کمیته مجازات در سال 1295 شمسی توسط سه نفر پایه گذاشته شد: ابراهیم منشیزاده، اسدالله خان ابوالفتحزاده و محمد نظر خان مشکوهالممالک. بعدها میرزا علیاکبر ارداقی و عمادالکتاب به این سه پیوستند و با کمک کریم دواتگر که با مشروطهخواهان همکاری داشت به مجازات کسانی پرداختند که به گفته خودشان جاسوس و وطنفروش و خائن بودند. در اولین بیانیه کمیته مجازات، خطاب به هموطنان گفته شده که اینک ساعت کار و عمل فرا رسیده است و کمیته مجازات مصمم است انتقام خون بیگناهان مملکت را از خائنین و عمال خارجی و جاسوسان بازستاند. کمیته مجازات در طول مدت فعالیتش، فهرستی از افرادی داشت که باید مجازات شوند و از آن فهرست چندین مورد در عمل به سرانجام رسید. اعضای اصلی کمیته مجازات سرانجام در مرداد 1296 دستگیر و محاکمه شدند. اختلافات داخلی میان اعضا باعث برملا شدن تشکیلات کمیته شده بود و سرانجام به بازداشت اعضای آن منجر شد.
کمیته مجازات و اقداماتش یکی از حوادث قابلتوجه بعد از مشروطیت است که اگرچه در حاشیه حوادث اصلی آن دوران قرار دارد اما قابلتوجه و حائز اهمیت است. اعضای کمیته قصد داشتند به حذف کسانی بپردازند که به باورشان روبروی خواستهای ملت قرار داشتند.
میرزا اسماعیل خان (رئیس انبار غله)، متینالسلطنه ثقفی (مدیر روزنامه عصر جدید)، آقا سید محسن مجتهد (داماد آیتالله بهبهانی)، منتخبالدوله (خزانهدار کل)، از جمله کسانی بودند که توسط اعضای کمیته مجازات کشته شدند.
ابراهیم منشیزاده در بخشی از اعترافاتش توضیحاتی درباره چگونگی تشکیل کمیته مجازات آورده است. او میگوید: «بدبختانه در مملکت ما قانون وجود ندارد و یا در صورت وجود اجرا نمیشود، جزای خائن و خادم همیشه معکوس است چنانچه این قضیه برای خود اینجانب رخ داده...».
منشیزاده در سال 1323 هجری با درجه سرهنگی در قزاقخانه خدمت میکرده اما آنطور که خودش میگوید برای خدمت به وطن از کار در قزاقخانه کنار میکشد و به خدمت دولت درمیآید و پس از مدتی رئیس نظمیه شیراز میشود. او میگوید حاکم شیراز رفتاری غیرعادلانه داشته و در نتیجه او عازم تهران میشود اما در راه گرفتار غارتگران میشود و هست و نیستش غارت میشود. هرچه شکایت میکند راه به جایی نمیبرد و پس از چهار ماه بیکاری و گرفتاری زیاد به ریاست اداره تحدید تریاک منصوب میشود. در اینجا نیز برای زد و بند تحت فشار قرار میگیرد اما او نمیپذیرد و به مقامات بالادستی گزارش میدهد و دوباره کارش را عوض میکند اما در همهجا با همین وضعیت روبرو میشود. میگذرد تا اینکه روزی او با ابوالفتحزاده که از قدیم با هم دوست بودهاند دیدار میکند و در اینجا حرف تشکیل انجمن پیش میآید: «تا اینکه روزی ابوالفتحزاده که سابقاً با من دوستی داشت و تازه از زندان روسها خلاصی یافته بود به ملاقات من آمد و من شرح بیکاری و صدماتی را که دیده بودم برای او تعریف کردم و او نیز از ناملایمات و خطرات و بدبختیهایی که تحمل کرده بود شرح کشافی گفت و هنگامی که وضع دلخراش خود را برای من تعریف میکرد احساس کردم که ما هر دو در یک وضع مشابه قرار داریم. از اینرو ابوالفتحزاده کراراً به من توصیه و تکلیف میکرد که انجمن یا جمعیتی تشکیل دهیم تا از این رفع ظلم کرده و دست کسانی را که به وطن خیانت میکنند و یا از راه جاسوسی ارتزاق مینمایند و با اجانب همکاری میکنند کوتاه کنیم و به وضع کنونی که همه را به ستوه آورده است خاتمه دهیم و از این راه برای مملکت و ابنای این آب و خاک خدمتی انجام دهیم.»
