حماقت را کنار بگذارید!

1Q84، هاروکی موراکامی، 2009

ترجمه مریم فرحزاد
1399/09/25

«1Q84» نوشته هاروکی موراکامی، نویسنده مطرح ژاپنی، از آثاری است که به سایه‌نویسی نیز اشاره دارد و یکی از روایت‌های اصلی آن پیرامون یک سایه‌نویس جریان دارد.

 

در یکی از طولانی‌ترین قسمت‌ها در رمان حیرت‌انگیز  «1Q84» نوشته هاروکی موراکامی[1] قهرمان کتاب که زنی آدم‌کش و لاغراندام به نام «آئومامه» است در یک مخفیگاه پنهان می‌شود. برای آنکه او بتواند این دوره از انزوا را پشت سر بگذارد، یک آپارتمان با مواد غذایی و مجموعه رمان «در جستجوی زمان از دست رفته»، نوشته مارسل پروست، در اختیارش قرار می‌گیرد.

محض رضای خدا اگر چنین اوقات فراغتی دارید، داستان او را دنبال کنید. «آئومامه»، بخت خواندن کتابی را دارد که طولانی و طاقت‌فرسا است اما این تلاش ارزشش را دارد. هر کسی که در باتلاق شنی رمان «1Q84» گرفتار شود، با تفکر در مورد وضعیت «آئومامه» دچار رنج و عذاب خواهد شد. به‌عنوان یک خواننده تازه‌کار در حالی که درمی‌یابید شهر توکیو دارای دو قمر است و موجوداتی کنترل آن را در دست دارند که از دهان یک بز مرده پدیدار می‌شوند، نزدیک به هزار صفحه را بدون هیچ اوج و فرودی به زحمت پیش رفته‌اید. به این موجودات «افراد کوچک» گفته می‌شود. با وجود آنکه تنها واژه‌ای که این موجودات به زبان می‌آورند «هو هو» است، اما تصور می‌شود که بی‌اندازه عاقل باشند.

تصور بر این است که آقای موراکامی نیز بسیار عاقل باشد. اما حتی پر‌و‌پاقرص‌ترین طرفداران رمان «1Q84» که سعی دارند مشکلات آشکار این کتاب را توجیه کنند، از تلنگر آن بی‌نصیب نمانده‌اند. حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا این اثر بی‌هیچ چون‌وچرایی جالب است؟ پاسخ منفی است، اما آقای موراکامی در قامت یک نویسنده آن‌قدر چیره‌دست هست تا به مفاهیم نخ‌نمای داستان‌سرایی اعتماد نکند. آیا این رمان به همان مفاهیم مطرح‌شده در رمان «1984» اثر اورول پرداخته است؟ به زحمت می‌توان چنین ادعایی را مطرح کرد، اما بهتر است از مقایسه دقیق آن‌ها بپرهیزید. آیا این اثر یک داستان علمی تخیلی است؟ در‌واقع در این اثر علاوه بر دو قمر، چندین مورد اشاره به «سانی و شر»[2] نیز وجود دارد. و آیا این اثر ملغمه‌ای است از همه‌چیز؟ بهتر است حماقت را کنار بگذارید چرا‌که ممکن نیست بتوان آقای موراکامی را در قامت یک هنرمند با آن شوخ‌طبعی و زبان کنایه‌آمیزش با معیارهایی ابتدایی از این دست محدود کرد.

چند کلمه‌ای در مورد بسته‌بندی کتاب: سه جلدی که برای خوانندگان آمریکایی در نسخه ترکیبی «1Q84» گرد‌آوری شده است و همچنین سه بخش از «2666» اثر روبرتو بولانیو که به‌طور مشابه منتشر شده است (و خیلی بهتر)، به‌خوبی با هم جور درمی‌آیند. هر یک از این مجموعه‌رمان‌ها دارای سطرهای درخشان و گزنده‌ای هستند که در جای جای مطالب صفحه پُر‌کن پخش شده‌اند. اگرچه «1Q84» در آغاز از یک طرح روی جلد به‌غایت هوشمندانه از چیپ کید[3] بهره می‌برد تا حال‌وهوایی وسوسه‌انگیز خلق کند، اما تنها ایده کلیدی داستانی در خلق هر یک از این کتاب‌ها، در همان مجموع بخش‌های آن‌ها است. اما آیا این شیوه در متن واقعی نیز به چشم می‌خورد؟ نه چندان.

