دست‌نوشته‌های آیت‌الله و قضاوت تاریخ

نگاهی به اهمیت خاطرات روزنوشت هاشمی رفسنجانی در بازخوانی تاریخ معاصر

علی ملیحی
1399/10/20

نوزدهم دی‌ماه ۱۳۹۵، اکبر هاشمی رفسنجانی سیاست‌مدار پرقدرت تاریخ جمهوری اسلامی، در سن هشتادودوسالگی هنگام شنا در یک استخر به طرز مشکوکی درگذشت. کاراکتر و کارنامه هاشمی رفسنجانی تا سال‌ها محل مناقشه خواهد بود. او به مدتی طولانی، عنوان مرد شماره‌ دو قدرت در ایران را یدک می‌کشید و از یک دهه پیش از مرگ یعنی از سال ۱۳۸۴، بلوکی از منتقدان و معترضان درون حکومت را نمایندگی می‌کرد. صف طولانی موافقان و مخالفان هاشمی او را تبدیل به پرمناقشه‌ترین کاراکتر سیاسی بعد از انقلاب کرده و قضاوت درباره میراث سیاسی‌اش نیاز به مجالی مفصل دارد. اما آقای هاشمی میراث دیگری نیز از خود به جای گذاشت که می‌توان آن را خدمتی به تاریخ معاصر ایران دانست. این میراث، خاطرات روزنوشت او برای مدت ۳۵ سال است.

 

خاطره‌نویسی روزانه در میان دولت‌مردان تاریخ ایران سنتی مهجور است. معمولا از دل خاطرات روزنوشت رجال بلندپایه سیاسی می‌توان به دهلیزهای تاریک قدرت سرکشید و روابط قدرت در عالی‌ترین سطوح آن‌ را مطالعه کرد. برای چنین کاری در تاریخ معاصر ایران نمونه‌های فراوانی در دست نداریم. آنچه داریم، استثناهایی بر قاعده است. مثل یادداشت‌های روزانه اسدالله علم از وقایع دربار پهلوی یا روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه رجل دربار ناصرالدین‌شاه. می‌دانیم که هر دوی این یادداشت‌ها به‌خصوص یادداشت‌های علم از منابع مهم و اصلی برای مطالعه تاریخ قاجار و پهلوی و به‌خصوص واکاوی روابط قدرت در این دوره‌ها محسوب می‌شوند. اما دولتمردان تاریخ ایران، علاقه‌ای به خاطره‌نگاری آن‌هم به‌صورت منظم و روزانه نداشته‌اند. به همین دلیل است که خاطرات روزنوشت هاشمی‌ اهمیت پیدا می‌کند.

هاشمی ‌رفسنجانی از دوران مبارزه با حکومت پهلوی و قبل از انقلاب، علاقه فراوانی به تاریخ داشت. همین علاقه باعث شد کتابی درباره امیرکبیر بنویسد. یکی ‌دو سال بعد از پیروزی انقلاب، از ابتدای دهه شصت شمسی تصمیم گرفت، خاطراتش را به‌صورت روزانه ثبت کند. از سال ۱۳۶۰، شروع به نوشتن کرد و هر سال روزنوشته‌هایش را در یک جلد سررسید گردآوری کرد. هاشمی علی‌رغم همه مشغله‌های کاری که در دوران پس از انقلاب در مسئولیت‌های مختلفی همچون ریاست مجلس، فرماندهی جنگ، ریاست‌جمهوری و ریاست مجمع تشخیص مصلحت داشت، به نوشتن روزانه خاطرات در سررسیدش اهتمام کرد. این‌چنین بود که ۳۵ جلد سررسید حاوی خاطرات روزانه‌ ۳۵ سال از عمرش، یعنی ابتدای سال ۱۳۶۰ تا هجدهم دی‌ماه ۱۳۹۵ (روز قبل از مرگ) از خود باقی گذاشت. در بیست سال گذشته، ۱۷جلد خاطرات هاشمی مربوط به سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶ منتشر شده و خانواده او قصد دارند، دفاتر باقی‌مانده را نیز سالیانه منتشر کنند.

