سیمای مردی در میان جمع

بازخوانی کارگاه‌های ادبیِ گلشیری در سالمرگ او

1401/03/16

در اینکه نوشتن امری فردی است تردید وجود ندارد، اما هوشنگ گلشیری نوشتن را به امری جمعی بدل کرد. کارگاه داستان‌خوانی او جمعی از اهلِ داستان و نویسندگان تازه‌کار و داستان‌نویسان را گرد هم می‌آورد تا ضمنِ داستان‌خوانی در میان جمع و یادگیری اسلوبِ نوشتار، امر انتقال تجربه از نسلی به نسل دیگر به رسمیت شناخته شود. یکی از وجوه زیست گلشیری همین برپا کردنِ و نشست‌های ادبی است که او در خانه خود ترتیب می‌داد و نظراتِ متفاوتی را از همان دوران تا بعد از گلشیری برانگیخت؛ برخی برگزاری این جلسات را نشانه‌ای از پدرخواندگی گلشیری خواندند و معتقدند گلشیری با این کار، برای خود دارودسته راه انداخت تا مرجعیت ادبی پیدا کند. برخی دیگر از منتقدان نیز محتوای جلسات را مورد نقد قرار دادند، که آموزش داستان‌نویسی و تولید انبوه داستان در کلاس‌های داستان‌نویسی، امری مردود است و ادبیات جز آموزش مقدمات نیاز به مولفه‌های دیگری ازجمله استعداد و دانش تئوریک و فهمِ ادبیات و سیاست و جامعه و... دارد که حلقه مفقوده این‌دست کارگاه‌هاست. گرچه بخشی از این نقدها بجاست اما در مورد کارگاه‌های گلشیری کاربرد چندانی ندارد، و این کلاس‌های آموزشی بعد از او باب شد و به مکانی برای کسب درآمد تبدیل شد که مطابق با خواست بازار داستان تولید می‌کرد. این درست خلافِ عقیده گلشیری بود که ادبیات را بدون هیچ قیدوبندی از سانسور تا بازار درک می‌کرد.

آدابِ داستان‌خوانی در جمع دیگران با صدای بلند و بازنویسی مکرر و نقد داستان از کارگاه‌های هوشنگ گلشیری به محافل ادبی سرایت کرد و تا زمانی که هنوز در جامعه ما ادبیات امری مهم بود و حوصله پرداختن به داستان وجود داشت، این نقد و نظرات در قالب جوایز ادبی و سایر محافل دیگر دنبال می‌شد. کارگاه‌های ادبیِ گلشیری یا همان جلسات هفتگی داستان‌خوانی که به پنجشنبه‌ها هم معروف شد، به ابتکار و مدیریت گلشیری به هر ترتیب که بود به‌طور مستمر برگزار می‌شد، از اواسطِ سال 1362 گلشیری آخر هفته‌ها جلساتی را در خانه خود برگزار می‌کرد که با شرکتِ نزدیکان و دوستانش و بعدها نویسندگان جوان تا سال‌ها ادامه یافت. در دورانی که مجله کارنامه را نیز منتشر می‌کرد، جلسات نقد شعر و داستان در دفتر این مجله برگزار می‌کرد که مخاطبان بسیار داشت. تا حدی که تا چند دهه بعد از او یکی از افتخاراتِ نویسندگان نسل بعد از گلشیری، شرکت در این جمع‌ها و حضور در محفلِ گلشیری بود و در زمانه خود گلشیری نیز چنان این محافل سر زبان‌ها افتاده بود، که هر کس شیفته داستان‌نویسی بود دست‌کم یک بار در جلسات مختلفِ نقد و بررسی داستانِ گلشیری شرکت می‌کرد. در این جلسات که تا اواخر سال 1367 برقرار بود، چهره‌هایی همچون محمد محمدعلی، محمدرضا صفدری، آذر نفیسی، عباس معروفی، منصور کوشان، حسین سناپور، شهریار مندنی‌پور، منیرو روانی‌پور، قاضی ربیحاوی، ناصر زراعتی، رضا فرخفال، اکبر سردوزامی، بیژن بیجاری، اصغر عبداللهی، حسین مرتضاییان آبکنار، و ابوتراب خسروی و دیگران حضور می‌یافتند و در این سال‌های بعد از گلشیری روایت‌های مختلفی از آن کارگاه‌ها و نحوه حضور گلشیری مطرح شده است. برخی معتقدند آنچه موجب شد گلشیری به فکر برگزاری چنین جلساتی بیفتد، تعلیق او از دانشکده هنرهای زیبا بود که امکان تدریس را از او گرفت و او را معلمی خانه‌نشین کرد. گلشیری سال‌ها پیش معلمی را تجربه کرده بود و از همان سال  1337 که در دهی دورافتاده، سر راه اصفهان به یزد معلم شد، تا آخر عمر معلمی پیشه کرد. بعد از تعلیق از دانشگاه، گلشیری در خانه و کارگاه‌ها و مجلات خود، هر جا امکانش فراهم می‌شد، جلسات ادبی برپا می‌کرد. البته سابقه این جلسات به جنگ اصفهان هم می‌رسد. بخش عمده‌ای از آثار ادبی متعلق به این دهه در همین جلسات به بحث و نقد گذاشته شد که بیشتر آن‌ها به بازنویسی‌های مكرر كشيد. هم‌چنین آثاری از شهرنوش پارسی‌پور، سیمین دانشور، تقی مدرسی، محمود دولت‌آبادی، رضا جولایی، ابوالحسن نجفی، رضا براهنی، نجف دریابندری و اكبر رادی در حضور خود آنها نقد و بررسی شد.

