ادوارد براون و میل به سیاحت

چگونه جنگ روس و عثمانی ادوارد براون را به جهان شرق كشاند

1400/04/21

ادوارد براون از مهم‌ترین ایران‌شناسان و مستشرقان بریتانیایی است که در سال 1862 متولد شد و در ژانویه 1926 از دنیا رفت. براون آثار متعددی درباره ادبیات و تاریخ ایران نوشته که برخی از آنها به گواه چهره‌های مهم ادبی و تاریخی ایران آثاری حائز اهمیت‌ و جریان‌سازند. اینکه توجه براون چگونه به شرق و ایران جلب شد، حکایتی خواندنی است که خود او در برخی آثارش آن را شرح داده است؛ سرگذشت براون با جهان شرق پیوند نمی‌خورد اگر در اوایل جوانی او جنگی در این سوی جهان رخ نمی‌داد. براون چهره‌ای است که به واسطه فعالیت‌ها و آثارش بسیار ستایش شده اما در سوی دیگر، نگاهی منفی نیز نسبت به او وجود داشته است اگرچه ستایش از براون همواره دست بالا را داشته است.  انگلیسی بودن براون به‌خصوص در دوره‌ای كه انگلستان قدرت استعماري مهم جهان به شمار مي‌رفت و نيز برخي ارتباطات او  باعث شکل‌گیری نوعی نگاه منفی به او شده بود.

ادوارد گرانويل براون در هفتم فوريه 1862 ميلادي در ايالت گلوسترشاير در حومه نيوكاسل در يك خانواده بزرگ انگليسي متولد شد. پدرش مالك و مدير كارخانه كشتي‌سازی بود و اجدادش اغلب بازرگان، پزشك و فيلسوف بودند. براون هم در ابتدا مي‌خواست كار پدرش را دنبال كند اما در مهندسي استعدادي نداشت و به پيشنهاد پدرش پزشكي خواند. اما سير حوادث در زندگی او به سمت‌وسويی ديگر رفت. شايد شور و اشتياق او به سفر كردن به سرزمين‌های دور از همان كودكي در او شكل گرفت وقتي كه زندگی جاشويان و كارگران كشتي‌هاي پدرش را مي‌ديد كه هر يك از جايی آمده‌ بودند و زندگي‌شان با سفر و وقايع عجيب همراه بود.

مهم‌ترين اتفاق زندگي براون در آغاز جواني كه در مسير آينده او تاثيری عميق گذاشت، جنگ عثماني و روس در سال‌های 1878-1877 بود. اين جنگ باعث شد براون به آموختن تركی و سفر به استانبول علاقه‌مند شود و در واقع همين جنگ، اتفاقي بود كه موجب شد براون به عرصه شرق‌شناسي وارد شود. خود او در مقدمه كتاب «يك‌سال در ميان ايرانيان» نوشته:

«اول جانبدار ترك‌ها نبودم، بلكه دوستدار طرفی بودم كه جنگ را مي‌باخت، هميشه وقتی يك طرف شجاعانه مي‌كوشد تا شكست نخورد، همدردی انسان را برمي‌انگيزد:‌ به علاوه كوشش دسته ضد ترك در انگلستان، كه ناجوانمردانه مي‌خواستند عدالت محض را با سياست حزبی مخلوط كنند، بيشتر موجب انزجار من شد. قبل از پايان جنگ، حاضر بودم به خاطر ترك‌ها بجنگم و سقوط پلونا چنان مرا غمگين كرد كه گفتي مصيبتي براي مملكت خودم اتفاق افتاده است. بدين ترتيب ترحم جاي خود را به تحسين، و تحسين جای خود را به هواخواهی داد، تا اين كه ترك‌ها در نظر من قهرماناني واقعي شدند،‌ و اشتياق به همراهي با هدف آنها، زيستن با آنها و همکاری با آنها در راه دفاع از سرزمين‌شان، فكر و روح مرا مشغول داشت.»

