دولت‌های مارکسیست را به رسمیت می‌شمارم

جان. اف.کندی در مصاحبه با الکسی ادژوبی

1400/03/02

25 نوامبر 1961، حدود هفده ماه پس از انتخاب جان اف کندی (نوامبر 1963-مه 1917) به‌عنوان سی‌وپنجمین رئیس‌جمهور ایالات‌متحده، الکسی ادژوبی (1993-1924)، سردبیر روزنامه مشهور «ایزوستیا» و داماد نیکیتا خروشچف (رهبر وقت شوروی) مصاحبه‌ای بی‌پرده با رهبر کاخ سفید انجام داد. در این مصاحبه ادژوبی از اعضای میانه‌رو حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، کندی را به مداخله در امور داخلی دیگر کشورها از‌جمله کوبا متهم می‌کند، اما رئیس‌جمهور محبوبِ آمریکا با رَد این اتهام می‌گوید، مشکل او با انقلاب کوبا نیست بلکه مشکل او با کاسترو است که بدون برگزاری انتخابات آزاد قدرت را قبضه کرده است. او می‌گوید، اگر کشوری بر اساس انتخابات آزاد و منصفانه نظام سیاسی کمونیستی را انتخاب کند آن را به رسمیت خواهد شمرد. در آستانه صدوچهارمین زادروز رئیس‌جمهورِ مقتول آمریکا بخش‌هایی از این مصاحبه منتشر می‌شود.

 

آقای رئیس‌جمهور خوشحالم که می‌خواهم با شما مصاحبه کنم. و مایلم صادقانه بگویم که برگزیده شدن شما به‌عنوان مقام ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده با امیدهای بسیاری در افکار عمومی کشور ما (اتحاد جماهیر شوروی) مواجه شده است. در همین ارتباط چند پرسش از شما خواهم پرسید.

اجازه بدهید از شما بابت سفر به ایالات‌متحده قدردان باشم. من هم فرصت گفتگو با مردم اتحاد جماهیر شوروی، از طریق گفتگو با شما و روزنامه شما را قدر می‌نهم. فکر می‌کنم برقراری ارتباط، تبادل دیدگاه‌ها، گزارش‌های صادقانه در رابطه با اینکه کشورهای ما به‌راستی چه شکلی هستند و چه می‌خواهند و مردم چه خواسته‌ای دارند، به نفع هر دو کشور و به نفع صلح است. خوشحالیم که این فرصت دست داده است.

می‌خواهم این پرسش را با شما در میان بگذارم. جناب رئیس‌جمهور، در جریان کارزار انتخاباتی در چندین نوبت شما حسن نیت خود در رابطه با ضرورت بهبود روابط آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی را بیان کردید. در جریان مراسم سوگند شما به‌عنوان رئیس‌جمهور کشوری بزرگ، نیکیتا خروشچف، رئیس شورای وزرای شوروی (رهبر شوروی) و لئونید برژنف، رئیس شورای عالی شوروی، با ارسال پیام‌هایی ابراز امیدواری کردند که با اقدامات مشترکِ آن‌ها کشورهای ما بتوانند به بهبود قابل‌توجه روابط دوجانبه و اوضاع بین‌المللی کمک کنند. همچنین ابراز اطمینان کردند که می‌توانیم گام‌به‌گام از سوءظن و بی‌اعتمادی موجود کم کنیم و در نتیجه همکاری میان مردمان دو کشور را ممکن سازیم. حکومت شوروی به‌نوبه خود همیشه آماده است از هرگونه اقدام مثبتی در این مسیر حمایت کند، و تمام تلاش خود را به کار گیرد که صلحی پایدار در جهان استقرار یابد، تا مردم بتوانند با دوستی و بدون نفرتی میانشان زندگی کنند. جناب رئیس‌جمهور، نظر شما در رابطه با روابط کنونی شوروی و آمریکا چیست، و به نظر شما آمریکایی‌ها و مقامات شوروی چه کارهایی باید انجام دهند تا روابط میان دو کشور بهبود یابد؟

خب می‌توانم بگویم روابط دو کشور، امروز به آن اندازه که روز اول اشتغال به کار امیدش را داشتم، رضایت‌بخش نیست. در‌واقع یکی از نخستین چیزهایی که به‌عنوان رئیس‌جمهور انجام دادم این بود که آمریکا متعهد شود تلاشی جدی برای دستیابی به توافقی رضایت‌بخش با شوروی پیرامون توقف آزمایش‌های هسته‌ای به کار گیرد. در نتیجۀ آن تلاش، در انتهای ماه مارس، نمایندگان خود را همراه با نمایندگان بریتانیای کبیر برای نخستین بار به ژنو اعزام کردیم با قراردادی کامل که برای بحث روی میز گذاشتیم. فکر می‌کردم حوزه‌ای است که می‌تواند به پیشرفتی واقعی ختم شود. فضا را تلطیف می‌کرد، گام اولیه به‌سوی خلع سلاح هسته‌ای بود، و فکر می‌کردم اگر در این حوزه به توافقی دست پیدا کنیم می‌توانیم به سمت حوزه‌های دیگرِ خلع سلاح که نیاز به اقدام دارد حرکت کنیم. اما موفق نشدیم. و همان‌طور که می‌دانید همان لحظه که مذاکرات در جریان بود، زمانی که در ماه اوت در ژنو پشت میزِ مذاکره بودیم، اتحاد جماهیر شوروی آزمایش‌های هسته‌ای خود را که احتمالا چندین ماه مشغول آماده‌سازی‌اش بوده، از سَر گرفت. از این‌رو اسباب ناامیدی بود.

