سایه‌روشن‌های حزب توده ایران

1400/02/19

حزب توده ایران در ابتدای دهه 1320 تاسیس شد و در طول سال‌های فعالیتش تا اوایل دهه شصت دورانی پرفرازونشیب را پشت سر گذاشت. حزب توده در سال‌های اولیه فعالیتش به‌عنوان حزبی پیشرو شناخته می‌شد و اغلب روشنفکران و نویسندگان ایرانی به آن گرایش داشتند. به‌مرور اما بحران‌های بزرگی برای حزب به وجود آمد که موجب گسست شد. از سوی دیگر، در دهه چهل و پنجاه که مبارزه با حکومت شاه وارد مرحله تازه‌ای می‌شد، حزب توده از سوی بخشی مهم از نیروهای چپ به‌عنوان حزبی محافظه‌کار و بی‌عمل شناخته می‌شد. با پیروزی انقلاب نیز حزب توده همچنان مسیری پرفرازونشیب را سپری کرد و اگرچه مواضعی در همراهی با انقلاب داشت اما عمر فعالیت‌هایش کوتاه بود. در 24 بهمن‌ماه 1357 حزب توده در پلنوم شانزدهم از رهبر انقلاب اسلامی اعلام حمایت می‌کند. در اواخر مردادماه 1358 دفاتر حزب توده توسط نیروهای طرفدار انقلاب اشغال می‌شود. 16 آبان همان سال پنج تن از اعضای حزب توده از گرونگانگیری سفارت امریکا حمایت می‌کنند. در 17 بهمن 1361 تعداد زیادی از اعضای رهبری و کادرهای رده بالای حزب دستگیر می‌شوند. در 7 اردیبهشت 1362 نیز تعدادی دیگر از اعضای حزب دستگیر می‌شوند. 11 اردیبهشت ماه نخستین اعترافات تلویزیونی رهبران حزب پخش می‌شود و دو روز بعد اعترافات اعضای حزب به اتهام جاسوسی برای شوروی منتشر می‌شود. در میانه اردیبهشت‌ماه همان سال سرانجام حزب توده غیرقانونی اعلام می‌شود. در آذر ماه 1367 چند تن از نظامیان وابسته به حزب اعدام می‌شوند و در شهریور نیز تعدادی دیگر از اعضای حزب اعدام می‌شوند.

«دادستان کل انقلاب اسلامی بنابر اصول ۹ و ۳۴ و ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به موجب این اطلاعیه، حزب توده را منحل اعلام داشته و هر نوع فعالیتی به نفع آن را غیر قانونی و عملی ضد انقلابی محسوب می‌کند. بنابراین به کلیه اعضا و هواداران این حزب اخطار می‌شود در تهران از تاریخ ۱۳۶۲.۲.۱۷ لغایت ۱۳۶۲.۲.۲۵ به اطلاعات دادسرای انقلاب اسلامی مرکز، واقع در لونا پارک و در شهرستان‌ها از تاریخ ۱۳۶۲.۲.۲۵ الی ۱۳۶۲.۳.۲۵به دادستانی‌های انقلاب اسلامی آن شهرستان‌ها مراجعه و ضمن ارائه اصل شناسنامه، دو نسخه فتوکپی شناسنامه و سه قطعه عکس جدید، خود را معرفی و پس از تکمیل فرم مربوطه مرخص شوند.

بدیهی است کسانی که پس از انقضای مهلت مذکور خود را معرفی نکرده باشند، به‌عنوان ضد انقلاب و توطئه‌گر علیه نظام جمهوری اسلامی تحت پیگرد قرار گرفته و مطابق قوانین دادگاه‌های انقلاب اسلامی به کیفر خواهند رسید.»

