فروغی از زبان فروغی

درباره مجموعه یادداشت‌های محمدعلی فروغی که در سال‌های اخیر منتشر شده‌اند

1400/09/03

پنجم آذرماه ۱۳۲۱، محمدعلی ذکاء‌الملک فروغی، سیاستمدار و روشنفکر عملگرای معاصر در شصت‌وپنج‌سالگی در تهران درگذشت. مرگ فروغی پایانی بود بر زندگی پرکار شخصیتی که یک عمر برای ترویج تجدد در ایران از طریق تلاش برای تاسیس و تقویت دولت مدرن و ایجاد نهادهای فرهنگی کوشید. کارنامه سیاسی و فرهنگی‌‌اش، او را به یک تیپ مشخص از روشنفکر-سیاستمداران ایرانی تبدیل کرده که موافقان و مخالفان پرشماری دارد. مخالفانش او را فراماسونر، عامل انگلیس و بانی و خدمتکار استبداد پهلوی می‌دانند و موافقانش او را شخصیتی ایران‌دوست می‌دانند که معتقد بود برای سعادت ایران، تاسیس دولت‌ مدرن بر پایه یگانگی ملی و ارتقای سطح فرهنگی ایرانیان، بر دارا بودن صرف نظام نمایندگی ارجحیت دارد. چه موافق فروغی باشیم و چه مخالف او، فصل مهمی از تاریخ تجدد در ایران به کارنامه محمدعلی فروغی اختصاص دارد.

از کودکی به تشویق پدرش، به آموزش زبان‌های عربی، انگلیسی و فرانسوی همت گمارد. برای تحصیل به دارالفنون رفت و چند سالی در دارالفنون به تحصیل طب پرداخت و چون دریافت که در ایران اسباب تحصیل طب فراهم نیست، از طبابت منصرف شد و به تکمیل علوم ادبی و تاریخ پرداخت. نامش از جوانی با کلاس درس و معلمی پیوند خورده بود. در مدرسه‌های علوم سیاسی، خرد، علمیه، مظفّریه و ادب به تدریس اشتغال داشت. بعد از درگذشت پدرش، ریاست مدرسۀ علوم سیاسی به او رسید. سراسر عمر فروغی به مسئولیت‌های مهم سیاسی و فرهنگی گذشت. معلم احمدشاه جوان بود. در دورۀ دوم و سوم مجلس شورای ملی به وکالت رسید. مدتی در دورۀ دوم رئیس مجلس شد. علاوه بر آن سابقه‌ای طولانی هم در دیپلماسی داشت. در عصر تحولات بزرگی همچون دو جنگ جهانی و برآمدن سلسلۀ پهلوی در نقش‌های وزیر و سفیر و نخست‌وزیر، مشق سیاست نوشت. جزو روشنفکرانی بود که نقش محوری در به سلطنت رسیدن رضا شاه ایفا کرد. بفروغی ه دلیل هرج‌ومرج حاکم بر کشور از پی انقلاب مشروطه و جنگ جهانی اول که می‌رفت موجودیت ایران را به خطر اندازد؛ برای ایجاد آمرانۀ دولت‌ملت با ضرب چکمه رضاشاه کوشش کرد. روشنفکرانی چون فروغی، مدرنیزاسیون ایران و تضمین استقلالش از چنگ قدرت‌های بزرگ را دستور کار اصلی رضاشاه می‌دانستند و مشارکت سیاسی شهروندان در تعیین سرنوشت خویش را به آینده‌ موکول می‌کردند؛ آینده‌ای نامعلوم که در آن به مدد اصلاحات فرهنگی و آموزشی، جهل و خرافه از میان مردم رخت بربسته باشد. فروغی به‌رغم ایفای نقش جدی در حکومت رضاشاه، اسیر خشم شاه شد اما از بختیاری‌اش بود که به سرنوشت سایر همکارانش تیمورتاش، فیروز و داور دچار نشد و در سال‌های پایانی حکومت پهلوی اول، خانه‌نشین ماند. ایام خانه‌نشینی البته پربارترین ایام زندگی فروغی به لحاظ فرهنگی به شمار می‌رود. بخش اعظم آثار مشهور او مانند سیر حکمت در اروپا، آیین سخنوری، و تصحیح کلیات سعدی محصول همین دوره است. ایفای نقش موثر در تاسیس دانشگاه تهران، فرهنگستان زبان و انستیتو پاستور ایران، از جمله کوشش‌های او برای نهادسازی فرهنگی و علمی‌ست. آخرین نقش‌آفرینی او در سیاست در ایران به یک سال پیش از مرگش بازمی‌گردد. در زمان اشغال ایران به دست متفقین، فروغی که به نخست‌وزیری رسیده بود، راه درست برای نجات ایران را در سازش با متفقین و امضای عهدنامۀ اتحاد با آنان تشخیص داد؛ و اگرچه او را وابسته خواندند اما تاریخ در بحران آذربایجان ثابت کرد که تلاش فروغی برای متعهد ساختن متفقین به خروج از ایران،‌ تا چه حد برای تمامیت ارضی کشور حیاتی بوده است.

