نخستین محاکمه زندانیان سیاسی ایران

گزارشی از جلسات دادگاه گروه ۵۳ نفر که نخستین زندانیان سیاسی ایران معاصر لقب گرفتند

علی ملیحی
1399/08/01

هشتاد دو سال قبل، از یازدهم تا بیست‌وششم آبان سال ۱۳۱۷، روزنامه «اطلاعات» در تهران، گزارش برگزاری جلسات دادگاه افرادی را چاپ می‌کرد که اولین گروه زندانیان سیاسی ایران معاصر لقب گرفتند؛ گروه ۵۳ نفر.

 

 آن‌ها که عقاید مارکسیستی داشتند و با حکومت رضاشاه مخالف بودند، یک سال ‌و نیم قبل از شروع دادگاه‌شان، توسط پلیس سیاسی شهربانی بازداشت شدند. اتهام آنان تأسیس سازمان مخفی با گرایش اشتراکی(کمونیستی)، انتشار بیانیه به‌ مناسبت روز کارگر، سازماندهی اعتصاب در دانشکده فنی دانشگاه تهران و کارخانه نساجی اصفهان، و ترجمه کتاب‌های «الحادی» مانند کاپیتال مارکس و مانیفست کمونیست بود.[1]

تعدادی از این ۵۳ نفر همان ابتدا آزاد و تعدادی دیگر در جریان دادگاه تبرئه شدند. بسیاری نیز در سیاستِ ایران نقش و جایگاهی نیافتند اما اعضای اصلی ۵۳ نفر، یک دهه بعد، هسته اولیه حزب توده ایران را شکل دادند و نامشان در تاریخ ماندگار شد. افرادی همچون ایرج اسکندری، عبدالصمد کامبخش، احسان طبری، انورخامه‌ای، خلیل ملکی، رضا روستا و مرتضی یزدی. مشهورترین عضو ۵۳ نفر که رهبر گروه محسوب می‌شد، دکتر تقی ارانی بود. ارانی تحصیل‌کرده برلین بود و در دوران اقامت در اروپا، جذب افکار سوسیالیستی شد. او پس از بازگشت به ایران مجله‌ای به نام «دنیا» با هدف آشنا کردن جوانان با آخرین دستاوردهای دانش، صنعت و هنر تأسیس کرد اما هدف اصلی‌اش نشر افکار مارکسیستی بود. «دنیا» با همکاری بزرگ علوی و ایرج اسکندری، دو زندانی دیگر گروه ۵۳ نفر منتشر می‌شد. ارانی تلاش کرد دانشجویان جوان را حول مجله «دنیا» گرد آورد. محفلی که بعدها به گروه ارانی مشهور شد. محفل ارانی از سال ۱۳۱۴ به عبدالصمد کامبخش که از اعضای قدیمی حزب کمونیست ایران بود متصل شد و یک تشکیلات ابتدایی کمونیستی را به وجود آورد که در آن کامبخش، مسئول امور تشکیلات و ارانی، مسئول ارتباط با جوانان بود. تشکیلات ارانی، ارتباطاتی محدود با کمینترن یعنی تشکیلات بین‌المللی کمونیستی هم داشت اما از انتشار مجله، نشر اعلامیه و تلاش برای ایجاد اعتصاب دانشجویی و مطالعه جمعی کتاب‌های مارکسیستی فراتر نرفته بود. با این حال گروه ارانی در سال ۱۳۱۶ توسط پلیس سیاسی شناسایی شد و اعضای آن، به‌رغم مقاومت دکتر ارانی، توسط عضو دیگر یعنی کامبخش لو رفتند. آبان ۱۳۱۷ بعد از تحمل مدت‌ها بازداشت و جلسات بازجویی بعضا همراه با شکنجه، اعضای گروه ۵۳ نفر، که عموما دانشجویان و روشنفکران تحصیلکرده جوان اهل تهران بودند، در برابر دادگاه، به اتهاماتی همچون اعتقاد به مرام اشتراکی و تشکیل گروه مخفی محاکمه شدند. این محاکمه در نوع خود برای دستگاه قضایی تازه‌تأسیس ایرانِ عصر پهلوی اول نیز منحصربه‌فرد بود. دستگاه قضایی ایران به‌تازگی و پس از انجام اصلاحات گسترده به دست علی‌اکبر داور، نظم و نسقی گرفته بود اما این نخستین بار بود که می‌خواست تعدادی جوان تحصیلکرده را نه به اتهاماتی همچون کلاهبرداری یا سرقت و شرارت، بلکه با اتهاماتی که جنبه سیاسی داشت محاکمه کند و از این منظر دست‌اندرکاران دستگاه قضایی آن دوران، تلاش داشتند لااقل مقررات قضایی وضع‌شده را به‌صورت تشریفاتی رعایت کنند و به برخوردی که با اعضای ۵۳ نفر شده لباس قانون بپوشانند.

