسیاری موارد دیگر تکرار شده است نادیده گرفته شوروی این دوره تحت رهبری استالین را بدون انتقاد اساسی میپذیرند».
اگرچه موضع جزنی در قبال رویکرد روسی تفکر چپ بهخصوص در قبال سیاست خارجی کاملا روشن است اما این پرسش همچنان مطرح است که او تا چه حدی توانست از چارچوب اندیشههای لنینیسم و مائوئیسم فراتر برود. پاسخ به این پرسش نیازمند بررسی جامعتری از آرای جزنی با در نظر گرفتن بستر تاریخی دوران اوست. آرای جزنی در جریان رویکردی انتقادی در قبال عملکرد حزب توده شکل گرفت و رد تأثیر مبارزات داخلی ایران، انقلاب کوبا و ویتنام و جنبشهای انقلابی و چریکی امریکای لاتین در او دیده میشود.
وجه حائز اهمیت دیگر جزنی، نوع نگاه و درک او از تاریخ معاصر ایران است که دستکم در میان فعالان نسل او کمتر دیده میشد. از این نظر آثار جزنی هنوز هم بهعنوان منبعی مهم در شناخت وضعیت اقتصادی و اجتماعی دوران پهلوی حائز اهمیت است. شناخت خوب جزنی از تاریخ ایران و جامعهشناسی تاریخی که او بهواسطه آن به توصیف شرایط اقتصادی و اجتماعی آن دوره میپرداخت سبب شده بود تا او پیش از دیگران خطوط انقلابی را که در آینده رخ میداد ببیند و ترسیم کند.
«تاریخ سی ساله» جزنی بیشک تاریخی بینقص و کامل نیست اما از منظری خاص حائز اهمیت است؛ از این منظر که میتوان آن را از اولین تلاشهای جنبشی فکری و انقلابی برای واکاوی مبارزههای نسلهای پیشین دانست. همچنین باید این را هم در نظر گرفت که جزنی هنگام نوشتن «تاریخ سی ساله» چه مطالعات پیشینی درباره تاریخ سی ساله پس از شهریور 1320 در اختیار داشته است و پژوهشگران و مورخان در آن دوره چه آثاری منتشر کرده بودند. «تاریخ سی ساله» جزو اولین آثاری است که درباره آن دوره نوشته شده و از این حیث با تمام کمبودهایش طرحی جسورانه و قابل توجه است. حتی میتوان آن در شمار آثار مهم و اولیه تاریخ شفاهی مربوط به آن دوران قلمداد کرد و آن را در کنار آثار دیگری که بعدها منتشر شدند در یک بررسی جامع مورد بازخوانی قرار داد.