ذات اقدس شهریاری مصمم مسافرت به اروپا می‌باشند

سایه سنگین قرارداد 1919 بر اولین سفر احمدشاه قاجار به فرنگ

1400/05/18

با خلع محمدعلی شاه قاجار از سلطنت، پسر نوجوانش، احمد، به‌عنوان شاه جدید تعیین شد. محمدعلی شاه و همسرش مخالف این کار بودند چرا‌که آنها باید ایران را ترک می‌کردند و نمی‌خواستند فرزند نوجوانشان در ایران باقی بماند. با این‌ حال هم مشروطه‌خواهان و هم سفارت‌های بریتانیا و روسیه از انتصاب شاه خردسال حمایت کردند و به این ترتیب احمدشاه به تخت نشست. می‌گویند شاه جوان چند بار قصد فرار یا حتی خودکشی داشت، اما سرنوشت او چنین رقم خورد که به‌عنوان شاه ایران به سلطنت برسد و از پدر و مادرش دور بماند. او برای دیدار پدر و مادرش باید ده سال صبر می‌کرد تا وقتی برای اولین‌بار قصد سفر به فرنگ می‌کند، نخست به استانبول برود و پس از آنکه آنها را ملاقات کند و سپس راهی اروپا شود. سفر به اروپا بدل به سنتی در میان شاهان قاجار شده بود و احمدشاه هم این سنت را ادامه داد. تیرماه 1298 او اولین سفرش به فرنگ را آغاز کرد و این زمانی است که ایران و انگلستان در آستانه امضای قرارداد 1919 بودند. اولین سفر احمدشاه به فرنگ، از همان آغاز با حواشی این قرارداد همراه بود.

 

«شاید اگر حمایت خاندان رمانوف که به موجب معاهده ترکمانچای تعهد کرده بودند از خاندان عباس‌میرزا، نایب‌السلطنه حمایت کنند، نبود، این طفل به پادشاهی نمی‌رسید. کسی چه می‌داند، شاید اگر همان روزها که رجال فاضل و قوای بالنسبه صالح‌تری زمام امور را در کف داشتند و هنوز مرتجعین و احرار مخلوط نشده بودند و درباریان فاسد قدیم، در سایه دربار کهنه، خود را داخل صف انقلابیون نکرده بودند، کلک قاجاریه کنده شده بود و شاید دولت صالح‌تری ایجاد می‌شد؟ اما هرچه بود، کاری بود و شد. احمدشاه به پادشاهی برداشته شد، و مجلس دوم با انتخابات مخفی و دو درجه از افراد انقلابی و فاضل انتخاب و تشکیل گردید.»

این بخشی از روایتی است که محمدتقی بهار در «تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران» درباره روی کار آمدن احمدشاه قاجار به دست داده است. درباره احمدشاه جعلیات بسیاری گفته شده که اغلب آنها خواسته‌اند سیمای او را تطهیر کنند و از او شاهی مظلوم بسازند. با این‌ حال امروز آثار دقیق‌تر و مستند زیادی درباره احمدشاه وجود دارد که سیمای واقعی او را ترسیم کرده‌اند. آغاز سلطنت احمدشاه مصادف با دوری‌اش از پدر و مادرش بود و این دوری برای او که هنوز کودک بود سخت دشوار به نظر می‌رسید. اولین سفر احمدشاه به فرنگ، با اقامت چند روزه او در استانبول همراه بود تا شاه جوان مادر و پدرش را ملاقات کند.

از سوی دیگر، اولین سفر احمدشاه قاجار به اروپا، با قرارداد 1919 میان ایران و بریتانیا گره خورده است چنانچه در آغاز اعلامیه رسمی دولت ایران در توضیح علل و عواملی که منجر به عقد این قرارداد شده بود نخست به عزم شاه برای رفتن به سفر اروپا اشاره شده است: «در این موقع که ذات اقدس شهریاری ارواحنا فداء مصمم مسافرت به اروپا می‌باشند...»

