انگلیسی‌ها با کارگران نفت مثل برده رفتار می‌کردند

مروری بر تاریخ شفاهی شورای کارگران نفت به مناسبت اول ماه می

1400/02/12

تاکنون پژوهش‌ها و مطالعات مختلف و قابل‌توجهی درباره تاریخ اعتراضات و مبارزات کارگران در ایران انجام شده است که هر یک از منظری خاص به سیر شکل‌گیری اتحادیه‌ها و تشکل‌های کارگری در ایران پرداخته‌اند. این مطالعات همچنین به موضوعات دیگری نظیر نقش احزاب در مبارزات کارگران، نقش کشورهای خارجی، جنبش چپ و مبارزات کارگران و‌... توجه کرده‌اند. اما آنچه معمولاً در پژوهش‌ها و مطالعاتی این‌چنینی مغفول می‌ماند، روایت‌های خود کسانی است که در روند شکل‌گیری شوراها و تشکل‌های کارگری نقش داشته‌اند. روایت کارگران و فعالین کارگری تصویری جان‌دارتر و ملموس‌تر از زیست کارگران و مبارزات آن‌ها به دست می‌دهد و از این‌رو به همان اندازه که کار پژوهشی درباره مبارزات کارگری در ایران حائز اهمیت است، تاریخ شفاهی مبارزات کارگران و روایت فعالین کارگری نیز از اهمیت برخوردار است. نقش کارگران صنعت نفت در تاریخ مبارزات کارگری در ایران و حتی به شکل عام‌تر در تاریخ معاصر ایران از اهمیت زیادی برخوردار است. یدالله خسروشاهی، یکی از چهره‌های شاخص فعالین کارگری شرکت نفت و به‌طور کلی از چهره‌های مهم جنبش کارگری در ایران به شمار می‌رود. او پیش از مرگش، در قالب چند مصاحبه به روایت تاریخ شفاهی شورای کارگران نفت پرداخته بود. روایت او بخش‌های مهمی از شکل‌گیری شورای کارگران نفت و مبارزات کارگران صنعت نفت در دوره‌های بعدی را به تصویر کشیده است.

 

اولین نسل کارگران نفت در ایران، از میان بومیان محل و بیشتر بخش عرب‌نشین خوزستان و اهواز تأمین می‌شد. همچنین آن‌طور که خسروشاهی می‌گوید، بخشی مهم از کارگران نفت هم از ایل بختیاری می‌آمدند. آن‌ها تابستان‌ها به منطقه می‌آمدند و زمستان‌ها بازمی‌گشتند. او می‌گوید که این کارگران را از خان‌ها اجاره می‌کردند و دستمزد را هم به خان پرداخت می‌کردند و خان‌ها بخشی از دستمزد را برمی‌داشتند و بخشی را هم به کارگران می‌دادند. درواقع این کارگران استثماری مضاعف می‌شدند.

از زمان شکل‌گیری صنعت نفت در ایران تا دوره‌ای که اولین تشکل‌های کارگری نفت شکل بگیرد فاصله‌ای طولانی وجود دارد. خسروشاهی علت این فاصله طولانی این‌طور ذکر می‌کند: «چون که در آن دوره کارگران اغلب دارای پیشینه دهقانی و فاقد سواد بودند. حتی خود آبادان مانند دهاتی کوچک بود که بعدها به سمت شهری شدن توسعه پیدا کرد.»

اما نکته جالب این‌که خسروشاهی می‌گوید اولین اعتصاب کارگران نفت به ابتکار استادکاران و کارگران هندی شکل گرفته است. انگلیسی‌ها بسیاری از کارگران را از افراد فقیر هند به منطقه می‌آوردند. البته در اولین اعتصاب‌هایی که توسط هندی‌ها شکل می‌گیرد، کارگران ایرانی نیز شرکت می‌کنند و خودشان بعدتر اعتصاب دیگری شکل می‌دهند برای اینکه دستمزدشان مثل هندی‌ها بشود.

در روایت خسروشاهی، در چند جا تصویری از آبادان هم به دست داده شده است. شهری که با شکل‌گیری صنعت نفت در آن به نماد فاصله طبقاتی و نابرابری بدل می‌شود. جغرافیای خوزستان و جنوب جغرافیای استثمار و نابرابری است که در داستان‌های احمد محمود نیز به‌خوبی به تصویر درآمده است.