از آنچه تاکنون منتشر شده می‌توان گفت که خاطرات هاشمی رفسنجانی، صندوقچه‌ای است حاوی بخشی از ناگفته‌های سیاست داخلی و خارجی ایران در دهه‌های شصت و هفتاد شمسی. البته هاشمی ‌رفسنجانی با توجه به کاراکتری که از او سراغ داریم، هنگام نوشتن خاطراتش، نهایت دقت را برای سانسور مسائل محرمانه یا به قولی اسرار نظام به‌کار برده است اما از لابه‌لای کلمات و جملات خاطرات هاشمی مربوط به دیدارهایش با دیگر شخصیت‌های سیاسی کشور می‌توان، اندکی به دهلیزهای سیاست در ایرانِ عصر جمهوری اسلامی سرک کشید. به‌خصوص آنکه درباره شیوه تصمیم‌سازی سیاسی در کشور ما اطلاعات اندکی وجود دارد. خاطرات هاشمی، مملو از اشاره به نام افراد و شرح دیدار با آنان است. آیت‌الله در روزنوشته‌های خود، در یکی دو جمله دیدارش با افراد را روایت کرده و جمله‌ای از خود خطاب به مهمانش را نیز بازگو کرده است. گزارش برنامه روزانه و خاطره‌نگاری سفرهای داخلی و خارجی نیز در روزنوشته‌های هاشمی جایگاه ویژه‌ای دارند.

همین یکی دو سال اخیر با انتشار خاطرات سال‌های ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶ هاشمی رفسنجانی، بسیاری از جزئیات حوادث پشت پرده تحولات این دو سال به‌خصوص انتخابات دوم خرداد و محصور شدن آیت‌الله منتظری، از پرده بیرون افتاده است. مثلا مطابق با خاطرات این سال مشخص است که هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۵، تلاش زیادی کرده بود که نه ناطق نوری به صحنه انتخابات بیاید و نه محمد خاتمی. بلکه همه جناح‌های نظام روی یک شخصیت نزدیک به هاشمی توافق کنند و انتخابات با یک نتیجه از پیش معلوم برگزار شود. گزینه‌های پیشنهادی هاشمی برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری، حسن روحانی یا حسن حبیبی بودند. طبیعی بود که هر کدام از این دو کاراکتر در سال ۱۳۷۶ رئیس‌جمهور می‌شدند، همچنان آیت‌الله هاشمی نفر دوم کشور باقی می‌ماند. اگرچه هاشمی این قصد و نیت را در خاطراتش به‌صراحت ننوشته اما از میان خطوط و جملات کتاب می‌توان تلاش او را برای جلو بردن چنین برنامه‌ای خواند.

در گزارش هاشمی از دیدارهایش با حسن حبیبی و حسن روحانی به تردیدهای آن دو برای کاندیداتوری اشاره شده است؛ مثلاً این‌که حسن حبیبی «هنوز به خاطر مشکلات اهرم‌های قدرت که در خارج از دولت است، تردید جدی دارد»؛ یا حسن روحانی «مایل است نامزد شود ولی مشکلات جدی در راه می‌بیند». هاشمی در خاطراتش اشاره‌ای نکرده که آیا روحانی و حبیبی این نکات را در پاسخ به درخواست او برای حضور در انتخابات می‌گفته‌اند یا ضمن ابراز تمایل‌شان برای کاندیداتوری، اما بین سطور کتاب نشان می‌دهد که هاشمی به حضور این دو گزینه در انتخابات تمایل جدی داشته است. شکی نیست که هاشمی رفسنجانی، مخالف با برگزاری یک انتخابات دوقطبی در دوم خرداد ۷۶ بوده و می‌خواسته، رئیس‌جمهور بعدی از راه توافق میان او و رهبری وارد صحنه شود. برای تأیید این مدعا می‌توانیم به خاطره او از دیدار با چند نماینده مجلس هوادار ریاست‌جمهوری ناطق نوری اشاره کنیم. وقتی هاشمی می‌نویسد: «دربارۀ دو راهکار صحبت کردم؛ یکی ایجاد رقابت جدی برای گرم بودن انتخابات و شرکت وسیع مردم که ممکن است در این فرض، رئیس‌جمهور دلخواه از انتخابات بیرون نیاید و راه دیگر این‌که دنبال رقابت جدی نباشیم که در این صورت، طبعاً انتخابات کم‌شور است و حضور مردم وسیع نیست». به‌رغم چنین نیتی، مقام رهبری از همراهی با پروژه هاشمی خودداری کرد. خاطرات روزنوشت هاشمی در سوم مهر 13۷۵ نشان می‌دهد که مذاکرات هاشمی و رهبری به چنین نظری ختم شده است: «ایشان گفتند بی‌طرف می‌مانند.» به این ترتیب گزینۀ توافق بر سر یک رئیس‌جمهور دلخواه و مورد توافق دیگر منتفی بود.

