بازگشت به ریشه‌ها

میراث چندصدایی مشروطه

1401/10/03

بیش از یک قرن از انقلاب مشروطه می‌گذرد و تاریخ معاصر ایران از آن زمان تا امروز با تلاطم‌ها و بحران‌های اجتماعی و تاریخی متعددی روبرو بوده است. هربار که این تلاطم‌ها از شکل اعتراضی کوتاه‌مدت گذر کرده و در فرم یک جنبش اجتماعی بروز یافته و طبقات و لایه‌های مختلف جامعه را به هم پیوند داده، بار دیگر تجربه مشروطه پررنگ شده و در افق پیش رو به چشم آمده است. از این نظر میراث مشروطه، موفقیت‌ها و شکست‌هایش، به نوعی گذشته‌ای ناتمام است که همچنان فرمی معاصر و امروزی دارد. از این حیث مشروطه هنوز مسئله ماست و نمی‌توان گفت که مشروطه شکست خورده و تمام شده است. مشروطه انقلابی است ناتمام‌ که امکان‌های متعددی پیش روی ایران معاصر گشود و تمام جنبش‌های اجتماعی پس از آن بیش‌وکم در پی تحقق همان امکان‌ها بوده‌اند. آیا مشروطه تنها یک انقلاب سیاسی بود؟ اگر چنین بود چرا انقلابی سیاسی که مربوط به یک قرن و چند دهه پیش بوده هنوز امروزی است و در لحظه کنونی حامل معناهای متعدد است؟ نسبت امروز جنبش‌های اجتماعی جامعه ما با مشروطه چیست و چه چیزهایی ما را با تجربه‌ای که مربوط به یک‌صدواندی سال پیش است پیوند می‌دهد؟

در بسیاری از پژوهش‌هایی که به خصوص در یکی دو دهه اخیر درباره انقلاب مشروطه منتشر شده، این که چرا انقلاب مشروطه ناتمام مانده پرسشی تکرارشونده بوده است. مشروطه را جدال میان سنت و تجدد نامیده‌اند و هیچ کس در این نکته تردیدی ندارد اما بستر مادی که این جدال در آن درگرفت بسیار حائز اهمیت و این مسئله‌ای است که اغلب کمتر مورد توجه قرار داشته است. ایران آن دوران، با مشکلات ارزی و کمبود پول مواجه بود و از نظر مالی گرفتار بحران‌های بزرگی بود. بحران مالی و نوسانات بازار نارضایتی بازار و تجار را به همراه داشت و این مسئله تبعات مهمی به بار آورد. عباس امانت با نگاهی به همین بحران‌های مالی جامعه ایران پیش از انقلاب مشروطه معتقد است که «تصور اشتباهی است اگر گمان کنیم صرفا دعوای تجدد و سنت، زمینه‌ساز انقلاب مشروطه بود.»

«سیاحتنامه ابراهیم بیک» در دوران مشروطه به عنوان اثری مهم مطرح بود و مشروطه‌خواهان به نوعی آن را وصف حال خود می‌دانستند. شخصیت اصلی این داستان، ابراهیم بیک، تاجر وطن‌پرستی است که سال‌ها از کشور دوره بوده و سپس به همراه معلم خود، یوسف عمو، به ایران بازمی‌گردد اما آنچه می‌بیند با آنچه در ذهنش بوده دو چیز کاملا متفاوت‌اند. او در بازگشت به ایران، ویرانه‌‌ای می‌بیند با مردمی فقیر و درمانده و خرافی و حکومتی مستبد. او در ابتدا امید به تغییر این وضعیت دارد و دل به برخی مسئولان خوشنام حکومت می‌بندد و می‌کوشد آن‌ها را تشویق به انجام اصلاحات کند. او از دیدن شکاف عظیمی که میان سبک زندگی مردم ایران با دنیای پیشرفته وجود دارد از فرط ناامیدی و ناراحتی بیمار و رنجور می‌شود.

ابراهیم بیک در طول سفرش از شهرهای بسیاری می‌گذرد و روایتی جزیی‌نگرانه از هر شهر به دست می‌دهد اما در تصویر کلی او از شهرهای ایران چند نقطه مشترک دیده می‌شود: «همه‌جا ملک پریشان، ملت پریشان، تجارت پریشان، خیال پریشان، عقاید پریشان، شهر پریشان و شهریار پریشان» است:

«حال بیایید وضع این مملکت بدبخت ما را ببینید که اگر در یک شب نصف ساکنان شهری از سوء‌القضا بمیرند دولت را ابدا پروای تجسس حال آنان نیست سهل است که به دفن مردگان نیز اقداماتی به کار نمی‌برد تا چه رسد به فوت شدگان از آبله و زلزله. آنچه در نظر دولت از همه‌چیز بی‌مقدارتر است همانا حیات تبعه و زیردستان است و بس.»

