ادوارد براون از مهمترین ایرانشناسان و مستشرقان بریتانیایی است که در سال 1862 متولد شد و در ژانویه 1926 از دنیا رفت. براون آثار متعددی درباره ادبیات و تاریخ ایران نوشته که برخی از آنها به گواه چهرههای مهم ادبی و تاریخی ایران آثاری حائز اهمیت و جریانسازند. اینکه توجه براون چگونه به شرق و ایران جلب شد، حکایتی خواندنی است که خود او در برخی آثارش آن را شرح داده است؛ سرگذشت براون با جهان شرق پیوند نمیخورد اگر در اوایل جوانی او جنگی در این سوی جهان رخ نمیداد. براون چهرهای است که به واسطه فعالیتها و آثارش بسیار ستایش شده اما در سوی دیگر، نگاهی منفی نیز نسبت به او وجود داشته است اگرچه ستایش از براون همواره دست بالا را داشته است. انگلیسی بودن براون بهخصوص در دورهای كه انگلستان قدرت استعماري مهم جهان به شمار ميرفت و نيز برخي ارتباطات او باعث شکلگیری نوعی نگاه منفی به او شده بود.
ادوارد گرانويل براون در هفتم فوريه 1862 ميلادي در ايالت گلوسترشاير در حومه نيوكاسل در يك خانواده بزرگ انگليسي متولد شد. پدرش مالك و مدير كارخانه كشتيسازی بود و اجدادش اغلب بازرگان، پزشك و فيلسوف بودند. براون هم در ابتدا ميخواست كار پدرش را دنبال كند اما در مهندسي استعدادي نداشت و به پيشنهاد پدرش پزشكي خواند. اما سير حوادث در زندگی او به سمتوسويی ديگر رفت. شايد شور و اشتياق او به سفر كردن به سرزمينهای دور از همان كودكي در او شكل گرفت وقتي كه زندگی جاشويان و كارگران كشتيهاي پدرش را ميديد كه هر يك از جايی آمده بودند و زندگيشان با سفر و وقايع عجيب همراه بود.
مهمترين اتفاق زندگي براون در آغاز جواني كه در مسير آينده او تاثيری عميق گذاشت، جنگ عثماني و روس در سالهای 1878-1877 بود. اين جنگ باعث شد براون به آموختن تركی و سفر به استانبول علاقهمند شود و در واقع همين جنگ، اتفاقي بود كه موجب شد براون به عرصه شرقشناسي وارد شود. خود او در مقدمه كتاب «يكسال در ميان ايرانيان» نوشته:
«اول جانبدار تركها نبودم، بلكه دوستدار طرفی بودم كه جنگ را ميباخت، هميشه وقتی يك طرف شجاعانه ميكوشد تا شكست نخورد، همدردی انسان را برميانگيزد: به علاوه كوشش دسته ضد ترك در انگلستان، كه ناجوانمردانه ميخواستند عدالت محض را با سياست حزبی مخلوط كنند، بيشتر موجب انزجار من شد. قبل از پايان جنگ، حاضر بودم به خاطر تركها بجنگم و سقوط پلونا چنان مرا غمگين كرد كه گفتي مصيبتي براي مملكت خودم اتفاق افتاده است. بدين ترتيب ترحم جاي خود را به تحسين، و تحسين جای خود را به هواخواهی داد، تا اين كه تركها در نظر من قهرماناني واقعي شدند، و اشتياق به همراهي با هدف آنها، زيستن با آنها و همکاری با آنها در راه دفاع از سرزمينشان، فكر و روح مرا مشغول داشت.»