گلشيری تدريس ادبيات داستانی را كه پس از اخراج از دانشگاه مدت کوتاهی در دفتر مجله «مفيد» ادامه داد، در سال ۱۳۶۹ با اجاره محلی در تهران و برگزاری كلاس‌های آموزشی و جلسات آزاد ماهانه از سر گرفت. در اين دوره كه به دوره تالار کسری هم معروف شد، ابوالحسن نجفی، محمدعلی سپانلو و رضا براهنی نيز به دعوت گلشيری كلاس‌هايی برگزار كردند. این دوره از درخشان‌ترین نشست‌های این سال‌ها بود اما به بهانه‌های مختلف ازجمله کمبود مالی و دخالت‌های پنهان به خانه منتقل شد که جلوه‌ای دیگر یافت و به هم‌سخنی و محفل دوستانه شبیه‌تر شد تا کلاس‌های رسمیِ آموزشی. گلشیری اما علاوه‌بر توجه به ادبيات و نقد معاصر، بر شناختِ ادبیات کهن هم تاکید داشت و از این‌رو به همراه دوستانی از اهل قلم در این جلسات بسیاری از آثار ادبیات قدیم را نیز بازخوانی و بررسی و تفسیر کردند. گلشيری در تابستان 1377 سردبیری ماهنامه ادبی كارنامه را پذیرفت و جلسات بررسی شعر و داستان را در دفتر كارنامه راه انداخت.

کارگاه‌های ادبی گلشیری با تعداد بسیاری از شاگردان و نویسندگان حرفه‌ای و مبتدی و شاعر و منتقد و اهل قلم، فضایی برای گفت‌وگو و تعامل بود و با اینکه بسیاری از حاضرانِ در این کارگا‌ه‌ها گلشیری را استاد خود می‌دانستند، او از سخنران صِرف بودن خودداری می‌کرد. کارگاه‌های او جلوه مدرسه نداشت و به‌گواه حاضران در این جلسات و شاگردانش، او هرگز اجازه نمی‌داد جلسه یک‌تنه به دست او باشد و دیگران منفعل و بی‌نظر در آن بنشینند و تنها شنونده باشند.

