جنگ با گردنکشانِ زنده

فرخی یزدی و روزنامه طوفان

1401/06/02

میرزا محمد فرخی یزدی (1318- 1267)، که شاعر دهان‌دوخته و شاعر مقتول لقب گرفته، در دوره‌ای زندگی می‌کرد که التهابات سیاسی پس از استقرار مشروطیت در ایران همه روشنفکران و آزادی‌خواهان را تحت تاثیر قرار داده بود و تلاش‌های متعددی در شعر و نثر برای مبارزه با استبدادی که ریشه در فرهنگ و سنت داشت در جریان بود. بسیاری از شاعرانِ آزدی‌خواه در این دوره علاوه بر اینکه از شعر برای آگاهی‌رسانی و مبارزه با استبداد استفاده می‌کردند به روزنامه‌نگاری هم روی آورده بودند و چهره‌هایی نظیر دهخدا، ملک‌الشعرا بهار، میرزاده عشقی و نیز فرخی یزدی از شاخص‌ترین آنها به شمار می‌روند. فرخی یزدی در شهریور 1300 نخستین شماره روزنامه «طوفان» را منتشر کرد یعنی در زمانی که حدود شش ماه از کودتای رضاشاه می‌گذشت. به طور کلی این دوره از پرشورترین و جنجالی‌تری دوره‌های روزنامه‌نگاری در ایران به شمار می‌رود.

فرخی یزدی که از او با عنوان شاعر مشروطه‌خواه و آزادی‌خواهی یاد می‌شود که جانش را در مبارزه با استبداد از دست داد، در شهریور 1300 نخستین شماره روزنامه «طوفان» را منتشر کرد. فرخی در حالی روزنامه «طوفان» را منتشر کرد که پیش از آن تجربه دو دهه روزنامه‌نگاری وجود داشت و او درواقع به راهی گام نهاد که پیش از او آغاز شده بود. تلاش‌هایی که در دوره مشروطه برای نزدیک کردن نثر فارسی به زبان گفتاری آغاز شده بود در دوره فرخی نیز همچنان جریان داشت و این ویژگی در نثر فرخی هم دیده می‌شود. 

آغاز انتشار روزنامه «طوفان» همزمان با دوره‌ای است که هیجان انقراض حکومت پهلوی از یک‌سو و استقرار نظام جمهوری از سوی دیگر، آزادی‌خواهان را به دو دسته تقسیم کرده بود. فرخی یزدی، هم در اشعارش و هم در مقالات روزنامه «طوفان» می‌کوشید چهره واقعی استبداد رضاخانی را نشان دهد. مخالفت‌های او با استبداد رضاخانی سرانجام به قتل او در سال 1318 منجر شد و از آن به بعد نام و آثار او در فهرست اسامی و آثار ممنوعه قرار گرفت چنانچه در کتاب «از صبا تا نیما» بخش مربوط به فرخی یزدی اجازه انتشار پیدا نکرد.

روزنامه «طوفان» فرخی یزدی به مدت 8 سال از سال 1300 تا 1307 منتشر می‌شد. فرخی یزدی بسیاری از سرمقاله‌ها و مقاله‌های روزنامه را خودش می‌نوشت و از نظر نثر روزنامه‌نگاری تحت‌تاثیر روزنامه‌نویسی دهخدا بود. مقالات فرخی اغلب به صورت سرمقاله در صفحه اول «طوفان» منتشر می‌شد و در آنها از واژه‌ها و اصطلاحات عامیانه و نیز ضرب‌المثل‌ها بسیار استفاده شده است. برای مثال در یکی از آنها آمده: «ولی به هرحال به تشخیص خود ایمان داریم و معتقدیم که ایران نو اگر بگذارند مملکت را به سمت اصلاح و عمل، پشتکار و وظیفه‌شناسی سوق می‌دهد. ما به دورویی و فریب اذهان عمومی عقیده نداریم، شترسواری دولا دولا نمی‌شود. تا کی می‌توان با مصالح مملکت و حیثیت مردم بازی کرد؟»

آزادی‌خواهی و آشنایی فرخی یزدی با اصول مشروطه به پیش از انتشار روزنامه طوفان برمی‌گردد. او هنوز شاعری بسیار جوان بود که تحت‌تاثیر تعالیم اجتماعی مشروطه شعری خطاب به حاکم شهر یزد نوشت و او را به دوری از «خوی ضحاکی» تشویق کرد. حکمران مستبد اما در مقابل دستور داد دهان شاعر جوان را با نخ و سوزن بدوزند و به این ترتیب فرخی در همان آغاز جوانی شاعر دهان‌دوخته لقب گرفت اما به قول محمدعلی سپانلو هیچ‌گاه دهانش را نبست و در سال‌های پس از آن صریح‌تر و جدی‌تر نوشت و به مبارزه با استبداد پرداخت. حکمران یزد فرخی را رها نکرد و در این وضعیت او به تهران آمد و کمی بعد در محیط آزاد اما آشفته دوران مشروطیت، روی به روزنامه‌نگاری آورد.