این خط اول اعلامیه دولت ایران است که در روز دهم اوت 1919 یعنی یک روز پس از امضای قرارداد در روزنامه‌های صبح تهران منتشر شد و پیش از آنکه به سروقت قرارداد برود به عزم شاه جوان برای مسافرت اشاره شده است. در روزنامه‌های آن دروه درباره روز سفر احمدشاه آمده: «... در موقع عزیمت موکب مبارک ملوکانه آقایان امام جمعه و ظهیرالاسلام هر دو دعای حرکت خواندند و هرکدام یک جلد قرآن مجید محض تیمن تقدیم حضور مبارک کردند. در همین موقع دستخط تولیت آستان قدس از طرف ذات مقدس ملوکانه به آقای ظهیرالاسلام مرحمت شد و سپس موکب ملوکانه به سوی قزوین حرکت کرد».

احمدشاه و همراهانش قرار بود پس از طی مسافت انزلی تا بادکوبه با کشتی مجدداً از راه خشکی عازم بندر باطوم و از آنجا از راه دریای سیاه به استانبول بروند. شاه در این شهر پس از توقفی کوتاه از پدر و مادرش دیدار می‌کند و سپس سفر خود را به سوی اروپا از راه دریای مدیترانه ادامه می‌داد و پس از مدتی توقف در ایتالیا و سوئیس عازم فرانسه و از آنجا رهسپار لندن می‌شد. در این زمان، محمدعلی شاه قاجار و همسرش مدتی بود که در استانبول به سر می‌بردند چرا که شاه سابق ایران پس از وقوع انقلاب اکتبر 1917 در روسیه، به اتفاق جمعی از خدمه و درباریان، اقامتگاه مجلل خود را در ادسا ترک کرده و به استانبول پناه برده بود. در همین شهر بود که احمدشاه قاجار پس از تقریباً یک دهه پدر و مادرش را دوباره دید.

ملتزمان شاه در نخستین سفرش به خارج از کشور عبارت بودند از: شاهزاده حسنعلی میرزا نصرت‌السلطنه (عموی شاه و حاکم تهران)، شاهزاده فیروز میرزا نصرت‌الدوله (وزیر امور خارجه)، شاهزاده محمدحسین‌میرزا (آجودان نظامی شاه)، شاهزاده شهاب‌الدوله (رئیس تشریفات سلطنتی) و پسرش، لقمان‌الدوله و حکیم‌الدوله (پزشکان مخصوص شاه)، سردار ناصر، اقبال‌الملک، خازن همایون، مدحت‌الدوله، مشارالسطان، معیرالسطنه، و معین‌الملک (رئیس دفتر مخصوص). همچنین در آن روزها روزنامه رعد نوشته بود: «عده‌ای از مستخدمان جزء هم همراه مقامات سلطنت هستند و کلنل استراسلسکی رئیس اداره قزاقخانه تا انزلی در التزام رکاب خواهد بود...».

در حالی که اعتراض‌ها در داخل ایران به قرارداد 1919 بالا گرفته بود و روشنفکران و ملیون و روحانیون نسبت به آن معترض بودند، در ساعت 3 بعدازظهر روز شنبه 24 مرداد 1298 یعنی یک هفته پس از امضاء شدن قرارداد، کشتی حامل احمدشاه قاجار و همراهانش که به وسیله یک رزمناو روسی با ملاحان و خدمه انگلیسی مشایعت می‌شد بندر انزلی را به قصد بادکوبه ترک کرد تا شاه ایران مرحله اول سفر خود را که مقصدش استانبول بود از راه قفقاز و بندر باطوم آغاز کند.

احمدشاه و همراهانش پس از رسیدن کشتی به بادکوبه از آن پیاده می‌شوند و ادامه سفرشان را تا دریای سیاه از راه تفلیس و قفقاز با قطار راه‌آهن ادامه دادند و سپس دوباره سوار کشتی شدند و مسافرت بین باطوم و استانبول را در عرشه رزمناو انگلیسی موسوم به سرسس که از طرف انگلیسی‌ها در اختیار شاه ایران گذاشته بود پیمودند.