حسین مرتضاییان آبکنار، از شاگردان گلشیری درباره کارگاه‌های او می‌گوید: «در کارگاه هرگز من ندیدم درباره اصطلاحی شروع کند به تعریف ‌دادن. همیشه بحث اتفاق می‌افتاد و ما به ‌صورت درونی به تعریفی خاص می‌رسیدیم؛ مثلا بگوید فضاسازی چیست، شخصیت پردازی چیست، نظرگاه چیست؟ یا سبک چیست، فرم چیست و امثال این‌ها. شیوه کار هم این طوری بود که گاهی آثار ایرانی را مطالعه می‌کردیم، گاهی آثار خارجی را مرور می‌کردیم، گاهی ادبیات کهن می‌خواندیم. به‌ عنوان نمونه در چندین جلسه ما بوف کور را خط‌به‌خط شروع کردیم به خواندن. یعنی چند سطر می‌خواندیم، قطع می‌کردیم، گلشیری راجع به آن چند سطر توضیح می‌داد و بعد ادامه می‌دادیم. همین کار را با متون کهن می‌کردیم مثلا شاهنامه فردوسی یا تاریخ بیهقی یا گنبد سیاه نظامی. هنگام خواندن این متون بود که من به تسلط گلشیری بر ادبیات کهن پی بردم. واقعا تسلط او بر ادبیات کهن زیاد بود. در عین ‌حال نگاه خیلی مدرنی داشت به ادبیات کهن. اینکه گفتم آثار ایرانی یا خارجی را در کارگاه می‌خواندیم باید اضافه کنم نمی‌خواندیم که مثلا گلشیری آن‌ها را معنی کند، آن‌جور که در کلاس‌های ادبیات رایج است. اگر تاریخ بیهقی می‌خواندیم گلشیری به دنبال صحنه‌‌ای می‌گشت که ببیند این صحنه چقدر واقعی است یا چه اندازه با ایجاز دارد صحنه را توضیح می‌دهد. از ادبیات خارجی موپاسان خواندیم، چخوف خواندیم تا رسیدیم به فاکنر. بسیاری از داستان‌های چخوف را خط‌به‌خط می‌خواندیم و گلشیری توضیح می‌داد. یا خشم و هیاهو را دست کم پنجاه صفحه اول آن را خط‌به‌خط خواندیم و توضیحات او را یادداشت کردیم. طوری‌که آخرسر کتاب خط‌خطی شده بود

فرزانه طاهری، مترجم و همسرِ هوشنگ گلشیری نیز درباره فضای حاکم بر جلسات می‌گوید: «اگر کسی آن مایه اولیه را می‌داشت می‌توانست از گلشیری خیلی چیزها بیاموزد. در کارگاه‌هایش به صورت مشارکتی و نه فرمایشی، هر کس می‌دید که با داستانش چه باید بکند تا همان داستانی که می‌خواهد، بهتر شود. یعنی مثلِ خود نوشتن را به آن ها تحمیل نمی‌کرد. اصلا تقلید از خودش را نمی‌پسندید، خودش هم از خودش تقلید نمی‌کرد. اسمش روش است دیگر، تقلید. پس اگر تقلید می‌دید، به شدت مقابله می‌کرد. اگر اصالت می‌دید و بستر مناسب، تمام تلاشش را می‌کرد تا آن نویسنده را پرورش دهد».

ابوتراب خسروی به سنتِ داستان‌خوانی در جمع، یا به قولِ خودش «جمع‌خوانی» از دوران هدایت اشاره کرد که به گلشیری هم رسیده بود و این راه همان جلساتِ معروفی است که ابوتراب خسروی نیز در آن شرکت می‌کرد و داستان‌هایش را می‌خواند. «گلشیری ازجمله کسانی بود که در کنار مرحوم نجفی، حقوقی و میرعلایی، جنگ اصفهان را بسط و توسعه داد. چه در آن مقطع و چه بعد از مهاجرت به تهران، جلسات داستان‌نویسی را پیش می‌برد. از کار او استقبال می‌شد و بسیاری از چهره‌های مطرح داستان‌نویسی مثل قاضی ربیحاوی، شهریار مندنی‌پور، محمدرضا صفدری، علی خدایی و... در آن جلسات شرکت داشتند. در روزگاری که ما رشته‌ای به‌عنوان ادبیات داستانی نداشتیم، بزرگی کار گلشیری، خود را بیشتر نشان می‌دهد. جلساتی که گلشیری باب کرد، تدریجا در مناطق مختلف تکثیر شد و جریانی که از هدایت آغاز شد، به دست گلشیری توسعه یافت و امروز در سطح کشور دیده می‌شود«.