رمان «1Q84» بین دو شخصیت «آئومامه» و «تنگو»، که ارتباطی مرموز دارند در نوسان است. بدیهی است که آقای موراکامی تا آنجا که ممکن است در بازگویی این رابطه مرموز پیش‌دستی خواهد کرد. بنابراین تنگو برای اولین بار در یک طرح ادبی دیده می‌شود. او ویراستاری را با نام «کوماتسو» می‌شناسد که او نیز با دختری 17 ساله آشناست که داستان جالبی با عنوان «عروسکی از هوا» را نوشته است. اما این داستان می‌تواند بهتر از این هم باشد اگر «تنگو» توافق کند که به‌عنوان سایه‌نویس آن را بنویسد. سپس «کوماتسو» در یک رقابت وارد می‌شود و مطمئناً دختر جایزه را می‌برد و هیجانی را در رسانه‌ها ایجاد می‌کند. همان‌طور که «کوماتسو» با اشتیاقی ناخوشایند و بی‌وقفه اشاره می‌کند، «عروسکی از هوا» بسیار بزرگ خواهد بود -‌‌ بزرگ از نوع موراکامی- در فهرست پرفروش‌ترین‌ها. «تنگو» با دختری آشنا می‌شود که «فوکا آری» نام دارد، گرچه این نام، نام واقعی او نیست. و پرهیز از به کار بردن نام واقعی در بیشتر کتاب ازجمله ترفندهای خلاقانه آقای موراکامی است.

 

1.«1Q84»، رمانِ مطرح هاروکی موراکامی، تاکنون چندین بار توسط مترجمان مختلف به زبان فارسی منتشر شده و ازجمله آن‌ها، ترجمه مهدی غبرایی از این رمان است که در انتشارات کتاب‌سرای نیک منتشر شده است.

2. یک گروه دونفره موسیقی متشکل از زوج سانی بونو و شر که در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی فعالیت می‌کرد.

3. طراح گرافیک، نویسنده و ویراستار اهل ایالات‌متحده آمریکا.

 

 

هاروکی موراکامی موراکامی 1Q84 سایه‌نویسی 1984 جورج اورول

دیگر مطالب زندگی دیگران

چگونه سوسیالیست شدم

هلن کلر در سال 1880 در خانواده‌‌ای متوسط در آمریکا متولد شد. در حالی که هنوز چند ماه بیشتر از عمرش نگذشته بود به علت بیماری مهلکی که می‌رفت تا جانش را بگیرد، بینایی و شنوایی‌اش را از دست داد. یکی از نقاط عطف زندگی هلن کلر، زمانی است که آن سولیوان، معلم و مددکار اجتماعی، کار تعلیم و تربیت او را به عهده می‌گیرد. الکساندر گراهام بل این معلم را معرفی و پیشنهاد کرده بود. آن سولیوان روش‌های نوینی برای آموزش هلن کلر به کار برد و او به مرور توانایی‌های خود را در عرصه‌های مختلفی چون ادبیات و شعر نشان داد. این سبب شد که کلر مورد توجه زیادی قرار بگیرد و حکایت‌های او و معلم‌اش به داستانی قابل توجه در سطحی عام بدل شود. اما زندگی کلر وجهی دیگر هم داشت که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مبارزات انقلابی کارگران علیه سرمایه‌داری و آرمان سوسیالیسم کلر را هم با خود همراه کرد. به این ترتیب هلن کلر به چهره‌ای مهم در جنبش‌ سیاسی چپ در امریکا و همچنین مبارزات زنان در آن دوران بدل شد. 


