از بَر تا بحرِ رویایی

به مناسبت درگذشت یدالله رویایی، شاعر نوگرای معاصر

1401/06/28

یدالله رویایی، شاعر نوپرداز ایرانی، تئوری‌پرداز و معروف‌ترین شاعرِ منتسب به جریان «شعر حجم» روز چهارشنبه بیست‌و‌سوم شهریور در نود سالگی در پاریس درگذشت. به این قرار مرگِ شاعری دیگر دور از وطن، در غربت رقم خورد. در همین سالِ 1401 شاعرانِ مطرح دیگری، رضا براهنی و هوشنگ ابتهاج در غربت از دنیا رفتند. رویایی به نسلی از شاعران معاصر تعلق داشت که از نخستین پیروان نیما بودند. شعر را از 22 سالگی شروع کرده بود بعد از سال‌های سی همراه گروهی دیگر از هم‌نسلان خود توانستند جریان شعری خود را راه‌اندازی کنند. او از نسلی بود که خیلی زود، از همان سال‌های آغاز جوانی با سیاست و تفکر چپ و آرمان‌خواهی آشنا شد و پس از کودتای 28 مرداد 1332 دو بار به زندانی رفت. رویایی در آغاز دهه چهل نخستین مجموعه شعرش «بر جاده‌های تهی» را منتشر کرد و بعد با انتشار مجموعه شعرهای «شعرهای دریایی»، «دلتنگی‌ها» و از «دوستت دارم» به‌عنوان شاعری نوگرا و متفاوت در ادبیات ما شناخته شد که با جریان «شعر حجم»، تأثیر بسزایی در شعر معاصر داشت.

یدالله رویایی به سال 1311 در روستای جعفرآباد دامغان متولد شد. تا شانزده سالگی در زادگاهش ماند و به تحصیل خود ادامه داد و بعد به تهران آمد و دوره متوسطه را در دانشسرای مقدماتی به پایان رساند و پس از آن دوباره به دامغان بازگشت و دو سال در آن شهر به تدریس پرداخت و باز در مرداد سال 1332 به تهران آمد و به دانشکده حقوق رفت. رویایی از همان سال بود که دریافت شعر پناهگاه امن زندگی او است و به‌طور جدی به شاعری پرداخت. رویایی پس از دریافت مدرک کارشناسی در رشته حقوق قضایی تا دکترای حقوق سیاسی درس خواند و سال 1325 در وزارت دارایی مشغول به کار شد. زادگاه رویایی که دهی بر حاشیه کویر است، در روحیه و شعرهای او سهمِ بسزایی داشته است. رویایی دوران کودکی را در کویر گذراند و به قولِ خودش «کودکی کویری» داشت. فضای ذهنی او از آن زمان مایه‌های زیادی گرفته است تا حدی که نخستین دفتر شعر او از فضای کویری سرشار است: آفتاب، عطش، قنات‌های خشک، شن، باد، قلعه‌های متروک، ویرانه‌ها، مار و نمک و نشانه‌های دیگر فضای کویریِ شعرهای او را می‌سازند. حتا غیاب‌ها در کویر، شعرهای دیگر رویایی را به کویر گره می‌زنند. نمونه‌اش شعر «دریایی‌» که در آن جذبه آب برای شاعری که از دنیای تف‌زده کویر می‌آید، به‌خوبی پیداست. «دریا زبان دیگر دارد./ با موج‌ها -هجوم هجاها-/ با سنگ‌ها -تکلم کف‌ها-/ دریا زبان دیگر دارد./ شور حباب‌ها،/ در ازدحام و همهمه‌ی آب/ غلیان واژه‌های مقدس/ در لهجه‌های مبهم گرداب./ ای خطبه‌های آب/ بر میزهای مفرغی دریا!/ ای کاش با فصاحت سنگین این کبود،/ اندام من تلفظ شیرین آب بود!»

خود رویایی درباره انتخابِ دریا به‌عنوان موضوع شعرش می‌گوید «دریا پیش از آن‌که برای من یک زندگی تجربه‌شده باشد، موضوعی بوده است که همیشه ذهن مرا به شدت مشغول کرده، از بابت افسانه‌ای بودنش.» شکوه دریا و اینکه در دسترس نیست، صفات دیگر دریا است که آن را به شعر رویایی رسانده است. «آدم همیشه از چیزهایی حرف می‌زند که هوس دیدنش را دارد و یا ندیدنش در آدم حتی عقده می‌سازد.» و همین‌ها رویایی را سرودنِ «دریایی‌ها» وامی‌دارد. 