این بخشی از اطلاعیه دادستانی کل انقلاب درباره انحلال حزب توده درست در میانه اردیبهشت‌ماه 1362 است. در این اطلاعیه 5 دلیل هم برای منحل اعلام کردن حزب اعلام شده است:

۱ـ جاسوسی به نفع بیگانگان

۲ـ سرقت و نگهداری اسلحه و مهمات جهت مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران

۳ـ رابطه با گروهک‌های محارب 

۴ـ اخلال در کارخانجات و مراکز تولیدی و صنعتی کشور

۵ـ نفوذ در سازمان‌ها، ادارات، نهادهای انقلابی و مراکز نظامی و انتظامی 

این اطلاعیه اندکی پس از پخش اعترافات تلویزیونی تعدادی از رهبران حزب توده و خاصه نورالدین کیانوری منتشر شد. درباره غیرقانونی اعلام کردن حزب توده در اردیبهشت 1362 و دستگیری‌ها و اعترافات رهبران و اعضای آن، هنوز نکات ناگفته و ابهامات زیادی وجود دارد. بخشی از واقعیت نهفته در اسناد رسمی است که اگر روزی منتشر شوند می‌توانند تا حدودی ابهام‌ها و نقاط تاریک ماجرا را روشن کنند. بخشی دیگر از ماجرا اما روایتی است که باید توسط رهبران و اعضای حزب در آن دوران بیان شود. واقعیت اما این است که چنین امکانی شاید به‌دشواری قابل تحقق باشد چرا‌که اغلب رهبران و اعضای اصلی حزب پس از دستگیری سرنوشتی به‌جز آزادی از زندان داشتند و درواقع امکان روایت ماجرا را هیچ‌گاه نیافتند.

در این میان یکی از کسانی در آن دوره دستگیر و پس از دوره‌ای آزاد شد، محمدعلی عمویی است. عمویی در سحرگاه بهمن 1361 بازداشت می‌شود و درواقع از معدود کسانی است در آن دوره دستگیر شده و سپس آزاد شده و روایتش از ماجرا را بازگفته است. روایت عمویی در کتابی سه جلدی با عنوان «صبر تلخ» منتشر شده است. این روایت در قالب سلسله‌ گفت‌وگوهایی با عمویی منتشر شده و در آن مشخصا به فعالیت‌ها و سرگذشت حزب توده در سال‌های 1357 تا 1362 پرداخته شده است. این کتاب درواقع بخشی از تاریخ شفاهی حزب توده به روایت یکی از قدیمی‌ترین اعضای آن است و البته نکته‌های زیادی درباره این کتاب و نوع شکل‌گیری و تدوین آن وجود دارد که می‌توان در یک بازخوانی انتقادی مفصل به آن‌ها پرداخت. خود مصاحبه‌کنندگان نیز در ابتدای کتاب به بخشی از ایرادات این مصاحبه‌ها به‌عنوان تاریخ شفاهی اشاره کرده و نوشته‌اند:

«این نوع مصاحبه، مطلوب ما نبود. ما از تاریخ شفاهی مقصودی جز این داشتیم. ما تلاش می‌کردیم بدون دراماتیزه کردن مسائل و بی‌آنکه در سانتیمانتالیسم بغلتیم فرد محمدعلی عمویی را در تاریخ بجوییم، از احساساتش، از کنش‌ها و واکنش‌های درون‌تشکیلاتی، از درگیری‌ها و انتقادات و از همه احوالاتی که درون حزب توده ایران داشته است، باخبر شویم. اما نفوذ در این سد، که بسیاری ناتوان از رسوخ به آن بوده‌اند، کاری دشوار بود. ما با بازجویی پس‌داده‌ترین فرد زنده ایران روبه‌رو بودیم! کس که می‌توانست ماجرایی را ده‌بار تکرار کند بی‌انکه تفاوت چندانی در این ده روایت دیده شود.»

فارغ از نکات انتقادی که درباره این شیوه تاریخ‌نگاری قابل ذکر است، عمویی مشخصا در بخش‌هایی از جلد سوم کتاب به روایتش از ماه‌های پایانی فعالیت حزب توده به دست داده است. عمویی در جایی از مصاحبه، درباره نوع موضع‌گیری‌ها و فعالیت‌های حزب در روزهای پس از انقلاب و سرانجام اعلام انحلال حزب می‌گوید:

«من هم معتقد هستم که نظام جمهوری اسلامی که دین را از اساس تلفیق سیاست با ایدئولوژی خودش قرار داده است، لاجرم چنین وضعی را به وجود می‌آورد. سرانجام امکان نداشت یک حزب مارکسیست-لنینیستی را تحمل بکند! اما برای اینکار این حزب مارکسیست-لنینیستی از همان اول زیرزمینی نشود، از همان اول دست و بالش بسته نشود، باید حضوری داشته باشد تا آن آثاری را که می‌تواند، بگذارد! چقدر به طرف حزب رو آورده بودند! نه‌فقط افرادی که هوادار حزب شده بودند، بلکه جریانات چپ موجود این مملکت به این طرف می‌آمدند.»

