هفتم مهرماه؛ سالگرد تأسیس حزب توده ایران

فرازونشیب‌های حزبی همه‌گیر

1400/07/07

اشغال ایران در شهریور 1320 خیلی زود به سقوط رضاشاه منجر شد و این سقوط از سویی پایان سیطره حکومتی مستبد بود و از سویی دیگر به بروز دوباره کشمکش‌های اجتماعی دامن زد. حزب توده ایران بلافاصله پس از تبعید رضاشاه و آزادی زندانیان سیاسی تأسیس شد. در هفتم مهرماه 1320، یعنی سیزده روز پس از تبعید رضاشاه، بیست و هفت نفر از اعضای جوان‌تر گروه پنجاه‌وسه‌نفر مارکسیست مشهوری که در سال 1316 زندانی شده بودند، در تهران دور هم جمع شدند و تشکیل سازمانی سیاسی با عنوان حزب توده ایران را اعلام کردند. این آغاز فعالیت‌های حزبی بود که هنوز نکاتی ناگفته درباره‌اش وجود دارد. حزب توده ایران تاریخی پرفرازونشیب و پرتناقض داشت اما تشکیل آن در آغاز دهه 20 یکی از مهم‌ترین وقایع تاریخ معاصر ایران به شمار می‌رود.

 

چپ‌های ایرانی از دوران انقلاب مشروطه در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران حضور داشتند و اگرچه همواره از قدرت دولتی محروم بوده‌اند اما به عنوان نیرویی تاثیرگذار در تحولات تاریخی ایران معاصر نقش داشته‌اند. حزب کمونیست ایران در دهه 1300 در وقایعی چون نهضت جنگل تاثیرگذار بود و چهره‌های مشهوری چون حیدرخان عمواوغلی و آوتیس سلطان‌زاده را به عرصه رساند. ظهور رضاشاه و قدرت گرفتن او منجر به سرکوب شدید این حزب و متفرق شدن کادرهای آن شد. از سال 1310 تا سقوط رضاشاه، چپ‌های ایرانی به دلیل سرکوب و خفقان حکومت رضاشاه امکان حضور مؤثر نداشتند اما در آغاز دهه 1320 شاهد ظهور دوباره جنبشی بودیم که توانست ریشه بدواند و دوام بیاورد. جنبشی که البته ریشه در دهه 1310 و گروه 53 نفر به رهبری دکتر تقی ارانی داشت. درواقع تعدادی از اعضای همین گروه وقتی با سقوط رضاشاه از زندان آزاد شدند حزب توده ایران را پایه گذاشتند.

موسسان حزب توده در آغاز کار سلیمان اسکندری را به ریاست حزب برگزیدند. یرواند آبراهامیان در «ایران بین دو انقلاب» درباره اسکندری نوشته: «بنیانگذاران برای آغاز کار، سلیمان اسکندری شاهزاده رادیکال و بسیار مورد احترام را که در انقلاب مشروطه مبارزه کرده، به تشکیل حزب دموکرات در مجلس دوم یاری داده، کمیته پایداری ملی را در طول جنگ جهانی اول رهبری کرده، و ریاست حزب سوسیالیست را از 1300 تا انحلال آن در 1305 به عهده گرفته بود، به ریاست انتخاب کردند».

حزب توده چهار هدف فوری داشت: آزادی بقیه گروه 53 نفر، به رسمیت شناخته شدن حزب توسط قانون، انتشار روزنامه، و تدوین برنامه‌ای جامع که با روحانیت به مخالفت نپردازد و ضمناً بتواند دموکرات‌ها، سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها را گرد هم جمع کند. در اوایل اسفند ماه نیز حزب برنامه موقت خود را منتشر کرد که بر لزوم محو بقایای دیکتاتوری رضاشاهی، حمایت از قانون اساسی، آزادی‌های مدنی و حقوق بشر، حفظ حقوق شهروندان به خصوص توده مردم، و مشارکت در مبارزه جهانی دموکراسی بر ضد توحش و فاشیسم تاکید داشت. حزب توده برای آنکه حساسیت روحانیون برانگیخته نشود در برنامه‌هایش اشاره‌ای به اهداف و خواسته‌های کمونیستی‌اش نکرد.

