اوکتاویو پاز وقتی نوشتن را در 1931 آغاز میکند، تنها هفده سال دارد. در مدرسه ملی مقدماتی سان ایلد فونسو، یکی از مدارس متوسطه معتبر مکزیک درس میخوانَد، در زمانهای که کشورش پس از انقلاب مکزیک همچنان در التهاب سیاسی به سر میبرد و سیاست ملیگرایانهای که الهامبخشِ انقلاب بود، در مکزیک شایع است. یک اعتصاب دانشآموزیِ سراسری در همان زمان تقریبا تمام مدارس کشور را به تعطیلی کشاند و از همان موقع بود که پاز به فعالیت سیاسی برانگیخته شد که در تمامِ عمر روی کار و زندگی و اشعارش سایه انداخت.
با اینکه اوکتاویو پاز از همان نوجوانی به مسائل سیاسی کشیده میشود، در شعرهای نخست او که در سال 1933 منتشر شد، خبری از مبارزات سیاسی و مشاهداتش در این زمینه نیست. سه سال بعد از آن، یعنی در زمان بروز جنگ اسپانیاست که مسائل سیاسی و اجتماعی به شعرهایش هجوم میآورند. با این حال، تمام شعرهای پاز در محتوا یا فُرم انقلابی است، چنانکه خودِ پاز در مقابل انتقادات مطرحشده درباره شعرهای شخصی و غیرسیاسیاش، خاطرهای را از یک شب شعر نقل میکند:
«هنگامی که اشعارم را به البرتی (رافائل البرتی) نشان دادم، وی به من گفت: خوب، این شعر اجتماعی نیست... برعکس، یک شعر با تجسم احساسات و تمایلات باطنی بود. این یک کلمه وحشتناک است... ولی همین بود، تجسم احساسات و تمایلات باطنی. البرتی گفت: این شعر، یک شعر انقلابی در مفهوم سیاسی نیست، ولی اوکتاویو تنها شاعر انقلابی در میان شما است، چون تنها کسی است که در وی تلاشی برای تغییر شکل زبان وجود دارد! و این جملات البرتی خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد.»
ستایش البرتی -که در زمان شاعر سیاسی مطرحی بود- از شعرِ پاز نشانگر حد بالای تنش در فضای ادبی موجود در آن روزگار است که شعری جز شعر سیاسی را تاب نمیآورد. آن دوران روشنفکران و نویسندگان انقلابی، شعری را مناسبِ اوضاع میدانستند که رویکرد انقلابی داشته باشد، و شعرِ پاز دستکم در معنای سیاسی کلمه، انقلابی نبود. بلکه شعری بود در جستوجوی هویت شاعر که دروننگری هدف آن بود. از اینروست که پاز در «آزادی به قید قول شرف» مینویسد:
«از یک نقاب به نقاب دیگر
همیشه یک خویشتن ماقبل آخر هست که میطلبد و جستوجو میکند
و در خویشتن خویش غرق میشوم، و خود را لمس نمیکنم.»
تا سال 1936، پاز به تأمل در شعر و همزمان در نثر ادامه میدهد. تا اینکه در 18 ژوئیه همان سال، ژنرال فرانسیسکو فرانکو همراه جناحی از ارتش اسپانیا با اسلحه علیه دولت تازهتأسیسِ «جمهوری» به پا میخیزد. «اگر تمام جهان در برابر دولت جوان شبهجزیرهای به خاطر سوءاستفاده از قدرت، با خشم واکنش نشان دادند، ولی واکنش مکزیک بهطور اخص، یک هویت ملی و جمعی به این ملت داد. مستعمره قدیمی - اسپانیای جدید دوردست1- تحت سلطه یک دولت انقلابی و ملیگرایی، در آن جنگ داخلی بازتابی دیررس از جنگ داخلی خود را میدید. روحِ پورفیریو دیاز2 به کالبد فرانسیسکو فرانکو بازمیگشت، با این تفاوت که این بار دیگر انقلاب برای خارج کردم روح پلید او، قدرت داشت... پاز بیدرنگ در برابر قیام، واکنش نشان میدهد. هنوز دو ماه نگذشته است که در 30 سپتامبر شعر عبور نخواهند کرد را منتشر میسازد. این، شعری متفاوت است. برخلاف دیگر اشعارش که تِم و مضمونی جمهوریخواهانه دارند، پاز هرگز آن را در هیچیک از مجموعههای بعدیاش نمیگنجاند. ولی واکنش شاعر، صادقانه و پرشور است و تنها ناشی از عنوان تلویحی که برای آن برمیگزیند نیست. تمام پول حقالتألیف و سود چاپ 3500 نسخه را به جبهه مردمی اسپانیا در مکزیک میبخشد، همانگونه که آخرین بیت شعرش میگوید: در لباس همفکری و پیوستگی برای مردم اسپانیا، در مبارزه نابرابر و قهرمانانهای که در حال حاضر حفظ میکند. جنگ در اسپانیا بهعنوان بازتاب یک درگیری داخلی در این کشور، در اوایل سال آغاز میگردد.»