این دیدار مقدمه تشکیل کمیته یا انجمنی است که خیلی زود پا میگیرد. روزی ابوالفتحزاده به منشیزاده اطلاع میدهد که کریم دواتگر که بهتازگی از جبهه جنگ برگشته با او وارد مذاکره شده است. دواتگر هم از اوضاع ناراضی بوده و به قول ابوالفتحزاده افکار انقلابی داشته است. به این ترتیب ایده تشکیل انجمنی برای بیدار کردن «عناصر صالح» از «رعب و وحشت» جدیتر میشود و جلسهای چهارنفره در خانه ابوالفتحزاده تشکیل میشود تا تبادل نظر کنند: «فرداشب ما چهار نفر (ابوالفتحزاده- مشکوهالممالک- کریم دواتگر- منشیزاده) تشکیل جلسه داده و بدواً از اوضاع بد مملکت و بدبختیها و ضعف دولتها، و خیانت مشتی اوباش و وطنفروش و جاسوسهای اجنبی بحث و گفتگو کرده و در زمینه چگونگی مبارزه با عناصر پلید و فاسد سخنها راندیم تا جایی که قرار شد ما چهار نفر جمعیت یا کمیتهای تشکیل دهیم و برای سعادت مملکت وارد عمل شویم.»
قرار میشود اعضا، بهجز کریم دواتگر که استطاعت مالی نداشته، ماهانه صد تومان به کریم بدهند و سه قبضه اسلحه موزر نیز در اختیارش قرار دهند تا او با استفاده از عواملی که در اختیار دارد درباره خائنین به وطن تصمیم مقتضی اتخاذ کند.
آنها دوباره دور هم جمع میشوند و درباره اینکه چه کسانی مستحق اعداماند بحث میکنند. فهرست افرادی که باید مجازات و اعدام شوند در طی چند جلسه فراهم میشود و با مذاکرات زیاد قرعه به نام دو نفر یعنی قائممقامالملک رفیع و میرزا اسماعیلخان رئیس انبار غله میافتد و کریم دواتگر مأموریت مییابد با کمک عواملی که در اختیار دارد کار اینها را یکسره کند. البته بعدتر دواتگر میگوید به قائممقامالملک دسترسی پیدا نکردهاند و در نتیجه ابتدا به سراغ رئیس انبار غله میروند. این میشود آغاز عملی کمیته مجازات. منشیزاده میگوید: «پسفرداشب که اتفاقاً ابوالفتحزاده در منزل من بودند، دفعتاً کریم دواتگر دقالباب کرده وارد منزل شد و مست و خندان شرح کشته شدن میرزا اسماعیلخان رئیس انبار غله را برای ما بیان کرد و بدین ترتیب پرونده کسی که عمری را با خیانت و دنائت و اعمال شنیع بسر برده بود بسته شد. به عقیده نگارنده اولین اقدام کمیته مجازات چنان رعب و وحشتی در دلها ایجاد کرد که هرکس که به نحوی از جاده عفاف و صداقت و خدمت به مملکت منحرف شده بود خود را در مظان خطر و تهدید میدید و یا خود را مستحق مجازاتی میدانست که در مورد میرزا اسماعیلخان رئیس انبار غله اعمال شده بود.»
یکی از کارکنان اداره غله اولین اقدام کمیته مجازات را چنین شرح داده است: «من در آن زمان در اداره غله (مجاور دروازه شاه عبدالعظیم) زیردست میرزا اسماعیلخان کار میکردم. نیم ساعت قبل از اینکه از اداره خارج شود و به سزای اعمالش برسد مرا احضار و بر سر موضوعی با من مجادله و مشاجره زیاد نمود و با خشونت امر و نهی کرده هنگامی که کار اداری تمام شد صدای چند تیر به گوش ما رسید سراسیمه به خارج محوطه رفتیم و مشاهده کردیم میرزا اسماعیلخان در حالی که با کالسکه خود از اداره خارج میشده به ضرب گلوله افراد ناشناسی از پای درآمده و در خون میغلتد و پس از لحظهای جان به جانآفرین تسلیم کرد.»
کریم دواتگر بعد از انجام عملیات برای دیگر اعضای کمیته مجازات تعریف کرده که او و چند تن دیگر چندین روز کشیک میدهند تا اینکه بالاخره روزی اسماعیلخان بهتنهایی با کالسکهاش از اداره خارج میشود و هنوز چند قدمی از اداره دور نشده که چند گلوله به او شلیک میشود. این اولین عملیات کمیته مجازات بود که به سرانجام رسید. بعدتر عملیات دیگری هم انجام شد.
در بخشی از اولین بیاننامه کمیته مجازات در مورد قتل متینالسلطنه و میرزا اسماعیل انبار غله آمده که: «ما جامعه را از وجود این عنصر... پاک کردیم تا برای سایر اشخاص خیانتپیشه سرمشق باشد و شاید رویه خود را عوض کنند. حقیقتاً کمال سرافکندگی و شرمساری است که دیده شود که پایه مملکتفروشی و جاسوسی و خدمت به اجانب در آن به جایی برد که خود آن عوامل ناپاک هم خوب و بد خدمات ایران بربادده خود را انتقاد میکنند از همه بدتر این قبیل افراد با افکار شیطانی و پلید خود تمام عناصر و دستجات وطنپرست را تخطئه نمایند. در یک اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی بسی حساس (چون امروز) که ملل دنیا با میلیونها مرد و زن از هستی و استقلال وطن عزیز خود دفاع میکنند (جنگهای 1918-1914) بدبختانه در ایران سرشکسته، افراد و اشخاص از طریق جاسوسی، مملکتفروشی و خیانت و جنایت پیش میروند و ترقی میکند و کسانی که جاهطلبی و مقام دوستی چشمانشان را کور کرده است تا میتوانند بیشتر ملت ایران را در قید اسارت و بردگی اجانب محصور و مقید میسازند. متأسفانه این اوصاف رذیله که در پیشگاه ملل بزرگ و اجتماعات مترقی، علامت کمال پستی و دنائت افراد است در کشور ما یکی از بزرگترین موجبات ترقی و افتخار به شمار میرود.»