براون در آغاز تصميم ميگيرد كه افسر بشود تا به اين ترتيب در ارتش عثماني خدمت كند. براي اين هدف شروع به آموختن زبان تركی ميكند. در اين ميان جنگ روس و عثمانی پايان ميگيرد اما علاقه براون به آموختن زبانهاي شرقي تمام نميشود. براون در آموختن زبان تركي به اين نتيجه ميرسد كه اگر فارسی و عربی نداند محال است تركی بياموزد. در نتيجه به سمت آموختن زبانهاي فارسي و عربي كشيده ميشود. حكايت اين اتفاق به زبان خود او چنين است:
«چون پدرم مهندس بود و صاحب كارخانههاي متعدده در سمت شمال انگلستان، در اوايل عمر خيالي نداشتم به غير از اينكه مثل او باشم. لهذا در سن پانزده سالگي، ترك تحصيل مقدمات رسميه مثل زبان لاتين و زبان يوناني كردم و بنا كردم به تحصيل آن علوم كه به كار مهندسي ميخوردند، مثل علم هندسه و عليم كيميا و جبر و مقابله و غيره، و در آن هنگام محاربه ميان روم و روس روي نمود و هر روز با كمال شوق وقايع جنگ را ميخواندم در روزنامهها و چون ديدم عثمانيها، با وجود قلت اعداد، به طور مردانه جنگ نمودند، دلم بر حال آنها سوخت و ميل به آنها حاصل نمودم و خواستم زبان آنها را ياد بگيرم. آخر يك كتاب صرف و نحو عثماني به دستم افتاد و بنا كردم به خواندن آن، ليكن چون معلمي نداشتم، با وجود سعي و كوشش بسيار، اندكي ترقي كردم، تا آخر با كشيشي آشنا شدم كه مدتي در استانبول مانده بود و زبان عثماني ياد گرفته بود. پيش او درس خواندم، اما چون منزلش از شهر دور بود و بنده هم مشغول درس خود بودم، فرصت نداشتم كه بيشتر از يك دفعه هر هفته پيش او بروم. بعد از مدتي ديدم كه براي كسي كه عربي و فارسي ندانسته باشد، محال است كه زبان تركي را خوب ياد بگيرد و از معلم خود از اين دو زبان خبر پرسيدم، خصوصا از زبان فارسي، به جهت آنكه ديدم نسبت به كلمات تركي و عربي، كلمات فارسي خيلي موزون و شيرين است، حتي كسي كه آنها را بر زبان آرد، لذتي از تلفظ آنها ميبرد. مثل اكل لقمه خوشگوار».
معلم براون ميگويد چيز زيادي از فارسي و عربي نميداند اما شعري از سعدي كه در خاطر داشته براي براون ميخواند تا او ببيند كه زبان فارسي چطور است. او اين شعر مشهور «گلستان» سعدي را ميخواند:
جهان اي برادر نماند به كس/ دل اندر جهان آفرين بند و بس
مكن تكيه بر ملك دنيا و پشت/ كه بسيار كس چون تو پرورد و كشت
چو آهنگ رفتن كند جان پاک/ چه بر تخت مردن چه بر روی خاك
براون از شنيدن اين شعر سعدي بسيار محظوظ ميشود و تصميم ميگيرد فارسي بياموزد. به اين ترتيب قيد رياضي و هندسه را ميزند و مهندسي را رها ميكند چرا كه فكر ميكند اگر مهندس باشد بايد هميشه در وطن خود باقي بماند و نه فرصتي براي تحصيل ميماند و نه مجالی برای سياحت. او اين تصميم را با پدرش در ميان ميگذارد كه با مخالفت او روبرو ميشود اما در پاسخ او ميگويد ميخواهد كاري را در پيش گيرد كه مانع سفر نباشد. درواقع آشنايي براون با جهان شرق به واسطه علاقهمندی او به تركان و حكومت عثماني بود و او از اين دريچه با فارسي و عربي هم آشنا شد. از طرف ديگر، او از كودكي ميل به سياحت داشت و براي كسي چون او شرق جايي بود كه او را به خود ميخواند.
شايد امروز عجيب باشد كه شرقشناس مشهور چون براون به طور اتفاقی و به واسطه جنگ ميان روس و عثماني به جهان شرق علاقهمند شده است. او اگرچه در آغاز به دشواري به آموختن زبان فارسي پرداخت اما بعدها چنان با زبان، ادبيات و تاريخ ايران آشنا شد كه نه انگار در جايي ديگر از جهان به دنيا آمده است.
