سال 1963 در گرماگرم مبارزات پرشور مدنی سیاهپوستان برای تغییر قوانین نژادپرستانه در آمریکا، لوئیس امانوئل لومکس (1970-1922)، روزنامهنگار مشهور و نخستین ژورنالیست تلویزیونیِ سیاهپوست در آمریکا، با مالکوم ایکس (1965- 1925)، از رهبران سیاهپوست و خشونتگرا، مصاحبه مفصل و بحث برانگیز انجام داد. مصاحبهای که در آن مالکوم بهشدت ایدههای صلحطلبانه مارتین لوتر کینگ را زیر سوال میبرد و میگوید از هر رخدادی که به کشتن سفیدپوستان بینجامد حمایت میکند، حتی اگر بهای آن جانِ خود باشد. او همچنین به ترور کندی (نوامبر 1963) اشاره میکند و به شفافسازی درباره اظهارنظر جنجالیِ خود در این مورد میپردازد. به مناسبت نود و ششمین زادروز مالکوم ایکس خلاصهای از این مصاحبه ترجمه شده است.
نظر شما این نیست که سیاهان ملیت آمریکایی دارند؟
جناب، چطور یک سیاهپوست میتواند بگوید آمریکا کشور او است؟ او را در غل و زنجیر به اینجا آوردند، او را به بردگی گماردند، سیصد سال مانند یک قاطر کار کرد، از سرزمین خود، فرهنگ خود، خدای خود و زبان خود جدا شد. سیاهپوست آموزش دیده تا به زبان سفید پوست صحبت کند، به همان زبان خدا را ستایش کند و برتری سفیدپوست را بپذیرد. اینجا سرزمین مرد سفیدپوست است و سیاهان چیزی نیستند جز برده سابق که اینک میکوشد خود را در بردهخانۀ اربابش ادغام کند. و ارباب تو را نمیخواهد. تو در تمام روزهایی که مردان سفیدپوست جنگ به راه انداختند جنگیدی، خون دادی و از بین رفتی اما هنوز عدالتی به تو اعطا نمیکند. از نوزاد او پرستاری کردی و پشت سر همسرش زمین را سابیدی اما هنوز به تو آزادی اعطا نمیکند، وقتی تو را لینچ میکرد (قنل فجیع سیاهان توسط سفیدپوستان افراطی) و به زنان تو تجاوز میکرد، تو(به سبک مسیح) گونۀ دیگر را (برای سیلی خوردن) نشان دادی، اما هنوز به تو برابری اعطا نمیکند. حالا شما سیاهان با ذهنیتِ طرفدار ادغام سعی دارید خود را به ارباب سابق تحمیل کنید، سعی میکنید شما را هم در اتاق پذیرایی مجلل بپذیرد، میخواهید با زنان سفیدپوست بهجای زنانی از نوع خودتان معاشرت کنید.
مارتین لوتر کینگ آموزه خشونتپرهیزی را ترویج میدهد. نظر شما درباره این فلسفه چیست؟
سفیدپوستان از مارتین لوتر کینگ حمایت میکنند، به او یارانه میدهد تا او بتواند به سیاهان بیاموزد که بیدفاع شوند- منظور از خشونتپرهیزی همین است؛ بیدفاع شدن در برابر یکی از ستمکارترین هیولاهایی که در کل اعصار مردم را به اسارت گرفته است- مرد سفیدپوست آمریکایی اینچنین است، و آن را در سراسر کشور از طریق سگهای پلیس و باشگاههای پلیس اثبات کردهاند. صد سال قبل ملافهای سفید میپوشیدند و از سگهای بلادهاند علیه سیاهان استفاده میکردند. امروز آن لباسهای سفید را از تن درآوردهاند و یونیفورم پلیس میپوشند و سگهای بلادهاندس را برای پلیس خرید و فروش میکنند، هنوز هم به همین کار مشغول هستند. درست همچون «عمو تام» (شخصیت داستان کلبه عمو تام) در دوران بردهداری با آموختن ِ این آموزه به سیاهان که باید به دشمن خود عشق بورزید و باید برای آنها که احساس کینه بهشان دارید دعا کنید، آنها را از مقاومت در برابر بلادهاند و کوکلوکس کلان ( فرقهای در قرن بیستم که سیاهان را میکشت) بازداشتند.