26 مرداد 1298 شاه و همراهانش به دهانه تنگه بسفر رسیدند و با استقبال سفیر کبیر ایران در عثمانی و سایر کارمندان ارشد سفارت روبرو شدند که برای استقبال از شاه به کنار دریای مرمر آمده بودند. دولت عثمانی به رسم احترام به شاه ایران کاخ دلمه‌باغچه را به عنوان اقامتگاه رسمی او تعیین کرده بود و اقامتگاهی خصوصی نیز برای او در مهمانخانه اسپلاناد نزدیک منزل محمدعلی شاه برای او آماده کرده بود. احمدشاه در عرشه همان رزم‌ناو انگلیسی که او و همراهانش را از باطوم به استانبول می‌آورد یکسره به بیوک‌آطه رفت تا پدر و مادرش را که در آنجا زندگی می‌کردند پس از حدود ده سال دوری ببیند.

شاه تا روز یکشنبه هشتم شهریور 1298 در استانبول ماند و سپس با همان رزمناو انگلیسی که آنها را از باطوم به استانبول آورده بود به سوی ایتالیا و سوئیس عزیمت کرد تا مسافرت خود را به لندن از راه فرانسه آغاز کند. تبعات قرارداد میان ایران و انگلستان در طول سفر با احمدشاه همراه بود. از جمله اینکه در همان روزهای اولیه این شایعه مطرح شد که ممکن است شاه ایران به آمریکا هم سفر کند و دولت انگلستان به هیچ‌وجه موافق چنین چیزی نبود. ظاهراً این شایعات چندان هم بی‌پایه نبوده اما با فشارهای پشت‌پرده‌ای که به شاه ایران در سوئیس وارد شد، چنین هدفی محقق نشد.

محمدجواد شیخ‌الاسلامی در «سیمای احمدشاه قاجار» به سندی اشاره کرده که در آن مستر جرج چرچیل با رضایتی علنی در تاریخ پنجم سپتامبر 1919 به رئیسش لرد کرزن گزارش داده که: «... مستر ویلیامز دبیر سوم سفارت آمریکا امروز دوباره به دیدنم آمد و با اشاره به مذاکرات هفته پیش درباره مسافرت احتمالی احمدشاه به آمریکا، اظهار داشت که در عرض چند روز اخیر مشغول تفکر درباره این موضوع و بررسی اطراف و جوانب آن بوده است و اکنون بر این عقیده است که تحت هیچ عنوانی از معظم‌له (شاه ایران) برای مسافرت به آمریکا دعوت نخواهد شد. از مشارالیه برای این اطلاعی که در اختیارم می‌گذاشت تشکر کردم و متقابلاً اظهار داشتم که چون احمدشاه به هیچ‌وجه شیفته مسافرت دریایی نیست و حالش در کشتی معمولاً به هم می‌خورد، اگر هم چنین دعوتی از ایشان به عمل می‌آمد با در نظر گرفتن طول مسافرت دریایی میان اروپا و آمریکا، خیلی بعید بود که بتواند دعوت دولت آمریکا را قبول و رنج این مسافرت طولانی را بر خود هموار کند».

اگرچه احمدشاه به آمریکا نمی‌رفت اما با این‌حا حضور او در فرانسه نیز همچنان خطری بالقوه برای انگلیس به شمار می‌رفت. درواقع دولت بریتانیا از همان لحظه‌ای که احمدشاه قصد سفر به فرنگ می‌کند برنامه‌های مختلفی را ترتیب می‌دهد تا نخست او را از سفر در آن مقطع که همزمان با قرارداد 1919 بود منصرف کنند. وقتی شاه اصرار زیادی به رفتن می‌کند، دولت بریتانیا از ترس آنکه مبادا شاه برای مسافرت دست به دامن دولتی دیگر شود، درخواست شاه را می‌پذیرد اما در تمام طول سفر می‌کوشد اتفاقی نیافتد که به قرارداد 1919 آسیب بخورد. قرارداد 1919 در تمام طول این اولین سفر احمدشاه به فرنگ بر او سایه انداخته بود و با او از جایی به جایی دیگر حرکت می‌کرد.

منابع:

- تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران، ملک‌الشعراء بهار، نشر زوار، 1387.

- سیمای احمدشاه قاجار، محمدجواد شیخ‌الاسلامی، جلد یکم، نشر گفتار، 1375.

 

احمدشاه قاجار سفر فرنگ قرارداد1919

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.