عيسي صديق در شرح خاطراتش از ادوارد براون درباره آشنایی و تسلط او بر زبان و ادبيات فارسی نوشته:
«براون، فارسي را مانند يك اديب فاضل شيرازی بدون لهجه سخن ميگفت. در مكالمات و مكاتبات خود اشعار فارسي را مانند فضلای ايران براي بيان منظور و احساسات درونی به كار ميبرد، و صحبتش را شيرين و محضرش را پر از لطف و صفا ميكرد. اشعار فارسي را مانند ما با وزن و آهنگ قرائت مينمود. هرچه از ايران بود دوست ميداشت. چنانكه مهر عقيقي در انگشت داشت و بند ساعتش از دانههای فيروزه بود. پردههاي ايراني بر پنجرهها آويخته بود، روميزيهای ايرانی ميزها را مزين ميساخت. قليان ايراني بر بخاری قرار داشت...».
صدیق همچنین درباره خانه و محل زندگی براون شرحی داده که نشان میدهد رد علاقه به ایران چقدر در زندگی شخصی براون هم وجود داشته است:
«منزلش كمي بيرون از لندن در راه تروم پينگن در باغ مصفايي به نام كاجستان قرار داشت و بالاي عمارتش به خط ثلث نوشته بود: مرحبا، اهلا و تسهلا. در كتابخانه شخصيش چندين هزار جلد كتاب و رساله به فارسي و عربي داشت. اثاثيه منزلش ايراني بود. از فرش تا تزيينات. به فارسي شيوا مانند يك دانشمند شيرازي سخن ميگفت، بدون اندك اشكال. خوشبيان و خوشبرخورد و مهماننواز و با سخاوت بود. همه اشعار حافظ را از حفظ داشت. از اشعار مولوي، سعدي و ديگر شعراي فارسي و عربي نيز اشعار فراوان در سینه داشت. ساده، بيتكلف، عاشق زيبايي، عاشق ايران و بيريا بود. روزهاي شنبه هنگام ظهر به بانك رفته و جيبهای خود را پر از پول كرده و به كوي مستمندان در سمت شرقي شهر ميرفت و به آنان كمك و دلجويی ميكرد. يكشنبهها گل و شيريني و سيگار به بيمارستان ميبرد و ميان مجروحين جنگي تقسيم ميكرد. با وجود تمكن در بند تجملات نبود. با كلفت و نوكر و طبقه سوم و دانشجويان خود بسيار فروتن بود. در حل مشكلات افراد عادي و دانشجويان ايراني بسيار ميكوشيد و كارهايي از قبيل استنساخ و غيره برايشان پيدا ميكرد تا كمكهايش آبرومندانه باشد. از منافع و استقلال ايران در مقابل مطامع بيگانگان دفاع ميكرد و به ايران دل ميسوزانيد. براون، كوشش ميكرد از خیرات و مبرات او حتيالامكان كسی آگاه نشود.»
نام ادوارد براون با نهضت مشروطيت و به طور كلي تاريخ معاصر ايران و نيز تاريخ ادبيات فارسي پيوند خورده است. اگرچه در دوران معاصر مستشرقان مهمی در ایران حضور داشتهاند اما براون جایگاهی ویژه دارد. ذبيحالله منصوري درباره اهميت آثار براون نوشته بود:
«اگر هر اروپايي كه در ادوار گذشته به ايران ميآمد به اندازه يك دهم مرحوم ادوارد براون به ايران و جامعه اسلامي خدمت ميكرد، امروز وضع ايران و كشورهاي اسلامي غير از اين بود كه ميبينيم، خدمتي را كه ادوارد براون به ملت ايران كرده به قدري بزرگ است كه هرگونه نظريههاي انتقادي را نسبت به آثار او تحتالشعاع قرار ميدهد.»
