غارت یا وحدت ارضی گذشته

آقامحمدخان در پی چه بود و چگونه کشته شد؟

1401/02/26

آقامحمدخان قاجار، بنیان‌گذار سلسله قاجار، در دوره‌ای که ملوک‌الطوایفی در آن جریان داشت حکومتی یکپارچه و واحد تشکیل داد. عصر او از دوره‌های مناقشه‌برانگیز تاریخ ایران است و تا امروز چندین پژوهش و رمان تاریخی درباره این دوره نوشته شده است. چهره مرسوم از آقامحمدخان، چهره‌ای خون‌ریز و انتقام‌جو و بی‌رحم است و اغلب گفته شده او اگر حکومت زندیه را برنمی‌انداخت سرنوشتی متفاوت برای ایران رقم می‌خورد. برخلاف تصور رایج از آقامحمدخان، روایتی دیگر از چهره او هم وجود دارد که تلاش کرده به دور از غرض‌ورزی به ترسیم سیمای واقعی او و دورانش بپردازد. تصور رایج حتی قتل آقامحمدخان را نیز به ماجرایی که برشی از خربزه‌ای نیم‌خورده در متن آن قرار دارد فروکاسته؛ اما واقعیت قتل او چه بوده است؟

غلامحسین زرگری‌نژاد از جمله مورخانی است که در پژوهشی مفصل درباره عصر قاجار، تلاش کرده سیمای واقعی‌تری از بنیان‌گذار آن، آقامحمدخان قاجار، به دست دهد. او نیز تا پیش از انتشار «تاریخ ایران در دوره قاجاریه» با تصور رایج از آقامحمدخان همراه بود اما در این کتاب برداشت‌ها و باور‌های مرسوم را به چالش کشیده و با رویکردی انتقادی به سراغ منابع و اسناد رفته و تصویری متفاوت از او ترسیم کرده است.

«تاریخ ایران در دوره قاجاریه: عصر آقامحمدخان»، جلد اول از مجموعه چند جلد کتاب در تاریخ ایران عصر قاجار است که هم برای دانشجویان و هم برای علاقه‌مندان به تاریخ ایران تا جنبش مشروطه نوشته شده است.

زرگری‌نژاد در درآمد کتاب به نکته‌ای اشاره کرده که ذکر آن دلیل اهمیت همین اثر را نشان می‌دهد:

«کتاب‌هایی که درباره این برهه از تاریخ ایران نوشته شده‌اند، بسیار اندک و غالب آن‌ها از نسخه‌های خطی که شمار چاپ نشده آن‌ها بیش از نوشته‌های چاپ شده است کمتر بهره گرفته‌اند. همچنین غالب آن آثار از اسناد داخلی به خصوص مدارک بایگانی‌های خارجی بهره‌ای نگرفته‌اند و یا اگر هم استفاده برده باشند، بیشتر از بایگانی‌های بریتانیا بوده است و از اسناد روسیه، خاصه از گزارش‌های وزرای مختار روسیه درباره هجوم قوای روسیه به قفقاز و نامه‌های برخی از رهبران مذهبی ارمنی به درباره روسیه و درخواست از ایشان برای هجوم به داغستان، گرجستان و ارمنستان به خصوص ایروان و قراباغ؛ همچنین مکاتبات تعدادی از خوانین مسلمان قفقاز و درخواست حمایت از آنان در برابر حکومت مرکزی، به دلیل مسدود بودن بایگانی روسیه تا زمان فروپاشی نظام سوسیالیستی در آن کشور به روی پژوهشگران نتوانسته‌اند، سود جویند. افزون بر آن، شمار زیادی خاطرات در سال‌های اخیر ارایه شده‌اند که در دهه‌های پیشین عرضه نشده بودند.»

زرگری‌نژاد در کتاب اول به تاسیس فرمانروایی قاجاریه به دست آقامحمدخان پرداخته و تلاش کرده از منظری بی‌طرفانه به شخصیت آقامحمدخان بپردازد. نگاه بی‌طرفانه اشاره‌ای است به آنچه در دوره پهلوی درباره آقامحمدخان ساخته و پرداخته شد: «شماری از تاریخ‌نویسان عصر پهلوی از کسی که تجدید و وحدت و یکپارچگی ایران امروز مدیون تلاش اوست، چهره‌‌ای بسیار خشن و بی‌رحم ساخته‌اند و همین چهره، اکنون نزد بسیاری از مردم رواج دارد».