امروز نیز مارتین لوتر کینگ در واقع عمو تام مدرن و قرن بیستمی است، یا عمو تام مذهبی (به کشیش بودن مارتین لوتر کنیگ اشاره دارد)، کسی که دارد همان کار را میکند تا سیاهان در برابر حملات بیدفاع باشند، درست مانند عمو تام که سیاهان را در مزارع در برابر حملات آدمکشها در آن زمان بیدفاع گذاشت. اینک هدف دکتر کینگ این است که به سیاهان شانس آن را دهد تا در رستورانهای جداگانه کنار همان مردی بنشینند که صدسال است بر او بیرحمی روا داشته است. هدف مارتین لوتر کینگ این است که سیاهان افرادی را ببخشند که چهارصد سال است با آنها وحشیانه برخورد کردهاند، برای آنها لالایی میخواند تا به خواب فرو روند و از یاد ببرند که سیاهان چهها که با آنها نکردند، اما تودههای سیاهان بهسمت آنچه لوتر کینگ در پی ترویج آن است رهسپار نخواهند شد.
جناب مالکوم، شما اغلب از اتحاد میان مردم صحبت میکنید. اتحاد برای چه چیزی؟
الایجا محمدِ بزرگوار (رهبری مذهبی و مرشد فکری مالکوم ایکس) به ما میآموزد که خداوند اینک در آستانه استقرار قلمرویی در این جهان بر مبنای برادری و صلح است، و سفیدپوست علیه برادری و علیه صلح است. تاریخ او در این دنیا این را به اثبات رسانده است. هرگز در تاریخ، نگاهی برادرانه به هیچکس نداشته است. فقط زمانی با جلوه برادرانه به سویت گام برمیدارد که بتواند از تو بهره بکشد، بتواند تو را استثمار کند، وقتی بتواند تو را سرکوب کند، وقتی سرسپرده او شوی، و از آنجا که تاریخ او سبب میشود برای سکونت و شهروندی در آن قلمروی برادری نابایسته باشد، الایجا محمد بزرگوار به ما میآموزد که خداوند در پی پاکسازی آن نژاد خاص از زمین است. از آنجا که مقرر است پاکسازی شوند ما نمیخواهیم با آنها باشیم. نمیخواهیم با چیزی ادغام شویم که میدانیم به انتهای طناب رسیده است. کوشش میکنیم خود را از آن جدا کنیم و به چیزی ماندگارتر برسیم، و فکر میکنیم خداوند از مرد سفیدپوست ماندگارتر خواهد بود.
در نتیجه جنبش شما نقطه اشتراکی با اهداف ادغامی انجمن ملی پیشرفت رنگینپوستان (NAACP) ، کنگره برابری نژادی (CORE)؛ جنبش مارتین لوتر کینگ و جنبش خشونت پرهیز دانشجویی ندارید.
شما با یک کشتیِ در حال غرقشدن ادغام نمیشوی. برای ماندن در کشتی که میبینی در حال فرو رفتن به اعماق اقیانوس است کاری انجام نمیدهی. موسی کوشش کرد مردمان خود را از فرعون جدا کند، و در این اثنا جادوگران کوشش کردن مردم را فریب دهند تا با فرعون بمانند، ما هم به این سازمانها که تلاش دارند سیاهان را با سفیدپوستان ملعون ادغام کنند، به چشمِ جادوگران عصر مدرن نگاه میکنیم. و الایجا محمد بزرگوار، موسی زمانه ما است و میکوشد ما را از فرعون روزگار مدرن جدا کند.
