افسانۀ ملکم خان

117 سال بعد از صدور فرمان مشروطه

1402/05/14

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 

جایگاه ملکم خان در تحولات مشروطه‌خواهی ایران به حدی است که کمتر نوشته‌ای درباره مشروطیت را می‌توان سراغ گرفت که به‌نحوی از ملکم خان و اندیشه‌های او درباره قانون‌خواهی و اندیشه مشروطه‌خواهی در دوران قاجار سخن به میان نیاورده باشد. اما چنان‌که آجودانی می‌نویسد اغلب قضاوت‌ها در مورد ملکم به‌اصطلاح از یک طرف بام افتاده و «به شیوه معمول ما در سیاه و سفید دیدن قضایا، گروهی او را خائن و گروهی خادم و بعضی او را متفکر آزادی‌خواه و وطن‌پرست و عده‌ای او را شارلاتان، دو رو، مخرب، ریاکار و بی‌مایه قلمداد کردند.» آجودانی معتقد است در میان انبوه دیدگاه‌ها و مکتوبات درباره ملکم خان، دو نوشته جدی‌تر و مهم‌تر وجود دارد که با نگاهی متفاوت به داوری ملکم پرداختند که یکی از آن‌ها کتاب «فکر آزادی» فریدون آدمیت است. تصویری که آدمیت از ملکم خان ارائه می‌دهد، کم‌وبیش پذیرفته‌شده است و بیشتر روشنفکران ایرانی، ملکم را به‌واسطه نوشته آدمیت شناخته‌اند: تصویر روشنفکری آزادی‌خواه و نوگرا  متفکر و مدافع مدنیت جدید غربی. روشنفکری که در تلاش خود، جز استقرار مدنیت جدید، دموکراسی و حکومت ملی هدف دیگری نداشته است و جز «امساک و پول‌دوستی» ایرادی اساسی بر شخصیت و اعمال او نمی‌توان گرفت. آدمیت می‌نویسد: «درباره ملکم آراء مختلف و متضاد گفته شده است... این اقوال همه با نادانی آغشته است. زندگی ملکم و افکارش تا به حال مورد سنجش و حکمیت صحیح تاریخ قرار نگرفته. حکم ما درباره ملکم مبتنی بر مطالعه نوشته‌های رسمی و رساله‌ها و کارهای سیاسی و آثاری است که در تاریخ بیداری افکار در ایران گذاشته است. ملکم مردی بود جامعه‌شناس و سیّاس، بسیار زیرک و دانا، تیزبین و نقاد، خوش‌محضر و شیرین‌قلم، ممسک و پول‌دوست، نامجو و عظمت‌طلب، جسور و سرسخت، دلیر و مبارز. در تاریخ بیداری افکار و نشر عقاید آزادی‌خواهی در ایران مسلماً مقام او بی‌همتاست.» 

آدمیت درباره عقاید سیاسی ملکم نیز معتقد است اصول فکری او بر پایه اشاعه مدنیت غربی در جهان استوار بود  آن را نه‌تنها امری محتوم در تاریخ بلکه این تحول را از شرایط تکامل هئیت اجتماع و موجد سعادت آدمی می‌دانست. «در تاریخ نشر مدنیت غربی در ایران، ملکم پیشرو اصلی و مبتکر اصلی اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی بود. در واقع فلسفه عقاید سیاسی او مبتنی بر تسلیم مطلق و بلاشرط ر مقابل تمدن اروپایی بود، عقیده داشت که ایران در تمام ارکان زندگی سیاسی و اقتصادی باید اصول تمدن غربی را بپذیرد. چه آیین ترقی همه‌جا باالاتفاق حرکت می‌کند. می‌گفت در اخذ اصول تمدن جدید و مبانی ترقی عقلی و فکری حق نداریم درصدد اختراع باشیم، بلکه باید از فرنگی سرمشق بگیریم.» 

