جهاد اکبر زبان فارسی

«یکی بود و یکی نبود» جمالزاده، سرآغاز داستان‌نویسی

1401/04/29

سید محمدعلی جمال‌زاده (1370-1276)، امروز بیش از هرچیز با مجموعه داستان «یکی بود و یکی نبود» به یاد آورده می‌شود. اما او که عمری طولانی داشت و سال‌های زیادی از زندگی‌اش را در اروپا سپری کرد، فعالیت‌های متعددی داشت که کم‌وبیش مغفول مانده است. او فرزند سیدجمال‌الدین واعظ‌اصفهانی، از مبارزان و رهبران انقلاب مشروطه بود که اندکی پیش از قتل پدرش در سال 1286 در زندان بروجرد به دست عمال محمدعلی شاه، برای تحصیلات به لبنان فرستاده شد و اندکی بعد، به اروپا رفت. در شهر دیژون فرانسه در رشته حقوق تحصیل کرد و با شروع فعالیت‌های کمیته ملیون ایرانی در برلین، کمی پس از جنگ جهانی اول به برلین رفت. یک‌وجه زندگی جمال‌زاده با نهضت مشروطه پیوند خورده و وجه دیگر فعالیت او آثارش به عنوان داستان‌نویس است که شاخص‌ترین آنها همان اولین اثرش یعنی «یکی بود و یکی نبود» است که از آن به عنوان سرآغاز داستان‌نویسی مدرن در ایران یاد می‌شود. اثری که در آغاز قرن منتشر شد و تاثیری مهم برجای گذاشت.

محمدعلی جمال‌زاده بیشتر عمرش را در اروپا سپری کرد اما به قول حسن میرعابدینی، «روحش در اصفهان عصر مشروطه سیر می‌کرد.» او خود یک‌بار نوشته بود:

«...همه می‌دانند که من زاده خاک پاک و بچه (بکسر باء) صحیح‌النسب اصفهانم، هرچند پدرم در همدان به دنیا آمده و در بزرگی به اصفهان آمده است در همه‌جا به اصفهانی شهرت دارد و اصفهاندوست بود اما مادرم پشت‌اندرپشت اصفهانی و از دودمان خوراسگانی است که در دوره زندیه حکومت اصفهان داشت.»

جمال‌زاده در ابتدای نوجوانی ایران را ترک کرد و تا پایان عمرش دیگر ساکن ایران نبود اگرچه پیش از رسیدن به کهن‌سالی بارها به ایران آمده بود.

مجموعه «یکی بود و یکی نبود» در برلین چاپ شد که در سال‌های پس از جنگ جهانی، از کانون‌های عمده تجددطلبی فرهنگ و ادبیات ایران بود. اهمیت داستان‌های این مجموعه، در این است که جمال‌زاده با وارد کردن زبان مردم به داستان‌ها زبان عهد مشروطه را تغییر داد.

حاتم قادری در مقاله‌ای می‌گوید که اهمیت جمال‌زاده در تاریخ معاصر ایران برخاسته از دو وضعیت است: وضعیت نخست، زندگی جمال‌زاده در متن انقلاب مشروطه و چند سال پس از آن، و داشتن پدری سرشناس چون سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی، و وضعیت دوم، نویسندگی جمال‌زاده.

جمال‌زاده اغلب با داستان‌های مجموعه «یکی بود و یکی نبود» شناخته می‌شود اما آن‌طور که قادری می‌گوید، نویسندگی جمال‌زاده را می‌توان به دو دوره تقسیم می‌کند. دوره اول که شامل برخی مقالات سیاسی جمال‌زاده در پژوهش‌های تاریخی-سیاسی است و دوره دوم که دوره داستان‌نویسی است که اندکی پیش از نوشتن «فارسی شکر است» در روزنامه «کاوه» آغاز می‌شود. جمال‌زاده تا پایان عمر در همین مسیر دوم قرار داشت. او خود در شرح‌حالی که نوشته است می‌گوید تشویق‌های میرزامحمدخان قزوینی در ادامه این مسیر بسیار تاثیرگذار بوده است:

«به خوبی احساس می‌کنم که در کارهای ادبی امروز هم محرک واقعی من همان تشویق‌ها و تحریض‌های آن بزرگوار است.»

درواقع قزوینی در نامه‌ای به تاریخ بیست‌وهشتم دسامبر 1922، جمال‌زاده را تشویق کرده است که به خدمت زبان فارسی همچون گونه‌ای «جهاد اکبر» اهتمام ورزد. مجموعه «یکی بود و یکی نبود» شامل همین داستان «فارسی شکر است» به همراه تعدادی دیگری از داستان‌های جمال‌زاده است. مجموعه‌ای که یحیی آرین‌پور درباره‌اش نوشته بود که:

«حادثه جدیدی در ادبیات ایران رد شرف تکوین است.»

اما در کار جمالزاده وقفه‌ای وجود دارد که قادری درباره آن نوشته: «...تقریبا به مدت پانزده-شانزده سال فعالیت چشمگیری در عرصه داستان‌نویسی از خود نشان نداد. این ایام که مصادف با اوج‌گیری رضاخان در سال‌های 15-1316 ه.ش است، شاید زمان لازم برای استحاله کامل رسالت سیاسی-انقلابی به رسالت ناسیونالیسم فرهنگی متکی بر داستان (حکایت) باشد. باید موجی فروکش می‌کرد تا موج دیگری سربردارد. وضعیت ایران در زمان حکومت رضاخان در این انتقال امواج موثر بود.»