تا آن زمان که مرد سفیدپوست ننشیند و الایجا محمد بزرگوار سخن نگوید، اصلا سر در نخواهد آورد که مسئله نژاد و سازنده مسئله نژاد چیست. درست مانند فرعون که نمیتواند راهحلی برای مشکلش پیدا کند تا آن زمان که با موسی صحبت میکند، درست مانند بخت نصر ( شاهان بابل) و بلشاصر ( پادشاه نو-بابلی) که تا با دانیال ِ نبی سخن نگویند مشکل خود را نمیفهمند، امروز نیز سفیدپوست آمریکایی تا با الایجا محمد بزرگوار سخن نگوید، هرگز مسئله نژادی را درک نخواهد کرد و فاصله زیادی با دستیابی به راهحل آن خواهد داشت. جناب محمد، تحلیل خداوند را به او میدهد، نه تحلیلی از نوع تحلیلهای سیاسی یا روانشناختی، بلکه تحلیل خدا را ارائه میدهد. تحلیلی که موسی به فرعون داد، همان تحلیلی که دانیال به بلشاصر داد. امروز ما بلشاصر و فرعون مدرن داریم که در واشینگتن دی سی نشستهاند.
گزارش شده که شما گفتهاید مرگ کندی نمونهای است از اینکه «هرچه بکاری همان را درو میکنی.»
بله گفتهام، اما بهتر است در باب آنچه گفتم شفافسازی کنیم. من نگفتم مرگِ کندی دلیلی برای شادی است. اصلا چنین منظوری نداشتم. بلکه میخواستم بگویم مرگ کندی نتیجه لیستی طولانی از اقدامات خشن است: انباشت نفرت، سوءظن و تردید در این کشور. میفهمی لومکس، این کشور به سفیدپوستان اجازه داد کسانی را که خوششان نمیآید بکشند، یا توحش بر آنها اعمال کنند. ترور کندی نتیجه این شیوه زیستن و تفکر است. هرچه بکاری همان را درو میکنی. تمام حرف همین است. آمریکا در مرگ رئیسجمهور، صرفا همان بذری را که کاشته بود درو کرد.
اما شما به خاطر این اظهارات توبیخ شدید. الایجا محمد بزرگوار، علنا شما را سرزنش کرده و به شما دستور داده تا اطلاع ثانوی از اظهارنظر علنی خودداری کنید.
درست میگویید. اشتباه از من بود. پیامبر (اشاره به الایجا محمد ) به من هشدار داده بود حرفی از مرگ رئیسجمهور نزنم، من هم در سخنرانی اصلی هیچ اشارهای به آن تراژدی نکردم. اما در زمان سوال و جواب یکی از من درباره معنای ترور کندی پرسید و من هم آن حرف را زدم. در مورد تعلیق (از اظهار نظر) هم مثل این است که صدای رادیو را خاموش کنی، رادیو هنوز آنجا است اما صدایی از آن در نمیآید، دوباره میتوانی زیادش کنی.
مدت تعلیق شما چقدر است؟
جوابش پیشِ الایجا محمد بزرگوار است. فکر نکنم دائمی باشد.
پس انتظار دارید دوباره به وظایف خود بازگردید.
بله آقا.
و باز هم درباره جدایی از سفیدان خطابه خواهید کرد؟
بله آقا.
یک لحظه لطفا جناب مالکوم! حالا سخن از جدایی از سفیدپوستان میگویید.
بله آقا.
تا آنجا پیش میروید که حتی نباید با سفیدپوستان سوار هواپیما و کشتی شویم. درست میفهمم؟
بله آقا.
