جوی خون و جدایی دربار از ملت

اعتراضات محرم 1285

1402/05/07

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.

افت برداشت محصولات کشاورزی، شیوع بیماری وبا و همچنین اتفاقاتی همچون جنگ روسیه و ژاپن و انقلاب روسیه بحران اقتصادی ایران را در آغاز سال 1284 به مرحله تازه‌ای وارد کرد. رشد بحران اقتصادی موجی از اعتراضات درهم‌تنیده را به وجود آورد که هربار شدیدتر از قبل از راه می‌رسیدند.

در این سال اولین اعتراض در قالب راهپیمایی آرامی در کنار مراسم عزاداری ماه محرم شکل گرفت. بازار و مغازه‌داران از قبل به وضعیت اقتصادی اعتراض داشتند و همچنین عزل مسیو نوز بلژیکی، مسئول گمرکات، را می‌خواستند. اعتراض آنها پاسخ درخوری نگرفته بود در نتیجه آنها مفازه‌هایشان را تعطیل کردند و با تحریک احساسات مذهبی به سوی حرم عبدالعظیم حرکت کردند.

سخنگوی این گروه خواسته اصلی‌شان را در گفت‌وگو با نشریه «حبل‌المتین» این گونه بیان کرده بود: «دولت باید سیاست کنونی کمک به روس‌ها را که به ضرر تجار، اعتباردهندگان و تولیدکنندگان ایرانی است، عوض کند. دولت باید از تجار حمایت کند هرچند که محصولات آنها هنوز به خوبی محصولات شرکت‌های خارجی نیست. اگر سیاست کنونی ادامه یابد کل اقتصاد ما نابود خواهد شد.»

پس از مدتی مذاکره بر سر خواسته‌های معترضین، مظفرالدین شاه وعده پذیرش مطالبات آنها را می‌دهد اما این وعده‌ای است که هیچ‌گاه عملی نمی‌شود. همین مسئله موجب انباشت خواسته‌ها و اعتراض مردم می‌شود و موج بعدی اعتراض در آذرماه آن سال سر می‌رسد. جرقه وقوع اعتراضات هم مشهور است و آن به فلک بستن دو نفر از تاجران سرشناس برای کاهش قیمت شکر است. خبر این اتفاق خیلی زود در سراسر بازار پخش شد و به تعطیلی مغازه‌ها و در نهایت بست‌نشیتی جمعیتی بالغ بر دو هزار نفر در حرم عبدالعظیم شد. معترضان خواسته‌هایشان که شامل چهار مورد بود از آنجا مطرح کردند:

1. برکناری حاکم تهران

2. عزل نوز

3. اجرای شریعت

4. تاسیس عدالتخانه

اعتصاب عمومی در تهران عامل موفقیت معترضین بود و پس از یک ماه اعتصاب و تلاش‌های شکست‌خورده دولت برای درهم‌شکستن اعتصاب، در نهایت مجبور به پذیرش خواست معترضین می‌شوند. معترضین که با موفقیت بزرگی به شهر بازمی‌گشتند با استقبال عمومی روبرو شدند. ناظم‌الاسلام کرمانی نوشته که عبارت «ملت ایران» اولین‌بار در همین‌جا و در شعار «زنده‌باد ملت ایران» در خیابان‌های تهران شنیده شد. اما این پایان کار نبود.

در محرم سال 1285 موج بعدی اعتراضات سررسید. یرواند آبراهامیان میگوید این اعتراضات بیش از هرچیز نتیجه ناتوانی شاه در تشکیل عدالتخانه و عزل نوز و تا حدی شدت عمل پلیس برای دستگیری واعظی بود که به شکلی آشکار علیه دولت سخنرانی کرده بود. او در سخنرانی‌اش درباره دلایل اعتراض و نارضایتی گفته بود:

«ای ایرانیان! ای برادران عزیز من! تا کی این مستی خائنانه شما را خواب خواهد کرد؟ این مستی بس است. سرهایتان را بلند کنید. چشم‌هایتان را باز کنید. به اطراف خود نگاه کنید و ببینید که دنیا چقدر متمدن شده است.... ما سلاح، ارتش و هیچ‌گونه نظام مالی مطمئن، دولت شایسته و قوانین تجاری نداریم. در سراسر ایران کارخانه‌ای از خودمان نداریم چون دولت ما مزاحم و مانع است... همه این عقب‌ماندگی‌ها نتیجه استبداد، بی‌عدالتی و بی‌قانونی است. روحانیون شما هم اشتباه می‌کنند چون می‌گویند زندگی کوتاه است و افتخارات زمینی فقط از سر خودبینی‌های انسان است. این موعظه‌ها شما را از این دنیا غافل می‌کند و به تسلیم، بردگی و جهل می‌کشاند. پادشان نیز با سلطه بر اموال، آزادی و حقوق‌تان شما را غارت می‌کنند. و در نتیجه این‌ها، بیگانگان به صحنه می‌آیند، بیگانگانی که پول و ثروت شما را می‌گیرند و در مقابل، لباس‌های رنگارنگ، ظروف پرزرق و برق و اشیای لوکس میدهد. اینها علل بدبختی شما است و همین‌طور خوشگذرانی بیش از حد پادشان، برخی روحانیون و بیگانگان.»