آغاز انتشار روزنامه «طوفان» همزمان بود با شکل‌گیری حکومتی مستبد و خودکامه که در طول چند سال هرآنچه از مشروطیت به جا مانده بود از بین برد. وضعیت سیاسی کشور در آغاز قرن پیش، وضعیتی آشفته بود و نشانه‌های ظهور خودکامگی کامل عیان بود. در این میان فرخی برخلاف بسیاری دیگر از روزنامه‌نگاران آن دوران مشی متفاوتی در پیش گرفت و خط مرزی برای انتقاد کردن ترسیم نمی‌کرد. محمدعلی سپانلو درباره شرایط آن دوران و روزنامه‌نگاری فرخی یزدی نوشته: «در آن هنگام احمدشاه، آخرین پادشاه قاجار، اسما عالی‌رتبه‌ترین مقام کشور به شمار می‌آمد؛ اما شخص اول واقعی رضاخان سردار سپه -پهلوی بعدی- بود که با در دست داشتن زمام نیروهای نظامی و تمرکزی که در کشور ایجاد می‌کرد به سوی قبضه کردن تمام اختیارات حکومتی پیش می‌رفت. مطبوعات آزاد بودند که از دولت، مجلس شورای ملی و شخص شاه انتقاد کنند و حتی آنان را مورد توهین و تخفیف قرار دهند، اما هر انتقاد آشکاری از سردار سپه و تشکیلات نظامی با عکس‌العمل تند او روبه‌رو می‌شد. روزنامه‌نویسانی بودند که با حمله به احمدشاه قاجار ظاهرا از آخرین مرزهای آزادی بیان استفاده می‌کردند، اما سکوت‌شان در مقابل سردار سپه از نمایش دلاوری آنان چیزی جز ظاهرسازی باقی نمی‌گذاشت. فرخی که این ظاهرسازی را دریافته بود همزمان با انتقاد از شاه نیش قلم خود را به طعنه متوجه گرایش‌های مسلط آینده می‌کرد و مشی نویسندگی خود را که در تمام عمر بدان وفادار ماند، چنین توضیح می‌داد:

«با سپرافکندگان مرده، ما را کار نیست

جنگ ما همواره با گردنکشان زنده است.»

آن سال‌ها از سوی دیگر همزمان بود با رشد اندیشه‌های انقلابی و به طور خاص اندیشه‌های مارکسیستی و درواقع این نتیجه انقلابی بود که در روسیه رخ داده بود و جهان را تحت تاثیر قرار داده بود. فرخی هم خود را از «صنف رنجبر» می‌دانست و با اشراف مخالف بود و با چنین پیش‌زمینه‌ای وقتی در معرض اندیشه‌های سوسیالیستی قرار گرفت به آن گرایش پیدا کرد و در شعر و نثرش به تبلیغ آرمان‌های سوسیالیستی پرداخت. در اواخر سال 1300، در پی انتشار اعلامیه حکومت نظامی و تهدید روزنامه‌نگاران، فرخی نخستین روزنامه‌نگاری بود که در سفارت شوروی متحصن شد و این نشانه‌ای بود برای حکومت و جامعه که به جز نیروهایی که به سیاست‌های انگلیس گرایش دارند نیروی دیگری هم شکل گرفته است.

فرخی یزدی یکی از نمادهای استبداد دوران رضاخان است که به دلیل انتقاد از حکومت به زندان افتاد و در نهایت به قتل رسید. محمدعلی سپانلو خطوط کلی زندگی محمد فرخی‌یزدی را این‌گونه ترسیم کرده است: «دهقان‌زاده‌ای که به شهر آمد و از زندگی، درس آموخت؛ روزنامه‌نگار شد؛ به تبلیغ اصول آزادی و مشروطیت پرداخت؛ به اندیشه‌ها و عقاید چپ گرایید؛ علیه دیکتاتوری مبارزه کرد و سرانجام جانش را در راه آنچه خود، دفاع از حقوق طبقه کارگر می‌دانست، باخت.»

اما سپانلو می‌گوید در میان این خطوط، زاویه‌ها و انحناهایی وجود دارد که «جلوه‌های متفاوت» روح شاعر به شمار می‌آیند و از این‌روست که به اعتقاد او زندگی فرخی یزدی نه یک گذران ساده روزمره بلکه عبور از مسیری است آمیخته با شک و یقین، هراس و دلاوری، تزلزل و ایمان، عقب‌نشینی و هجوم.

 

منابع:

- شهر شعر فرخی یزدی، در «شاعران آزادی»، محمدعلی سپانلو، نشر بوتیمار.

- شیوه نثرنویسی فرخی یزدی، یدالله جلالی‌پنداری، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، دوره جدید، شماره 19 (پیاپی 16)، بهار 85.

- بررسی سبک نثر مقالات فرخی یزدی، محمود صادق‌زاده، کاوش‌نامه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه یزد، شماره 13، سال هفتم، 1385.


فرخی یزدی محمدعلی سپانلو یدالله جلالی‌پنداری محمود صادق‌زاده

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.