اما جناب مالکوم، تعداد معدودی از افراد ، سفید یا سیاه، به اندازه بنده و شما سفر میکنند. شما بخش زیادی از زندگی خود را مشغول سوار و پیاده شدن از هواپیما هستید. نمیترسید که وقتی خداوند زمان را برای سقوط هواپیما و کشتن تعدای سفیدپوست مناسب ببیند، سوار آن هوایپما باشید؟
آقا ایمان من به خداوند آنقدر زیاد است که هراسی ندارم. میدانم تا وقتی زمانش نرسد نخواهم مرد. اما اگر سوار یکی از اینها باشم خوشحال خواهم شد زندگیام را بدهم تا تعدادی از این شیاطین سفید بمیرند. مانند «سامسون» (از شخصیتهای عهد عتیق) حاضر هستم معبد مردان سفید را پایین بیاوریم، با آنکه تماما آگاه هستم با این کار در زیر آوار نابود خواهم شد.
اما جناب مالکوم شما هیچ نقشی برای تغییراتی که در نتیجه شورش سیاهان ایجاد شده قائل نیستید. به نظرتان نتیجه تظاهرات کنونی علیه جداسازی چیست؟
لومکس، همانطور که میدانی این رهبران سیاهپوست به سفیدپوستان گفتهاند همهچیز روبهراه است، همهچیز تحت کنترل است، و به سفیدپوستان گفتهاند آقای (الایجا) محمد در اشتباه است، به حرفش گوش ندهید. اما هرچه آقای محمد گفته بود که به وقوع خواهد پیوست، اینک در حال وقوع است. حالا رهبران جنبش سیاهان ایستادهاند و میگویند ما در آستانه انفجار نژادی هستیم. انفجاری که از انفجار اتمی خطرناکتر است، انفجار در حال وقوع است، چراکه سیاهان ناراضی هستند؛ نهفقط از دست سفیدپوستان، بلکه از این سیاهان که دور و اطراف نشستهاند و ژست رهبران و سخنگویان مردم سیاهپوست را گرفتهاند اما درواقع بهجای بهبود اوضاع آن را بدتر میکنند.
آیا شما انکار میکنید که سیاهان امروز تحت حمایت دولت فدرال قرار گرفتهاند، بالاخره هم رئیسجمهور و هم دادستان کل به کمک ما آمدهاند.
هرگز از دولت فدرال حمایتی نصیبتان نخواهد داشت. مثل کینگ که از کندی میخواست به آلاباما برود و در میانه بایستد و بدنش را حائل کند. مثل این است که از روباهی بخواهید از شما در برابر گرگ مخافظت کند. توده سیاهان این مسئله را میفهمند، و این فقط رهبران جنبش سیاهان، بورژوازی و تعداد انگشتشماری از سیاهان هستند که تصور میکنند میتوانند از دولت، احترام و محافظت و به رسمیت شناخته شدن دریافت کنند. دولت، مسئول بلایی است که در این کشور بر سر سیاهان میآید. رئیسجمهور قدرت در اختیار دارد. دیدید که در بیرمنگام (شهری در آلاباما)، ارتش را برای حمایت از سگهایی که سیاهان را گاز میگرفتند گسیل نکردند. زمانی نیروهایش را فرستاد که سیاهان طغیان کردند، آنگاه رئیسجمهور نیروها را اعزام کرد، نه برای محافظت از سیاهان بلکه برای محافظت از سفیدپوستانی که برای مقابله با طغیان سیاهان به آنجا رفته بودند.
سیاهپوستان آمریکایی شهروند نیستند؟
اگر شهروند بودند دیگر مسئله نژادی در کار نبود. اگر «اعلامیه آزادی بردگان» (از فرمانهای مهم آبراهام لینکلن) اعتباری داشت، دیگر مسئله نژاد در میان نمیبود. اگر متمم سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم قانون اساسی اعتباری داشت، دیگر مسئله نژاد وجود نمیداشت. اگر تصمیمات دادگاه عالی علیه تفکیک نژادی اعتباری داشت که دیگر مسئله نژاد در کار نمیبود. تمام این دورویی به نام سفیدپوستان و به نام مثلا لیبرالیسم در چهارصد سال اخیر اعمال شده و بهجای از میان برداشتن مسئله، آن را بغرنجتر و پیچیدهتر کرده است.