واعظی که این حرف‌ها را زده بود دستگیر می‌شود و در پی آن، دیگر سخنرانان مخالف و اجتماعات مخفی اعلامیه‌هایی تند پخش کردند و گروهی از طلاب هم در مقر پلیس جمع می‌شوند. با واکنش نیروی نظامی یکی از این طلبه‌ها کشته می‌شود و فردای آن روز هزاران طلبه و مغازه‌دار کفن‌پوش در تشییع جنازه حاضر می‌شوند. در مسجد جامع که مقصد تشییع بود قزاق‌ها با مردم درگیر می‌شوند و در پی آن 22 نفر کشته می‌شوند و تعداد بسیار بیشتری هم مجروح می‌شوند. آبراهامیان معتقد است که «این جوی خون، دربار را از ملت جدا کرد و از آن به بعد برخی از علما، آشکارا شاه قاجار را با یزیدبن‌معاویه مقایسه کردند.»

این سرکوب خونین با دو تظاهرات بزرگ از سوی مردم پاسخ داده شد. تعدادی از شخصیت‌های مذهبی چون طباطبایی، بهبهانی و دیگران همراه با خانواده‌هایشان، همراهان و دو هزار طلبه علوم دینی به سمت قم راه افتادند. رهبران مذهبی از قم اعلام کردند تا وقتی شاه به وعده‌هایی که پیش‌تر داده بود عمل نکند تهران بدون مرجع روحانی خواهد بود و در نتیجه مسایل قضایی و حقوقی بلاتکلیف خواهند ماند. در واقع این‌بار با اعتصاب روحانیان روبرو بودیم. سپس دو نفر از تاجران نیز، که یکی‌شان عضو انجمن مخفی بود، به قلهک و به سراغ نمایندگان انگلیس می‌روند. سفیر انگلیس در شرح این وقایع نوشته:

«پس از تیراندازی، انگار که حکومت در آن روز پیروز شده است. شهر در دست نیروهای انتظامی بود. رهبران مردمی گریخته بودند. بازار به تصرف سربازان درآمده بود و به نظر می‌رسید که هیچ راه گریزی نیست. در این اوضاع و احوال، مردم ناگزیر به سنت دیرین بست‌نشینی متوسل شده بودند، زیرا همه راه‌های دیگر به رویشان بسته شده بود... آن دونفر از سفیر پرسیدند که اگر مردم در سفارت بریتانیا بست نشینند آیا کاردار به کمک نیروهای مسلح آنان را بیرون خواهد کرد. آقای گرانت داف پاسخ داد که امیدوار است به چنین کاری وادار نشوند. او همچنین گفت که با توجه به این رسم معمول در ایران، اعمال زور علیه آنها در حیطه قدرت وی نیست.»

عصر آن روز تعدادی دیگر از تجار و همچنین چند روحانی به سفارت انگلیس می‌روند و به مرور این جمعیت اضافه می‌شود و به چهارده هزار نفر می‌رسد. آنچه در این اعتراضات قابل توجه است، نوع سازماندهی معترضین است و اینکه هر بار سرکوب اعتراضات با فاصله‌ای موج بعدی اعتراضات را در پی دارد. افرادی که در سفارت انگلیس به بست‌نشینی روی آورده بودند و اغلب بازاری بودند، توسط کمیته‌ای سازماندهی شدند که متشکل از بزرگان اصناف بود. کسروی نوشته که در میان آنها حتی کسانی که «اضعف اصنافند» حضور داشتند. این کمیته بر نظم و مقررات بست‌نشینان و ورود و خروج آنها نظارت داشت و همچنین تظاهرات زنان را نیز سازماندهی می‌کرد. کمیته به دانش‌آموزان و دانشجویان دارالفنون و مدارس کشاورزی و علوم سیاسی اجازه ورود می‌داد و آنها هم با ترتیب دادن سخنرانی درباره مسائلی حرف می‌زدند که پیش از آن ممنوع و خطرناک بود. ناظم‌الاسلام کرمانی در توصیف فضای سفارت در آن روزها نوشته که سفارت به «یک مدرسه باز علوم سیاسی» تبدیل شده بود. این چند موج اعتراضات در امضای فرمان مشروطه در میانه مرداد 1285 نقشی پررنگ داشتند.

 

منابع:

- «ایران بین دو انقلاب»، یرواند آبراهامیان، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، نشر نی

- «تاریخ بیداری»، ناظم‌الاسلام کرمانی

- «تاریخ مشروطه ایران»، احمد کسروی، نشر امیرکبیر


اعتراضات محرم 1285 تاریخ مشروطه ایران

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.


از زندان به گورستان

سازمان فداییان خلق ایران در آغاز چهار نظریه‌پرداز داشت که هریک در متونی جداگانه به استدلال درباره مبارزه مسلحانه پرداخته‌اند. یکی از این‌ها، حسن ضیاءظریفی است که به همراه بیژن جزنی به نسل اول روشنفکران انقلابی مارکسیستی تعلق دارد که رویکرد مبارزه مسلحانه را در مبارزه با استبداد شاه برگزیدند. پژوهش‌های تازه می‌گویند نویسنده جزوه‌ای که با عنوان «تز گروه جزنی» در سال 1351 منتشر شد ضیاءظریفی بوده است. او و دیگر روشنفکران انقلابی هم‌عصرش، به نسلی تعلق دارند که در بستر اجتماعی و سیاسی پس از کودتای 28 مرداد 32 به عرصه رسیدند و شاهد و درگیر شکست‌ها و بن‌بست‌های مبارزه مدنی و سیاسی از طریق حزب توده و جبهه ملی بودند. حسن ضیاءظریفی ده سال از عمر کوتاه سی و شش ساله‌اش را در زندان‌های شاه گذراند و در نهایت در روز 29 فروردین 1354 در یکی از هولناک‌ترین جنایات حکومت شاه چشم و دست بسته به همراه تعداد دیگری از زندانیان بی‌دفاع در تپه‌های اوین تیرباران شد.