آجودانی، تصویری را که آدمیت از مفهوم اخذ تمدن غربی در تفکر ملکم ارائه داده، اغراق‌آمیز می‌خواند و معتقد است این تصویر به برخی گمراهی‌ها در برداشت‌های معاصران درباره ملکم دامن زده است. «آن آیین تمدن غربی که از دید ملکم می‌بایست به‌عینه اخذ می‌شد و تصرفی هم در آن نمی‌شد، آیین حکمرانی، قانون و نظم دولت بود که او از آن به اصل آیین تمدن غربی یاد می‌کرد.» آجودانی معتقد است ملکم در مراحل اولیه زندگی خود و در دوره‌ای کوتاه باور داشت که اخذ قانون دیوان یا دولت باید بدون هیچ تصرفی انجام شود اما مقصود او از اخذ این آیین حکمرانی بدون هیچ تصرفی، این نبود که تمام مظاهر مدنیت غربی و شیوه‌ها و رسوم اجتماعی و طرز زندگی مردم آن‌ها را نیز باید اخذ کرد. «ملکم در کار خود هدف سیاسی داشت و بر آن بود که همان‌گونه که بسیاری از مظاهر مادی تمدن غربی مثل ماشین، تلگراف، عکاسی و... را به‌عینه اخذ کردیم، باید شیوه حکومت‌ و نظم دولت و شیوه قانون‌گذاری را هم بدون تصرف اخذ کنیم، چراکه در دید ملکم پیشرفت مادی و صنعتی تمدن غرب حاصل همین نظم اصولی دولت و دستگاه دیوان بود. 

کتابِ قابل تأمل دیگری که آجودانی نام می‌برد، «میرزا ملکم خان» نوشته حامد الگار است که چند سالی بعد از «فکر آزادی» به نگارش درآمده و ترجمه فارسی آن در سال 1369 منتشر شد. الگار در این کتاب برخلافِ آدمیت، سعی کرده با رویکردی انتقادی کارنامه سیاسی و فکری ملکم خان را بررسی کند و نشان دهد که او روشنفکری فرصت‌طلب و خودپرست و سطحی بود که به اغراض شخصیِ خود، لباس ترقی‌خواهی می‌پوشاند. اما نکته مهم بحث انتقادی الگار از نظر آجودانی، این است که ملکم در عین بی‌اعتقادی اما آگاهانه ارزش‌های دینی را با دموکراسی غربی یکسان جلوه می‌داد و این امر موجب تشتت و سردرگمی جامعه ایران شد. الگار می‌نویسد: «در بسیاری از کتب تاریخی ایرانی از ملکم به‌عنوان پیشقدم شجاع و میهن‌پرست تجدد یاد شده است... از همه بالاتر از او به‌عنوان ناشر قانون و نویسنده رسالاتی درباره سیاست، اقتصاد و نظرات قانونی جدید یاد شده است. موضوع امتیاز لاتاری توجه زیادی را جلب نکرد و مهمتر از همه آنکه سطحی بودن افکارش که با در نظر گرفتن که با در نظر گرفتن مصلحت روز و خودنمایی و شارلاتان‌بازی بسیار همراه بود، تقریباً بکلی از مدنظر دور شده است. پیروی از تمدن غرب را که امری مطبوع و غیرقابل اجتناب وانمود می‌کرد از لحاظ فردی وی را در ردیف بانیان به‌اصطلاح روشنفکر این جریان قرار داد و خواه و ناخواه تقریباً به او یک حالت قهرمانی بخشید... حال آنکه نوشته‌های او تکراری و مبتذل و به‌کرات به انحاء خودپرستی‌ها درهم آمیخته بود و روش مدافعه او از غربی کردن با نهایت چرب‌زبانی و همان‌گونه که خود اعتراف کرده، بنا به ملاحظات مصلحت‌آمیز انجام می‌گرفت... .» 