همچنین محمد قزوینی که از مهمترین ادبای دوران معاصر به شمار میرود و نقش مهمی در تصحیح و شناساندن آثار کلاسیک فارسی داشته است، درباره اهمیت تاریخ ادبیات براون نوشته:
«اين كتاب مهم در خصوص ادبيات زمان ما نه تنها در اروپا در باب خود يگانه و منحصربهفرد است و هيچكس از مستشرقين قبل از او مثل آن يا قريب به آن تاليف ننموده است، بلكه ما بين خود فارسيزبانان، چنان كه همهكس ميدانند، تاكنون هيچ چنين كتابي با اين نظم و ترتيب عجيب و با اين بسط و تفصيل، حاوي اين همه اطلاعات مهم نادره كه نتيجه سي و چهل سال زحمت و تتبع، آن هم از مثل يك چنان علامه ذوفنون عالم به السنه مختلفهاي است، اصلا و ابدا به عرصه ظهور نيامده است، و اصلا اين نوع تاليفات متنوع محيط، كه در آن واحد هم تاريخ است، هم رجال، و هم ادبيات، و هم تذكرهالشعرا، و هم معجمالادبا، و هم منتخبالاشعار و هم جامعالحكايات و هزار مزايا و محاسن ديگر، مابين ما تاكنون مرسوم نبوده است، و البته شايسته است كه اين كتاب با اندكي جرح و تعديل به فارسي ترجمه شود و در ميان ايرانيان منتشر گردد تا نمونهاي از وضع تاريخ ادبياتنويسي به طرز اروپا به دست مردم بيايد».
براون به جز در ادبیات فارسی، درباره تاریخ ایران و به خصوص مشروطیت هم کارهای قابل توجهی کرده است. مجتبي مينوي درباره نقش براون در انقلاب مشروطيت نوشته است:
«براون، شب و روز، به قلم و قدم و مال و قوت خود در پيش بردن منظور ميهنپرستان ايران كوشش ميكرد. و مساعي او در راه حفظ و پشتيباني از استقلال ايران در آن موقع كه قوای جهانگیرانه همسايگان مدام تيشه بر اساس آن ميزدند، بينهايت مفيد فايده شد. مجاهده او را برخلاف سياست روس تزاري و سياست آن زماني حكومت كشور خودش بايد در حكم و از قبل خدماتي شمرد كه بايرن براي يونان، و گلادستون براي بلغارستان، و ويلفرد بنت براي مصر و عالم عربي انجام دادند».
در مقابل همه ستایشهایی که از براون شده است، نوعی نگاه منفی نیز نسبت به او و فعالیتهایش وجود داشته است. بخشی از این نگاه منفی ریشه در بدبینی کلی نسبت به مستشرقان دارد و بخشی هم البته به خود براون مربوط است. برای مثال انجوي شيرازي درباره او نوشته:
«یکی از مستشرقان سرشناس و بنام، كه هر ايراني كتابخوان با نام او آشناست، اما شايد از باطن وی و كارهاي شيطاني او آگاه نباشد، ادوارد براون است». برخي دوستان ایرانی براون و ارتباطات او در شکلگیری چنین نگاهی بیتاثیر نبوده است. كساني چون يحيي دولتآبادي و سيد حسن تقيزاده از جمله دوستان براون بودند و این باعث به وجود آمدن حساسیتهایی درباره او شده بود. مسئله ديگري كه موجب شكلگيري این نگاه منفی شده اين بود كه گفته ميشد براون به ترويج و حمايت از بابیگری ميپردازد. همچنين گفته میشد كه حضور او در ايران و عثماني به دليل جاسوسی و سياستهای استعماری بوده است.
منابع:
- ادوارد براون و ايران، حسن جوادی، نشر نو.
- تاريخ ادبيات ايران از فردوسي تا سعدی، ادوارد براون، ترجمه فتحالله مجتبایی، نشر مروارید.
- نقد حال، مجتبی مینوی، نشر خوارزمی.
- يادگار عمر، عيسی صديق، انتشارات دهخدا.
- يك سال در ميان ايرانيان، ادوارد براون، ترجمه مانی صالحی علامه، نشر اختران.