دکتر حسین فاطمی، وزیر امور خارجه دولت محمد مصدق و مدیرمسئول روزنامه باختر امروز، با عنوان شهید نهضت ملی شناخته میشود. فاطمی پس از کودتای 28 مرداد مخفی شد و چند دفعه محل سکونتش را عوض کرد تا اینکه سرانجام در اسفند ماه همان سال دستگیر شد. مهرماه سال 1333 دادگاه نظامی دکتر فاطمی را به اتهام اقدام برای برکناری شاه و اقدام بر ضد سلطنت مجرم شناخت و دستآخر او در 19 آبان 1333 اعدام شد. دکتر فاطمی پیش از اعدام و زمانی که در زندان بود بر روی کاغذ سیگار نوشته بود: «آرزو دارم که نفسهای آخر زندگیام نیز در راه نهضت و سعادت هموطنانم صرف شود. به هر حال داغ باطله بر کنسرسیوم و حامیان او بزنیم، بر فرض که نگذارند به اطلاع هممیهنان برسد و صدای ما را خفه کنند، در تاریخ و در پروندهها باقی خواهد ماند تا نسل آینده برای زیستی شرافتمندانه و نیل به آزادی، ادامهدهنده این راه باشند.»
هوشنگ گلشیری چند سال پیش از مرگش در بخشی از گفتوگویی گفته بود: «وقتی که فاطمی را گرفتند و بعد اعدامش کردند، من با یک دوستی قرار گذاشتم خودکشی کنم. خیلی غمگین بودم. طرف کلک زد. نیامد. ما هم ناچار ماندیم.» گلشیری این خاطره را چند سال پیش از مرگش روایت میکند، یعنی وقتی که سالها از اعدام فاطمی میگذرد و دیگر سن و سالی از گلشیری گذشته است. گلشیری خاطره را با تهمایهای از طنز روایت میکند و میگوید رفیقم قرار را زیر پا گذاشت و ما هم ناچار ماندیم. اما اعدام فاطمی در 19 آبان 1333، به واقع همانقدر تلخ و بهتآور بود که گلشیری، که در آن زمان نوجوان بوده، عزم خودکشی میکند.
اعدام حسین فاطمی واقعهای فراتر از پسلرزههای کودتای 28 مرداد 1332 بود. اعدام فاطمی را میتوان یکی از تیرهترین نقاط تاریخ معاصر استبداد در ایران دانست. حمله به فاطمی و مضروب کردنش توسط اوباش حاضر در کودتای 28 مرداد و سپس اعدام او نشان میدهد که فاطمی تا چه مایه غرور جعلی استبداد را خدشهدار کرده بود.
شاهین فاطمی، برادرزاده دکتر فاطمی و استاد اقتصاد در پاریس، در گفتوگویی درباره آخرین دیدار با عمویش و روحیه او پیش از آنکه اعدام شود گفته: «آخرین باری که من ایشان را دیدم، دو هفته مانده بود که عازم آمریکا شوم. ایشان در بیمارستان لشگر دو زرهی بود. همه رفته بودند بهش التماس کرده بودند که امضا کن و... الان که برای شما میگویم واقعاً هنوز برای من مشکل است... (بغض)... تا وارد اتاق شدم گفت شاهین میدانم برای چه آمدی. گفتم درست است. گفتم رحم کنید به پسرتان به سیروس... حرفی که به من زد گفت اگر من امروز استغفار کنم دیگر هیچکس توی این مملکت حرف کسی را باور نمیکند. جواب جوانهای مملکت را در آینده تاریخ چه کسی خواهد داد که میگویند حسین فاطمی هم وقتی پای جانش افتاد (کلمهای که او به کار برد) به گه خوردن افتاد. این را من هیچوقت فراموش نمیکنم. یعنی دانسته مرد. آرزوی شاه و دستگاه این بود که دو کلمه مثل مهندس رضوی و شایگان بنویسد. فکر میکنم با خیلی از تندرویها و با همه این حرفها که امروز سنم چهار برابر او است به همه این چیزها میتوانم اعتراض کنم و ایراد بگیرم ولی از این شهامت که آدمی در آن سن تازه ازدواج کرده، بچهاش ۹ ماهش است اینقدر شهامت اخلاقی داشته باشد که روی حرف خودش بایستد و زیر فشار تسلیم نشود قابل تقدیس است.»