آجودانی در ادامه نکاتی را که به‌اجمال از الگار نقل می‌کند، برای روشن‌تر شدن بحث شرح می‌دهد. یکی از این نکات، «داستان فضاحت‌بار لاتاری» است. ملکم به مستشاری صدارت مشیرالدوله رسید که چندان نپایید اما پیش از سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ، در سایه حمایت مشیرالدوله علاوه بر «وزارت مختار و مأموریت به اقامت لندن»، برای اعلام سفر شاه به دربار سلاطین فرنگ، «سمت مأموریت مخصوص» هم یافت و در نیمه رمضان 1289 قمری یعنی چند ماه قبل از سفر شاه روانه فرنگستان شد. از آن زمان یعنی از 1290 قمری تا «افتضاح ماجرای ننگ‌آور لاتاری» در 1307 قمری در سمت خود در لندن باقی ماند. آجودانی با اشاره به این پیشینه سراغ خلاصه ماجرای لاتاری می‌رود، ماجرایی که الگار در کتاب خود برای ترسیم شخصیت ریاکار ملکم بر آن تأکید می‌کند. ملک در سفر سوم ناصرالدین شاه به فرنگ، موفق می‌شود که با پرداخت مبلغی به شاه، امضای او و امین‌السطان را برای موافقت با امتیاز لاتاری به نام «بوزی دو کاردوئل»، تبعه فرانسه که منشی سفارت ایران در لندن بود به دست آورد. دو کاردوئل در حقیقت عامل کار ملکم بود و ملکم ظاهراً از این جهت قرارداد را به نام او اخذ کرد که اگر بعدها مخالفتی پیش آید، طرف دولت ایران، ایرانی نباشد تا نتوانند به‌آسانی قرارداد را لغو کنند. ملکم با زدوبندهایی که در بازار لندن داشت، توسط کاردوئل، امتیاز لاتاری را به سندیکای انگلیس و آسیا به مبلغ یکصدوبیست هزار لیره فروخت و بیست هزار لیره آن را در قسط اول دریافت کرد. اما ماجرا به همین‌جا ختم نشد و هنوز نوبت به قسط دوم نرسیده بود که امین‌السطان به سبب اختلافاتی که با ملکم داشت، مقدمات عزل او و لغو امتیاز لاتاری را فراهم کرد. آجودانی بعد از روایت این ماجرا به «آشنایی شگفت‌آور ملکم با زیر و بم روحیه طبقات مختلف مردم ایران» اشاره می‌کند و می‌نویسد: «با این همه آشنایی، علی‌رغم آنکه بیش از هرکس دیگری با وضعیت اسفناک اقتصادی ایران و مردم مصیبت‌زده آن آشنا بود، درصدد اخذ امتیازی برآمد که نه به درد دنیای مردم می‌خورد و نه به درد آخرتشان. با اخذ این امتیاز و با اعمال و رفتاری که پس از لغو امتیاز کرد، لکه ننگی در کارنامه روشنفکری ایران به جا نهاد که مایه سرافکندگی و شرمساری است.»    

آجودانی اگرچه با داوری الگار نسبت به ملکم خان همدلی دارد، معتقد است هر دو دیدگاهِ آدمیت و الگار تنها ناظر بر بخشی از واقعیت است و هیچ‌یک ملکم را در آینه تحولات دوره‌های مختلف زندگی‌اش ندیده‌اند. «واقعیت این است که نه آدمیت و نه الگار هیچ کدام ملکم واقعی را به ما نشناسانده‌اند. اخذ تمدن غربی بدون تصرف ایرانی، حکمی که آدمیت از قول ملکم بر سر زبان‌ها انداخت، چنان در جامعه روشنفکری ایران جا باز کرد که همچنان اساس و ملاک بسیاری از داوری‌های ما درباره تجدد و تاریخ تجدد در ایران است، صفحات بسیاری هم بر اساس همین حکم سیاه شده است و نتیجه‌گیری‌های نارسا و نادرستی هم از آن در باب تاریخ ایران به دست داده شده است.»    


ملکم خان فرمان مشروطه

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.


از زندان به گورستان

سازمان فداییان خلق ایران در آغاز چهار نظریه‌پرداز داشت که هریک در متونی جداگانه به استدلال درباره مبارزه مسلحانه پرداخته‌اند. یکی از این‌ها، حسن ضیاءظریفی است که به همراه بیژن جزنی به نسل اول روشنفکران انقلابی مارکسیستی تعلق دارد که رویکرد مبارزه مسلحانه را در مبارزه با استبداد شاه برگزیدند. پژوهش‌های تازه می‌گویند نویسنده جزوه‌ای که با عنوان «تز گروه جزنی» در سال 1351 منتشر شد ضیاءظریفی بوده است. او و دیگر روشنفکران انقلابی هم‌عصرش، به نسلی تعلق دارند که در بستر اجتماعی و سیاسی پس از کودتای 28 مرداد 32 به عرصه رسیدند و شاهد و درگیر شکست‌ها و بن‌بست‌های مبارزه مدنی و سیاسی از طریق حزب توده و جبهه ملی بودند. حسن ضیاءظریفی ده سال از عمر کوتاه سی و شش ساله‌اش را در زندان‌های شاه گذراند و در نهایت در روز 29 فروردین 1354 در یکی از هولناک‌ترین جنایات حکومت شاه چشم و دست بسته به همراه تعداد دیگری از زندانیان بی‌دفاع در تپه‌های اوین تیرباران شد.