چشم‌انداز انقلابی رهایی زنان

کلارا آیسنر، یا آن‌گونه که مشهور است کلارا زتکین، در پنجم ژوئیه 1857 در آلمان متولد شد و در بیستم ژوئن 1933 در هفتادوشش سالگی در مسکو درگذشت. او اصلی‌ترین کسی است که روز 8 مارس را به عنوان روز جهانی زن پیشنهاد داد و اگرچه این مهمترین دلیل شهرتش به شمار می‌رود، اما نگاهی به زندگی‌ زتکین نشان می‌دهد که او در تمام عمرش برای آزادی و زندگی بهتر زنان و کارگران مبارزه کرد و با تلاش‌ها و نظریات او اتصال سوسیالیسم و فمینیسم محکم‌تر و قوام‌یافته‌تر شد. زتکین از نظریه‌پردزان، سازمان‌دهندگان و رهبران جنبش بین‌المللی زنان و جنبش کمونیستی بود که اگرچه در ایران کمتر مورد توجه بوده، اما آثاری از او و درباره‌اش در سال‌های مختلف به فارسی ترجمه شده‌اند و نگاهی به این آثار نشان می‌دهد که نوشته‌ها و گفته‌های او هنوز حایز اهمیت‌اند و به کار امروز می‌آیند. نقل شده که در مراسم خاکسپاری کلارا زتکین در مسکو بیش از ۶۰۰ هزار نفر شرکت کردند و خاکستر جسدش در دیوار کرملین به خاک سپرده شد. 


خشونت، مرگ و رستگاری

کورمک مک‌کارتی، رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس آمریکایی که به‌خاطر اقتباس‌های سینمایی از آثارش به شهرتی فراگیر دست یافت، چند روز پیش، در 13 ژوئن (23 خرداد ماه) در سن 89 سالگی درگذشت. مک‌کارتی به‌گزارشِ «هالیوود ریپورتر» از بزرگ‌ترین رمان‌نویسانِ آمریکا به شمار می‌رفت که با رمان «جاده» توانست جایزه ادبی معتبر پولیتزر را کسب کند و رمانِ مطرح او «جایی برای پیرمردها نیست» دستمایه ساختِ فیلم سینمایی برادران کوئن در سال 2007 بود که اسکار بهترین فیلم و فیلمنامه اقتباسی را دریافت کرد. مک‌کارتی را راویِ خشونتِ آمریکایی خوانده‌اند، نویسنده‌ای که خشونت، مرگ و رستگاری از مضامینِ محوری آثار او بوده است. 


چپ ملی

فریبرز رئیس‌دانا در اسفند 1377 در مقاله‌ای نوشته بود که گویا این تقدیر ماست که پیش از نوروز و آغاز سال جدید حوادثی ناگوار «خُلق ما را تنگ و روحمان را چنان اندوهگین سازد» که دیگر شوقی برای برگزاری عید نباشد یا اگر بنا باشد «عیدانه‌ای تقدیم کنیم ناگزیر باشیم پیش از آن در رثای از دست رفتگان پیش‌گفتاری بیاوریم.» تقدیر چنین بود که خود او نیز تنها چند روز پیش از نوروز در شمار «از دست رفتگان» قرار بگیرد. مرگ رئیس‌دانا در روزهای پایانی اسفند 1398 و آن هم به دلیل کرونا دشوارتر و تلخ‌تر بود. فریبرز رئیس‌دانا شمایل دقیق یک روشنفکر متعهد بود: اقتصاددان دردمند، شاعر و منتقد، فعال سیاسی چپ، پژوهشگر علوم اجتماعی و عضو برجسته کانون نویسندگان ایران. رئیس‌دانا در دی‌ماه 1323 در روستای ابراهیم‌آباد قزوین متولد شده بود و در 26 اسفند 1398 در تهران درگذشت. از او کارنامه‌ای پربار باقی مانده است و می‌توان او را نماد چپی که گرایش‌های عمیق ملی داشت در نظر گرفت.


