بنای عدالتخانه در ایران

آن‌چه مقصود است مجلس عدالت است

1400/10/22

در روند نهضت مشروطه مهاجرت صغری و مهم‌ترین خواسته‌اش، «عدالتخانه»، نقطه‌ای حایز اهمیت است اما در عین‌حال این خواست مشروطه‌خواهان در آن مقطع، از نقاط مبهم تاریخ مشروطه هم هست. این که منظور از عدالتخانه چه بوده و به عبارتی چیستی عدالتخانه، در روایت مورخان و خاطره‌نگاری‌های خود مشروطه‌خواهان محل بحث بوده است. تصویری که در روایت و خاطرات مشروطه‌خواهان از عدالتخانه ارائه شده، هم به مفهوم وزارت عدلیه و هم به معنای مجلس شورای ملی تعبیر شده و از سوی دیگر برخی عدالتخانه را به مفهوم اصلاح ساختار قضایی ایران در نظر گرفته‌اند. به هر حال پس از فرازونشیب‌های بسیار، در 22 دی ماه 1284 خورشیدی مظفرالدین‌شاه در نامه‌ای به صدراعظم خود دستور تاسیس عدالتخانه را صادر کرد و از این‌رو این روز به یکی از نقاط مهم نهضت مشروطه بدل شد.

«جناب اشرف اتابک اعظم چنان که مکرر این نیت خودمان را اظهار فرموده‌ایم، ترتیب و تاسیس عدالتخانه دولتی برای اجرای احکام شرع، مطاع و آسایش رعیت از هر مقصود مهمی واجب‌تر است و این است بالصراحه مقرر می‌فرماییم برای اجرای این نیت مقدس، قانون معدلت اسلامیه که عبارت از تعیین حدود و اجرای احکام شریعت مطهره است باید در تمام ممالک محروسه ایران عاجلا دایر شود بر وجهی که میان هیچ یک از طبقات رعیت مطلقا فرقی گذاشته نشود و در اجرای عدالت و سیاسات به طوری که در نظام‌نامه این قانون اشاره خواهیم کرد، ملاحظه اشخاص و طرفداری‌های بی‌وجه قطعا جدا ممنوع باشد. البته به همین ترتیب کتابچه نوشته مطابق قوانین شرع مطاع، فصول آن را مرتب و به عرض برسانید تا در تمام ولایات دائر و ترتیبات مجلس آن هم بر وجه صحیح داده شود و البته این قبیل مستدعیات علمای اعلام که باعث مزید دعاگویی ماست همه مقبول خواهد بود. همین دستخط ما را هم به عموم ولایات ابلاغ کنید. شهر ذی‌القعده ۱۳۲۳».

مظفرالدین‌شاه قاجار با این فرمان، در نامه‌ای به تاریخ 22 دی‌ماه 1284 به صدراعظم خود، دستور تاسیس عدالتخانه را صادر کرد. عدالتخانه خواسته اصلی متحصنینِ حرم حضرت عبدالعظیم بود که در تاریخ انقلاب مشروطه به هجرت صغری مشهور است.

سال 1284 خورشیدی (1905 میلادی)، سالی متلاطم و پرآشوب و تاریخ‌ساز است. دومین سلسله اعتصاب‌های بزرگ‌ معترضین و مشروطه‌خواهان در آذر 1284 آغاز می‌شود آن‌ هم با جرقه‌ای پیش‌بینی‌نشده که تبعاتی بزرگ به همراه دارد. ژانت آفاری درباره شروع اعترا‌ض‌ها نوشته: «دومین سلسله اعتصاب‌ها در دسامبر 1905 (آذر 1284) ناشی از رفتار خشونت‌آمیز حاکم تهران، احمد علاء‌الدوله، بود. او چند تاجر منتفذ تهران را احضار کرده بود و از آنها خواسته بود قیمت قند و شکر را کاهش دهند. اما تاجران زیر بار نرفتند و گفتند که جنگ روسیه-ژاپن و انقلاب روسیه سبب کمبود اجناس و ترقی قیمت‌ها شده است. حاکم تهران از این مقاومت برآشفت و دستور داد دو تاجر معروف را به فلک ببندند. بازارها در اعتراض به این دستور تعطیل شدند. بهبهانی، طباطبایی و پیروانشان نهضتی اعتراضی به راه انداختند که شامل تجار، کسبه، اصناف، و عده‌‌ای از علما می‌شد و خواهان عزل حاکم تهران بود».

آن‌طور که آبراهامیان نوشته، یکی از قربانیان این واقعه، تاجر هفتادونه‌ ساله بسیار محترمی بوده که به تعمیر بازار مرکزی و بنای سه مسجد در تهران کمک کرده بود. پس از مجازات دو تاجر، شاهدی عینی گفته بود که «خبر این بی‌حرمتی مثل صاعقه‌ای در سراسر بازار پیچید.»

در سوی مقابل، دستگاه حاکم از رهبران ملی و معترضین با عنوان بابی یاد کردند که این نیز بر عمق ماجرا افزود و تصمیم بر این شد که در حرم حضرت عبدالعظیم تحصن شود. در این بست‌نشینی که یک‌ماه طول کشید، و با عنوان هجرت صغری شناخته می‌شود‌، متحصنین مطالباتی هشت‌گانه داشتند که یکی از مهم‌ترین آنها عدالتخانه بود. درواقع در بند چهارم مطالبات و خواسته‌های متحصنین یا به قول ناظم‌الاسلام کرمانی «مستدعیات اولیه مهاجرین»، تاسیس عدالتخانه دیده می‌شود: «بنای عدالتخانه‌ای در ایران که در هر بلدی از بلاد ایران یک عدالتخانه برپا شود که به عرایض و تظلمات رعیت رسیدگی شود و به طور عدل و مساوات رفتار کند«.

