تجربه دیگران

سایه‌نویسی، دیوید میچل، 1999

ترجمه مریم فرحزاد
1399/09/15

«سایه‌نویسی» اثر دیوید میچل، ازجمله رمان‌های مطرح در مورد سایه‌نویسی است که اندیشه شخصیت‌هایی را دستمایه قرار می‌دهد که زندگی خود را سایه‌نویسی می‌کنند.

 

«سایه‌نویسی» (شبح‌نویسی)، اولین رمانی است که دیوید میچل نویسنده انگلیسی آن را منتشر کرده است. این رمان که در سال 1999 منتشر شد، جایزه جان لولین ریز را از آن خود کرد و مورد استقبال گسترده مخاطبان قرار گرفت. این داستان عمدتاً در حوالی آسیای شرقی اتفاق می‌افتد، اما به روسیه، انگلیس، ایالات‌متحده آمریکا و ایرلند نیز کشیده می‌شود. این اثر در چند بخش مختلف نوشته شده است و هر فصلِ آن، داستان و شخصیت اصلی متفاوتی را به تصویر می‌کشد، با این حال همه شخصیت‌ها در یک رویداد به‌ظاهر تصادفی با یکدیگر پیوند می‌خورند. بسیاری از درونمایه‌های رمان «سایه‌نویسی» در آثار بعدی میچل، یعنی «رویای شماره 9» و «اطلس ابر» تکرار می‌شوند و یکی از این شخصیت‌ها باز هم خود را در رمان «ساعت‌های استخوانی» نشان می‌دهد.

رمان «سایه‌نویسی» که مخلوق رشته‌ای از تأثیر و تأثرات است، به‌طور ویژه از فرهنگ و خرافات آسیای شرقی و همچنین رویدادهایی واقعی نشأت می‌گیرد که برای خلق پیرنگ بازسازی شده‌اند (به‌عنوان مثال حمله با گاز سارین در مترو توکیو). این رمان اشارات و ارجاعاتی نیز به آثار دیگر دارد که برجسته‌ترین آن‌ها «سه قانون رباتیک» اثر ایزاک آسیموف است که تا پایان کتاب ادامه دارد، و همچنین ارجاعاتی از قبیل «قوهای وحشی» اثر یونگ چانگ و «موسیقی شانس» نوشته پل آستر.

اولین رمان یک نویسنده غربی که در ژاپن زندگی می‌کند، رمانی است به‌غایت جاه‌طلبانه. این اثر با دنبال کردن زنجیره‌ای از رویدادها که زندگی افراد مختلف را در چند قاره تحت تاثیر قرار می‌دهند، دستمایه داستان‌هایی قرار گرفته است که نویسندگان خلاق دیگر (در بعضی موارد به‌معنای واقعی کلمه بیگانه) و به‌عنوان سایه‌نویس آن‌ها را روایت کرده‌اند، نه افرادی که این اتفاقات را شخصاً تجربه کرده‌اند.