عمویی به برخی ابهامات و دلایلی که به انحلال حزب منجر شد هم پاسخ می‌دهد. یکی از مواردی که در اطلاعیه دادستان کل انقلاب اسلامی به آن اشاره شده، نگهداری اسلحه و مهمات بوده است. حزب توده در روزهای پس از انقلاب بیشترین تلاشش را می‌کرد، تا برخلاف بسیاری از گروه‌های سیاسی دیگر، ‌امکان فعالیت قانونی داشته باشد اما در عین حال حزب فعالیت مخفی هم داشته است و اگرچه روایت عمویی همچنان بسیاری از نکات را در این‌باره ناگفته باقی می‌گذارد، اما در پاسخ به این پرسش که چرا حزب همچنان به فعالیت مخفی می‌پرداخت می‌گوید:

«مسئله حفظ سازمان مخفی و نگه داشتنش در یک بعد نسبتا محدود، بر پایه این منطق استوار بود که همواره خطر کودتا و خطر تغییر اوضاع وجود دارد. اگر می‌بایست حزب فعالیت علنی داشته باشد، (که داشت، و به‌جد هم معتقد بود که بایستی فعالیت علنی را به خاطر برد بیشتری که دارد، تداوم ببخشد، و کارآیی فعالیت علنی را اصلا قابل قیاس با صرف فعالیت مخفی، نمی‌دانست؛) اما این به آن معنی نبود که بخش غیرعلنی را به‌کلی حذف بکند؛ چرا‌که برای آن روز مبادا نیاز داشت که حداقل رهبری حزب، بخش انتشارات و تبلیغات، مقداری وسایل تکثیر و... را آنجا داشته باشد که همان موقع بتواند مبارزه را علیه کودتا، علیه هر گروه خاصی که خواسته باشند دستاوردهای انقلاب را به خطر بیندازند، تداوم بخشد و افشاگری کند تا زمانی که بتواند تجدید سازمانی بکند.»

طبق روایت عمویی، بر همین اساس بوده که حزب خانه‌هایی امن داشته که البته در زمان دستگیری‌ها شناسایی شده و به کار نمی‌آیند. اینکه این خانه‌ها و سازمان مخفی چگونه لو می‌روند نکته‌ای است که عمویی می‌گوید نیاز به اطلاعات بیشتری درباره‌اش داریم:

«منطق ما برای حفظ یک کار غیرعلنی، درواقع در این چارچوب بود. فکر می‌کردیم حداقل برای آن مراحل اولیه‌ای که یک کودتا رخ بدهد، ما چندتا خانه امن خواهیم داشت. بگذریم از اینکه اعضای حزب، اعضای ساده حزب، همیشه آماده بودند کوپل (همخانه محافظ) رفقای مخفی بشوند؛ اما کسانی که فعالیت علنی کرده‌اند، طبعا منزلشان امنیت چندانی ندارد! حتما خانه امن ضروری است و به همین علت این خانه‌ها حفظ شده بود و پس از ضربه اول هم که به حزب وارد شد، بخش قابل‌توجهی از رهبری حزب که هنوز دستگیر نشده بودند، در خانه‌های امن سازمان مخفی قرار گرفتند. منتها چگونگی لو رفتن آن‌ها و گرفتار شدن بقیه‌شان در اردیبهشت ماه سال 1362، مسائلی است که به مدارک بیشتری برای فهمیدن آن‌ها نیاز است.»

روایت عمویی در این کتاب اگرچه به‌عنوان بخشی از تاریخ شفاهی حزب توده در سال‌های پس از انقلاب به شمار می‌رود اما شیوه روایت او و نیز روشی که مصاحبه‌ها صورت گرفته باعث شده‌اند که همچنان بسیاری از نکات مهم این دوره از فعالیت حزب ناگفته باقی بمانند.

 

«صبر تلخ»، تاریخ شفاهی چپ ایران، گفتگو با محمدعلی عمویی درباره حزب توده ایران 1362-1357، ویراست نخست 1399، نشر واله، برلین.

 

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.