سرنوشت روشنفکران ژیواگو

تا پیش از آنکه پاسترناک رمان دوران‌سازِ «دکتر ژیواگو» را بنویسد و سرسختانه تصمیم به انتشار آن بگیرد، کسی در شوروی او را به‌عنوان یک «مخالف» نمی‌شناخت. اما تصمیم قاطع او به انتشار رمانش در ایتالیا سرآغاز رسم و روال ادبی تازه‌ای در روسیه پس از استالین شد. پاسترناک تحت فشار حزب کمونیست و مخالفت کانون نویسندگان شوروی جایزه نوبل 1958 را نپذیرفت. برای نخستین بار بعد از جنگ جهانی دوم، سانسور بدخیم اتحاد شوروی را شکست و پاسترناک توانست روایت هولناک خود را از سرنوشت روشنفکران شوروی منتشر کند، روایتی که از پسِ سالیان دورودراز همچنان برای درکِ موقعیت نسلی از روشنفکران روسیه که در دوران استالین و انقلاب بلشویکی زیستند، معتبر است. رمان «دکتر ژیواگو» شصت‌وشش سال پیش در چنین روزهایی در خارج از شوروی منتشر شد و انقلابی ادبی در دوران بعد از استالین بود که به دوره «آب شدن یخ‌ها» موسوم است.


تبعیدی‌ها

پابلو نرودا، شاعر و مبارز مطرح آمریکای لاتین، هم‌رزم آلنده و برنده نوبلِ ادبیات در سال 1971 است. نفتالی ریکاردو ری‌یس باسو آلتو، معروف به پابلو نرودا زندگی ادبی و سیاسیِ پرفراز و نشیبی داشت. او از تبار شاعرانی بود که مبارزه را سرشته در هنر می‌دانست و کنشگری و شعر را هم‌پای هم مهم می‌شمارد. نرودا در 12 ژوئیه سال 1904 در خطه پارال کشور شیلی به دنیا آمد. او هنوز چهارده سال نداشت که نخستین مقاله‌ خود را در نشریه‌ای محلی به چاپ رساند و چند سال بعد، هنوز به بیست‌سالگی نرسیده بود که سیزده قطعه شعر در مجله‌ای منتشر کرد. از آن بعد تمام اشعار نرودا رنگی سیاسی دارد و همین امر آوازه او را از شیلی به آمریکای لاتین فراتر می‌برد. او دیگر شاعری برای تمام امریکای لاتین است که از رنج‌ها و خشم‌ها مردمان این خطه می‌سراید. از مهم‌ترین بزنگاه‌های زندگی نرودا ایراد خطابه «من متهم می‌کنم» در ششم ژانویه 1948 در مجلس سنا بود که منجر به صدور حکمِ عزل او از سناتوری مجلس توسط دیوان عالی شیلی شد و البته دیوان به همین حکم بسنده نمی‌کند و قصد بازداشت او را دارد. این اتفاق در سراسر امریکای لاتین بازتابی گسترده پیدا می‌کند و بسیاری به هواداری از او برمی‌خیزند و سرانجام نرودا ناگزیر به ترک وطن می‌شود. در زادروز نرودا، بخشی از خاطراتِ این شاعر چپ‌گرا از سفرش به شوروی را مرور می‌کنیم که در آنجا با شاعرانی همفکر خودش دیدار می‌کند، شاعرانی تبعیدی‌ که برای گرامی‌داشتِ پوشکین گرد هم آمده‌اند.


در سایه جنوب

ویلیام فاکنر از مهم‌ترین داستان‌نویسان جهان است که در ایران هم به خوبی شناخته می‌شود و بسیاری از آثار او توسط مترجمان مختلف به فارسی منتشر شده است. او را نویسنده جنوب نامیده‌اند و این جنوب هم جغرافیایی است و هم ادبی. او با با سبک خاص داستان‌نویسی‌اش و نیز تصویر درخشانی که از زندگی مردمان جنوب امریکا به دست داده در تاریخ داستان‌نویسی جاودانه شده است. فاکنر در زمان حیاتش برنده نوبل ادبیات شد و آثارش تا امروز همواره مورد توجه بوده و از زوایای مختلف بررسی شده است. فاکنر علاقه‌ای به صحبت کردن درباره زندگی شخصی‌اش نداشت و به‌خصوص از سال‌های کودکی او اطلاعات زیادی در دست نیست با این‌ حال، زندگی‌نامه‌نویسان متعددی به سراغش رفته‌اند و دوره‌های مختلف زندگی او را تصویر کرده‌اند. فاکنر در 25 سپتامبر 1897 متولد شد و در سال 1962 درگذشت.