در ادامه بیانیه کمیته مجازات با اشاره به اولین اقدام کمیته، آمده که با «اولین تیر انتقام کمیته مجازات، میرزا اسماعیلخان اولین آکتر تآتر وطنفروشی و جاسوسی و خیانت را به خاک و خون کشاندیم.» کمیته همچنین در بیانهاش تأکید میکند که با هیچیک از دستجات سیاسی داخلی و خارجی ارتباطی ندارد و اولین تشکیلات در ایران است که با یک «پروگرام صحیح و مقدس و دور از تمام اغراض و نظرات شخصی شروع به کار نموده است». اعضای کمیته مجازات میگفتند تنها هدفشان از بین بردن خائنین و جاسوسها و خدمتگزاران دستگاههای خارجی است بیآنکه به شخصیت و مقام و دستهبندی آنها توجهی داشته باشند.
کمیته مجازات در طول فعالیتهایش دچار اختلافات درونی شد و همین مسئله سرآغاز عیان شدن تشکیلاتش شد و به دستگیری اعضای اصلی آن منجر شد.
روز یکشنبه 22 شوال 1345 هجری مطابق با 21 مرداد 1296، هنگامی که عمادالکتاب و ارداقی در اداره مشغول به کار بودند بهوسیله مأمورین به نظمیه احضار میشوند و سپس دستگیر میشوند. ابوالفتحزاده و منشیزاده و مشکوهالممالک نیز دستگیر میشوند و همگی به زندان میافتند. بهرغم همه مراقبتهایی که در زندان صورت میگیرد تا اعضای کمیته مجازات نتوانند ارتباطی با بیرون برقرار کنند، علیاکبر ارداقی موفق میشود از زندان شرحی نوشته و برای خانوادهاش بفرستد و از احوال دیگر اعضا بپرسد. او در شب 26 شوال 1335 پاسخی به این مضمون دریافت میکند: «... با دستگیری اعضای کمیته، کلیه اعضای تأمینات، از ترس جان خود، دست از کار کشیده و در محل کار خود حاضر نشدهاند، احسانالله خان هم تاکنون مخفی شده و مأمورین موفق به دستگیری آنان نشده و کسی از محل اختفای آنها اطلاعی ندارد، کمالالوزراء هم در ردیف دستگیرشدگان بود و احتمال دارد وستداهل در ظرف فردا یا پسفردا مورد ترور قرار گیرد.»
مدارک بازمانده نشان میدهند آشکار شدن هویت افراد کمیته نه نتیجه تیزهوشی و پیگیری مستمر وزارت داخله یا نظمیه بلکه به اعترافات بهادرالسطنه برمیگشت. بهادرالسلطنه که از اختلاف دواتگر با اعضای کمیته و سرنوشت او مطلع بود، بنا به قولی تمام تشکیلات کمیته را برای وستداهل آشکار کرده بود. طی نقشهای که با هماهنگی مستشارالدوله، وستداهل و بهادرالسلطنه طراحی شده بود، بهادرالسلطنه مأموریت داشت که طی یک نامه، کمیته را یکجا جمع کند تا نظمیه بتواند بهراحتی و بهصورت اجتماع آنها بازداشت کند. ابوالفتحزاده در اعترافاتش نوشته:
«یک روز قبل از دستگیری، بهادرالسلطنه بهوسیله من نامهای را به منشیزاده فرستاد که نتوانستم نامه را به او برسانم و نظمیه مجبور شد فردای آن روز بهصورت انفرادی، ما را دستگیر کند.»
البته منشیزاده نیز به دریافت این نامه اشاره کرده و گفته بود: «یک روز قبل از دستگیری من، از بهادرالسلطنه بهوسیله ابوالفتحزاده نامهای دریافت داشتم. بهادرالسلطنه ضمن این نامه ما را دعوت کرده بود که برای یک کار فوتی و فوری با او در شمیران ملاقات کنم. چون من ابوالفتحزاده را پیدا نکردم، به این جهت به شمیران نرفتم.»
با هماهنگی مستشارالدوله، نظمیه و ژاندارمری با هم وارد عمل شدند و ابوالفتحزاده و مشکوهالممالک را در دربند شمیران در منزل ابوالفتحزاده بازداشت کردند. علیاکبر ارداقی و عمادالکتاب را نیز در اداره دارایی بازداشت کردند. از میان اعضای کمیته مجازات، تنها احسانالله خان توانست خود را از دست نظمیه نجات دهد که بعدها به عضویت نهضت جنگل درآمد.
منابع:
- اسرار تاریخی کمیته مجازات، جواد تبریزی، انتشارات فردوسی، 1362.
- کمیته مجازات، عبدالله متولی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، بهار 1378.