روایت «سایه‌نویسی» در ذهن یکی از اعضای یک فرقه هزاره آغاز می‌شود که با انتشار گاز سمی در مترو توکیو دست به قتل عام می‌زند، و همان‌جا نیز پایان می‌یابد. (ابتدا در «اوکیناوا»، سپس «زیرزمین»). یک تماس تلفنی اشتباه موجب ارتباط او با یک کارمند کره‌ای در فروشگاه موسیقی می‌شود. این کارمند که در توکیو کار می‌کند، شیفته یک دانش‌آموز زیبا شده و او را تا هنگ‌کنگ دنبال می‌کند. مردی انگلیسی که وکیل امور مالی است این زوج را به‌طور نامحسوسی تحت نظر دارد. او که از طرف همسر خشمگین (بی‌فرزندِ) خود طرد شده، تحت سلطه جنسی خدمتکار چینی خود قرار دارد، پایش به پولشویی برای توطئه‌ای جنایی در روسیه باز شده و روح بی‌آزار یک دختر جوان شرقی او را به تسخیر خود درآورده است. به این ترتیب، پیوندهای اتفاقی با تمرکز بر مجموعه‌ای از سرقت‌های هنری که در «پترزبورگ» رخ می‌دهد، و همچنین پیشرفت جنسی و هنری یک نوارنده سرگردان و بی‌سر و پایِ موسیقی جاز (به‌‌عنوان سایه‌نویسی که زندگی افراد مشهور را می‌نویسد) در دنیای موسیقی و سیاسی لندن و تبعید دردناک یک زن دانشمند از گذشته خود به‌عنوان بخشی از یک تیم نظارت که خدمات مخفیانه‌ای را - در جزیره‌ای در سواحل ایرلند- به وزارت دفاع ایالات‌متحده ارائه می‌داد، همه و همه به تدریج از شرق به غرب می‌رسند. این  رمان نمونه‌ای افراطی از «رمان سیستمی»[1] معاصر است (همان‌طور که پینچن، دلیلو، مک الروی و دیگران به آن اشتغال داشتند). صرف‌نظر از پیچیدگی و ابهام، این رمان با گونه‌ای از ارتباط متقابل بین فرهنگ پساصنعتی و تکنولوژی فوق‌پیشرفته عجین شده است. بارِ اندیشیدن به جهانی که به‌طور سیستماتیک برای خود خطرآفرین است در هر صفحه از این رمان سنگینی می‌کند. نمایش‌های کمیکِ سیاه و سفیدِ هُلَندِر در مورد اثرات فردیت‌زداییِ یک دهکده جهانی که چنین خدایان نوین عجیب‌وغریبی را پرستش می‌کند، به‌طور کامل از اطناب و ابهام رهایی نمی‌یابد، اما جالب‌ترین فصل‌ها، همان فصل‌هایی که یک زن چینی را همچون قربانی انقلاب فرهنگی مائو و روح مغولستانی به تصویر می‌کشند که با تلاشی نافرجام به دنبال بدن یک «میزبان» پایدار است، به سطح تحسین‌برانگیزی از نبوغ و تیزبینی می‌رسند.


1.«رمان سیستمی» “systems novel” به نوعی از رمان در ادبیات آمریکا اشاره دارد که به دنبال به تصویر کشیدن ساز و کار جامعه امریکایی با تمرکز بر سیستم اقتصاد، سیاست و ایدئولوژی است. آثار دلیلو، تامس پینچن و دیوید فاستر والاس از‌جمله نمونه‌های این رمان‌ها محسوب میشوند.(مترجم)


سایه‌نویسی دیوید میچل رمان سیاسی

دیگر مطالب زندگی دیگران

چگونه سوسیالیست شدم

هلن کلر در سال 1880 در خانواده‌‌ای متوسط در آمریکا متولد شد. در حالی که هنوز چند ماه بیشتر از عمرش نگذشته بود به علت بیماری مهلکی که می‌رفت تا جانش را بگیرد، بینایی و شنوایی‌اش را از دست داد. یکی از نقاط عطف زندگی هلن کلر، زمانی است که آن سولیوان، معلم و مددکار اجتماعی، کار تعلیم و تربیت او را به عهده می‌گیرد. الکساندر گراهام بل این معلم را معرفی و پیشنهاد کرده بود. آن سولیوان روش‌های نوینی برای آموزش هلن کلر به کار برد و او به مرور توانایی‌های خود را در عرصه‌های مختلفی چون ادبیات و شعر نشان داد. این سبب شد که کلر مورد توجه زیادی قرار بگیرد و حکایت‌های او و معلم‌اش به داستانی قابل توجه در سطحی عام بدل شود. اما زندگی کلر وجهی دیگر هم داشت که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مبارزات انقلابی کارگران علیه سرمایه‌داری و آرمان سوسیالیسم کلر را هم با خود همراه کرد. به این ترتیب هلن کلر به چهره‌ای مهم در جنبش‌ سیاسی چپ در امریکا و همچنین مبارزات زنان در آن دوران بدل شد. 