خسروشاهی آبادان دهه بیست را این‌چنین تصویر می‌کند: «در آن زمان پیشرفته‌ترین امکاناتی که در کشورهای صنعتی بود در آبادان پیدا می‌شد ولی برای کارمندان خارجی بود و در یک سطح پایین‌تری تا حدودی کارمندان ایرانی شرکت نفت (که البته بسیار کم بودند). فروشگاه‌هایی در آبادان بود که مانند فروشگاه‌های مدرن امروزی تمام امکانات در آن‌ها عرضه می‌شد. آبادان از نظر آب تصفیه‌شده در ایران اول بود. دستگاه تصفیه آبی گذاشته بودند که آب تصفیه‌شده را برای کارمندان عالی‌رتبه "بریم" می‌بردند. بعدها که خواسته‌ها زیاد شد و درگیری‌هایی پیش آمد ناچارا آب تصفیه‌شده را برای تمام آبادان کشیدند.»

نه‌فقط آب تصفیه‌شده و خانه‌های مجلل بلکه باشگاه‌های سوارکاری، اتومبیل‌رانی، انواع کاباره‌ها مدرن تنها بخشی از امکاناتی است که در آبادان شکل می‌گیرد بی‌آنکه به مردم عادی و کارگران تعلق داشته باشد. این‌ها متعلق ‌به کارمندان خارجی و در سطحی پایین‌تر کارمندان ایرانی بود. حتی در برخی خیابان‌ها به‌جز خود خارجی‌ها کسی حق تردد نداشته است: «شدت اختلاف طبقاتی در حدی بود که می‌توان گفت آبادان در آن موقعیت یک آفریقای جنوبی دیگری بود که آپارتاید در آن نه بر مبنای رنگ پوست بلکه بر اساس تبعیض طبقاتی ملموس و واقعی بنا شده بود. کارگرها در زاغه‌ها زندگی می‌کردند که از حصیر ساخته شده بود. یا یک انبارهای بسیار بزرگی بود که پر از ورق‌های آهن بود که مثلاً ده متر در دویست متر بود که تبدیل به محل زندگی کارگران شده بود. مثلاً خانواده‌ها با بند و طناب مقداری پارچه دور خودشان کشیده بودند که در حکم حصار بود. و مثلاً ممکن بود در هر یکی از این انبارها بین 50 تا 100 خانواده زندگی کند. در حالی‌که نه تهویه‌ای بود و نه هیچ امکانات بهداشتی‌ای داشتند. تازه این‌ها کسانی بودند که وضعشان بهتر بود وگرنه بقیه که در حصیرآباد و احمدآباد و چادرآباد زندگی می‌کردند.»

محیط کار و کارخانه نیز دقیقاً شبیه «ارتش» بوده است؛ کارمندان هرچه می‌گفتند باید انجام می‌شده است و تمایزی آشکار میان کارمندان و کارگران وجود داشته است. این روند ادامه دارد تا اینکه به‌مرور شرکت نفت مجبور به پذیرش شوراهایی برای حل اختلافات می‌شود. این شوراها شکل می‌گیرند تا اگر کارگری مسئله و مشکلی دارد بتواند به استادکارها منتقل کند و استادکارها به کارمندان انتقال دهند و در نهایت مقامات بالادستی در جریان قرار بگیرند. خسروشاهی تشکیل این شوراها را آغاز سازمان‌دهی و تشکل‌یابی کارگران نفت می‌داند: «کم‌کم در محیط کاری که اختلافات و درگیری‌هایی به وجود آمده بود، پذیرفتند نماینده کارگران انتخاب شود. در 1320 علی امید که نماینده کارگران نفت بود بعد از 12 سال از زندان بیرون آمده بود. این فرد 12 سال پیش به خاطر تلاش برای سازمان‌دهی 12 سال راهی زندان شده بود اما از زندان آمد و دوباره اقدام به سازمان‌دهی کرد. و به خاطر سوابقش کارگرها دوباره او را به نمایندگی انتخاب کردند.»

خسروشاهی می‌گوید زمانی که سر کار رفته است دیده که روی همه دیوارها نوشته‌اند: «علی امید را انتخاب کنید».