طباطبایی به عنوان گرداننده اصلی این تحصن درباره خواسته‌های متحصنان نوشته: «بنا شد مقاصد نوشته شود هر کسی چیزی خواست از قبیل رد مدرسه خان مروی که امام جمعه ضبط کرده بود و عزل عسگر گاریچی و امثال این‌ها. من نوشتم آن‌چه مقصود است مجلس عدالت است. قبول کردند و به شهر آمدیم«.

احتشام‌السطنه نیز در خاطراتش مهم‌ترین خواسته مخالفان در دوره منتهی به مهاجرت صغری را عدالتخانه می‌داند. او در یکی از نشست‌های مخالفان که در آن عده زیادی از سران طبقات حضور داشتند گفته بود:

«تصور کنید دولت به خواسته شما تن داد اما ده روز بعد عدالتخانه را تعطیل کرد آن‌گاه چه می‌کنید؟ باید چنان تغییری در نظام سیاسی پدید آورد که هیچ‌کس نتواند آن را به تعطیلی بکشاند و آن تشکیل مجلس شورای ملی است که اعضای آن مصون از تعرض حکومت باشند. اما حیف که بسیاری از فعالان، مشروطه را نمی‌شناختند و آنان که می‌شناختند جرات طرح آن را نداشتند«.

عبدالله مستوفی نیز مهم‌ترین خواسته مردم را در مهاجرت صغری و حتی مهاجرت کبری عدالتخانه می‌داند و معتقد است اگر عین‌الدوله از علما دلجویی می‌کرد و آن‌ها را به موقع از قم بازمی‌گرداند شاید تقاضای عدالتخانه به قانون اساسی تبدیل نمی‌شد.

به‌هرحال روند ماجرا به گونه‌ای پیش رفت که فرمان تاسیس عدالتخانه صادر شود بی‌آنکه دقیقا مشخص باشد عدالتخانه چیست. فریدون آدمیت ضمن پذیرش روایت میرزا یحیی دولت‌آبادی درباره افزودن بند مربوط به عدالتخانه، معتقد است که «فکر ایجاد عدالتخانه عاری از هر ارزش حقوقی و سیاسی بود». آبراهامیان معتقد است در معنای عدالتخانه دولتی ابهام وجود دارد و درواقع آن را اقدامی عامدانه جهت حرکت‌های بعدی مبارزان می‌داند و می‌گوید موضوع تاسیس عدالتخانه را مبهم گذاشتند تا در روند مبارزات بعدی دستشان باز باشد.

آفاری هم می‌گوید که خواسته‌های معترضین دست‌کم در دو سطح همچنان «مغشوش» بود و عدالتخانه را نهادی شبیه دیوان عالی می‌داند: «معلوم نبود ملیون به دنبال ایجاد عدالتخانه بودند یا مجلس شورا. عدالتخانه نهادی شبیه دیوان عالی بود که در آن شکایتها طرح و به تظلمات رسیدگی می‌شد، حال آنکه مجلس شورا یک مجتمع پارلمانی به سبک اروپایی بود که وکلایش نمایندگان منتخب ایالات و پایتخت بودند و خود نیز نهادی قانونگذار به حساب می‌آمد«.

او همچنین درباره وضعیت مظفرالدین‌شاه در آن دوره نوشته: «در نوشته‌های آن دوره، نقش دقیق مظفرالدین‌شاه روشن نشده است. شاه در این دوران به شدت بیمار بود و ظاهرا عین‌الدوله صدراعظم مکاتباتش را ممیزی و ملاقات‌هایش را کنترل می‌کرد. آیا شاه اگر بیمار نبود، از نهضت ملی حمایت می‌کرد و زودتر به تقاضای تاسیس عدالتخانه پاسخ می‌داد؟ بعید است. اما نکته مهم تلقی نهضت ملی از آن رویدادهاست. بیشتر آنها می‌گفتند که عین‌الدوله مانع حرکت به سوی دموکراسی بیشتر می‌شود،‌ نه شاه«.

انتشار دستخط عدالتخانه بازتابی گسترده در آن دوران داشت. ادوارد براون به این نکته اشاره می‌کند که قرار بود بر بنیاد عدالتخانه مرکزی متشکل از نمایندگان منتخب روحانیت، تجار و ملاکین ارضی تحت نظارت شخص شاه فعالیت کند. او در عین‌حال تکذیبیه سفارت ایران در انگلستان را آورده است که در آن ذکر شده بود که هدف شاه از عدالتخانه صرفا نهادی قضایی است نه یک مجلس قانونگذاری.

منابع:

  • انقلاب مشروطه ایران، ژانت آفاری، ترجمه رضا رضایی، نشر بیستون.
  •  انقلاب مشروطیت ایران، ادوارد براون، ترجمه مهری قزوینی، نشر کویر.
  • ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، نشر نی.
  • عدالتخانه دولتی: وزارت عدلیه یا مجلس شورای ملی،‌ حجت فلاح‌توتکار، فصلنامه علمی-پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا،‌ سال نوزدهم، دوره جدید، شماره 1، پیاپی 75، بهار 1388.
  • ملاحظاتی در مفهوم عدالتخانه، علیرضا ملائی‌توانی، پژوهش‌های تاریخی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال چهارم، شماره اول، پیاپی 13، بهار 139.

 


عدالتخانه دولتی انقلاب مشروطیت ایران عدالتخانه

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.