یکی از بهترین منابع مکتوب برای بازخوانی تاریخچهی پیش از انقلابِ مجاهدین خلق و بهخصوص زمینههای تشکیل این سازمان چریکی، خاطرات سهجلدی لطفالله میثمی از اعضای سابق این سازمان است. در جلدهای اول و دوم خاطرات میثمی شرح زندگی سیاسی او را از زمان عضویت در انجمن اسلامی دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران، همراهی با نهضت آزادی ایران به رهبری مهندس بازرگان در آغاز دهۀ چهل، و سپس پیوستنش به سازمان مجاهدین خلق در نیمۀ دهۀ چهل میخوانیم؛ سازمانی مخفی که توسط محمد حنیفنژاد همتشکیلاتیاش در نهضت آزادی برای مبارزۀ مسلحانه با حکومت شاه تأسیس شد. دو جلد نخست خاطرات میثمی اهمیت بالایی در شناخت تاریخچۀ تأسیس سازمان و شخصیت بنیانگذاران آن همچون حنیفنژاد و سعید محسن دارند اما دربارۀ پرمناقشهترین رویداد مربوط به این سازمان، یعنی تغییر ایدئولوژی این سازمان از اسلام به مارکسیسم تقریباً مسکوت هستند. جلد سوم خاطرات میثمی به همین موضوع و واکاوی دلایل این واقعه میپردازد. البته در هر سه جلد خاطرات با زندگی و کارنامه شخصی لطفالله میثمی نیز آشنا میشویم، چریکی که در شب عروسیاش در سال ۱۳۵۰ بازداشت شد و دو سال زندان کشید اما پس از آزادی دوباره به سازمانش پیوست. اینبار در حال ساختن یک بمب صوتی، دو چشم و یک دستش را از دست داد و گرفتار ساواک نیز شد اما توانست در زندان شاه دوام آورد.
شهریور ماه سال ۱۳۵۰ شمسی، درست نیمقرن پیش، مأموران ساواک به دهها خانه در تهران هجوم بردند و نزدیک به صد جوان را بازداشت کردند. بازداشتشدگان عموماً اعضا یا مرتبطین با سازمان مجاهدین خلق ایران بودند که در سال ۱۳۴۴ تأسیس شده بود اما تا سال ۱۳۵۰ توانسته بود به حیات و گسترش تشکیلاتی مخفیانه خود ادامه بدهد. شهریور ۱۳۵۰، ساواک که از مدتی قبل به وجود یک سازمان مخفی مسلح با ایدئولوژی اسلامی پی برده بود، پس از مدتی تعقیب و مراقبت، نگران از احتمال عملیات اعضای این سازمان در روزهای برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی به خانههای تیمی شناساییشده هجوم برد و بیشتر اعضای آن را بازداشت کرد؛ پیش از آنکه حتی دست به یک عملیات چریکی زده باشند. از همان زمان بود که حکومت پهلوی برای توصیف این گروه چریکی، که ایدئولوژیاش ترکیب اسلام و مارکسیسم بود، از لقب مارکسیستهای اسلامی استفاده کرد.
مجاهدین خلق اگرچه در شهریور ۱۳۵۰ ضربه سختی از ساواک خورد اما در سالهای بعد با انجام عملیاتهای مختلفِ ترور، تبدیل به یکی از اصلیترین سازمانهای چریکی مبارزهجو با حکومت شاه شد. ماجرا برای رهبران این سازمان، سالها قبل و از سال ۱۳۴۴ شروع شده بود. زمانی که جوانان مبارز و مسلمان نزدیک به نهضت آزادی ایران، تصمیم گرفتند یک گروه مخفی چریکی برای پیکار با شاه بر اساس ایدئولوژی اسلامی بنا کنند. یک دهه بعد از سال ۱۳۴۴، در زمانی که تقریباً همه رهبران و بنیانگذاران اولیه این سازمان اعدام یا کشته شده بودند، بخش بزرگی از مجاهدین خلق به مارکسیسم گرویدند و این گروه دوپاره شد.