اما کویر و صحرای خشک و تف‌دیده همچنان در شعرهای رویایی پررنگ‌اند، نمونه آن شعرِ «دلتنگی» است که شاعر در آن تصویری از سرزمین کویر ارائه می‌دهد، کویری که شاعر دوران کودکی را در کناره‌های آن زیسته و ماجراها از سر گذرانده است. «با کاروان من/ -تحرک متروک-/ صحرا مجال صحبت بود./ و کاروان که فرصت اندیشه را/ از صحنه نمکزار/ برمی‌گرفت؛/ پیمانه‌های سرخ عطش را/ با خواب باستانی کاریز/ پر می‌کرد.../ برگرد ای تحرک متروک!/ این‌جا نه ابر، نه گذر باد،/ دیری‌ است تا معاش نبات را/ پیغامی از سواحل تبخیر نیست./ و سرنوشت آب/ در سفره‌های زیرزمینی/ تقطیر آسمان را از باد برده است.» ابتدای شعر، شاعر همراه کاروانی خیالِ سفر در سر می‌پروراند که از آن با تعبیر بدیعِ «تحرک متروک» یاد می‌کند. و البته کلمه «متروک» در این ترکیب نشانگر آن است که تا فرسنگ‌ها فاصله چیزی جز صحرا و کویر در دیدرس نیست.

یدالله رویایی خود را متعلق به نسلی می‌داند که به دنبال حوادث سیاسی سال 1953 در ادبیات ایران متولد شد، نسلی که از آن با عنوانِ «نسل مغلوب» یا «نسل خسته» یاد می‌کنند. از اینجاست شاید که شاعر از دوران کویری کودکی حتا فاصله می‌گیرد و به دنیای دیگری وارد می‌شود که به قولِ خودش «نازیبا» است. «دنیا واقعیت نازیبایی است... مثل همیشه. از این جهت که می‌گویند دنیا به دست مردان تاریخ و سیاست‌بازان ساخته شده، و مردان سیاست چهره‌های زشت تاریخ‌اند... این مردان به‌نوعی آلوده‌ بودند... منظورم این است که دنیای کثیفی داریم. چون دنیا هم یک واقعیت است و واقعیت‌ها همه اخیرا کثیف شده‌اند. در میان واقعیت‌های دور و برم زندگی می‌کنم ولی خودم را با آن ها تطبیق نمی‌دهم. از اول یک نسخه برای عوض کردن دنیا پیچیده‌اند، که من هم شنیده‌ام. ولی به نظرم نسخه به‌دردخوری نیست، نمی‌دانم کجا خواندم که برای عوض کردن دنیا باید همه با هم متحد شوند، ولی آن‌وقت تکلیف تنهایی آدم‌ها چه می‌شود؟ می‌ترسم آن‌وقت مثلا رنجبران سراسر جهان حق داشته باشند به‌عنوان نمک‌پاش ایدئولوژیک به تنهایی‌های روشنفکران سر بکشند و روشنفکران حق داشته باشند شغال خلوت شاعران باشند... من شخصا اگر بخواهم دنیایم را عوض کنم باید یک دنیا تنهایی داشته باشم.»

رویایی تاریخ را هم نوعی کویر می‌بیند که کشت اضطراب می‌کند و معتقد است: «نزدیک‌ترین مقصود تاریخ باز همین است که کشت اضطراب کند. و در این درازنا دیگر تجربه‌ای تازه نخواهیم، بل رویتی تازه خواهیم داشت. چنین است که ناگاه مستی نطق، مستی شعر و نوشته را می‌کشد و به نقطه‌ای می‌رسد که در آن هرچه معمولی است متعالی است. و واقعیت هذیانی شیطانی است. و در آن هنگام که منطق عقل تباهم می‌کند، آن متعالی معمول، ابتذال مرا، شرم و مسخ مرا، به خطایی روزمره می‌خواند. شب‌های کویری من بدین‌گونه پر از رویاهایی بود که مرا از وحشتی می‌انباشت که باوفاتر از ترس یک کودک بود.»

رویایی به این‌که شعر از تجربه مستقیم شاعر می‌آید باوری ندارد و معتقد است این‌که می‌گویند شاعر باید نماینده محیط خودش باشد و از زندگی خاص خودش حرف بزند، آیه منزله نیست. «ممکن است یک شاعر نماینده محیط خودش باشد برای این‌که نمی‌تواند به قلمروهای دیگر دست دراز کند و ناچار از همان تجربیات محدود خودش استفاده کند، و یا ممکن است آنچه در محیط آدم هست محرک نباشد و آنچه در محیط نیست در آدم عقده و حسرت ایجاد کند... اگر تکنیک قوی بود هر مضمونی که آدم را در ارائه یک فرم کمک کند مضمون مناسبی است. و خود فرم مضمونی مناسب است، مضمون ارث پدر هیچ‌کس نیست.» بر این اساس است که رویایی میراثِ کویر را به کار می‌گیرد تا از غیابِ دریا بسراید، از آن محرکِ دست‌نیافتنی با آن غنای تصویری و افسانه‌هایی که در گذشته ریشه دارند. 

 منبع: «سکوی سرخ» مسائل شعر، یدالله رویایی، انتشارات نگاه


یدالله رویایی انتشارات نگاه سکوی سرخ

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.