تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نگری

نیما آصف
1399/10/08

باستانی پاریزی سبکی مختص‌ به خود در تاریخ‌نگاری داشت که از معیارهای تاریخ‌نگاری آکادمیک فاصله داشت و شاید از این‌رو بود که کتاب‌های او مخاطبانی عام‌ داشتند. او حاشیه در حاشیه می‌نوشت و موضوع اصلی و فرعی را درهم‌ می‌تیند تا جایی که گاهی موضوع فرعی بدل به موضوع اصلی می‌شد. شیوه تاریخ‌نگاری باستانی پاریزی در همان سال‌های حیاتش با انتقاداتی هم همراه بود اما او راه خود را می‌رفت. راهی که با اقبال زیادی هم روبرو بود و خوانندگان عادی‌‌ که شاید علاقه زیادی هم به تاریخ نداشتند کتاب‌های او را می‌خواندند.

 

«مخلص دلم می‌خواهد هنوز چند سالی زنده بمانم. می‌خواستم تقاضا کنم این اظهار لطف را چند سالی -و اگر ممکن نیست- چند روزی به تأخیر بیاندازید. ما هنوز داریم هشتاد سالِ صد سالِ اول عمر خود را می‌گذرانیم: و چون تقریبا به تجربه رسیده که این سال‌ها از هرکس تجلیل کرده‌اند - اندکی بعد ترک دنیا گفته است، و بعضی‌ها مثل مرحوم دکتر صدیقی و مرحوم دکتر مهدوی، یادواره آن‌ها را در آخرین روز توقف آن‌ها در بیمارستان به نظر آن‌ها رسانده‌اند- از هزاره اول زندگی امیدوارم عمری باشد برای هشتاد سال صد سال دوم عمر یادداشت مفصلی را خدمتتان تقدیم کنم». این بخشی از متنی است که محمدابراهیم باستانی پاریزی در آستانه هشتاد سالگی‌ نوشته بود که همان زمان در مجله «بخارا» منتشر شده بود. حتی در این یادداشت هم می‌توان طنز باستانی پاریزی را مشاهده کرد. طنزی که از وجوه ممیزه آثار او بود حتی وقتی درباره وقایع دوران‌ساز تاریخی می‌نوشت.

جواد مجابی پس از مرگ باستانی پاریزی درباره نگاه او به تاریخ و اقبال عمومی آثارش در روزنامه «شرق» نوشته بود:

«استاد باستانی پاریزی به عنوان یک مورخ، جایی بین تاریخ‌نگار و تاریخ‌نگر ایستاده است. مقصودم از تاریخ‌نگار کسی است که واقعیات تاریخی را همان‌طور که اتفاق افتاده شرح می‌دهد و تاریخ‌نگر فردی است که به تحلیل وقایع تاریخی در ریشه‌های حوادث گذشته می‌پردازد. کوشش دکتر باستانی ستودنی است برای مقابله‌اش با تاریخ انگاری. تاریخ همواره زیر سلطه و نفوذ حکومت‌ها و قدرت‌های مستقر نوشته شده و هنر دکتر باستانی این بوده که تاریخ را از جعلیات پیراسته و آن را با زبان شیرین و بیان موثر ارایه کرده است. تعداد فراوان کتاب‌هایش و تیراژ وسیع آن‌ها استقبال مردم را از نوشته‌های این پژوهشگر ارزنده نشان می‌دهد. باستانی تاریخ را که ربطی به مردم نداشت و مردم کمتر ارتباطی با تاریخ داشتند به‌گونه‌ای عرضه کرد که هزاران نفر را با ریشه‌های حوادث تاریخی آشنا کرد و خوانندگان بسیار در طول عمر پربرکت او با تاریخ پرفرازونشیب میهن‌شان آشتی کردند و با لذت کتاب‌های او را می‌خواندند. کار سترگ دکتر باستانی آشتی دادن مردم با تاریخ خودشان بوده است اگرچه راه نوشته‌های او از حاشیه حوادث تاریخی عبور کرده است.»

باستانی پاریزی در سوم دی‌ماه 1304 شمسی، به قول خودش، در کوهستان پاریز متولد شد و پاریز دهکده کوچکی است در ده فرسنگی شمال سیرجان و سیزده فرسنگی جنوب رفسنجان. او خیلی زود و در حالی که هنوز دانش‌آموز دانشسرای مقدماتی کرمان بود اولین کتابش را با نام «پیغمبر دزدان» در 1324 منتشر کرد.