از نهضت آزادی تا مجاهدین
این عنوان نخستین جلد خاطرات میثمیست که در سال ۱۳۷۸ منتشر شده است. جلد اول خاطرات میثمی در واقع ما را به دالانی از تاریخ میبرد که زمینههای تأسیس یک سازمان چریکی مسلمان در آن ایجاد شده است. لطفالله که در سال ۱۳۱۹ در یک خانواده مذهبی در اصفهان متولد شده، در سال تحصیلی ۱۳۳۸ به دانشکده فنی دانشگاه تهران وارد میشود. ورود میثمی به دانشگاه همزمان است با فضای باز سیاسی در ایران ناشی از روی کار آمدن دولت کندی در آمریکا و آغاز دور جدید فعالیت جبهه ملی ایران. میثمی به دلیل علایق مذهبیاش، جذب انجمن اسلامی دانشکده فنی میشود و معلمان عقیدتیاش، آیتالله طالقانی و مهدی بازرگان هستند. به همین دلیل وقتی بازرگان و طالقانی تصمیم به تأسیس یک گروه سیاسی با پشتوانه عقاید مذهبی میگیرند، میثمی نیز به آن گروه یعنی نهضت آزادی ایران میپیوندد. اما فعالیت علنی نهضت آزادی به دنبال وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و فشار نهادهای امنیتی دشوار شد و سران نهضت آزادی و برخی اعضای آن از جمله میثمی برا مدتی گرفتار زندان شدند. سرکوب فعالیتهای سیاسی علنی گروههایی همچون جبهه ملی و نهضت آزادی توسط ساواک در اوایل دههی چهل. جوانان عضو این تشکلها را به فکر ایجاد سازمانهای مخفی و مبارزه مسلحانه انداخت. رویهای که در آن روزگار در کشورهای جهان سوم، طرفدار کم نداشت. وقایع چین، کوبا، الجزایر و ویتنام چراغ راه این جوانان برای ستیزهجویی با حکومت پهلوی بود. دوست و همتشکیلاتی میثمی در نهضت آزادی، محمد حنیفنژاد از جمله این جوانان بود که حوالی سال ۱۳۴۴ سازمان مخفی خود را تأسیس کرد و همراه جمع کوچکی، به کار مطالعاتی بر منابع اسلامی و چپ و تهیه جزوات از آنها برای تدوین استراتژی مبارزه مشغول شد. میثمی نیز که پس از فارغالتحصیلی در رشته مهندسی نفت، در استخدام یک شرکت آمریکایی بود، مدتی برای آموزش راهی آمریکا شد و در بازگشت، به جمع یاران حنیفنژاد پیوست. در خاطرات میثمی شرح دقیقی میخوانیم از وقایع سالهای اولیه تأسیس این گروه مخفی. زمانی که حنیفنژاد، سعید محسن، مسعود رجوی، لطفالله میثمی و بدیعزادگان در خانهای تیمی در بلوار الیزابت (کشاورز فعلی)، مشغول مطالعه، ورزش و بحثهای سیاسی و اعتقادی هستند و خود را برای چریک شدن آماده میکنند. اما زمستان سال ۱۳۴۹، در حالی که مجاهدین همچنان مشغول عضوگیری کار مطالعاتی و آموزشهای نظامی مخفی بودند، چریکهای فدایی خلق مبارزه مسلحانه را آغاز کردند. به گونهای که این تلقی در سازمان چریکی موازی مسلمان پیش آمد که قدری از مسیر مبارزه عقب مانده است. شش ماه پس از واقعه سیاهکل، ساواک که از چند ماه قبل وجود این گروه را شناسایی کرده بود، عمده اعضای آن را پیش از آنکه به عملیات دست بزنند بازداشت کرد. میثمی نیز در شب عروسیاش بازداشت و زندانی شد.
آنها که رفتند
این عنوان جلد دوم خاطرات میثمیست که سال ۱۳۸۲ منتشر شده است و به وقایع سالهای ۱۳۵۰ یعنی زمان لو رفتن مجاهدین و بازداشت میثمی تا سال ۱۳۵۳ یعنی زخمی شدن و بازداشت دوباره او در یک خانه تیمی در حین ساختن یک بمب صوتی میپردازد. بخش عمدهی کتاب شرح وقایع زندان میثمی از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۲ به همراه بنیانگذاران مجاهدین است. زمانی که از یک سو مؤسسین این گروه یعنی حنیفنژاد، سعید محسن و بدیعزادگان به همراه تعداد دیگری از اعضا به جوخه اعدام سپرده شدند و از سوی دیگر بقایای این سازمان، جنگ چریکی شهری با حکومت پهلوی را از طریق ترور و بمباندازی آغاز نمودند. خاطرات میثمی تجربه زندان جمعی اعضای گروه مجاهدین و حوادث و جبههگیریهای درون زندان را نیز برای ما روایت میکند. البته در این جلد از خاطرات، مشاهدات از نزدیک میثمی از آخرین روزهای زندگی مؤسسین مجاهدین همچون حنیفنژاد، سعید محسن و بدیعزادگان با لحنی حماسی آمیخته شده و باالتبع به آنها جنبهای اسطورهای بخشیده است. برخلاف ردههای بالای مجاهدین، میثمی تنها به دو سال حبس محکوم، و پس از گذراندن ایام حبس، آزاد شد و دوباره به خانههای تیمی پیوست. آنهم در روزهایی که برخلاف سالهای پایانی دههی چهل، حالا این سازمان چریکی از یک سو درگیر جنگی تمامعیار با ساواک بود و از سوی دیگر بحران تغییر ایدئولوژی در آن بروز کرده بود و بخش عمده کادر رهبری سازمان یعنی تقی شهرام و بهرام آرام مارکسیست شده بودند. در چنین معبر پردردسری، میثمی، مجروح شد و دوباره سر از زندان ساواک درآورد.
