ویلیام فاکنر از مهمترین داستاننویسان جهان است که در ایران هم به خوبی شناخته میشود و بسیاری از آثار او توسط مترجمان مختلف به فارسی منتشر شده است. او را نویسنده جنوب نامیدهاند و این جنوب هم جغرافیایی است و هم ادبی. او با با سبک خاص داستاننویسیاش و نیز تصویر درخشانی که از زندگی مردمان جنوب امریکا به دست داده در تاریخ داستاننویسی جاودانه شده است. فاکنر در زمان حیاتش برنده نوبل ادبیات شد و آثارش تا امروز همواره مورد توجه بوده و از زوایای مختلف بررسی شده است. فاکنر علاقهای به صحبت کردن درباره زندگی شخصیاش نداشت و بهخصوص از سالهای کودکی او اطلاعات زیادی در دست نیست با این حال، زندگینامهنویسان متعددی به سراغش رفتهاند و دورههای مختلف زندگی او را تصویر کردهاند. فاکنر در 25 سپتامبر 1897 متولد شد و در سال 1962 درگذشت.
ویلیام فاكنر در ۲۵ سپتامبر ۱۸۹۷، در نيوآلبانی میسیسیپی، متولد شد. فاكنر در جنوب امريكا به دنيا آمد و تقريبا همه عمرش را هم در همانجا، در جنوب، گذراند. درباره سالهای اولیه زندگیاش اطلاعات کامل و جزءبهجزیی وجود ندارد اما تا اینحد معلوم است که فاكنر تحصيلات منظم رسمي نداشت و خيلي زود درس خواندن را رها كرد و ظاهرا خانوادهاش هم چندان مخالفتی با ترك تحصيلش نكردند. او البته مدت اندكي به دانشگاه ميسيسيپي رفت اما اين به لطف فرصتي بود كه به سربازانی داده ميشد كه از جنگ برگشته بودند.
فاکنر اگرچه تحصیلات منظمی نداشت اما داستانهای بسیاری درباره قهرمانیها و رشادتهای قهرمانان جنوب آمریکا و از جمله اجداد خودش شنیده بود و با خواندن آنها نیازی به خواندن تاریخ جنوب نداشت؛ به قول صالح حسینی، از مترجمان فاکنر، «در سایه جنوب بار میآمد و سقوطش را تجربه میکرد».
فاکنر نوشتن را با سرودن شعر آغاز كرد و اولین و شاید آخرین مجموعه شعرش را در سال ۱۹۲۴ منتشر كرد و پس از آن به داستاننویسی روی آورد و به قله داستاننویسی رسید. او یکبار نوشته بود:
«حالا براي اولينبار درمييابم كه از چه نعمت شگفتانگيزي برخوردار بودم: من كه يك آدم كاملا بيتحصيلات بودم و حتي دو تا همصحبت باسواد هم نداشتم چه برسد به همصحبت اهل ادبيات، خيلي حيرتانگيز است كه در زندگي به موفقيت دست پيدا كردم. نميدانم اين نعمت از كجا آمد. نمیدانم خدا چرا من را انتخاب كرد».
فاكنر پنجاهوچند ساله بود كه اين جملات را براي يكي از دوستانش نوشته بود اما واقعيت اين است كه كمي اغراق كرده بود. جي. ام. كوتسي بعدها درباره اين نظر فاكنر نوشت: «...او براي تبديل شدن به نويسندهای كه مورد نظرش بود تمام شرايط نظير سواد و يادگيري از راه كتابخواني را داشت. در مورد همصحبت هم بايد گفت كه او از همصحبتي با پيران پرچانه با دستان پينهبسته و خاطرات دور و دراز خيلي بيشتر استفاده ميبرد تا همصحبتی با ادیبان رو به زوال».
كوتسي البته وجود موارد حيرتانگيز در روند نويسنده شدن فاكنر را انكار نميكند و ميپرسد چه كسي فكرش را ميكرد «پسركي از يك شهر كوچك بدون داشتن وجه تمايز روشنفكرانه»، نهتنها در آينده نويسندهای مشهور ميشود بلكه به نوعي خاصي از نويسنده بدل شد: «راديكال ترين آفرينشگر خلاق در تاريخ داستاننويسی آمريكا».
فاکنر نویسنده جنوب است اما این جنوب فقط جغرافیایی نیست بلکه جنوب ادبی هم هست. جز این، جنوب فاکنر فقط جنوب آمریکا نیست بلکه مابهزای جهانی دارد. رضا براهنی در ژوئن سال 2005 در مراسم بزرگداشتش در دانشگاه تورنتو به فاکنر اشاره میکند و از او به عنوان نویسندهای یاد میکند که: «بر قلمروی بیادبیات، یعنی جنوب آمریکا ظهور کرد و قارهای خیالی ساخت که نهتنها جنوب ایالات متحده، که بخش معتنابهی از امریکای لاتین را هم دربر گرفت و تحتتأثیر قرار داد.»