افزون بر این، تصور می‌کنم از زمان نشستِ وین، مسئله برلین و آلمان نیز به حوزه‌هایی بدل شدند که تنش‌ها را تشدید کرد و فکر می‌کنم بی‌نهایت برای صلح خطرناک است، اطمینان دارم صلح چیزی است که مردم هر دو کشور می‌خواهند. تصور می‌کنم شوروی و ایالات‌متحده می‌بایست با یکدیگر در صلح زندگی کنند. ما کشورهایی وسیع با مردمی پرانرژی هستیم. هر دو به‌طور مداوم مشغول بالا بردنِ استانداردهای زندگی هستیم. اگر بتوانیم بیست سال در صلح زندگی کنیم، سطح زندگی مردم شوروی و سطح زندگی مردم ایالات‌متحده به‌شدت غنی‌تر خواهد شد و زندگی مردم با افزایش مداوم سطح استاندارد زندگی به‌شدت شادتر خواهد بود.

ما احساس می‌کنیم دشواری در نحوه ارتباط برقرار کردن اتحاد جماهیر شوروی، به تعبیری، با کل دنیا است. اگر اتحاد جماهیر صرفا به دنبال محافظت از منافع ملی خود می‌بود، محافظت از امنیت ملی خود، و به دیگر کشورها اجازه می‌داد چنان‌که دلشان می‌خواهد در صلح زندگی کنند، در آن صورت به باور من مشکلاتی که امروز تنش‌های بسیار به بار می‌آورد ناپدید می‌شد.

ما می‌خواهیم مردم شوروی در صلح زندگی کنند -برای مردم خودمان نیز همین را می‌خواهیم. این تلاش شوروی به هل دادن کشورها یکی پس از دیگری به سمت نظام کمونیستی است که به باورم خطر اصلی در برابر صلح است. اگر شوروی صرفا به منافع ملی خود نگاه کند و به دنبال فراهم کردن زندگی بهتر برای مردم خود در شرایط صلح باشد، دیگر به گمانم چیزی نخواهد توانست روابط میان شوروی و ایالات‌متحده را متلاطم کند.

خیلی جالب است. هرچند به‌عنوان یک شهروند شوروی و عضو حزب کمونیست نمی‌توانم آنجا که می‌گویید ما داریم تلاش می‌کنیم دنیا را «کمونیزه» کنیم، با شما موافق باشم. در بیست‌ودومین کنگره حزب که به نظر من رویدادی تاریخی بود، ما برنامه توسعه کمونیستی را برگزیدیم و گفتیم ما مخالفت صدور انقلاب هستیم اما همچنین مخالف صدور ضدانقلاب هستیم. اگر به حقایق رجوع کنیم از نقطه‌نظر ما، ایالات‌متحده در حال مداخله در امور داخلی‌ خیلی کشورها است. دیروز برنامه‌ای تلویزیونی می‌دیدم که میلیون‌ها آمریکایی بیننده‌اش بودند، تحلیلگر آمریکاییِ برنامه مدعی بود که کل دنیا مورد تهدید کامل کمونیست‌هایی قرار دارد که می‌خواهند دنیا را تصاحب کنند. می‌خواهیم ببینیم به این وضعیت پایان داده می‌شود. حکومت ما و حزب ما اعتقاد دارد که مردم هر کشوری نظام حکمرانی را که دلخواهشان است انتخاب می‌کنند. اتریش به شیوه سرمایه‌داری برای توسعه باور دارد، حال آنکه هم قوای شوروی و هم قوای آمریکا در آنجا حاضر هستند. اما کوبا شیوه دیگری برای توسعه برگزیده است. و جناب رئیس‌جمهور ما خوشحال می‌شدیم اگر شما تأکید می‌کردید که مداخله در امور کوبا یک اشتباه بوده است. ما امید داریم که مردم کوبا شیوه خود برای زندگی را تحکیم کنند. همین‌طور جمهوری دومینیکن، اکوادور، برزیل و باقی کشورها.