در خاطرات ماه‌های بعد می‌خوانیم که پس از اعلام کاندیداتوری ناطق نوری و خاتمی، هاشمی رفسنجانی همچنان تلاش می‌کرد حسن حبیبی معاون اولش را قانع کند که در انتخابات کاندیدا شود. در صورت ورود حبیبی، کارگزاران سازندگی از او حمایت می‌کرد و همراه کردن جناح چپ با حبیبی کار سختی نبود. هاشمی ترجیح می‌داد که رقابت دوم خرداد میان حبیبی و ناطق برگزار شود. اما با مخالفت حبیبی برای کاندیداتوری، کارگزاران سازندگی، گروه سیاسی‌ای که هاشمی پدر معنوی‌اش بود، مجبور شد از خاتمی حمایت کنند.

 مطالعه خاطرات هاشمی در سال ۱۳۷۶ که آخرین مجلد منتشرشده آن است، برای بازخوانی تاریخچه واقعه دوم خرداد ارزشمند است. همچنین نشان می‌دهد که هاشمی رفسنجانی چگونه تلاش داشته، ضمن حفظ بی‌طرفی ظاهری، در جهت انتخاب محمد خاتمی مانعی نتراشد. مثلا در خاطرات ۲۷ فروردین ۱۳۷۶ در این‌باره می‌خوانیم: «عصر مسئولین خانه کارگر آقایان کمالی و محجوب و عباد (ربیعی) آمدند...نظر من را برای انتخابات جهت موضع‌گیری خانه کارگر خواستند در انتخاب آقای ناطق نوری یا خاتمی یا کاندیدای مستقل یا سکوت تردید دارند. نخواستم نظری ابراز کنم قرار شد بعداً با آقای کمالی صحبت کنم.» نمی‌دانیم بعداً هاشمی به کمالی چه گفته است اما می‌دانیم که خانه کارگر درنهایت در انتخابات از سید محمد خاتمی حمایت کرد.

در کنار این شیوه برخورد با خانه کارگر، می‌بینیم که هاشمی همزمان در جلسه شورای مرکزی روحانیت مبارز که کاندیدای ایشان ناطق نوری بود، شرکت می‌کرد و آن‌ها را که نسبت به شکسته شدن رأی ناطق و بالا رفتن احتمال پیروزی خاتمی نگران بودند، دلداری می‌داد. در خاطرات سوم اردیبهشت ۱۳۷۶ در این‌باره می‌خوانیم: «آقای ناطق و دوستانش از نتیجه انتخابات نگران‌اند و روحیه آن‌ها ضعیف است... از من درخواست داشتند که کمکشان کنم. گفتم اعلان بی‌طرفی کرده‌ام ولی می‌توانند از اسم من که از اعضای جامعه هستم استفاده کنند. مقداری روحیه دادم با توضیح امکانات که از طریق حوزه‌ها و علما و مساجد و برنامه‌های محرم دارند.»

به‌رغم این دلداری‌‌ها، هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه هفته پیش از انتخابات، نسبت به‌ احتمال تقلب در انتخابات هشدار جدی داد. هشدار جدی هاشمی در شرایطی بود که دو سخنرانی رهبر انقلاب در همین دوره، در افکار عمومی به‌عنوان حمایت ضمنی از ناطق نوری تعبیر شده بود. خطبه نماز جمعه هاشمی، تعبیر به حمایت او از خاتمی و مخالفتش با ناطق نوری شد. این موضوع، هاشمی را به یاد خوابی انداخت که چند وقت قبل در سفر به تاجیکستان دیده بود. خوابی که به نظر می‌رسید حالا محقق شده است: «آثاری که سخنرانی روز جمعه من در جامعه ایجاد کرده جناح خاتمی را خوشحال و جناح ناطق را نگران کرده است. می‌تواند تعبیر خوابی باشد که در تاجیکستان دیده بودم. مضمون خواب این بود که در جلسه آیت‌الله خامنه‌ای می‌خواستند از تریبون برای آقای ناطق نوری که نشسته بود صحبت کنند، ممکن شد. من هم خسته شدم و جلسه را به‌سوی مقر خودم ترک کردم. در مسیر با مشکلاتی برخورد کردم یک لنگه کفشم را عوضی پوشیده بودم که قابل استفاده نبود و در مسیر در حوض آبی هم افتادم!»