براون در آغاز تصميم مي‌گيرد كه افسر بشود تا به اين ترتيب در ارتش عثماني خدمت كند. براي اين هدف شروع به آموختن زبان تركی مي‌كند. در اين ميان جنگ روس و عثمانی پايان مي‌گيرد اما علاقه براون به آموختن زبان‌هاي شرقي تمام نمي‌شود. براون در آموختن زبان تركي به اين نتيجه مي‌رسد كه اگر فارسی و عربی نداند محال است تركی بياموزد. در نتيجه به سمت آموختن زبان‌هاي فارسي و عربي كشيده مي‌شود. حكايت اين اتفاق به زبان خود او چنين است:

«چون پدرم مهندس بود و صاحب كارخانه‌‌هاي متعدده در سمت شمال انگلستان، در اوايل عمر خيالي نداشتم به غير از اين‌كه مثل او باشم. لهذا در سن پانزده سالگي، ترك تحصيل مقدمات رسميه مثل زبان لاتين و زبان يوناني كردم و بنا كردم به تحصيل آن علوم كه به كار مهندسي مي‌خوردند، مثل علم هندسه و عليم كيميا و جبر و مقابله و غيره، و در آن هنگام محاربه ميان روم و روس روي نمود و هر روز با كمال شوق وقايع جنگ را مي‌خواندم در روزنامه‌ها و چون ديدم عثماني‌ها، با وجود قلت اعداد، به طور مردانه جنگ نمودند، دلم بر حال آنها سوخت و ميل به آنها حاصل نمودم و خواستم زبان آنها را ياد بگيرم. آخر يك كتاب صرف و نحو عثماني به دستم افتاد و بنا كردم به خواندن آن، ليكن چون معلمي نداشتم، با وجود سعي و كوشش بسيار، اندكي ترقي كردم، تا آخر با كشيشي آشنا شدم كه مدتي در استانبول مانده بود و زبان عثماني ياد گرفته بود. پيش او درس خواندم، اما چون منزلش از شهر دور بود و بنده هم مشغول درس خود بودم، فرصت نداشتم كه بيش‌تر از يك دفعه هر هفته پيش او بروم. بعد از مدتي ديدم كه براي كسي كه عربي و فارسي ندانسته باشد، محال است كه زبان تركي را خوب ياد بگيرد و از معلم خود از اين دو زبان خبر پرسيدم،‌ خصوصا از زبان فارسي، به جهت آن‌كه ديدم نسبت به كلمات تركي و عربي، كلمات فارسي خيلي موزون و شيرين است، حتي كسي كه آنها را بر زبان آرد، لذتي از تلفظ آنها مي‌برد. مثل اكل لقمه خوش‌گوار».

معلم براون مي‌گويد چيز زيادي از فارسي و عربي نمي‌داند اما شعري از سعدي كه در خاطر داشته براي براون مي‌خواند تا او ببيند كه زبان فارسي چطور است. او اين شعر مشهور «گلستان» سعدي را مي‌خواند:

جهان اي برادر نماند به كس/ دل اندر جهان آفرين بند و بس

مكن تكيه بر ملك دنيا و پشت/ كه بسيار كس چون تو پرورد و كشت

چو آهنگ رفتن كند جان پاک/ چه بر تخت مردن چه بر روی خاك

براون از شنيدن اين شعر سعدي بسيار محظوظ مي‌شود و تصميم مي‌گيرد فارسي بياموزد. به اين ترتيب قيد رياضي و هندسه را ميزند و مهندسي را رها مي‌كند چرا كه فكر مي‌كند اگر مهندس باشد بايد هميشه در وطن خود باقي بماند و نه فرصتي براي تحصيل مي‌ماند و نه مجالی برای سياحت. او اين تصميم را با پدرش در ميان مي‌گذارد كه با مخالفت او روبرو مي‌شود اما در پاسخ او مي‌گويد مي‌خواهد كاري را در پيش گيرد كه مانع سفر نباشد. درواقع آشنايي براون با جهان شرق به واسطه علاقه‌مندی او به تركان و حكومت عثماني بود و او از اين دريچه با فارسي و عربي هم آشنا شد. از طرف ديگر، او از كودكي ميل به سياحت داشت و براي كسي چون او شرق جايي بود كه او را به خود مي‌خواند.

شايد امروز عجيب باشد كه شرق‌شناس مشهور چون براون به طور اتفاقی و به واسطه جنگ ميان روس و عثماني به جهان شرق علاقه‌مند شده است. او اگرچه در آغاز به دشواري به آموختن زبان‌ فارسي پرداخت اما بعدها چنان با زبان، ادبيات و تاريخ ايران آشنا شد كه نه انگار در جايي ديگر از جهان به دنيا آمده است.