خسروشاهی در روایتش به یکی دیگر از چهره‌های مهم مبارزات کارگران هم اشاره می‌کند. به یوسف افتخاری که او نیز نقش مهمی در مبارزات کارگران در آن دوره داشته است: «بعد از اینکه چندین اتحادیه مختلف به اتحادیه شوراهای کارگری پیوستند، شورای متحد مرکزی در سال 1325 به وجود آمد. همین شورا باعث شد تا در سراسر کشور اتحادیه‌هایی به وجود بیاید و همه به این شوراها بپیوندند. در کنار همین یوسف افتخاری تشکیلاتی درست کرده بود با نام اتحادیه کشاورزان-برزگران که بیشتر در نواحی شمالی کشور فعال بود. این حتی اتحادیه‌ای بود که خود را در رقابت با حزب توده می‌دانست و به‌عنوان اتحادیه مستقل کارگران تعریف می‌کرد. بدون رهبری حزب توده در این مقطع اتحادیه معنایی نداشت. چون اساساً پایه‌ای وجود نداشت. این اتحادیه‌ها اگرچه با سازمان‌دهی از بالا راه افتادند اما اوج قدرت آن‌ها از 1320 تا 1332 بود.»

خسروشاهی در مصاحبه مروری هم بر برخی از اعتصاب‌های بزرگی که در خوزستان شکل گرفته بود می‌کند. بین سال‌های 1320 تا 1327 چندین اعتصاب مهم در خوزستان شکل می‌گیرد. در سال 1327 یکی از مهم‌ترین خواسته‌های اعتراضات لغو تمام قراردادها با انگلیسی‌ها و اخراج آن‌ها بود. به این ترتیب خسروشاهی درواقع ریشه اصلی ملی شدن صنعت نفت را به این نقطه و این اعتصاب بزرگ بازمی‌گرداند. او می‌گوید ملی شدن صنعت نفت «یک خواست از بالا نبود که به فکر کسی خطور کرده باشد بلکه این یک خواست مردمی بود.» چراکه به قول او انگلیسی‌ها برای سال‌ها با مردم مانندِ «برده» رفتار می‌کردند.

خسروشاهی در جایی دیگر از مصاحبه، به شکل‌گیری قانون کار در پی یک اعتصاب بزرگ دیگر اشاره می‌کند. او به اردیبهشت 1325 و اعتصاب اول ماه می این سال برمی‌گردد و می‌گوید: «اعتصاب بسیار گسترده‌ای شکل گرفت و راهپیمایی در سراسر کشور برگزار گردید. این اعتصاب تا بیستم ماه می به طول انجامید و آغاجری و اطراف آن را نیز در برگرفت تا جایی که 28 ماه همان سال مجبور شدند قانون کار تصویب کنند. تا پیش از این اصلاً قانون کار وجود نداشت. هرکس در هر کارگاهی هر جور که دلش می‌خواست کارها را پیش می‌برد.»

یکی دیگر از بزرگ‌ترین اعتصابات کارگران نقت در همان سال و در تیرماه شکل می‌گیرد که یک ماه طول می‌کشد و «23 تیر اوج درگیری»ها بوده است. خواسته‌های کارگران عبارت بودند از: برداشتن تمام تبعیضات موجود بین کارگران، محاکمه کارگران در دادگاه‌های رسمی کشور نه در محیط کار، مسائلی مانند مزد، مسکن و تعطیلی جمعه.

اعتراضات 23 تیرماه به روایت خسروشاهی این‌گونه است: «انگلیس از کانال شیخ‌ها تعدادی از اعراب را مسلح کرد که تیراندازی کردند و 50 نفر از کارگرها کشته شدند. تعداد زیادی زخمی شدند و مردم یک عده خارجی را کشتند. درگیری آن‌قدر شدید بود که انگلیس ناوگانش را آورد و لنگر انداخت و دولت هم مثلاً اعتراض کرد! این اعتصابات باعث شد که شکست‌پذیر بودن دولت انگلیس به چشم کارگران بیاید و آن ابهت بشکند و اتوریته‌اش خرد بشود. تا جایی که بحث اخراج کامل این‌ها و کنترل نفت به دست ایرانی‌ها پیش آمد.»

روایت خسروشاهی نشان می‌دهد که مبارزه با انگلیس پیش از آنکه شکلی رسمی بگیرد توسط کارگران در جریان بوده است. به‌طور کلی تاریخ شفاهی مبارزات کارگران نشان می‌دهد که کارگران نقشی مهم‌تر از آنچه تاکنون در روایت‌های تاریخی به دست داده شده داشته‌اند. نقش کارگران هم در وقایعی مثل ملی شدن صنعت نفت و بعدها انقلاب سال 57 نقشی مهم و انکارنشدنی است که در روایت‌های فعالین کارگری می‌توان ابعاد دیده‌نشده‌ای از آن را دید.

 

منبع:

تاریخ شفاهی شورای کارگران نفت، گفت‌وگوی محمد فتاحی با یدالله خسروشاهی

 

تاریخ شفاهی شورای کارگران نفت اول ماه می

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.