نوزدهم دیماه ۱۳۹۵، اکبر هاشمی رفسنجانی سیاستمدار پرقدرت تاریخ جمهوری اسلامی، در سن هشتادودوسالگی هنگام شنا در یک استخر به طرز مشکوکی درگذشت. کاراکتر و کارنامه هاشمی رفسنجانی تا سالها محل مناقشه خواهد بود. او به مدتی طولانی، عنوان مرد شماره دو قدرت در ایران را یدک میکشید و از یک دهه پیش از مرگ یعنی از سال ۱۳۸۴، بلوکی از منتقدان و معترضان درون حکومت را نمایندگی میکرد. صف طولانی موافقان و مخالفان هاشمی او را تبدیل به پرمناقشهترین کاراکتر سیاسی بعد از انقلاب کرده و قضاوت درباره میراث سیاسیاش نیاز به مجالی مفصل دارد. اما آقای هاشمی میراث دیگری نیز از خود به جای گذاشت که میتوان آن را خدمتی به تاریخ معاصر ایران دانست. این میراث، خاطرات روزنوشت او برای مدت ۳۵ سال است.
خاطرهنویسی روزانه در میان دولتمردان تاریخ ایران سنتی مهجور است. معمولا از دل خاطرات روزنوشت رجال بلندپایه سیاسی میتوان به دهلیزهای تاریک قدرت سرکشید و روابط قدرت در عالیترین سطوح آن را مطالعه کرد. برای چنین کاری در تاریخ معاصر ایران نمونههای فراوانی در دست نداریم. آنچه داریم، استثناهایی بر قاعده است. مثل یادداشتهای روزانه اسدالله علم از وقایع دربار پهلوی یا روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه رجل دربار ناصرالدینشاه. میدانیم که هر دوی این یادداشتها بهخصوص یادداشتهای علم از منابع مهم و اصلی برای مطالعه تاریخ قاجار و پهلوی و بهخصوص واکاوی روابط قدرت در این دورهها محسوب میشوند. اما دولتمردان تاریخ ایران، علاقهای به خاطرهنگاری آنهم بهصورت منظم و روزانه نداشتهاند. به همین دلیل است که خاطرات روزنوشت هاشمی اهمیت پیدا میکند.
هاشمی رفسنجانی از دوران مبارزه با حکومت پهلوی و قبل از انقلاب، علاقه فراوانی به تاریخ داشت. همین علاقه باعث شد کتابی درباره امیرکبیر بنویسد. یکی دو سال بعد از پیروزی انقلاب، از ابتدای دهه شصت شمسی تصمیم گرفت، خاطراتش را بهصورت روزانه ثبت کند. از سال ۱۳۶۰، شروع به نوشتن کرد و هر سال روزنوشتههایش را در یک جلد سررسید گردآوری کرد. هاشمی علیرغم همه مشغلههای کاری که در دوران پس از انقلاب در مسئولیتهای مختلفی همچون ریاست مجلس، فرماندهی جنگ، ریاستجمهوری و ریاست مجمع تشخیص مصلحت داشت، به نوشتن روزانه خاطرات در سررسیدش اهتمام کرد. اینچنین بود که ۳۵ جلد سررسید حاوی خاطرات روزانه ۳۵ سال از عمرش، یعنی ابتدای سال ۱۳۶۰ تا هجدهم دیماه ۱۳۹۵ (روز قبل از مرگ) از خود باقی گذاشت. در بیست سال گذشته، ۱۷جلد خاطرات هاشمی مربوط به سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۶ منتشر شده و خانواده او قصد دارند، دفاتر باقیمانده را نیز سالیانه منتشر کنند.
