اینک در دوران ضدانقلاب هستیم

یک دهه پس از بهار عرب

1399/10/24

یک دهه پس خیزش جوانان دموکراسی‌خواه در تونس و مصر علیه حکمرانان خودکامه و متعاقباً کشیده شدن آن شعله شدید تحول‌خواهی به تقریباً تمامی کشورهای خاورمیانه؛ آن روند رمنده و حیرت‌انگیز- به‌جز استثنای تونس - نتوانست در کوتاه‌مدت به اهداف خود برسد. گرچه به نظر می‌آید وضعیت سیاسی در آن کشورهای طوفان‌زده به لحاظ بافت دموکراتیک تغییری نکرده است اما تغییرات ذهنی که در پی ناآرامی‌ها رخ داد به نظر نامیرا و ادامه‌دار می‌آید. در دهمین سالگرد آن وقایع تاریخی، ترجمه بخشی‌هایی از یک مقاله و مصاحبه‌هایی با سه فعال مصری را در ادامه می‌خوانید.

 

 

روایت اول: هیچ‌چیز را به خاطر نمی‌آورم

 سال 2016

علا عبدالفتاح؛ وبلاگ‌نویس مصری که سال 2014 بازداشت و سال 2015 به پنج سال حبس محکوم شد. مارس 2019 خواهرانش در فیس‌بوک نوشتند: «علا آمد بیرون». متن پیش رو از زندان مشهور طورا در قاهره به مناسبت پنجمین سالگرد بهار عرب برای روزنامه «گاردین» ارسال شد.

من کل سال 2014 را حبس به سر بردم، با این حال هنوز حرف‌های زیادی دارم. اغلب مخاطبانم از دست رفته‌اند، پیام من درباره امید نیست، با این حال مهم است به مردم یادآوری کنم که حتی پس از پذیرش شکست هنوز می‌توانیم دست به مقاومت بزنیم، یادآوری کنم که رانده شدن به حاشیه همان جایی که در دوران مبارک برایش جنگیدیم تا وقتی که برای حقوق اولیه انسانی بجنگیم قابل قبول است. اوایل سال 2015 که حکمم را شنیدم چیزی نداشتم که برای دیگران بگویم، فقط می‌توانستم نامه‌های شخصی بنویسم. انقلاب و در واقع خود مصر از آن نامه‌ها محو شد و پاییز 2015 حتی واژگان شخصی‌ام نیز خشک شد. ماه‌ها است نامه‌ای ننوشتم و بیش از یک سال است که مقاله‌ای به رشته تحریر درنیاورده‌ام. چیزی ندارم بگویم: نه امیدی، نه رؤیایی، نه هراسی، نه هشداری، هیچ‌چیز، مطلقاً هیچ‌چیز. سعی می‌کنم چیزی را که پنج سال قبل در آخرین روز نرمال زندگی‌ام در «گاردین» منتشر کردم، به خاطر بیاورم. سعی می‌کنم تصور کنم چه کسانی آن مطلب را خواندند و چه تأثیری بر آن‌ها گذاشت، سعی می‌کنم به خاطر بیاورم اوضاع چطور بود اگر فردا مملو از امکان‌ها بود و واژگان من به نظر قدرت نفوذ (گیرم اندکی) نفوذ داشتند، آن فردا چطور می‌بود. اما نمی‌توانم به خاطر بیاورم. حالا فردا دقیقاً مثل امروز و دیروز است و تمام روزهایی که گذشته‌اند و روزهایی که در پیش هستند، هیچ تأثیری بر هیچ‌چیز ندارم. اما یک چیز را خوب به خاطر می‌آورم، یک چیز را خوب می‌دانم: آن حس امکان حقیقی بود. شاید ساده‌لوحانه بود که باور داشتیم رؤیایمان محقق می‌شود، اما احمقانه نبود که باور داشتیم دنیایی دیگر ممکن است. واقعی بود. یا دست‌کم من این‌طور به یاد می‌آورم.

روایت دوم: واژه پادزهر گلوله است

سال 2011

دکتر احمد سعادا، پزشک مصری که در وقایع میدان التحریر مصر حضور داشته است.

به‌عنوان یک جوان مصری احساس می‌کردم کل آینده‌ام را به خاطر آزادی کشورم قمار کرده‌ام تا شرافتم را بازپس بگیرم و در مصر جدید دموکراسی داشته باشم. هفت روز پشت هم در میدان التحریر (قاهره) بودم، روی زمین می‌خوابیدم، طی روز در خیابان در کنار هم‌قطاران مصری‌ام راه می‌رفتیم و صدایمان را بلند می‌کردیم. در آن شبی که به «نبرد شتر» مشهور شد بیش از چهار هزار تن از اشرار، پلیس، اعضای حزب منحله دموکراتیک ملی و تک‌تیراندازها به ما حمله کردند. با یکی از آن‌ها که به من حمله کرد چشم در چشم شدم - به سمت ما سنگ پرت می‌کرد. صدایم را بالا بردم و فریاد زدم: «اینجا نیامدم به این خاطر که غذا می‌خواهم یا پول، من خانه دارم، ماشین و پول دارم. به خاطر تو و افرادی مثل تو آمدم که شما هم به این چیزها برسید و به بچه‌هایت غذا بدهی و آن‌ها را آزاد بزرگ کنی.» آنی فکر کردم که حرف‌هایم هیچ معنایی برایش ندارد، اما ناگهان با فهم حقیقت از حرکت بازایستاد و تقریباً پنج دقیقه هیچ کاری نکرد. باور دارم واژه‌ها می‌توانند پادزهر گلوله و سنگ باشند. به‌عنوان یک مصری به خودم می‌بالم که به خاطر آزادی نوع بشر ایستادم و به بی‌عدالتی و فساد و دیکتاتوری، نَه گفتم.