باستانی پاریزی نویسنده‌ای پرکار بود و در عرصه‌های مختلفی به نوشتن پرداخت که یکی از آن‌ها عرصه مطبوعات بود. او وقتی هنوز در پاریز بود با دیدن مجلات و نشریه‌هایی مثل آینده و مهر و حبل‌المتین به مطبوعات علاقه‌مند شد و بعدها به همکاری با روزنامه‌ها و نشریه‌هایی از جمله «توفیق» پرداخت. او از فکاهی‌نویسان قدیمی روزنامه «توفیق» بود و از نوجوانی همکاری با توفیق را آغاز کرده بود و به خصوص دوبیتی‌های او مورد توجه زیادی بود. آثار متعددی از باستانی پاریزی منتشر شده که بخشی از آن‌ها مختص کرمان است و به تاریخ کرمان و جغرافی کرمان مربوط است و بااین‌حال می‌توان گفت که او در همه آثارش از یاد کرمان غافل نبوده است. بخش مهمی از آثار او درباره تاریخ محلی است و در کارنامه او می‌توان حدود پانزده کتاب دید که در پیوند با تاریخ کرمان نوشته شده‌اند. او همچنین سری کتاب‌هایی دارد که به‌اصطلاح مجموعه هفتی است:‌ هفت کتاب که عدد هفت در عنوان آن‌ها دیده می‌شود مثل «خاتون هفت قلعه»، «آسیای هفت سنگ»، «نای هفت بند»، «زیر این هفت آسمان» و...

هویت و فرهنگ و انسان ایرانی دغدغه مشترکی است که در آثار متعدد باستانی پاریزی دیده می‌شود و در این میان «شمعی در طوفان» اثری است که این دغدغه به طور ویژه در آن مورد توجه بوده است. او را می‌توان تاریخ‌نگار مردم دانست. در ارزیابی نگاه تاریخی او داوری‌های متفاوتی شده است. برخی آثار او را خواندنی و ماندگار دانسته‌اند و برخی دیگر کارساز و موشکافانه و عده‌ای هم شتابزده و سطحی. عباس زریاب خویی در داوری‌اش درباره شیوه تاریخ‌نگاری باستانی پاریزی گفته بود که تاریخ در نظر باستانی پاریزی امری طولی و زمانی نیست که حوادث در آن به دنبال هم و در توالی یکدیگر قرار گرفته باشند. در اندیشه او، زمان تبدیل به مکان و طول بدل به عرض شده است. در نظر باستانی، حوادث تاریخ، جز به درد گواه و شاهد برای امور مبتلا‌به فعلی مردم، نمی‌خورد و گذشته مقدمه حال است و باز در اندیشه او اگر تاریخ نتواند مشکلی را از حال حل کند بی‌فایده و بی‌حاصل است. از این نظر عده‌ای هم سبک تاریخ‌نگاری او را تاریخ زنده نامیده‌اند. او در تاریخ‌نگاری‌‌اش گذشته را به حال می‌آورد.

پیوند ادبیات با تاریخ در فرهنگ ما سنتی دیرینه بوده است و می‌توان گفت که باستانی پاریزی هم تا حدودی در همین سنت گام برداشته است. بسیاری نثر تاریخ‌نگاری او را شیرین دانسته‌اند و به طور کلی شیرین‌سخنی را از ویژگی‌های او شمرده‌اند. باستانی پاریزی آثار زیادی از خود باقی گذاشته که در هریک از آن‌ها موضوعات تاریخی و ادبی و اجتماعی به هم پیوند خورده‌اند. به‌سختی می‌توان گفت که باستانی پاریزی در کدام دوره تاریخی تمرکز داشته است و این ویژگی نیز برخلاف سنت دانشگاهی است. گستره موضوعی آثار او سراسر تاریخ ایران پس از اسلام تا دوران معاصر را در برگرفته است. البته برخی آثار او مثل «سیاست و اقتصاد عصر صفوی» به سبک متعارف تحقیقات تاریخی شباهت بسیاری دارد.

 


باستانی پاریزی جواد مجابی تاریخ‌نگاری تاریخ

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.