۲

در چند سال اخیر، مشخص شد که از محمدعلی فروغی، دفترچه‌های متعددی حاوی یادداشت‌های روزانه او از ایام جوانی تا دوران سفارت و وزارتش باقی مانده است. مجموعه این یادداشت‌ها را، خانواده فروغی در اختیار ایرج افشار پژوهشگر فقید نهاده بودند که عمده آن‌‌ها پس از مرگ افشار به همت شاگردانش محمدافشین‌وفایی و پژمان فیروز‌بخش منتشر شدند. اگرچه همچنان جای آثار پژوهشی بر اساس اسناد و روایات درباره کارنامه پرفراز و نشیب زندگی سیاسی و فکری فروغی خالی است اما طبیعتا یادداشت‌های روزانه او منبع مناسبی‌ست برای شناخت بلاواسطه از او. در سال‌های اخیر، ابتدا یادداشت‌های ایام جوانی فروغی، منتشر شد. این کتاب که در سال ۱۳۸۸ با عنوان یادداشت‌های روزانه از محمدعلی فروغی(۲۶ شوال ۱۳۲۱ - ۲۸ ربیع‌الاول ۱۳۲۲ قمری)، به کوشش ایرج افشار منتشر شده و در دسترس است، در واقع یادگاری است ارزنده مربوط به ۱۵۱ روز از روزگار جوانی فروغی. در این یادداشت‌ها که فروغی آنها را در بیست و شش هفت سالگی نوشته، خواننده با مطالب متنوعی از جمله اطلاعاتی درباره فروغی و خویشان و افکارش، ذوق هنری، تالیف و خریدن کتاب، معاشران و پاتوق‌هایش، تمدن غربی و علاقه او به فرنگی‌مآبی مواجه می‌شود.

۳

 جلد دوم یادداشت‌های فروغی مفصل‌تر و مملو از جزییات است. این کتاب که در سال ۱۳۹۴ با عنوان یادداشت‌های روزانه محمدعلی فروغی از سفر کنفرانس صلح پاریس منتشر شد، مربوط به ایامی است که فروغی به عنوان یکی از اعضای هیئت دیپلماتیک ایران به پاریس اعزام شده بود تا شرایط راهیابی ایران به کنفرانس صلح پاریس پس از پایان جنگ جهانی اول را فراهم آورد. او در طول تقریباً دو سال حضور در پاریس، اخبار و وقایع هر روز را یادداشت کرده و با توجه به حضورش، به جزئیات بسیاری ورود داشته، در نتیجه یادداشت‌هایش در برگیرنده نکته‌های تازه و ناگفته فراوان درباره علل ناکامی ایران در راهیابی به کنفرانس صلح، شیوه عضو شدن ایران در مجمع ملل، روابط دولت انگلیس با وثوق‌الدوله، حواشی قرارداد ۱۹۱۹ و همچنین سفر احمدشاه به اروپا در همین دوران است. کتاب جزئیات جالب توجهی را نیز درباره زندگی روزانه این دیپلمات ایرانی در پاریس و علایق و سلایقش بازتاب می‌دهد.