عيسي صديق در شرح خاطراتش از ادوارد براون درباره آشنایی و تسلط او بر زبان و ادبيات فارسی نوشته:

«براون، فارسي را مانند يك اديب فاضل شيرازی بدون لهجه سخن مي‌گفت. در مكالمات و مكاتبات خود اشعار فارسي را مانند فضلای ايران براي بيان منظور و احساسات درونی به كار مي‌برد، و صحبتش را شيرين و محضرش را پر از لطف و صفا مي‌كرد. اشعار فارسي را مانند ما با وزن و آهنگ قرائت مي‌نمود. هرچه از ايران بود دوست مي‌داشت. چنان‌كه مهر عقيقي در انگشت داشت و بند ساعتش از دانه‌های فيروزه بود. پرده‌هاي ايراني بر پنجره‌ها آويخته بود، روميزي‌های ايرانی ميزها را مزين مي‌ساخت. قليان ايراني بر بخاری قرار داشت...».

صدیق همچنین درباره خانه و محل زندگی براون شرحی داده که نشان می‌دهد رد علاقه به ایران چقدر در زندگی شخصی براون هم وجود داشته است:

«منزلش كمي بيرون از لندن در راه تروم پينگن در باغ مصفايي به نام كاجستان قرار داشت و بالاي عمارتش به خط ثلث نوشته بود: مرحبا، اهلا و تسهلا. در كتابخانه شخصيش چندين هزار جلد كتاب و رساله به فارسي و عربي داشت. اثاثيه منزلش ايراني بود. از فرش تا تزيينات. به فارسي شيوا مانند يك دانشمند شيرازي سخن مي‌گفت، بدون اندك اشكال. خوش‌بيان و خوش‌برخورد و مهمان‌نواز و با سخاوت بود. همه اشعار حافظ را از حفظ داشت. از اشعار مولوي، سعدي و ديگر شعراي فارسي و عربي نيز اشعار فراوان در سینه داشت. ساده، بي‌تكلف، عاشق زيبايي، عاشق ايران و بي‌ريا بود. روزهاي شنبه هنگام ظهر به بانك رفته و جيب‌های خود را پر از پول كرده و به كوي مستمندان در سمت شرقي شهر مي‌رفت و به آنان كمك و دلجويی مي‌كرد. يكشنبه‌ها گل و شيريني و سيگار به بيمارستان مي‌برد و ميان مجروحين جنگي تقسيم مي‌كرد. با وجود تمكن در بند تجملات نبود. با كلفت و نوكر و طبقه سوم و دانشجويان خود بسيار فروتن بود. در حل مشكلات افراد عادي و دانشجويان ايراني بسيار مي‌كوشيد و كارهايي از قبيل استنساخ و غيره برايشان پيدا مي‌كرد تا كمك‌هايش آبرومندانه باشد. از منافع و استقلال ايران در مقابل مطامع بيگانگان دفاع مي‌كرد و به ايران دل مي‌سوزانيد. براون، كوشش مي‌كرد از خیرات و مبرات او حتي‌الامكان كسی آگاه نشود.»

نام ادوارد براون با نهضت مشروطيت و به طور كلي تاريخ‌ معاصر ايران و نيز تاريخ ادبيات فارسي پيوند خورده است. اگرچه در دوران معاصر مستشرقان مهمی در ایران حضور داشته‌اند اما براون جایگاهی ویژه دارد. ذبيح‌الله منصوري درباره اهميت آثار براون نوشته بود:

«اگر هر اروپايي كه در ادوار گذشته به ايران مي‌آمد به اندازه يك دهم مرحوم ادوارد براون به ايران و جامعه اسلامي خدمت مي‌كرد، امروز وضع ايران و كشورهاي اسلامي غير از اين بود كه مي‌بينيم، خدمتي را كه ادوارد براون به ملت ايران كرده به قدري بزرگ است كه هرگونه نظريه‌هاي انتقادي را نسبت به آثار او تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد.»