گروه ۵۳ نفر در محکمه جنایی تهران محاکمه شدند و پرونده‌‌شان به‌رغم اصرار شهربانی به دادگاه نظامی ارجاع نشد. علت این موضوع در خاطرات ایرج اسکندری تشریح شده است. به روایت او، پس از پایان تحقیقات مقدماتی از ۵۳ نفر، سرپاس مختاری رییس شهربانی، در گزارشی به رضاشاه درباره این پرونده نوشته بود که دلیلی برای ارتباط ۵۳ نفر با خارج به ‌دست نیامده اما چون این افراد با کمینترن مرتبط بوده‌اند، لذا جاسوس هستند و باید در دادگاه نظامی محاکمه شوند[2]. موضوعی که می‌توانست به صدور حکم اعدام برای آنان منجر شود. اما شاه در پاسخ به رییس شهربانی گفته بود: «اگر دلیلی ندارید که این‌ها با خارجه ارتباط دارند توضیح دهید چرا باید در محکمه نظامی محاکمه شود»[3]. با اصرار شهربانی، شاه تعیین تکلیف برای «محکمه صالح» رسیدگی به اتهامات ۵۳ نفر را به هیئت دولت سپرد. آن‌‌چنان‌که اسکندری در خاطراتش استنباط کرده، طبیعی بود که دولت روی حرف شاه مبنی بر مخالفت با محاکمه ۵۳ نفر در دادگاه نظامی حرف نخواهد زد و با تصمیم دولت، قرار بر این شد که ۵۳ نفر در محکمه جنایی محاکمه شوند. به این ترتیب، عملا احتمال صدور حکم اعدام برای ۵۳ نفر منتفی شد زیرا محکمه جنایی در بدترین حالت می‌توانست آن‌ها را به ده سال حبس محکوم سازد.[4]

این‌چنین بود که از صبح یازدهم آبان ماه، جلسات دادگاه ۵۳ نفر در محکمه جنایی تهران و در حیاطی مقابل عمارت الماسیه کاخ گلستان، محل کنونی وزارت دارایی آغاز گشت. نصرت‌الله جهانشاه‌لو افشار یکی از اعضای گروه ۵۳ نفر، در خاطراتش درباره اولین جلسه دادگاه توضیحات جالبی داده و گفته: «سرانجام روز دادگاه فرا رسید و ما را با خودروهای زندان، به دادگاه بردند. چون برای نخستین بار در روزنامه‌ها، روز تشکیل دادگاه را اعلام کرده بودند، گروه بسیاری در دو سوی خیابان باب همایون و خیابان عمود بر آن گرد آمده بودند و در پیش مردم، گروه زیادی پاسبان، صف کشیده بودند.»[5] این عضو ۵۳ نفر همچنین در توصیف جلسه دادگاه و تشریفات برگزاری آن چنین آورده است: «دادگاه در تالاری برپا شد که گویا یکی از حیاط‌خلو‌ت‌های سابق کاخ گلستان بود. در جنوب حياط، تالار بزرگی بود و در جنوب تالار، پشت به ارسی‌های بزرگ و بلند که شیشه‌های رنگین داشت، کرسی داوران را نهاده بودند. دست راست کرسی داوران، کرسی دادستان بود و در پایین، پشت به کرسی داوران، میزهایی برای نویسندگان دادگاه گذاشته بودند. روبروی کرسی داوران، جایگاه ما متهمان بود. در غرب تالار، نزدیک دیوار، نیمکت‌هایی بود که برای تماشاگران آماده کرده بودند. در پیش جایگاه تماشاگران که دست چپ داوران بود، جایی برای وکیلان مدافع گذاشته بودند. در صف تماشاگران، به کسی اجازه نداده بودند که حضور یابد. تنها چند تن از بازرسان آگاهی و اداره سیاسی شهربانی را که می‌شناختیم، برای سیاهی لشکر آورده بودند.»[6]

بزرگ علوی دیگر عضو گروه ارانی، در اثر معروفش، ۵۳ نفر، جزئیات جالبی از جلسه دادگاه نقل کرده است. مثلا لباس قضات و وکلای مدافع را «رداهای سیاه و یقه‌های سفید با یراق‌ها و آستین‌های گشاد» توصیف کرده است[7]، علوی نیز تائید کرده که در جایگاه تماشاچیان، به‌جای مردم عادی، مأموران اداره تأمینات نشسته بوده‌اند و البته، مخبرین جراید نیز در جلسه حضور داشته‌اند.[8]

قاضیان دادگاه ۵۳ نفر، حسینقلی خان وحید، ابوالفضل رجاء و محمود دره بوده‌اند. فرهت دادستان دادگاه بود و احمدی بختیاری، به‌عنوان دادیار ادعانامه دادستان علیه متهمین را در اولین جلسه دادگاه قرائت کرد. روزنامه «اطلاعات» هم در همین روز متن کیفرخواست دادستان را منتشر کرد که «درباره ۵۳ نفر ترویج‌کنندگان مرام اشتراکی و اقدام‌کنندگان بر علیه امنیت و استقلال کشور شاهنشاهی» بود. در ادامه جلسات دادگاه، متهمان به جرایم و نحوه بازجویی‌ها اعتراض کردند و دفاعیاتی را که شخصاً یا به کمک وکیلان‌شان آماده ساخته بودند ایراد کردند. وکلای گروه ۵۳ نفر نیز همگی تسخیری بودند و آن‌ها حق انتخاب آزادانه وکیل را نداشته‌اند.