 

روایت سوم: در دوران ضدانقلاب هستیم

سال: 2021

مصاحبه با ایاد البغدادی، متفکر برجسته جنبش‌های دموکراسی‌خواه عربی است که توسط ژن پیتر وستاد، روزنامه‌نگار مستقل ساکن لندن انجام شد که ابتدا در شماره نوامبر- دسامبر 2020 نشریه «نیو اینترنشنالی است» و سپس 7 ژانویه 2021 در وب‌سایت آن منتشر شد.

ژن پیتر وستاد: یک دهه قبل در آغاز بهار عرب داشتی روی استارت‌آپ کار می‌کردی؛ اما در پایان ماجرا تبدیل یک از صداهای جنبش شدی. ماجرا چه بود؟

ایاد البغدادی: بهار عرب لحظه بیداری بود. نه‌فقط برای من که برای تمام نسل من. من با این فکر بزرگ شدم که با نظم مشروعی در کشورم حکمرانی نمی‌شود، با این فکر که ما سزاوار چیزهای بهتری هستیم، چیزی که بومی‌تر باشد و بیشتر ما را نمایندگی کند. اما گمانم این بود که تغییر و فاعلیت سیاسی را هرگز در عمرم تجربه نخواهم کرد. فکر می‌کردم سیستم سیاسی خیلی مستحکم است. این فکر وجود داشت که امکان تغییر بدون خشونت وجود ندارد. بعدش با آغاز سال 2011 حسنی مبارک از مقامش برکنار شد، زنجیره‌ای از انقلاب‌ها کل منطقه را فراگرفت. و در ماه مه اسامه بن‌لادن کشته شد. احساس می‌کردم فصل جدیدی آغاز شده. ایده خشونت تماماً محو شد. برای سال‌ها بن‌لادن مدعی بود که رژیم‌های خودکامه عربی را نابود خواهد کرد اما فقط آن‌ها را قدرتمندتر کرد. چیزی که یکصد هزار نفر در خیابان طی 18 روز به دست آوردند از دستاورد او بیشتر بود، نه خونریزی، نه سلاح و کنش‌های پرسش‌برانگیز اخلاقی. فکر کردم اگر برنخیزم و صدایم را در این جنبش بی‌همتا بلند نکنم نخواهم توانست در چشم بچه‌هایم نگاه کنم. آن موقع امارات متحده عربی بودم، بنابراین امکان حضور در تظاهرات را نداشتم. اطرافم را نگاه کردم و آن نیازی (برای جنبش) را یافتم که بیشترین همخوانی را با توانایی‌های من داشت. اکانت‌های توییتر کمی وجود داشت که صاحب نفوذ باشند و فکر کردم ایده خاصی است. انگلیسی‌ام خوب بود. در رسانه هم پیش‌زمینه‌ای داشتم. تصمیم گرفتم صدای انگلیسی وقایعی بشوم که در جهان عرب در حال وقوع بود. با سخنرانی‌ها و اخبار تظاهرات کار را آغاز کردم.

ژن پیتر وستاد: پس از آن خیلی زود صحبت درباره ایده‌های سیاسی گسترده‌تری را شروع کردی. چی باعث این تغییر شد؟

ایاد البغدادی: وقتی دریافتم که این جنبش پتانسیل ایجاد تغییر واقعی دارد، توجه من از کشورهای خاص به کل منطقه، و به بعد به قلمرو ایده‌ها جلب شد. فهمیدم که اگر دیوار این دیکتاتوری‌ها را فرو ریزیم با خلأ مطلق روبرو خواهیم شد. برای موفقیت لازم است جایگزین‌های واقع‌گرایانه‌ای بسازیم. برای یافتن اینکه چه چیزی به ما تحمیل شده است، شروع کردم ایدئولوژی‌های مختلف سیاسی را با یکدیگر مقایسه کردم، چه چیزی بومی است و چه چیزی جهانی. یک مانیفست جهان عرب و یک کتابچه مستبد عرب نوشتم. برای این خوب بودند که از هر کنشگری که علیه استبداد می‌جنگد حمایت کند. در ذهنم بهترین راه‌حل دولتی کوچک و جامعه‌ای فعال است که به هر فضایی که دولت به آن نفوذ کرده وارد می‌شود. به طور قطع این بازتاب‌دهنده پیشینه من به‌عنوان یک پناهنده فلسطینی است، کسی که هیچ‌گاه دولتی نداشت که به آن اتکا کند.

ژن پیتر وستاد: عاقبتِ کار بهار عرب فروریخت و بسیاری از رژیم‌ها خود را بازسازی کردند. ایده مخالف خشن هم با خلافت اسلامی داعش بازگشت. امروز وضعیت جنبش دموکراسی عرب چطور است؟

ایاد البغدادی: اینک در دوران ضدانقلاب هستیم. اوضاعمان خوب نیست. اما شبکه‌ای از فعالین هستند که در آن دوران گرد هم آمدند، اغلب آنلاین، که هنوز هم موجود است. باید استراتژیک‌تر باشیم، اما برنامه‌مان همان است. باید دقیقاً نشان دهیم که رژیم‌های عرب کنونی فاقد مشروعیت هستند و آلترناتیوهای شفاف و کاملی برای آینده ارائه دهیم.

 

 

بهار عرب دموکراسی‌خواهی روایات بهار عرب

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.