همچنین محمد قزوینی که از مهم‌ترین ادبای دوران معاصر به شمار می‌رود و نقش مهمی در تصحیح و شناساندن آثار کلاسیک فارسی داشته است، درباره اهمیت تاریخ ادبیات براون نوشته:

«اين كتاب مهم در خصوص ادبيات زمان ما نه تنها در اروپا در باب خود يگانه و منحصربه‌فرد است و هيچ‌كس از مستشرقين قبل از او مثل آن يا قريب به آن تاليف ننموده است، بلكه ما بين خود فارسي‌زبانان، چنان كه همه‌كس مي‌دانند، تاكنون هيچ چنين كتابي با اين نظم و ترتيب عجيب و با اين بسط و تفصيل، حاوي اين همه اطلاعات مهم نادره كه نتيجه سي و چهل سال زحمت و تتبع، آن هم از مثل يك چنان علامه ذوفنون عالم به السنه مختلفه‌اي است، اصلا و ابدا به عرصه ظهور نيامده است، و اصلا اين نوع تاليفات متنوع محيط، كه در آن واحد هم تاريخ است، هم رجال، و هم ادبيات، و هم تذكره‌الشعرا، و هم معجم‌الادبا، و هم منتخب‌الاشعار و هم جامع‌الحكايات و هزار مزايا و محاسن ديگر، مابين ما تاكنون مرسوم نبوده است، و البته شايسته است كه اين كتاب با اندكي جرح و تعديل به فارسي ترجمه شود و در ميان ايرانيان منتشر گردد تا نمونه‌اي از وضع تاريخ ادبيات‌نويسي به طرز اروپا به دست مردم بيايد».

براون به جز در ادبیات فارسی، درباره تاریخ ایران و به خصوص مشروطیت هم کارهای قابل توجهی کرده است. مجتبي مينوي درباره نقش براون در انقلاب مشروطيت نوشته است:

«براون، شب و روز، به قلم و قدم و مال و قوت خود در پيش بردن منظور ميهن‌پرستان ايران كوشش مي‌كرد. و مساعي او در راه حفظ و پشتيباني از استقلال ايران در آن موقع كه قوای جهانگیرانه همسايگان مدام تيشه بر اساس آن مي‌زدند، بي‌نهايت مفيد فايده شد. مجاهده او را برخلاف سياست روس تزاري و سياست آن زماني حكومت كشور خودش بايد در حكم و از قبل خدماتي شمرد كه بايرن براي يونان، و گلادستون براي بلغارستان، و ويلفرد بنت براي مصر و عالم عربي انجام دادند».

در مقابل همه ستایش‌هایی که از براون شده است، نوعی نگاه منفی نیز نسبت به او و فعالیت‌هایش وجود داشته است. بخشی از این نگاه منفی ریشه در بدبینی کلی نسبت به مستشرقان دارد و بخشی هم البته به خود براون مربوط است. برای مثال انجوي شيرازي درباره او نوشته:

«یکی از مستشرقان سرشناس و بنام، كه هر ايراني كتابخوان با نام او آشناست، اما شايد از باطن وی و كارهاي شيطاني او آگاه نباشد، ادوارد براون است». برخي دوستان ایرانی براون و ارتباطات او در شکل‌گیری چنین نگاهی بی‌تاثیر نبوده است. كساني چون يحيي دولت‌آبادي و سيد حسن تقي‌زاده از جمله دوستان براون بودند و این باعث به وجود آمدن حساسیت‌هایی درباره او شده بود. مسئله ديگري كه موجب شكل‌گيري این نگاه منفی شده اين بود كه گفته مي‌شد براون به ترويج و حمايت از بابیگری مي‌پردازد. همچنين گفته می‌شد كه حضور او در ايران و عثماني به دليل جاسوسی و سياست‌های استعماری بوده است.

 

منابع:

- ادوارد براون و ايران، حسن جوادی، نشر نو.

- تاريخ ادبيات ايران از فردوسي تا سعدی، ادوارد براون، ترجمه فتح‌الله مجتبایی، نشر مروارید.

- نقد حال، مجتبی مینوی، نشر خوارزمی.

- يادگار عمر، عيسی صديق، انتشارات دهخدا.

- يك سال در ميان ايرانيان، ادوارد براون، ترجمه مانی صالحی علامه، نشر اختران.

 

ادوارد براون ایران‌شناس مستشرق بریتانیایی

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.