براهنی میگوید بدون فاکنر نویسندگان دیگری چون «بورخس، کورتازار، خوان رولفو، مارکز و یوسا قابل تصور نیستند.» براهنی در جای دیگری از همین سخنرانیاش میگوید: «یک جنوب امریکا هست که تاریخی است و یک جنوب دیگر هست، که ادبی است.»
فاکنر چهرهای چندبعدی داشت و علاقهای به شرح زندگی خصوصیاش نداشت. او در مصاحبهای درباره عدم علاقهاش به مصاحبه با مطبوعات و نشریات گفته بود: «بدين سبب از مصاحبه خوشم نميآيد كه عكسالعمل من در برابر پرسشهاي خصوصي بسيار خشن است. اگر پرسشها درباره آثارم باشد كوشش ميكنم به آنها جواب بدهم ولي اگر درباره شخص خودم باش، ممكن است به آنها جواب بدهم، يا ندهم، و تازه اگر بدهم ممكن است مثلا اگر فرداي آن روز همان سوال را از من بكنند، جواب ديگری بشوند.»
فاکنر در مصاحبههایی که از او به جا مانده همین کار را کرده و حرفهای مختلف و متضادی زده است. صالح حسینی درباره این ویژگی فاکنر نوشته: «فاکنر همچون دیگر بزرگان قلم شخصیت پیچیده و چندجانبهای دارد. او آدم عجیب و غریبی است. هیچوقت تن نه مصاحبه نمیداد. اگر هم هرازگاهی مجبور به مصاحبه میشد دست به گفتارهای ضد و نقیض در مورد کارهایش میزد. از دنیای ادب روز خود را دور نگه میداشت و در انزوای نسبی کامل روزگار میگذرانید. فاکنر هم به عنوان نسخه بدل انسان شریف و نیکنفس جنوب، مهربان، صمیمی و خونگرم معروف شده، هم به عنوان شخصیتی خونسرد و پر افاده و گندهگو.»
یکبار که فیلمی بر اساس یکی از داستانهای فاکنر ساخته شد او گفت که در مراسم افتتاحیه شرکت نمیکند و تهیهکننده و کارگردان را به هراس انداخت؛ اما برخلاف آنچه گفته بود شب افتتاح در سالن سینما بود. او همچنین پس از آنکه برنده نوبل ادبی شد تصمیم داشت که در مراسم حاضر نشود اما بعد نظرش را عوض کرد و چون میخواست دخترش را در پاریس ببیند از تصمیم خود عدول کرد. در ایام پایانی عمرش نیز دعوت رئیسجمهوری کندی را برای شام که به مناسبت برندگان جایزه نوبل در کاخ سفید تشکیل میشد رد کرد.
با همه این تضادها و تناقضها، صالح حسینی نوشته است: «اگر متکبر، فردگرا، محجوب، تناقضگو یا مهربان و فروتن، یا مجموعهای از تمام اینها، و در یک کلام هر که بود و هرچه بود، فاکنر به افسانهها رغبت داشت و دنیای اساطیر را میستود، دنیایی که وجود ندارد و یحتمل وجود نخواهد داشت، اما دنیایی است که به رغم ناکجا بودنش، همواره قبلهگاه بزرگ انسان بوده است.»
«فاكنر»، در سال ۱۹۶۲ در حالی درگذشت كه به عنوان یكی از مهمترین و بزرگترین رماننویسهای جهان شناخته میشد. در ایران آثار او توسط مترجمان مختلفی ترجمه شده که یکی از آنها نجف دریابندری است که یکبار در مصاحبهای درباره فاکنر و همینگوی گفته بود: «فاكنر و همينگوي، دو نويسنده بزرگ اواسط قرن بيستم آمريكا هستند، البته بسياري معتقدندكه فاكنر نويسنده بزرگتری است اما به نظر من اين بسته به سليقه خواننده است كه از كدام نويسنده كتابي بخواند يا نه، فاكنر بعد از اينكه همينگوی پيرمرد و دريا را منتشر كرد، مقالهاي نوشت، اين كتاب را تحسين كرد و گفت كه پيرمرد و دريا از شاهكارهای ادبيات امريكا است. اما به عقيده من اهميت فاكنر در ادبيات امريكا بيشتر است. فاكنر پيچيدهنويس است و به نظر من ترجمه برخی از كارهاي او به فارسی غير ممكن است.»
منابع:
- مصاحبهای با ويليام فاكنر، ترجمه صفدر تقيزاده، محمدعلی صفريان، سخن، 1340، شماره 7.
- ویلیام فاکنر، اخگری فروزان در شب یلدای غرب، صالح حسینی، نگین، دی 1354، شماره 128.
- ويليام فاكنر، جي. ام. كوتسي، ترجمه فرشيد عطايی، ادبیات داستانی، تير 1384، شماره 91.
- برخی آثار فاکنر ترجمه فارسی نمیپذیرد، نجف دریابندری، 1383.