چشم‌انداز انقلابی رهایی زنان

کلارا آیسنر، یا آن‌گونه که مشهور است کلارا زتکین، در پنجم ژوئیه 1857 در آلمان متولد شد و در بیستم ژوئن 1933 در هفتادوشش سالگی در مسکو درگذشت. او اصلی‌ترین کسی است که روز 8 مارس را به عنوان روز جهانی زن پیشنهاد داد و اگرچه این مهمترین دلیل شهرتش به شمار می‌رود، اما نگاهی به زندگی‌ زتکین نشان می‌دهد که او در تمام عمرش برای آزادی و زندگی بهتر زنان و کارگران مبارزه کرد و با تلاش‌ها و نظریات او اتصال سوسیالیسم و فمینیسم محکم‌تر و قوام‌یافته‌تر شد. زتکین از نظریه‌پردزان، سازمان‌دهندگان و رهبران جنبش بین‌المللی زنان و جنبش کمونیستی بود که اگرچه در ایران کمتر مورد توجه بوده، اما آثاری از او و درباره‌اش در سال‌های مختلف به فارسی ترجمه شده‌اند و نگاهی به این آثار نشان می‌دهد که نوشته‌ها و گفته‌های او هنوز حایز اهمیت‌اند و به کار امروز می‌آیند. نقل شده که در مراسم خاکسپاری کلارا زتکین در مسکو بیش از ۶۰۰ هزار نفر شرکت کردند و خاکستر جسدش در دیوار کرملین به خاک سپرده شد. 


خشونت، مرگ و رستگاری

کورمک مک‌کارتی، رمان‌نویس و نمایشنامه‌نویس آمریکایی که به‌خاطر اقتباس‌های سینمایی از آثارش به شهرتی فراگیر دست یافت، چند روز پیش، در 13 ژوئن (23 خرداد ماه) در سن 89 سالگی درگذشت. مک‌کارتی به‌گزارشِ «هالیوود ریپورتر» از بزرگ‌ترین رمان‌نویسانِ آمریکا به شمار می‌رفت که با رمان «جاده» توانست جایزه ادبی معتبر پولیتزر را کسب کند و رمانِ مطرح او «جایی برای پیرمردها نیست» دستمایه ساختِ فیلم سینمایی برادران کوئن در سال 2007 بود که اسکار بهترین فیلم و فیلمنامه اقتباسی را دریافت کرد. مک‌کارتی را راویِ خشونتِ آمریکایی خوانده‌اند، نویسنده‌ای که خشونت، مرگ و رستگاری از مضامینِ محوری آثار او بوده است. 


چپ ملی

فریبرز رئیس‌دانا در اسفند 1377 در مقاله‌ای نوشته بود که گویا این تقدیر ماست که پیش از نوروز و آغاز سال جدید حوادثی ناگوار «خُلق ما را تنگ و روحمان را چنان اندوهگین سازد» که دیگر شوقی برای برگزاری عید نباشد یا اگر بنا باشد «عیدانه‌ای تقدیم کنیم ناگزیر باشیم پیش از آن در رثای از دست رفتگان پیش‌گفتاری بیاوریم.» تقدیر چنین بود که خود او نیز تنها چند روز پیش از نوروز در شمار «از دست رفتگان» قرار بگیرد. مرگ رئیس‌دانا در روزهای پایانی اسفند 1398 و آن هم به دلیل کرونا دشوارتر و تلخ‌تر بود. فریبرز رئیس‌دانا شمایل دقیق یک روشنفکر متعهد بود: اقتصاددان دردمند، شاعر و منتقد، فعال سیاسی چپ، پژوهشگر علوم اجتماعی و عضو برجسته کانون نویسندگان ایران. رئیس‌دانا در دی‌ماه 1323 در روستای ابراهیم‌آباد قزوین متولد شده بود و در 26 اسفند 1398 در تهران درگذشت. از او کارنامه‌ای پربار باقی مانده است و می‌توان او را نماد چپی که گرایش‌های عمیق ملی داشت در نظر گرفت.