بستر مادی و اجتماعی ایران در زمان انقلاب مشروطه، بسیاری از گروه‌ها و طبقات اجتماعی را هم‌سرنوشت کرده بود و به نوعی آنها را به هم ارز شدن رسانده بود. نکته قابل توجه این است که این هم‌سرنوشتی موجب خلق رهبری واحد از درون گروه‌های مختلف مشروطه‌خواه نشده بود و به قول عباس امانت با نوعی «رهبری منتشر» روبرو بودیم که موجب شکل‌گیری جنبشی چندصدایی شده بود.

نبودن رهبری مقتدر در انقلاب مشروطه به بروز این چندصدایی کمک می‌کرد و البته این به معنای این نیست که مشروطه جنبشی بدون رهبر بود. نکته تماما این است که مشروطه دارای رهبری بود اما نه رهبری مقتدر و فردی. این موضوع مورد توجه ژانت آفاری هم بوده است. او مشروطه را انقلابی چندفرهنگی و چند ایدئولوژیکی می‌داند که دارای ابعادی رادیکال بود. آفاری می‌گوید در روایت غالبی که بعدتر در حکومت پهلوی از مشروطه ارائه شد، این ویژگی‌های مشروطه نادیده گرفته شد و به نوعی حذف شد. او نوشته:

«در این روایت، انجمن‌های ایالتی و ولایتی نیز همانند انجمن‌های مردمی شهر و روستا که آغازگر دموکراسی مردمی بودند، به تدریج فراموش شدند. نام سوسیال‌دموکرات‌های ارمنی که با شور و شوق در جریان جنگ داخلی تبریز مبارزه کردند (و بعضی از آنها امور نخستین حزب سیاسی جدید ایران، یعنی حزب دموکرات را گرداندند) از صفحات تاریخ پاک شد. چهره‌های برجسته‌ای مانند آرشاویر چلنگریان، ورام پیلوسیان، و تیگران ترهاکوبیان به محاق فراموشی افتادند نه تنها از جانب مورخان، بلکه حتی در یادآوری‌های افراد دست‌اندرکاری نظیر حسن تقی‌زاده که افکارش بسیار متاثر از آنها بود. در مواردی هم که نام فعالان مشروطه را نمی‌شد حذف کرد، وابستگی‌های ایدئولوژیکی آنها پوشیده ماند. دانش‌آموزان ایرانی هیچ‌گاه نیاموختند که شماری از مشروطه‌خواهان برجسته از دگراندیشان و دگرباوران دینی بودند.»

آفاری همچنین می‌گوید در روایت رسمی و مخدوش از مشروطه، هیچ‌گاه گفته نشد که بنیانگذار حزب دموکرات یعنی حسن تقی‌زاده و نیز پیشگام نثر جدید یعنی علی‌اکبر دهخدا هر دو سوسیال دموکرات بودند. این واقعیت هم پنهان ماند که مطالبات زمان انقلاب در مورد واگذاری زمین به دهقانان، برقراری هشت ساعت کار در روز، و خاتمه دادن به کار کودکان نخستین‌بار توسط فرقه اجتماعیون عامیون و شعبه‌هایش، انجمن‌های مجاهدین در ایران، مطرح شد.

آنچه مشروطه‌خواهان را با همه تفاو‌ت‌هایشان در کنار هم قرار می‌داد نه رهبری واحد بلکه حفظ چندصدایی و چندفرهنگی بودن در درون انقلاب بود. در گزارش‌های دست اول از آن دوران آمده که در جریان مقاومت آذربایجان و گیلان، مسلمانان و ارمنیان و گرجیان و یهودیان در زیر یک بیرق انقلابی می‌جنگیدند. اما این بعدها به خاطره‌ای فراموش شده بدل شد. آفاری می‌گوید «حذف زنان از جریان تاریخ» از همه این موارد شگفتی‌آور است. با این همه واقعیت این است که اگر پوسته روایت رسمی از مشروطه را کنار بزنیم و تصویر واقعی‌تر آن را مجسم کنیم، با میراث رادیکال چندفرهنگی و دموکراتیکی مواجه می‌شویم که می‌تواند سرمشق تاریخ پس از خود باشد.

 

منابع:

-         انقلاب مشروطه شکست نخورد ناتمام ماند، عباس امانت، روزنامه شرق.

-         انقلاب مشروطه ایران، ژانت آفاری، ترجمه رضا رضایی، نشر بیستون.

-         سیاحتنامه ابراهیم بیک، زین‌العابدین مراغه‌ای، به کوشش باقر مومنی، کتاب‌های صدف وابسته به شرکت سهامی نشر اندیشه.


انقلاب مشروطه ایران

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.