از گذشته حرف بزنیم

در سالمرگ مرتضی احمدی، صدای طهرون قدیم

1400/09/29

در زمانه‌ای که کتاب و کتابخوانی و اثر فرهنگی و موسیقی و ادبیات به صفاتی هم‌چون فاخر مفتخر می‌شدند، مرتضی احمدی از اهالیِ فرهنگ عامه بود که از قضا با زبان مردم کوچه و بازار سروکار داشت و به فرهنگ فولکلور اهمیت بسیار می‌داد. این است که صدای مرتضی احمدی ما را به گذشته‌ها می‌برد، جایی در دوردست‌ها که آشناست با شوخی‌ها و مطایبه‌هایی که رنگ صداقت داشت و پرطمطراق و غریبه نبود. چندین نسل از ما با صدای دلنشین و گرم و لحنِ خاص او آشناست و هر نسل خاطرات خودش را با این صدا دارد. اما مرتضی احمدی، جز صداپیشگی، بازیگر و خواننده نیز بود و نثری دلنشین و صمیمی داشت که این نثر بیش از همه در کتابِ «من و زندگی» پیداست که خاطرات مرتضی احمدی به روایت خودش است و در نشر ققنوس منتشر شده. مرتضی احمدی، زاده ۱۰ آبان ماه ۱۳۰۳  در تهران بود؛ شهری که بسیار دوستش داشت، می‌شناختش و از آن روایت کرده بود. او در ۳۰ آذر ۱۳۹۳  در همین شهر از دنیا رفت.

مرتضی احمدی بیش از چهار دهه در عرصه‌های مختلفِ سینما، تلویزیون، رادیو و تئاتر، فعالیت داشت. بازیگری صاحب سبک، در هنر دوبلاژ گوینده‌ای با یک صدای خاص و منحصربه‌فرد بود و یادآور عصر طلایی دوبله در ایران. او هم‌چنین در با نوشتن چندین کتاب به رسمِ زندگینامه و خاطره‌نویسی خود را به عنوان نویسنده‌ای توانا و یکه معرفی کرد. مرتضی احمدی همواره با گذشته و خاطرات سروکار داشت. گذشته نزد او تمام آن چیزهایی بود که تاریخ ما را ساخته بود و چه با غمِ نوستالژیک و چه غصه دوران گذشته و چه شادی از یادآوری خاطرات، همواره در اکنون ما جاری است. برای مرتضی احمدی گذشته، یک محتوای بسته‌بندی‌شده نیست بلکه او گذشته و حال و آینده را در روند تحولات می‌خواند، برای همین است که آيندۀ تهران را آينده‌اي می‌داند كه هيچ پرنده‌اي در آن زندگي نمي‌كند و می‌نویسد: «باز هم من هستم و كاغذ‌پاره‌هايم. بدجوري بوي كهنگي مي‌دهند. اگر اين‌طور ادامه پيدا كند چيزي از آن‌ها باقي نمي‌ماند. اين تكه‌كاغذهاي رنگ‌ورو رفته و فرسوده خيلي چيزها را زنده نگه داشته‌اند، پس نبايد بميرند».

او در بخشی از کتاب «من و زندگی» که در قالب زندگینامه خودنوشت به بازگویی خاطراتش می‌پردازد می‌نویسد: «امروز که زیر سایه خیمه پیری دراز کشیده‌ام به روزهایی که جوان بودم و آرام و قرار نداشتم فکر می‌کنم. جوانی بودم شاداب و قبراق، خیلی قرص پا به زمین می‌کوبیدم، سرکش بودم؛ قلدر و جویای نام. هر بار که یاد آن وقت‌ها می‌افتم، غم گذشته بیش از پیش جلوی چشم‌هایم جولان می‌دهد و سر به سرم می‌گذارد. ای کاش پدرم برایم شناسنامه نگرفته بود و سال‌های عمرم گم بودند و تاریخ تولدم به من دهن‌کجی نمی‌کرد؛ چه بودم، چه کار می‌خواستم بکنم، به کجا رسیدم؟»

مرتضی احمدی در کتاب «من و زندگی» به نقل خاطرات دوران کودکی تا بزرگسالی خود پرداخته و  زندگی حرفه‌ای و شخصی خود را نیز روایت می‌کند. اما کتاب تنها روایتِ یک سرگذشت نیست و او در سرتاسر کتاب سری به گوشه و کنار تاریخ و فرهنگ و شهر می‌زند و به‌خصوص در بخش‌های از کتاب اطلاعات دست اول و جالبی از تهران آن روزگار به دست می‌دهد. اهمیتِ این کتاب جز روایت‌های تاریخی و دقیق، پرداخت به جزئیاتی درباره شهر است که شاید از دید بسیاری از مورخان نیز پنهان مانده باشد. او شهر تهران را از دید پرسه‌زنی روایت می‌کند که تجربه زیسته‌اش در تهران و پیوندش با این شهر فراتر از یک شهروند یا مورخ یا محقق است. خودش در این باره می‌نویسد: «من دنبال گذرهاي تهران مي‌گشتم و مي‌رفتم، بخش‌هاي قديم تهران را پيدا  مي‌كردم و مي‌پرسيدم و درباره آنها يادداشت برمي‌داشتم. از همه بچه‌هاي محل و تهران و هر كس را كه پيدا كردم كمك گرفتم.»