از آنچه تاکنون منتشر شده میتوان گفت که خاطرات هاشمی رفسنجانی، صندوقچهای است حاوی بخشی از ناگفتههای سیاست داخلی و خارجی ایران در دهههای شصت و هفتاد شمسی. البته هاشمی رفسنجانی با توجه به کاراکتری که از او سراغ داریم، هنگام نوشتن خاطراتش، نهایت دقت را برای سانسور مسائل محرمانه یا به قولی اسرار نظام بهکار برده است اما از لابهلای کلمات و جملات خاطرات هاشمی مربوط به دیدارهایش با دیگر شخصیتهای سیاسی کشور میتوان، اندکی به دهلیزهای سیاست در ایرانِ عصر جمهوری اسلامی سرک کشید. بهخصوص آنکه درباره شیوه تصمیمسازی سیاسی در کشور ما اطلاعات اندکی وجود دارد. خاطرات هاشمی، مملو از اشاره به نام افراد و شرح دیدار با آنان است. آیتالله در روزنوشتههای خود، در یکی دو جمله دیدارش با افراد را روایت کرده و جملهای از خود خطاب به مهمانش را نیز بازگو کرده است. گزارش برنامه روزانه و خاطرهنگاری سفرهای داخلی و خارجی نیز در روزنوشتههای هاشمی جایگاه ویژهای دارند.
همین یکی دو سال اخیر با انتشار خاطرات سالهای ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶ هاشمی رفسنجانی، بسیاری از جزئیات حوادث پشت پرده تحولات این دو سال بهخصوص انتخابات دوم خرداد و محصور شدن آیتالله منتظری، از پرده بیرون افتاده است. مثلا مطابق با خاطرات این سال مشخص است که هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۵، تلاش زیادی کرده بود که نه ناطق نوری به صحنه انتخابات بیاید و نه محمد خاتمی. بلکه همه جناحهای نظام روی یک شخصیت نزدیک به هاشمی توافق کنند و انتخابات با یک نتیجه از پیش معلوم برگزار شود. گزینههای پیشنهادی هاشمی برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری، حسن روحانی یا حسن حبیبی بودند. طبیعی بود که هر کدام از این دو کاراکتر در سال ۱۳۷۶ رئیسجمهور میشدند، همچنان آیتالله هاشمی نفر دوم کشور باقی میماند. اگرچه هاشمی این قصد و نیت را در خاطراتش بهصراحت ننوشته اما از میان خطوط و جملات کتاب میتوان تلاش او را برای جلو بردن چنین برنامهای خواند.
در گزارش هاشمی از دیدارهایش با حسن حبیبی و حسن روحانی به تردیدهای آن دو برای کاندیداتوری اشاره شده است؛ مثلاً اینکه حسن حبیبی «هنوز به خاطر مشکلات اهرمهای قدرت که در خارج از دولت است، تردید جدی دارد»؛ یا حسن روحانی «مایل است نامزد شود ولی مشکلات جدی در راه میبیند». هاشمی در خاطراتش اشارهای نکرده که آیا روحانی و حبیبی این نکات را در پاسخ به درخواست او برای حضور در انتخابات میگفتهاند یا ضمن ابراز تمایلشان برای کاندیداتوری، اما بین سطور کتاب نشان میدهد که هاشمی به حضور این دو گزینه در انتخابات تمایل جدی داشته است. شکی نیست که هاشمی رفسنجانی، مخالف با برگزاری یک انتخابات دوقطبی در دوم خرداد ۷۶ بوده و میخواسته، رئیسجمهور بعدی از راه توافق میان او و رهبری وارد صحنه شود. برای تأیید این مدعا میتوانیم به خاطره او از دیدار با چند نماینده مجلس هوادار ریاستجمهوری ناطق نوری اشاره کنیم. وقتی هاشمی مینویسد: «دربارۀ دو راهکار صحبت کردم؛ یکی ایجاد رقابت جدی برای گرم بودن انتخابات و شرکت وسیع مردم که ممکن است در این فرض، رئیسجمهور دلخواه از انتخابات بیرون نیاید و راه دیگر اینکه دنبال رقابت جدی نباشیم که در این صورت، طبعاً انتخابات کمشور است و حضور مردم وسیع نیست». بهرغم چنین نیتی، مقام رهبری از همراهی با پروژه هاشمی خودداری کرد. خاطرات روزنوشت هاشمی در سوم مهر 13۷۵ نشان میدهد که مذاکرات هاشمی و رهبری به چنین نظری ختم شده است: «ایشان گفتند بیطرف میمانند.» به این ترتیب گزینۀ توافق بر سر یک رئیسجمهور دلخواه و مورد توافق دیگر منتفی بود.