در بررسی کارنامه ادبی جمال‌زاده، هرچقدر به «یکی بود و یکی نبود» توجه شده به آثار بعدی او کمتر پرداخته شده است. واقعیت این است که اگر جمال‌زاده در کارنامه‌اش تنها همین مجموعه داستان را هم نوشته بود کافی بود تا در تاریخ ادبیات ایران جاودانه شود اما او آثار دیگری هم دارد که یا کمتر‌ دیده شده‌اند یا همگی در زیر سایه «یکی بود و یکی نبود» مانده‌اند.

محمدعلی همایون‌کاتوزیان در مقاله‌ای درباره اهمیت «یکی بود و یکی نبود» نوشته: «جمالزاده با یکی بود و یکی نبود معروف شد. مهم‌ترین دلیل توفیق تاریخی یکی بود و یکی نبود این بود که همه ناخودآگاه منتظرش بودند. یعنی همه (بدون این‌که خود بدانند یا به یکدیگر بگویند) منتظر گردی بودند که گرز داستان‌نویسی جدید را –که پیش از این شروع شده ولی هنوز جا نیافتاده بود- محکم بر زمین بکوبد. توفیق فوری و بزرگ یکی بود و یکی نبود هم دلایل ادبی و هم اجتماعی داشت.»

کاتوزیان در جایی دیگر به این موضوع توجه کرده که چرا دیگر آثار جمال‌زاده مورد توجه نبوده‌اند. او می‌نویسد: «در ایران رسم نیست که زندگی‌نامه نویسندگان و شاعران و روشنفکران و سیاستمداران و دیگر مردان و زنان نامی را- گاهی چندبار- در زمان و حیات خود ایشان بنویسند... اما ما معمولا درباره کار این نویسنده و آن نامدار کم چیز نمی‌نویسیم. و درباره جمالزاده هم نوشته‌ایم –اما بسیار کم. یعنی- جز بدوبیراهی که گاه‌گاه از سر بدذاتی یا بر اثر آرمان‌گرایی این و آن نصیب او شده- روی‌هم‌رفته خلاصه آنچه درباره جمالزاده در تواریخ معاصر مسطور است این است که او پیشتاز قصه‌نویسی معاصر است، و مجموعه داستان‌های کوچک یکی بود و یکی نبود در نوع خودش شاهکاری بود؛ ولی آنچه او پس از این نوشت ارزش چندانی نداشت، و جمال‌زاده –به یک معنا- در اوان شیرخوارگی ادبی خود به جوار حق پیوست- و شاید حتی پیش از آن دوران سقط جنین شد.»

او می‌گوید که چگونه می‌شود نخستین اثر یک نویسنده شاهکاری از آب دربیاید و پس از آن دیگر نتواند اثری در خور توجه بیافریند. کاتوزیان می‌گوید یکی از دلایلش این است که آثار بعدی جمال‌زاده غالبا خوانده نشدند. او دو دلیل عمده برای این‌ شکل از قضاوت درباره آثار جمال‌زاده برمی‌شمرد: «یکی این‌که ارزش‌گذاران و معیاردهندگانی که از شهریور بیست به این‌سو سازنده و خراب‌کننده نویسندگان و شاعران و آثارشان بوده‌اند دیگر –برخلاف دوره پیشین- شخص او را از آن خود نمی‌دانستند، و حتی تا اندازه‌ زیادی جز هیئت حاکمه ادبی می‌پنداشتند. دیگر این‌که (بر همان قیاس) قصه‌هایش آن جاذبه قدیم را نداشت؛ چون نه فقط از نظر شکل و تکنیک و زبان بلکه –به‌ویژه- از نظر حرف و محتوا در همان حدود یکی بود و یکی نبود باقی ماند و در آن رشحاتی از ناسیونالیسم رمانتیک یا چپ‌گرایی رمانتیک دیده نمی‌شد.»

کاتوزیان در واقع این مسئله را ناشی از بیرون بودن جمالزاده از ایدئولوژی‌های دوران می‌داند. یعنی با این‌که آثار بعدی جمالزاده اگرچه خالی از نقد اجتماعی نیست اما چون شکل و محتوای نوشته‌هایش بیرون از دو ایدئولوژی غالب آن زمان بود به او بی‌توجهی شد.

 

منابع:

- حاتم قادری، «جمالزاده؛ خاطره، حکایت در پردیس ژنو»، نامه پژوهش پاییز و زمستان 1379، شماره 18 و 19.

- حسن میرعابدینی، «هشتاد سال داستان‌کوتاه در ایران»، جلد اول، کتاب خورشید، چاپ ششم 1393.

- محمدعلی همایون کاتوزیان، «به یاد سیدمحمدعلی جمالزاده»، بخارا، مرداد 1377، شماره 1.

- یحیی آرین‌پور، از نیما تا روزگار ما، نشر زوار، 1374.


سیدمحمدعلی جمالزاده

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.