احمدی در ابتدای کتاب خاطراتش؛ از همان دوران کودکی او پای شهر را به روایتش باز می‌کند و در فصلِ نخست با عنوان «از گذشته حرف بزنیم»، به اولین بستنی‌فروشی تهران اشاره می‌کند که در نظر غالب مردم عادی «اکبر مشدی» بوده حال آنکه جز این است، او نقل می‌کند که «برعکس آنچه بین مردم شایع است، اولین بستنی‌فروش صاحب‌نام در تهران اکبر مشدی نبوده، بلکه استاد او مردی قوی هیکل و بلندبالا با محاسنی سیاه با سه دهنه مغازه بستنی‌فروشی در دروازه دولت، قلهک و تجریش به نام محمد ریش بوده. کیفیت بستنی او به حدی مطلوب بوده که شعری در وصف او سروده‌اند: از اینجا تا به قلهک تا به تجریش نخوردی بستنی محمد ریش پس از مرگ او شاگردش، یعنی‌‌ همان اکبر مشدی که پدرش را همه مشدی خطاب می‌کردند و یکی از بزن‌بهادر‌ها و در عین حال نیکوکاران خیابان ری بوده، به شهرت می‌رسد.»

سرتاسر کتاب پر است از خاطراتی که تهران قدیم را می‌سازد، از خوب و بد، و این است که مرتضی احمدی ضمنِ روایت سرگذشت خود، از اوضاع اجتماعی و فرهنگی و سیاسیِ آن دوران و روزگاری که بر مردم رفته است، سخن می‌گوید. از نشانه‌های بسیاری که تهران قدیم داشته و گاه خاطرات خوشِ آن روزگار است مثلِ آشنایی او و هم‌نسلانش با سینما و سینما رفتن‌های مخفیانه به دور از چشمِ پدر و مادر، تا حمام‌های خزینه‌دار آن روزگار و تصاویر تلخی هم‌چون آب غیربهداشتی که ناگزیر مردم مصرف می‌کردند و آلودگی‌های ناشی از نبود بهداشت و امکانات تا تریاک‌کشی میان مردم عامه که رواج بسیار داشت و به‌عنوان تفریح عموم باب روزگار بود، آن‌هم نه در خفا و پای بساط خانگی، بلکه در قهوه‌خانه‌ها و اماکن عمومی و مکان‌هایی در منظر عام، این ماجرا از مقولاتی است که برای مرتضی احمدی مایه تعجبِ بسیار است، برای همین می‌نویسد تعجب می‌کنم که مأمورین دولتی هم ممانعت یا مزاحمتی برای آنان ایجاد نمی‌کردند و همه این ماجرا در ملاءعام و به شکل تفریحی معمول انجام می‌شد.

مرتضی احمدی در جای جای کتاب از تهران و تجربیاتش در این شهر می‌نویسد. او به علاقه وصف‌ناپذیرش به تهران شهرت داشت و تهران را زادگاه و زندگیِ خود می‌دانست: «بچه تهرونم و عاشق شهرم هستم، تهرون زندگی‌ام و زادگاهم است». همین شیفتگی به تهران و لحن و گویش تهرانی بود که او را به سمتِ گردآوری و نگارش فرهنگ عامیانه تهران کشاند و ماحصلش چندین کتاب در این زمینه است که هریک در فرم و روایت و موضوع دست اول و منحصربه‌فردند: «پرسه در احوالات تِرون و تِرونیا»، «فرهنگ بر و بچه‌های تِرون»، «کهنه‌های همیشه نو» از کتاب‌های او در زمینه شهر تهران هستند. علاوه بر این‌ها، مرتضی احمدی تألیفاتی در حوزه فرهنگ‌نویسی دارد و از جذاب‌ترین و معروف‌ترین آثارش در این حوزه، بازخوانی ترانه‌های قدیمیِ کوچه‌بازاری تهران است. پیش‌پرده‌خوانی که مرتضي احمدي به‌واسطه آن پایش به هنر باز می‌شود و شهرتی برایش دست و پا می‌کند، از موجباتِ شناخت عمیق او از فرهنگ عامه و فولکلور تهران شد. خودش در این باره می‌گوید: «اغلب ترانه‌هاي آن زمان را به دليل حافظۀ خوبي كه داشتم با يكي دو بار شنیدن حفظ مي‌كردم» و همین ترانه‌ها بعدها در قالبِ آلبوم‌های صوتي «صداي تهرون قديم 1و2» روانه بازار شد. امروز باعث احياي ترانه‌هاي قديم تهران توسط مرتضي احمدي در قالب شده است.

اهمیتِ این‌همه چنان بوده که بهرام بیضایی در وصفِ مرتضی احمدی چنین نوشت:

آن مرد گنجی در سر دارد که میان شما پخش می‌کند. گنج مردم نادار؛ مردمان دریغ‌شده! گنجی از ناداری، گردآوری‌شده از روزمرگی در جهان رو به دگرگونی! آن مرد سرود گمشده می‌خواند؛ بازیابد خود بی‌خویشِ خویش را، در بَم و زیرهای آن؛ در تهران گمشده!

 

منابع:

- «من و زندگی»، خ‍اطرات م‍رت‍ض‍ی اح‍م‍دی، نشر ق‍ق‍ن‍وس، ۱۳۷۸.

-  «آن مرد»، بهرام بیضایی، مجله بخارا. مهر و دی ۱۳۸۹، شماره ۷۷ و ۷۸.

 


م‍رت‍ض‍ی اح‍م‍دی

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.