در خاطرات ماههای بعد میخوانیم که پس از اعلام کاندیداتوری ناطق نوری و خاتمی، هاشمی رفسنجانی همچنان تلاش میکرد حسن حبیبی معاون اولش را قانع کند که در انتخابات کاندیدا شود. در صورت ورود حبیبی، کارگزاران سازندگی از او حمایت میکرد و همراه کردن جناح چپ با حبیبی کار سختی نبود. هاشمی ترجیح میداد که رقابت دوم خرداد میان حبیبی و ناطق برگزار شود. اما با مخالفت حبیبی برای کاندیداتوری، کارگزاران سازندگی، گروه سیاسیای که هاشمی پدر معنویاش بود، مجبور شد از خاتمی حمایت کنند.
مطالعه خاطرات هاشمی در سال ۱۳۷۶ که آخرین مجلد منتشرشده آن است، برای بازخوانی تاریخچه واقعه دوم خرداد ارزشمند است. همچنین نشان میدهد که هاشمی رفسنجانی چگونه تلاش داشته، ضمن حفظ بیطرفی ظاهری، در جهت انتخاب محمد خاتمی مانعی نتراشد. مثلا در خاطرات ۲۷ فروردین ۱۳۷۶ در اینباره میخوانیم: «عصر مسئولین خانه کارگر آقایان کمالی و محجوب و عباد (ربیعی) آمدند...نظر من را برای انتخابات جهت موضعگیری خانه کارگر خواستند در انتخاب آقای ناطق نوری یا خاتمی یا کاندیدای مستقل یا سکوت تردید دارند. نخواستم نظری ابراز کنم قرار شد بعداً با آقای کمالی صحبت کنم.» نمیدانیم بعداً هاشمی به کمالی چه گفته است اما میدانیم که خانه کارگر درنهایت در انتخابات از سید محمد خاتمی حمایت کرد.
در کنار این شیوه برخورد با خانه کارگر، میبینیم که هاشمی همزمان در جلسه شورای مرکزی روحانیت مبارز که کاندیدای ایشان ناطق نوری بود، شرکت میکرد و آنها را که نسبت به شکسته شدن رأی ناطق و بالا رفتن احتمال پیروزی خاتمی نگران بودند، دلداری میداد. در خاطرات سوم اردیبهشت ۱۳۷۶ در اینباره میخوانیم: «آقای ناطق و دوستانش از نتیجه انتخابات نگراناند و روحیه آنها ضعیف است... از من درخواست داشتند که کمکشان کنم. گفتم اعلان بیطرفی کردهام ولی میتوانند از اسم من که از اعضای جامعه هستم استفاده کنند. مقداری روحیه دادم با توضیح امکانات که از طریق حوزهها و علما و مساجد و برنامههای محرم دارند.»
بهرغم این دلداریها، هاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه هفته پیش از انتخابات، نسبت به احتمال تقلب در انتخابات هشدار جدی داد. هشدار جدی هاشمی در شرایطی بود که دو سخنرانی رهبر انقلاب در همین دوره، در افکار عمومی بهعنوان حمایت ضمنی از ناطق نوری تعبیر شده بود. خطبه نماز جمعه هاشمی، تعبیر به حمایت او از خاتمی و مخالفتش با ناطق نوری شد. این موضوع، هاشمی را به یاد خوابی انداخت که چند وقت قبل در سفر به تاجیکستان دیده بود. خوابی که به نظر میرسید حالا محقق شده است: «آثاری که سخنرانی روز جمعه من در جامعه ایجاد کرده جناح خاتمی را خوشحال و جناح ناطق را نگران کرده است. میتواند تعبیر خوابی باشد که در تاجیکستان دیده بودم. مضمون خواب این بود که در جلسه آیتالله خامنهای میخواستند از تریبون برای آقای ناطق نوری که نشسته بود صحبت کنند، ممکن شد. من هم خسته شدم و جلسه را بهسوی مقر خودم ترک کردم. در مسیر با مشکلاتی برخورد کردم یک لنگه کفشم را عوضی پوشیده بودم که قابل استفاده نبود و در مسیر در حوض آبی هم افتادم!»