۴

 اما مهم‌ترین مجلد از یادداشت‌های روزانه فروغی، با عنوان خاطرات محمدعلی فروغی در سال ۱۳۹۶ منتشر شد. کتاب، یادداشت‌هایی را شامل می‌شود که فروغی در دفترهای تقویم و تقویم‌های جیبی خود در فاصلۀ 1293 تا 1320 شمسی نوشته است. این کتاب همچنین، متن دفترچه‌ای را شامل می‌شود که شاید مهم‌ترین سندی باشد که در این کتاب نزدیک به هزارصفحه‌ای منتشر شده و به همین دلیل مطالب آن ابتدای کتاب جای گرفته است. فروغی این دفترچه را با بیان خاطراتی دربارۀ اجدادش آغاز کرده و سپس به سراغ سرگذشت پدرش و دوران نوجوانی خودش رفته و در خلال خاطراتش، شرحی از اوضاع و احوال ایران در دوران قاجار را بازگو کرده است. روزنوشت‌هایی که در این کتاب منتشر شده سه بخش دارد. بخش اول آن برآمده از نوشته‌های فروغی در تقویم سال‌های ۱۲۹۳، 1294، ۱۲۹۵، ۱۲۹۷ و ۱۲۹۸ است؛ نوشته‌هایی که عموماً منحصر است به درآمدها و وضع مالی سالیانۀ فروغی؛ بخش دوم آن، شش دفترچه‌ای است که یادداشت‌های روزانۀ فروغی در سال‌های ۱۳۰۵ تا تابستان ۱۳۰۸ را شامل می‌شود؛ دفترچه‌هایی که روزنوشت‌هایش مقارن با ایام مسئولیت فروغی به عنوان وزیر دفاع پهلوی اول، نمایندگی از طرف ایران در شورای جامعۀ ملل و سفارت ایران در جمهوری ترکیه است. نوشته‌های هشت تقویم جیبی فروغی متعلق به سال‌های ۱۳۰۹، ۱۳۱۱، ۱۳۱۳، ۱۳۱۴، ۱۳۱۷، ۱۳۱۸، ۱۳۱۹ و ۱۳۲۰ نیز بخش سوم این مجموعه را شامل می‌شود؛ نوشته‌هایی که فروغی به‌اختصار در هر روز از دیدارهای خود و در اشاره به حوادث مهم نوشته است. این نوشته‌های کوتاه به‌خصوص بعد از برکناری فروغی از نخست‌وزیری در آذرماه ۱۳۱۴ با وسواس و تلخیص بالاتری به تک‌جمله‌های کوتاهی تبدیل شده است. یادداشت‌های روزانۀ فروغی از سال ۱۳۱۱ به بعد، با شدت گرفتن خودکامگی رضاشاه، مرتباً کوتاه‌تر و تلگرافی‌تر می‌شود آن‌چنان که حوادث مهم در یک یا دو جمله بیان می‌شود این موجزنویسی شامل شرح ماجرای مغضوب شدن خود نویسنده نیز شده است و فروغی در روز برکناری‌اش از نخست‌وزیری در نهم آذر ماه ۱۳۱۴ در تقویم نوشته: «استعفای من از ریاست وزرا اول شب». از این تاریخ به بعد فعالیت‌های سیاسی فروغی تقریباً تعطیل است و او به اشتغالات فرهنگی اعم از ترجمه و تصحیح متون اهتمام دارد. طبق تقویم، در این سال‌ها فروغی هفته‌ای یک‌بار سینما می‌رفته و شام را با یکی از دوستانش در رستورانی به نام ری می‌خورده است. اما اوضاع زندگی فروغی که از پی خانه‌نشینی سیاسی آرام و کم‌حادثه است، در شهریورماه ۱۳۲۰ متلاطم می‌شود؛ وقتی که شاه، نخست‌وزیر مغضوب را به دربار فرامی‌خواند تا به مدد سوابق دیپلماتیک فروغی، کشور از چنگال جنگ برهد؛ و فروغی زمینۀ انتقال قدرت از رضاشاه به فرزندش را فراهم می‌کند.

۵

چنانکه گفتیم، در خاطرات فروغی دفترچه‌ای نیمه‌تمام وجود دارد که فروغی در آن به شرح ایام نوجوانی خویش پرداخته و در خلالش درباره برخی شخصیت‌های دوره قاجار از جمله ناصرالدین‌شاه قضاوت کرده است. نقل قضاوت منصفانه و متفاوت او درباره ناصرالدین‌شاه، با توجه به نقش موثرش در براندازی قاجار، روحیه معتدل و محافظه‌کار او را بازتاب می‌دهد و توجه جدی او به ضرورت تقویت بروکراسی و دولت را نشان می‌دهد:

«اگر شخص بخواهد از انصاف دور نشود محاکمه در کار ناصرالدین‌شاه آسان نیست. عیب‌هایش معلوم و مایۀ اصلی آن عیاشی و تن‌پروری و پست‌همتی بود، اما از حق نباید گذشت که بهترین پادشاهان قاجاریه بوده است، بلکه اگر با سایر سلاطین مستبد مشرق‌زمین مقایسه شود از اخیار آنان به شمار می‌رود. خصلت و فطرتش از بسیاری از رجال مملکت بهتر بود. در سلطنت طولانی او به اندازه‌ای که در ممالک مشرق و در کشوری که ثلث مردمش ایلات و عشایرند میسّر می‌شود ایرانیان آسوده و مرفه و در امنیت می‌زیستند. شخصاً اجحاف و تعدّی خارج از اندازه نداشت، مثل بعضی از سلاطین و شاهزادگان خونخوار و مردم‌آزار نبود، هرچند می‌توان فرض کرد که یک اندازه از کم‌آزاری‌اش از ترس یا رودربایستی از اروپاییان و توفیق اجباری بود. ولی همین که این ملاحظات در مزاجش مؤثر شده باشد حسن او محسوب است. با وجود شهوانی بودن نظر به عرض و ناموس مردم نمی‌کرد. با همه مشکلات خارجی و داخلی اقتدار را از دست نداد و شوکت و قدرت ظاهری دولت را حفظ کرد. خوانین و رؤسای عشایر را قدری به اعمال قدرت و قدری به حسن تدبیر در اطاعت دولت نگاه می‌داشت. از شرارت آخوند و ملّا جلوگیری می‌کرد و با آنکه خود را پادشاه دین‌پناه قلمداد می‌نمود و احترام علما را مرعی می‌داشت آنان را از مداخلۀ صریح مستقیم در امور مملکتی ممانعت می‌نمود و در مقابل ایشان عجز نشان نمی‌داد و اگر در واقعۀ تنباکو از میدان در رفت بیشتر از ترس مضار خارجی بود. جهل و فساد شاهزادگان و درباریان و دیگران را هم نباید فراموش کرد. از قدرت روزافزون روس و انگلیس نیز نباید غافل شد که الحق مشکل بزرگی بود و سرانجام ناصرالدین‌شاه خود را در مقابل آنها عاجز دید و چنین استنباط می‌شود که از بقای دولت ایران مأیوس شده و دریا و سراب بودن دنیا را پس از مرگ خود یکسان پنداشته و همه می‌کوشیده است که عمر و سلطنت خود را آسوده و ظاهراً آبرومندانه به سر برساند. با این‌همه شک نیست که اگر ناصرالدین‌شاه همّت و غیرت و دلسوزیش نسبت به مملکت و ملت بیشتر و شهوانیت و تن‌پروری و لابالی‌گری‌اش کمتر بود بهتر از این سلطنت می‌کرد، به نگاهداری نوکرها و نوکرزاده‌های فاسد قدیم مقیّد نمی‌شد، مردمان درستکار امین دانشمند را اگرچه معدود بودند بیشتر تشویق و تقویت می‌نمود و به سر کار می‌آورد، نسبت به نادرستی و جهالت و حماقت به جای تشویق و ترویج تکدیر و اظهار نفرت می‌فرمود و هیچ‌کار که نمی‌توانست بکند در نشر معارف می‌توانست بکوشد و اقداماتی بکند که اگر بالفعل رجال کافی وجود نداشتند برای آینده مردمانی تربیت شوند که بتواند به دستیاری آنها مملکت را در راه ترقّی بیندازد، زیرا پوشیده نیست که قحط‌الرجالی که اکنون گرفتار آن هستیم نتیجۀ دون‌پروری و جهل‌پسندی آن دوره است. تصدیق دارم همین کاری هم که می‌گویم می‌توانست بکند مشکلات و موانعی در پیش داشت به‌واسطۀ اینکه مردمان جاهل و فاسد غلبه داشتند، اما جدّ و جهدی هم که از یک پادشاه مملکت دولت ترقّی‌خواه در خور است از ناصرالدین‌شاه دیده نشد. نکته اینجاست که بدبختی آن پادشاه و ملت ایران از آن روز آغاز کرد که میرزا تقی‌خان امیرنظام را معزول نمود و کشت و آن وقت جوان و تازه‌کار و بی‌تجربه بود و خود نمی‌توانست مملکت‌داری کند و چاره نداشت جز اینکه به رأی دیگران عمل نماید و آنها جاهل و فاسد بودند

×××××

یادداشت‌های روزانه فروغی، برگ‌هایی مهم از تاریخ ایران در عهد قاجار و پهلوی را به‌خصوص در ایام مصائب ایران یعنی اشغال کشور در دو جنگ جهانی اول و دوم ورق می‌زند. اگرچه عموم این خودنوشت‌ها، موجز و پراکنده‌اند و برای خواننده مبتدی تاریخ ممکن است فاقد جذابیت باشند اما اسنادی مهم برای شناخت بهتر از کارنامه و شخصیت یکی از موثرترین روشنفکران ایرانی محسوب می‌شوند.

 

 

 

 


محمدعلی فروغی عهد قاجار عهد پهلوی

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.