سال 1937 در میانه جنگ داخلی، یکی از نقاط عطفِ زندگی پاز رقم میخورد. دومین کنگره بینالمللی نویسندگان در دفاع از فرهنگ، در اسپانیای دوران جنگ برگزار میشود؛ از پابلو نرودا، یکی از سازماندهندگان مشترک کنگره، برای شرکت در کنگره دعوت به عمل میآورد. نرودا و پاز یکدیگر را نمیشناختند، ولی پاز نسخهای از ریشه انسان را برای وی فرستاده بود که شاعر شیلیایی را تحت تأثیر قرار داد. کنگره البته، جلوهگاهی از چهره شوروی سوسیالیستی بود. در کنگره اول نویسندگان که دو سال قبل در پاریس برگزار شد، جدایی و تفرقه میان طرفداران مسکو و نویسندگان مستقل، انگیزه مبارزات داخلی بسیاری شده بود. مشهورترین آنها جنگ سوررئالیستی به تحریک انشعاب برتون-آراگون به منظور استقلال گروه در برابر سیاست فرهنگی اتحاد شوروری بود. جدالهای آن کنگره اول نیز به نوبه خود، به کنگره نویسندگان شوروی در 1934 بازمیگشت که در آن، در میان رخدادهای دیگر، ماکسیم کورگی با موفقیت نسبی، تئوری رئالیسم سوسیالیستی را ارائه کرده بود. از اینرو برگزاری کنگره دوم در میان جنگ اسپانیا، برابر بود با آنچه پیشتر فقط در حد تئوری مطرح بود: مقاومت مسلحانه در برابر فاشیسم. و به اضطراب و دلواپسی ناشی از جنگ که در اثر فشار آن؛ دعوتی برای برگزاری کنگره به عمل میآمد، اضطراب و دلواپسی دیگری اضافه میشود که با روشنفکران رابطه مستقیم دارد: «چند ماه پیش از آن، آندره ژِید فرانسوی، که تا آن زمان بچه لوس و نازپرورده اتحاد جماهیر شوروی بود، بدیهای سیستم آن کشور را در دو جزیره جنجال برانگیز محکوم میکند. آن محکومیت برای ژید، نهتنها به قیمت سلب حمایت روسها، بلکه به قیمت خفت اعضای کنگره تمام میشود.»