انتخابات دوم خرداد برگزار شد و خاتمی در آن با اختلافی شگفتانگیز به پیروزی رسید. این اما نه پایان بازی بلکه شروع آن بود. خاطرات هاشمی از اینجا به بعد، اطلاعات جالبی درباره شیوه انتخاب وزرای کابینه خاتمی و پسلرزههای زلزله سیاسی دوم خرداد درون ساختار سیاسی و در جامعه دارد. مثلا در یکی از صفحات خاطراتش بهصراحت از دخالت ناکام نهادهای امنیتی در انتخابات دوم خرداد نوشته است. در خاطرات ۲۰خرداد ۱۳۷۶ میخوانیم: «آقایان فلاح و محمدی از اطلاعات آمدند. بهمنظور توجیه من درباره مسئله دخالتی که وزارت در امر انتخابات کرد و ناموفق بود. تلاش کردند خودشان را تبرئه کنند».
خاطرات هاشمی رفسنجانی از این دست حاشیههای طلایی و مهم درباره تاریخ سیاسی معاصر کم ندارد. بهگونهای که با مطالعه آن میتوان رویه حکمرانی در نیمه اول دهه هفتاد را مورد مطالعه قرار داد. مثلاً از خلال خاطرات هاشمی متوجه میشویم که او و رهبر انقلاب هر هفته یکشنبهها دیدار و گفتوگو داشتهاند. اشارات تیتروار هاشمی در خاطراتش از مسائلی که با رهبر انقلاب درباره آنها مذاکره میکرده، گویای فضای حاکم بر این جلسات و نکاتی است که برای سران نظام اهمیت داشته؛ مثلاً در جلسه یکشنبه پنجم آذر 1374 «دربارۀ مسائل احمد آذری قمی، جامعه مدرسین، گروه پیام دانشجو، انصار حزبالله، انتخابات، کاندیداهای جامعه روحانیت، سفر ایشان به قم و احتمال دیدار با آیتالله منتظری تبادلنظر شد.» روز بیستوهفتم فروردین این سال نیز هاشمی در دفتر خاطراتش مینویسد که در ملاقاتش با رهبری، «اصل نزاع با امریکا» مورد بحث قرار گرفته و «ایشان تا این حد قبول دارند که نباید امریکا را بیش از این تحریک کرد، ولی آشتی را قبول ندارند.» در ادامه همین موضوع، خاطرات هاشمی رفسنجانی منبع مناسبی است برای بازخوانی اختلاف در عالیترین سطوح سیاسی درباره شیوه رفتار با آمریکا. هاشمی در همین سال توضیح میدهد که در یکی از دیدارهایش با مقام رهبری، چنین دیالوگی بین آنها درباره رابطه با آمریکا رد و بدل شده است. هاشمی موافق حل مشکلات با آمریکا و برقراری رابطه با این کشور بوده و آیتالله خامنهای مخالف آن: «خیلی بحث کردیم. یکی - دو ساعت بحث کردیم و به نتیجه نرسیدیم. معمولاً وقتی با ایشان اختلاف داشته باشم، نهایتاً نظر ایشان را برای خودم حجت میدانم. چون ایشان رهبر هستند و حق اظهارنظر قاطع دارند. من گفتم نمیتوانم حرف دیگری به شما بزنم و فقط مسئلۀ ما و خداست. بالأخره در روز قیامت از من و شما میپرسند چرا اینهمه ضرر و مشکلات برای نظام و مسلمانان ایجاد شد. اگر اینها را بر عهده میگیرید، من دیگر حرفی ندارم. ایشان گفتند: بله، جواب خدا با من باشد.»
به این ترتیب خاطرات هاشمی رفسنجانی بهرغم وسواسی فراوانی که او در سانسور جزئیات موضوعات حساس و مهم داشته، علیرغم اینکه مشخص است که در بسیاری از وقایع و دیدارها تلاش کرده خود را حق به جانب و مخالف تندروی و برخوردهای چکشی جلوه بدهد، منبع مناسبی برای مطالعه تاریخ سیاسی حوادث چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. آن را میتوان استثناییترین نمونه از رویکرد یک روحانی سیاسی برای مکتوب کردن تجربه حکومتداری دانست.