بزرگ علوی، از بنیان‌گذاران حزب، در مصاحبه‌ای که به تاریخ شفاهی چپ مربوط است درباره جلسه موسسان حزب توده می‌گوید: «... قبل از این، عده‌ای از آزادی‌خواهان سابق مثل سلیمان میرزا اسکندری، میرزا محمدصادق طباطبایی و کسان دیگر به فکر افتادند که یک حزب آزادی‌خواهی که همه اقشار از مردم را دربربگیرد، به وجود بیاورند. از این جهت جلسه‌ای در منزل سلیمان میرزا اسکندری تشکیل شد که چند تن از آن نیمچه آزادی‌خواهان سابق هم آمدند ولی بیشتر کسانی که در آن جلسه شرکت کردند، همان چپ‌ها یعنی زندانیان سیاسی رهایی‌یافته بودند. ایرج اسکندری، رادمنش، دکتر بهرامی، نوشین و چند نفر دیگر. ولی هنوز اسم حزب توده نبود. خب، سلیمان میرزا اسکندری البته موافق بود، چون سلیمان میرزا سابقه سوسیالیستی داشت و اگر قبلاً نگفتم و یا تکرار می‌کنم که او یک سفر به شوروی دعوت شده بود (سال 1307 به مناسبت جشن دهمین سال انقلاب اکتبر)، به برلین آمد و با مرتضی علوی آشنا شد و به وسیله سلیمان میرزا ارتباطی مابین مرتضی علوی و ایرج اسکندری برقرار شد یعنی با نهضت چپ نه کمونیستی تندی که بعدها از درون حزب توده درآمد، موافق بود یعنی یک نوع سوسیال دموکرات بود. او وقتی دید که اینها دم از دوستی شوروری می‌زنند، رم نکرد. ولی آن کسان دیگر رم کردند و کنار رفتند. هسته مرکزی حزب توده در توی خانه سلیمان میرزا گذاشته شد.»

یکی از نکات مربوط به جلسه موسسان حزب توده این است که برخی اشاره کرده‌اند که در جلسه موسسان، رستم علی‌اف از سفارت شوروی هم حضور داشته اما بزرگ علوی که در جلسه حاضر بوده، این موضوع را رد می‌کند و می‌گوید «هیچ غیر ایرانی در آنجا نبود. و اینها دروغ‌پردازی‌هایی است که دیگران وارد کردند و به قصد اینکه حزب توده را که از ابتدا ساخته و پرداخته شوروی‌ها بوده قلمداد بکنند».

فریدون کشاورز که او نیز از بنیانگذاران حزب بوده درباره ورودش به حزب و خط مشی اولیه آن می‌گوید: «من در 34 سالگی وارد حزب و فعالیت سیاسی شدم. در حالی که چند سال بود استاد دانشگاه تهران بودم... از این‌رو طبیعی است که من هم مانند 99 درصد اعضاء جوان و بی‌تجربه حزب ما به تدریج تربیت سیاسی یافتم و ماه به ماه، سال به سال ورزیده‌تر و از نظر سیاسی باسوادتر شدم. من در حزب توده ایران تربیت سیاسی یافتم. ولی حزبی که ما را تربیت کرد حزب چند نفر افراد رهبری نبود؛ بلکه حزب صدها و هزاران کارگر و روشنفکر بود که در آن همه با هم دوشادوش بر علیه رژیم اجتماعی ایران مبارزه می‌کردیم. من در حزب توده ایران تاریخ واقعی نسل بشر و اجتماعی را که در آن زندگی می‌کردم آموختم، تربیت یافته این حزبم و به آن افتخار می‌کنم.»

کشاورز درباره تشکیل حزب توده و اعضای اولیه‌اش هم می‌گوید: «حزب توده ایران در سال 1941 به وسیله عده‌ای از شاگردان و پیروان دکتر ارانی (53) و چند تن از کمونیست‌های قدیم که تقریباً همه از زندان رضاشاه پس از برکناری او آزاد شدند تأسیس گردید. این حزب گذشته طولانی و ترادیسیون تجربه نداشت. نه کادر حسابی داشت و نه رهبران آزموده. به جز چهار پنج تن بقیه مؤسسین این حزب تقریباً هیچ سواد تئوری و تجربه عملی مبارزه نداشتند ولی این به هیچ وجه از ارزش کاری که آنها شروع کردند نمی‌کاهد. بدبختانه هنوز قبل از آزاد شدن و در زندان رضاشاه در بین عده‌ای از این مؤسسین به طور وضوح دو دسته و یا دو فراکسیون مخالف یکدیگر تشکیل شده بود که از ابتدا در حزب توده ایران نیز منعکس شد و تا امروز هم ادامه دارد».

اما نکته دیگری که درباره بنیانگذاران حزب توده وجود دارد و آبراهامیان به آن اشاره می‌کند، این است که اشاره نکردن به خواست‌های کمونیستی توسط موسسان حزب دلیل دیگری هم به جز حساسیت‌های اجتماعی و مذهبی داشته است و آن اینکه آنها نمی‌خواستند تابع و زیر سایه رهبران قدیمی‌تر جنبش چپ باشند و در واقع می‌خواستند به عنوان نیرویی تازه شناخته شوند.

منابع:

خاطرات بزرگ علوی، به کوشش حمید احمدی، نشر دنیای کتاب، 1377.

ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمس‌آوری، محسن مدیرشانه‌چی، نشر مرکز.

من متهم می‌کنم کمیته مرکزی حزب توده را، فریدون کشاورز، نشر رواق، چاپ دوم 1357.


سالگرد تأسیس حزب توده ایران

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.