یونس تراکمه، یکی از اهالی جنگ اصفهان که در کارگاه‌های هوشنگ گلشیری شرکت داشت درباره تجربه خود از این نشست‌ها می‌گوید: «در آن دوران، هروقت که به تهران می‌آمدم، در دوره‌ها و کارگاه‌های گلشیری شرکت می‌کردم. گلشیری برای خود ردای مدرسی ندوخته بود که شاگرد جمع کند. او حرکتی ایجاد می‌کرد و با شاگردان یا شرکت‌کنندگان در کارگاه‌ها یا دوره‌هایش همراه می‌شد. در جایگاه استاد نمی‌ایستاد که دیگران صرفا شنونده باشند و او گوینده. خودش بین حاضران می‌نشست و همه را درگیر کار و نقد می‌کرد

این جلسات که در فاصله سال‌های 1362 تا 1368 با فرازونشیب‌های بسیار ادامه داشت، دردسرهای بسیاری داشت، افراد مختلف از دوست و دشمن به جلسات رفت‌وآمد داشتند و به‌نقل از گلشیری هدف ایجاد یک امکان مساوی از داشته‌ها برای شروع نوشتن بود. اما این جلسات تحت فشار حواشی بسیار قرار می‌گیرد، برخی حرف‌های درون جلسه را به بیرون می‌آورند و برخی دیگر به اعضا انگ نوچه‌گی می‌چسبانند. برای رفع اتهام تصمیم بر این می‌شود که جلسات را به جایی غیر از خانه گلشیری منتقل کنند. و در کنار آن، جلسات دیگری به‌صورت عمومی برای نقد آثار دیگران تدارک دیده شود. اما بعد از مدتی گلشیری از حواشی خسته می‌شود و جلساتی شخصی‌تر در خانه‌اش برگزار می‌کند و در این جلسات داستان‌هایش را می‌خواند. گلشیری با اینکه نویسنده صاحب نام و پرکاری بود، هرگز از این جلسات دست نکشید تا اینکه در سال‌های دهه شصت به‌واسطه قتلِ نویسندگان سال‌هایی سیاه و سخت و پر از رعب و وحشت رقم خورد که هوشنگ گلشیری آن را چنین روایت می‌کند: «حاصل این چهل سال نوشتن که البته سی‌وپنج سال آن جدی بود؛ چون تنها همین آثار به‌چاپ رسید، بیم زندان و ترور است و از سوی دیگر همین داستان‌هایی است که به این نام درآمده و شهرتی در کشورم و ترجمه‌هایی به‌زبان‌های مختلف و مثلا همین جایزه را به‌بار نشاند. هرچه پیش بیاید من باز به کشورم بازمی‌گردم که بنویسم. کارهایی نیمه‌تمام دارم که باید به‌سرانجامی برسانم. در این چند ماه که از قتل نویسندگان می‌گذرد، من به‌ندرت حتی برای خرید یک پاکت سیگار تنها از خانه‌مان بیرون رفته‌ام.» و همین خانه‌نشینی‌ها، پایان جلسات پررونقی است که بخش مهمی از تاریخ ادبیات معاصر ما را شکل داده است، و چند سال بعد در سال 16 خرداد 1379 از دنیا رفت.

منابع:

- زندگی‌نامه هوشنگ گلشیری، سایت بنیاد هوشنگ گلشیری

- «نیمه تاریک ماه»، هوشنگ گلشیری، انتشارات نیلوفر

- «شهرزاد قصه‌گو را فراموش نکن»، گفت‌وگو با حسين مرتضاييان آبکنار، سيروس علی‌نژاد، بی‌بی‌سی، پنجشنبه نهم ژوئن 2005

- «باغ در باغ» مجموعه‌مقالات هوشنگ گلشیری، انتشارات نیلوفر

-  «کارگاه‌های گلشیری چگونه می‌گذشت؟»، گفت‌وگو با یونس تراکمه، ایسنا، یکشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۳

- «خانه‌ای که هوشنگ بود»، گفت‌وگو با فرزانه طاهری، مانی خوبان، روزنامه روز، پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۴


هوشنگ گلشیری

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.