فاطمی در حالی محاکمه و اعدام میشود که وضعیت جسمانیاش اصلا مساعد نبوده و در مورد اعدام او در چنین وضعیتی حتی به شاه هشدار هم داده بودند اما او میخواسته در هر شرایطی فاطمی اعدام شود. کرملیت روزولت در کتاب «ضد کودتا» نقل کرده که بعد از کودتا به ایران آمده و با شاه ملاقات کرده و در بخشی از صحبتش با او درباره سرنوشت بازداشتشدگان میپرسد و شاه در پاسخ میگوید که فاطمی اعدام خواهد شد.
همسر فاطمی، پریوش سطوتی، در گفتوگویی که چند سال پیش از او منتشر شد درباره تصمیم قطعی شاه برای اعدام فاطمی گفته بود: «10 روز قبل از اینکه حکم دکتر اجرا شود، در جریان حکم اعدام بودیم، این احتمال را نیز میدادیم که ممکن است دکتر عفو شود، در آن زمان آقای جمال امامی ـ که وکیل مجلس و فرد بانفوذی بود، گرچه در مجلس نیز با دکتر اختلاف نظر داشت ـ به دیدن شاه رفته بود و از شاه خواسته بود که این کار را نکند و گفته بود فاطمی بیمار است و چندین عمل بر روی طحال و قلب خود انجام داده است، ولی شاه توجهای نکرده بود و این حکم اجرا شد.»
فاطمی در حالی محاکمه و اعدام شد که وضعیت جسمانی بسیار وخیمی داشت و در واقع پس از حملهای که اوباش به او کرده بودند، او را زنده نگه داشتند تا محاکمه و سپس اعدام کنند. اولین جلسه محاکمه فاطمی اینچنین بوده: «دکتر فاطمی را در حالی که روی تختخوابی دراز کشیده بود به سالن دادگاه منتقل کردند. درست در ساعت 11 صبح بود که اعضای دادگاه هم به سالن مزبور آمده و پس از لحظهای خبرنگاران و عکاسان به سالن دادگاه راهنمایی شدند. در این موقع دکتر فاطمی هنوز به محل مورد نظر در دادگاه منتقل نشده بود. پس از آنکه عکاسان از محل دادگاه عکس گرفتند بیرون رفته سپس دکتر فاطمی را که چند سرباز او را به روی برانکارد حمل میکردند به محل متهمین قرار دادند. دکتر فاطمی در آن موقع چشمهایش را بر هم نهاده و از درد به خود میپیچید. بعد از آنکه جای تختخواب دکتر فاطمی تعیین گردید، رئیس دادگاه با نواختن زنگ رسمیت جلسه را اعلام کرد.»
در جلسه دوم محاکمه، دکتر فاطمی به وضعیت جسمانی خود اشاره میکند و میگوید من بیمارم و دادگاه باید این مسئله را در نظر بگیرد اما سرتیپ قطبی در جواب میگوید حضور شما در دادگاه طبق گواهی پزشکان میباشد؛ گواهی که در آن قید شده بود حالت مزاجی و روحی زندانی نامبرده رضایت بخش میباشد. این پزشکان البته سرلشکر دکتر ایادی، سرتیپ دکتر مقبل و سرهنگ دکتر تدین بودند.
همسر فاطمی وضعیت پس از اعدام فاطمی را چنین شرح داده است: «آن روز همه داغدار بودند، دانشجویان، محصلین، همه ناراحت و عزادار بودند. در آن موقع جنازه دکتر فاطمی را نیز به ما نمیدادند و خواهر ایشان سلطنت خانم با زحمت زیاد توانست جنازه را بگیرد و با تاکسی جنازه ایشان را آوردند. دکتر در ساختمان زرهی ارتش تیرباران شده بودند و خواهر ایشان با جسارت تمام توانستند، جنازه ایشان را پس بگیرند. خواهر ایشان سلطنت که اکنون فوت کرده بیش از هر کس دیگری برای دکتر فداکاری کردند و همیشه برای من قابل احترام هستند. در روزی که دکتر فاطمی را در ابن بابویه به خاک میسپردند، خواهر ایشان سخنرانی قرایی کرد و رژیم پهلوی را زیر سوال برد، نظامیانی که در آنجا بودند نیز گریه میکردند و هیچ عکسالعملی نشان ندادند.»
منابع:
- پریوش سطوتی، روایت همسر دکتر فاطمی از 3 سال زندگی مشترک و 57 سال فراق، گفتوگو با خبرگزاری ایسنا.
- خاطرات و مبارزات دکتر حسین فاطمی، بهرام افراسیابی، نشر سخن.
- شاهین فاطمی، ناگفتههایی از زندگی حسین فاطمی، از 28 مرداد تا اعدام.
- هوشنگ گلشیری، گفتوگو با بخش تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه ملی.