پژوهش زرگری‌نژاد در پی پاسخ به این پرسش است که انگیزه تلاش‌های آقامحمدخان غارت بود یا حصول به وحدت ارضی دیرینه؟؛ او می‌نویسد: «فرض ما بر این است که دغدغه اصلی خان قاجار فرمانروایی یکپارچه در ایران و تجدید وحدت ارضی کشور بود».

نگاه زرگری نژاد به تاریخ قاجاریه نگاهی است مبتنی بر منابع دست اول، و «رهیافت عقلی به روایت‌ها و به کار گرفتن هر نظریه‌ای که بتواند روشنی بر موضوع افکند نه آنکه ما را در پی خود بکشد و خود بلا و آفت نگرش بی‌طرفانه شود و پژوهش را به وادی مصادره به مطلوب سوق دهد».

او باورهایی نظیر بی‌رحمی و کور کردن مردم قفقاز یا کرمان را رد می‌کند و معتقد است که آقامحمدخان تنها کسی بود که به ایران و احیای قلمرو تاریخی آن می‌اندیشید.

زرگری‌نژاد روایت مشهور درباره علت قتل آقامحمدخان یعنی خشم ناشی از خورده شدن باقی مانده غذایش را نیز رد می‌کند و علت اصلی آن را همکاری برخی از سران سپاه با بیگانگان روسی می‌داند.

زرگری‌نژاد که فرایند قتل آقامحمدخان و پی‌آمدهای فوری آن را به تصویر کشیده است، می‌نویسد صادق‌خان شقاقی، که بیرون قلعه شوشی در انتظار دریافت خبر و پیوستن قاتلان به او و گرفتن الماس‌های هم‌راه آقامحمدخان بود که از بالای قلعه به زیر افکنده شد، با صحنه‌های تکان‌دهنده‌ای روبرو شد. سربازان و فرماندهان همچون رمه‌های‌ گرگ به یک‌باره به هم ریختند. در غوغایی که برپا شد هر زورمندی از این اردو، به تقلید از شقاقی‌ها، دست چپاول بر هر خویشی و بیگانه‌ای گشود.

قتل آقامحمدخان گویای بسیاری از واقعیت‌های تلخ بود. زرگری‌نژاد ماجرای قتل آقامحمدخان را نه به داستان کودک‌پسند خشم او بر ملازمانش به دلیل خوردن زردآلو یا خربزه یا مجازات زندانیان، بلکه به روایت عقل‌پسندتر ناشی از منازعه دو تن از ملازمان درباره پول نسبت می‌دهد که خشم وی را برمی‌انگیزد و فرمان قتل آنان را صادر می‌کند، اما چون شب جمعه بود با وساطت صادق‌خان شقاقی کشتن آن‌ها را به فردا موکول کرد، اما چون آن دو قتل خود را حتمی می‌دانستند با همراه کردن فراش خلوت وارد سراپرده شدند و او را به قتل رساندند. زرگری‌نژاد معتقد است که قتل آقامحمدخان اجازه نداد تا او هر آنچه در سر داشت پیاده کند و در عمل برنامه‌های او ناقص ماندند و پس از او نیز جانشینانش به راهی دیگر رفتند که متفاوت از راه او بود: «کشته شدن آقامحمدخان به او فرصت نداد تا آمال خود را برای بازگرداندن ایران به مرزهای دیرین به خصوص در ماورء‌النهر، قفقاز و خلیج فارس عملی سازد. جانشینان وی غیر از عباس میرزا، هم به دلیل افتادن در کام خوش‌گذرانی و جهل و هم گرفتار شدن در شورش‌های خوانین سراسر کشور و رقابت‌های استعماری نتوانستند راه و رسم پایه‌گذار فرمانروایی قاجار را ادامه دهند.»

 

منابع:

- بازخوانی یک تاریخ؛ روایتی دیگر از کارنامه آقامحمدخان قاجار، علی‌رضا ملائی توانی، پژوهش‌نامه انتقادی متون و برنامه‌های علوم انسانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال بیستم، شماره اول، فروردین 1399.

- بازکشف تاریخ، میلاد حیدری، خردنامه، شماره 17، پاییز و زمستان 1395.

- تاریخ ایران در دوره قاجاریه: عصر آقامحمدخان، غلامحسین زرگری‌نژاد، نشر سمت.

 


آقامحمدخان قاجار سلسله قاجار

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.