سرنوشت روشنفکران ژیواگو

تا پیش از آنکه پاسترناک رمان دوران‌سازِ «دکتر ژیواگو» را بنویسد و سرسختانه تصمیم به انتشار آن بگیرد، کسی در شوروی او را به‌عنوان یک «مخالف» نمی‌شناخت. اما تصمیم قاطع او به انتشار رمانش در ایتالیا سرآغاز رسم و روال ادبی تازه‌ای در روسیه پس از استالین شد. پاسترناک تحت فشار حزب کمونیست و مخالفت کانون نویسندگان شوروی جایزه نوبل 1958 را نپذیرفت. برای نخستین بار بعد از جنگ جهانی دوم، سانسور بدخیم اتحاد شوروی را شکست و پاسترناک توانست روایت هولناک خود را از سرنوشت روشنفکران شوروی منتشر کند، روایتی که از پسِ سالیان دورودراز همچنان برای درکِ موقعیت نسلی از روشنفکران روسیه که در دوران استالین و انقلاب بلشویکی زیستند، معتبر است. رمان «دکتر ژیواگو» شصت‌وشش سال پیش در چنین روزهایی در خارج از شوروی منتشر شد و انقلابی ادبی در دوران بعد از استالین بود که به دوره «آب شدن یخ‌ها» موسوم است.


تبعیدی‌ها

پابلو نرودا، شاعر و مبارز مطرح آمریکای لاتین، هم‌رزم آلنده و برنده نوبلِ ادبیات در سال 1971 است. نفتالی ریکاردو ری‌یس باسو آلتو، معروف به پابلو نرودا زندگی ادبی و سیاسیِ پرفراز و نشیبی داشت. او از تبار شاعرانی بود که مبارزه را سرشته در هنر می‌دانست و کنشگری و شعر را هم‌پای هم مهم می‌شمارد. نرودا در 12 ژوئیه سال 1904 در خطه پارال کشور شیلی به دنیا آمد. او هنوز چهارده سال نداشت که نخستین مقاله‌ خود را در نشریه‌ای محلی به چاپ رساند و چند سال بعد، هنوز به بیست‌سالگی نرسیده بود که سیزده قطعه شعر در مجله‌ای منتشر کرد. از آن بعد تمام اشعار نرودا رنگی سیاسی دارد و همین امر آوازه او را از شیلی به آمریکای لاتین فراتر می‌برد. او دیگر شاعری برای تمام امریکای لاتین است که از رنج‌ها و خشم‌ها مردمان این خطه می‌سراید. از مهم‌ترین بزنگاه‌های زندگی نرودا ایراد خطابه «من متهم می‌کنم» در ششم ژانویه 1948 در مجلس سنا بود که منجر به صدور حکمِ عزل او از سناتوری مجلس توسط دیوان عالی شیلی شد و البته دیوان به همین حکم بسنده نمی‌کند و قصد بازداشت او را دارد. این اتفاق در سراسر امریکای لاتین بازتابی گسترده پیدا می‌کند و بسیاری به هواداری از او برمی‌خیزند و سرانجام نرودا ناگزیر به ترک وطن می‌شود. در زادروز نرودا، بخشی از خاطراتِ این شاعر چپ‌گرا از سفرش به شوروی را مرور می‌کنیم که در آنجا با شاعرانی همفکر خودش دیدار می‌کند، شاعرانی تبعیدی‌ که برای گرامی‌داشتِ پوشکین گرد هم آمده‌اند.


در سایه جنوب

ویلیام فاکنر از مهم‌ترین داستان‌نویسان جهان است که در ایران هم به خوبی شناخته می‌شود و بسیاری از آثار او توسط مترجمان مختلف به فارسی منتشر شده است. او را نویسنده جنوب نامیده‌اند و این جنوب هم جغرافیایی است و هم ادبی. او با با سبک خاص داستان‌نویسی‌اش و نیز تصویر درخشانی که از زندگی مردمان جنوب امریکا به دست داده در تاریخ داستان‌نویسی جاودانه شده است. فاکنر در زمان حیاتش برنده نوبل ادبیات شد و آثارش تا امروز همواره مورد توجه بوده و از زوایای مختلف بررسی شده است. فاکنر علاقه‌ای به صحبت کردن درباره زندگی شخصی‌اش نداشت و به‌خصوص از سال‌های کودکی او اطلاعات زیادی در دست نیست با این‌ حال، زندگی‌نامه‌نویسان متعددی به سراغش رفته‌اند و دوره‌های مختلف زندگی او را تصویر کرده‌اند. فاکنر در 25 سپتامبر 1897 متولد شد و در سال 1962 درگذشت.