دومین کنگره بینالمللیِ نویسندگان دو هفته (از 4 تا 17 ژوئیه) طول میکشد، اما پاز تا اواخر سپتامبر در اسپانیا میمانَد و بعد به پاریس میرود و تا آخر سال در آنجا به سر میبرد. اینکه پاز برخلافِ مانسیسدور یا پییسر در کنگره سخنرانی نداشت، جوانی و انزواطلبی او را در درون هیأت مکزیکی نشان میدهد. حتی از سوی یک گروه طرفدار استالین، به دلیل باورش به تروتسکی سخت مورد انتقاد قرار میگیرد. اما به هر حال «در گردهماییهای متعدد رسمی و فعالیتهای روستایی شرکت میکند، اشعار خود را در رسیتالها میخواند، خطابهها و کنفرانسهایی از طریق رادیو و بهصورت حضوری ارائه میدهد. رابطههایی مبتنی بر کار و دوستی با جوانان شاعر و اسپانیایی برقرار میکند، هم مقالات پرشور در مورد الحاق به جمهوری و هم یک کتاب شعر انتشار میدهد و همچنین از جبهه نبرد بازدید میکند؛ و این خود یک حاشیهنشینی قدرتمند بود.» یکی از دلایل حاشیهنشین شدنِ پاز، رویکرد ادبی متفاوت او نسبت به همتایانش است. زیرا با اینکه پاز تقریبا در تمام عمرش در میانه وقایع سیاسی بود و در مورد غالبِ آنها موضعگیری میکرد، در اشعارش خبری از سپردن خود به دست موجهای سیاسی و مواضعِ لحظهای نیست. به همین دلیل هم با این اتهام مواجه بود که نسبت به واقعیتهایی که کمتر جنبه خصوصی دارند بیتفاوت است. اما خود پاز همواره از تعهد سخن میگفت: «در طول سه ماه اقامت خود در اسپانیا، دو بار از جبهه نبرد بازدید کرد. در نتیجه این جلسات، بر اساس گفتههایی خطاب به لوئیس ماریو اشنایدر، پاز فکر کرد بهعنوان مبارز ثبتنام کند، ولی موفق به انجام آن کار نشد. تعهد وی از نوع دیگری بود: تطبیق هویت خود به مفهوم مبارزه مردم اسپانیا. سالها بعد، در میان یک تعمق در مورد تنهایی مکزیک، پاز تأثیر آن دوران را در وجدان خود بهعنوان شعر احضار کرد: به خاطر میآورم که در اسپانیا، طی جنگ احساس و الهامی از انسان دیگر و نوع دیگری از تنهایی را داشتم: نه یک تنهایی بسته و ماشینی، بلکه باز و گشوده بهسوی تعالی. بیتردید، نزدیک بودن مرگ و دوستی برادرانه سلاحها، در همه زمان و در تمامی کشورها، فضایی مساعد برای هر آنچه خارقالعاده است و فراتر از شرایط انسانی قرار دارد، ایجاد میکند؛ ولی در آن چهرهها چیزی مانند یک ناامیدی امیدبخش، چیزی بسیار واقعی و در عین حال بسیار عمومی وجود داشت. این چهرهها مشابه چهرههایی هستند که تابلوهای نقاشی اسپانیا بدون خشنودی و با یک واقعبینی تلخ برای ما به یادگار نهادهاند. پس از آن دیگر چهرههایی شبیه آن چهرهها ندیدهام.»
بسیاری از منتقدان و شاعرانِ مطرح مکزیک نیز با دست گذاشتن بر تفاوتِ او از دیگر شاعران معاصرش و تعهد خاص او به مردم مکزیک جانبِ پاز را میگیرند و معتقدند شعر او از مکزیک برآمده است و مکزیک در آن یک مبحث بدیع و برجسته و انقلابی نیست، بلکه جاودانگی و خشونت یک سرنوشت است.
1. مکزیک یا ایالاتمتحده مکزیک، بزرگترین کشور اسپانیاییزبانِ جهان، «اسپانیای نو» نام داشته و از زمانی که مکزیکوسیتی بهعنوانِ پایتخت این کشور انتخاب میشود، «مکزیک» خوانده میشود. این کشور از سال ۱۵۲۱ تا جنگهای استقلال سالهای ۱۸۲۱-۱۸۱۰ مستعمره یا تحتالحمایه اسپانیا بود و پس از سه قرن استیلای امپراتوری اسپانیا، سرانجام در سال ۱۸۱۰ استقلال مکزیک از اسپانیا اعلام میشود.
2. پورفیریو دیاز، از سال ۱۸۷۶ تا سال ۱۹۱۱ بهطور مداوم رئیسجمهور مکزیک بود، بهاستثنای دورانِ کوتاهمدت در سال ۱۸۷۶ که خوان مندس را بهعنوان رئیسجمهور موقت برگزید و از ۱۸۸۰ تا ۱۸۸۴ نیز که بهمدت چهار سال رئیسجمهوری را به متحد سیاسی خود مانوئل گونسالس واگذار کرد.
* در نوشتنِ این یادداشت از کتابِ «خیالپردازیهای شبانه» اوکتاویو پاز، ترجمه فریبا گورگین و مقاله انریکو ماریو سانتی (گردآورنده مقالات و یادداشتها و متون منثور پاز و استاد دانشگاه جرج تاون) بر مقدمه این کتاب استفاده شده است.