در میان تمامی دفاعیاتی که ۵۳ نفر و وکلایشان از خود کردند، دفاعیات دکتر تقی ارانی رهبر گروه شجاعانه‌تر و تاریخی‌تر بود. ارانی به‌خصوص در آخرین دفاعیاتش، سخنانی را گفت که در سال‌های بعد الهام‌بخش بسیاری از مارکسیست‌های ایرانی شد. او در ابتدا تأکید کرد که: «قبلا اهمیت تاریخی این محکمه را تذکر می‌دهم. برای اولین بار است که یک ‌دسته پنجاه‌وچند نفری از منورالفکر و کارگر باسواد ایران، یعنی افرادی که با چراغ در این محیط تاریک باید جستجو شوند، در محکمه جنائی، یعنی محلی که دزدان مسلح و قطاع‌الطریق و قاتل‌ها در اینجا محاکمه می‌شوند، به‌عنوان داشتن یک عقیده اجتماعی به پیشگاه قوه قضائی دعوت شده‌اند».[9] ارانی سپس اضافه کرد که: «محکمه امروز نافذتر از آن است که در داخل این دیوارها محصور بماند، بلکه آن‌ها را شکافته به دنیا خواهد رسید. چشم و گوش دنیا متوجه این دادگاه است... و با صدور رأی و گزارش آن به مقامات مافوق تمام نمی‌شود. محاکمه، ادعانامه و دفاع ما، هر سه، تاریخی است و مانند آثار محاکمات قرن هجدهم فرانسه... در صفحات تاریخ ایران باقی خواهد ماند.»[10]

ارانی در دادگاهش، معترض بود که چرا «مأمور شهربانی» همانند «میرغضب قرون وسطی» رفتار کرده و او را شکنجه داده است. ارانی زیر بار اتهام تأسیس تشکیلات کمونیستی نرفت اما از کمونیسم و سوسیالیسم دفاع کرد. گفت: «هیچ عقیدۀ اجتماعی و مذهبی در تاریخ بشر وجود ندارد که در مدت کوتاه حیات خود به‌اندازۀ سوسیالیسم و کمونیسم راجع به آن، کتاب تألیف و به این کثرت انتشار یافته باشد. این عقیده که ریشۀ علمی آن با آغاز جامعۀ بشر شروع شده، در جمیع شعب فردی و اجتماعی از روی اصول و پایه‌های کاملا علمی و منطقی اظهارنظر می‌نماید... چطور می‌توان عقایدی را قدغن کرد که ریشۀ علمی آن با آغاز جامعه بشر شروع شده است... چرا این‌قدر از رنجبران می‌ترسید؟... چرا تمام قوه شهربانی صرف تعقیب طرفداران رنجبر است؟... چرا مأمورین شهربانی از کلمه رنجبر مثل جن و بسم‌الله می‌ترسند و تا چشم‌شان به ورقه‌ای که کلمه رنجبر دارد می‌افتد با سروکله هجوم می‌آورند... چقدر برای یک جامعه ننگین است که طرفداری رنجبران و حفظ حقوق آنان در آن، این‌قدر سخت مجازات می‌شود.»[11]

به‌رغم دفاعیات ارانی و سایرین، دادگاه، ده نفر، از جمله ارانی را به ده سال زندان، هشت نفر را به شش تا هشت سال، هفده نفر را به پنج سال، ده نفر را به دو تا چهار سال زندان محکوم کرد و سه نفر را نیز تبرئه کرد.

بیش از هشتاد سال از جلسات دادگاه ۵۳ نفر گذشته اما، آنچه در این دادگاه گذشت، ادعانامه‌ای که علیه ۵۳ نفر خوانده شد، دفاعیاتی که ارانی از خود و یارانش کرد و رأیی که به محکومیت آن‌ها انجامید، نمادی بود از اینکه دستگاه قضایی ایران، به‌رغم اصلاحات بنیادین دوران پهلوی اول، هنوز توان استقلال از قدرت را ندارد و تا چه اندازه، در رعایت عدالت در حق متهمان ناکام است.

 

1. ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، صفحه 193.

2. خاطرات ایرج اسکندری، صفحه ۸۳.

3. همان، صفحه ۸۳.

4. همان، صفحه ۸۴.

5. ما و بیگانگان، خاطرات نصرت‌الله جهانشاهلو افشار، صفحه ۵۵.

6. همان، صفحه ۵.

7. پنجاه‌وسه نفر،  بزرگ علوی، صفحه ۱۵۷

8. همان، صفحه ۱۵۸.

9. متن دفاع تقی ارانی در محکمه جنایی، صفحه ۹.

10. همان، صفحه ۹.

11. همان، صص ۱۴- ۱۵


گروه۵۳نفر پنجاه‌وسه‌نفر زندانی‌سیاسی حزب‌توده‌ایران تقی‌ارانی زندانی سیاسی علی‌ملیحی

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.