تولدی دیگر
این عنوان سومین جلد خاطرات آقای میثمیست که سال ۱۳۹۸ منتشر شده است. آقای میثمی به طرز معجزهآسایی در شب ۲۸ مرداد ۱۳۵۳ از انفجار بمب در دستش و سپس انتحار با جویدن سیانور جان به در برد. از آن زمان، خانواده و دوستانش هر سال شب بیستوهشتم مرداد برای او جشن تولد میگیرند؛ تولدی دوباره. جلد سوم خاطرات میثمی علاوه بر شرح شکنجهها و مصائب رفته بر او در سالهای پس از مجروحیت و زندان، بر پرمناقشهترین رویداد مربوط به این سازمان، یعنی تغییر ایدئولوژی متمرکز است. میثمی که طرفدار جناح مذهبی سازمان است، تلاش کرده به این سؤال پاسخ دهد که چه ایراداتی در آموزههای ایدئولوژیک مجاهدین خلق وجود داشت که بخش بزرگی از اعضای آن را از اسلام به مارکسیسم سوق داد؟ میثمی برای پاسخ به این سؤال نقد خود را متوجه رهبران فکری و معلمان خود مهدی بازرگان، محمد حنیفنژاد و سعید محسن کرده و برخلاف جلد دوم خاطراتش، این واقعه را یکسر به گردن تقی شهرام نینداخته است.
میثمی ما را به میانۀ بحث چریکها در خانههای تیمی دربارۀ تبعات گرویدن سازمان به مارکسیسم نیز میبرد. مثلاً به بحثی اشاره میکند که میان سیمین صالحی و بهرام آرام، دو همخانهای میثمی در خانۀ تیمی، در گرفته بود و صالحی به آرام گفته بود: «این راهی که میروید خطرناک است. مذهب در جامعۀ ما خیلی قوی است و شما از بین میروید» اما آرام به او پاسخ داده بود: «من ۲۰ یا ۱۰۰ برابر تو میدانم که مذهب قوی است ولی به همان اندازه روبناست». بعد از انفجار در خانه تیمی، میثمی در شرایط بسیار بد جسمانی به مدت شانزده ماه به زندان انفرادی میافتد و آنجاست که شبهات دربارۀ ایدئولوژی اسلامی سازمان برای او جدیتر میشود. شرحی که میثمی از تردیدهایش دربارۀ اعتقادات مذهبی در زندان انفرادی به دست میدهد، از بخشهای خواندنی خاطرات اوست. میثمی در همۀ اعتقاداتش شک میکند؛ برای نخستینبار در عمرش نماز را کنار میگذارد، و شروع میکند به تفکر و تعمق دربارۀ اصل توحید؛ تا اینکه در پایان این روزهای برزخی میثمی به پاسخ نهایی میرسد: «یک روز خیلی به من فشار آمد گفتم خدایا اگر هستی هستیات را به من بنما، دیگر بیچاره شدهام. همین که روی تشک دراز کشیده بودم میگفتم آیا چون من دیوار سلول را نمیبینم، این دیوار وجود ندارد؟ گفتم نه وجود دارد» و بعد با الهام از این گفتۀ لنین که «اگر کسی بخواهد واقعیت را اثبات کند به دام ایدهالیسم میافتد»، به این نتیجه میرسد که خدا را نمیتوان اثبات کرد؛ بنابراین دوباره نماز خواندن را از سر میگیرد و تصمیم میگیرد ایمان را بر شناخت مقدم دارد.
خاطرات سهجلدی میثمی میتواند برای بازخوانی تاریخچه مبارزات مسلحانه با ایدئولوژی اسلامی علیه حکومت شاه مفید باشد و البته منبع تاریخ شفاهی مهمی برای بازخوانی تاریخ سیاسی دهه چهل و پنجاه نیز محسوب میشود.