انتخابات دوم خرداد برگزار شد و خاتمی در آن با اختلافی شگفت‌انگیز به پیروزی رسید. این اما نه پایان بازی بلکه شروع آن بود. خاطرات هاشمی از اینجا به بعد، اطلاعات جالبی درباره شیوه انتخاب وزرای کابینه خاتمی و پس‌لرزه‌های زلزله سیاسی دوم خرداد درون ساختار سیاسی و در جامعه دارد. مثلا در یکی از صفحات خاطراتش به‌صراحت از دخالت ناکام نهادهای امنیتی در انتخابات دوم خرداد نوشته است. در خاطرات ۲۰خرداد ۱۳۷۶ می‌خوانیم: «آقایان فلاح و محمدی از اطلاعات آمدند. به‌منظور توجیه من درباره مسئله دخالتی که وزارت در امر انتخابات کرد و ناموفق بود. تلاش کردند خودشان را تبرئه کنند».

خاطرات هاشمی رفسنجانی از این دست حاشیه‌های طلایی و مهم درباره تاریخ سیاسی معاصر کم ندارد. به‌گونه‌ای که با مطالعه آن می‌توان رویه حکمرانی در نیمه اول دهه هفتاد را مورد مطالعه قرار داد. مثلاً از خلال خاطرات هاشمی متوجه می‌شویم که او و رهبر انقلاب هر هفته یکشنبه‌ها دیدار و گفت‌وگو داشته‌اند. اشارات تیتروار هاشمی در خاطراتش از مسائلی که با رهبر انقلاب درباره آن‌ها مذاکره می‌کرده، گویای فضای حاکم بر این جلسات و نکاتی است که برای سران نظام اهمیت داشته؛ مثلاً در جلسه یک‌شنبه پنجم آذر 1374 «دربارۀ مسائل احمد آذری قمی، جامعه مدرسین، گروه پیام دانشجو، انصار حزب‌الله، انتخابات، کاندیداهای جامعه روحانیت، سفر ایشان به قم و احتمال دیدار با آیت‌الله منتظری تبادل‌نظر شد.» روز بیست‌وهفتم فروردین این سال نیز هاشمی در دفتر خاطراتش می‌نویسد که در ملاقاتش با رهبری، «اصل نزاع با امریکا» مورد بحث قرار گرفته و «ایشان تا این حد قبول دارند که نباید امریکا را بیش از این تحریک کرد، ولی آشتی را قبول ندارند.» در ادامه همین موضوع، خاطرات هاشمی رفسنجانی منبع مناسبی است برای بازخوانی اختلاف در عالی‌ترین سطوح سیاسی درباره شیوه رفتار با آمریکا. هاشمی در همین سال توضیح می‌دهد که در یکی از دیدارهایش با مقام رهبری، چنین دیالوگی بین آن‌ها درباره رابطه با آمریکا رد و بدل شده است. هاشمی موافق حل مشکلات با آمریکا و برقراری رابطه با این کشور بوده و آیت‌الله خامنه‌ای مخالف آن: «خیلی بحث کردیم. یکی - دو ساعت بحث کردیم و به نتیجه نرسیدیم. معمولاً وقتی با ایشان اختلاف داشته باشم، نهایتاً نظر ایشان را برای خودم حجت می‌دانم. چون ایشان رهبر هستند و حق اظهارنظر قاطع دارند. من گفتم نمی‌توانم حرف دیگری به شما بزنم و فقط مسئلۀ ما و خداست. بالأخره در روز قیامت از من و شما می‌پرسند چرا این‌همه ضرر و مشکلات برای نظام و مسلمانان ایجاد شد. اگر این‌ها را بر عهده می‌گیرید، من دیگر حرفی ندارم. ایشان گفتند: بله، جواب خدا با من باشد.»

به این ترتیب خاطرات هاشمی رفسنجانی به‌رغم وسواسی فراوانی که او در سانسور جزئیات موضوعات حساس و مهم داشته، علی‌رغم اینکه مشخص است که در بسیاری از وقایع و دیدارها تلاش کرده خود را حق به جانب و مخالف تندروی و برخوردهای چکشی جلوه بدهد، منبع مناسبی برای مطالعه تاریخ سیاسی حوادث چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. آن را می‌توان استثنایی‌ترین نمونه از رویکرد یک روحانی سیاسی برای مکتوب کردن تجربه حکومت‌داری دانست.

 

 

هاشمی رفسنجانی آیت الله روحانی سیاسی خاطرات هاشمی محمد خاتمی ناطق نوری

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.