می‌خواهم بدون هیچ بحثی بگویم که ایالات‌متحده از این ایده که همه مردم می‌بایست از حق انتخاب آزادانۀ نوع حکومتشان برخوردار باشند. در مورد کوبا بگذارید به شما یادآور شوم که انقلاب کاسترو در وهله اول با حمایت اکثریت مردم مواجه شد. وقتی کاسترو انقلاب را رهبری می‌کرد در بیانیه‌ای گفت انتخابات آزاد، آزادی برای مردم و پیشرفت برای مردم در کار خواهد بود، اما کاسترو به آن تعهد پایبند نماند. به نظر ما تا وقتی کوبا اجازه انتخابات آزاد و درست را ندهد، نمی‌تواند مدعی شود که اکثریت مردم را نمایندگی می‌کند. منازعه ما با کوبا بر سر این است. از آن طرف آقای (چدی) جاگان که اخیرا به‌عنوان نخست‌وزیر گویان انتخاب شد یک مارکسیست است، اما ایالات‌متحده اعتراضی ندارد چرا‌که انتخاب او از طریق انتخابات درستی انجام شد و او پیروز شد. اگر مردمانِ هر کشوری از طریق انتخاباتی آزاد، پس از اعطای فرصتی منصفانه برای بیان تمام دیدگاه‌ها تصمیم بگیرند می‌خواهند به نظام کمونیستی بپیوندند، ایالات‌متحده آن را می‌پذیرد. آنچه مورد اعتراض ما است و تهدیدی مقابل صلح، زمانی است که یک نظام توسط گروه شبه‌نظامی کوچکی و از طریق براندازی، نفوذ و دیگر چیزها به کشوری تحمیل شود.

اگر شوروی و این کشور بتوانند منابع خود را بهبود ببخشند، اگر به مردم دنیا اجازه داده شد به آن شکلی که دلشان می‌خواهد توسعه پیدا کنند، در این ‌صورت هر کشوری می‌تواند نظام کمونیستی را انتخاب کند و ما هم آن را به رسمیت می‌شماریم و می‌پذیریم. و اگر نظام دیگری را برگزیدند، ما امیدوار هستیم شما هم آن نظام را به رسمیت بشمارید و بپذیرید. اگر هر دو طرف بتوانند به این توافق دست یابند، من باور دارم که آمریکا و شوروی چیزهای زیادی از صلح به دست می‌آورند و می‌توانند در صلح زندگی کنند.

حرف شما را می‌فهمم جناب رئیس‌جمهور، و خیلی خوشحالم که این کلمات را از شما می‌شنوم، زیرا همان‌طور که می‌دانید، آینده دنیا از جهات بسیاری به رابطه ایالات‌متحده با کشور ما وابسته است. بگذارید مردم شیوه‌ای را که دلشان می‌خواهد، برای توسعه برگزینند. با این حال دلم می‌خواهد توجه شما را به این شباهت تاریخی جلب کنم. وقتی که بلشویک‌ها به رهبری ولادیمیر لنین به قدرت رسیدند جهانِ سرمایه‌داری یکپارچه فریاد می‌زد که این‌ها توطئه‌گر هستند و اینکه هیچ آزادی در روسیه وجود ندارد اما در عرض 44 سال کشور ما به قدرتی عظیم بدل شد. در این مورد می‌خواهم سؤال دیگری مطرح کنم...

شما هم روزنامه‌نگار هستید و هم سیاستمدار.

در کشور ما تمام شهروندان سیاستمدار هستند، چرا‌که بی‌اندازه کشورمان را دوست داریم. پیر و جوان نظام سوسیالیستی کشورمان را دوست دارند و ما آماده هستیم تا زمان پایان پیروزی‌اش بجنگیم. آقای رئیس‌جمهور، شما به کشورتان افتخار می‌کنید و ما هم به کشورمان افتخار می‌کنیم، بسیار به حزبمان و به لنین افتخار می‌کنیم. جناب رئیس‌جمهور، برخی مواقع‌ گفته می‌شود برای بهبود روابط میان دو کشور لازم است نخست مشکلاتِ کوچک حل‌وفصل شود. برخی دیگر اعتقاد دارند که مشکلات کوچک بسیاری روی هم انباشت شده و شاید بهتر باشد اقدامی بزرگ انجام شود. ما بر این باوریم که آن اقدام بزرگ، سفر نیکیتا خروشچف به ایالات‌متحده در سال 1959 بود. اما متأسفانه نتیجه آن سفر چندان رضایت‌بخش نبود. جناب رئیس‌جمهور، نگرشِ شما در خصوص ایده انعقاد یک توافق صلح میان ایالات‌متحده و شوروی چیست؟ گامی بزرگ به جلو خواهد بود.

تصور من این است که نباید صرفا توافقی میان دو کشور داشته باشیم، بلکه باید گام‌هایی برداریم که صلح را ممکن سازد. فکر نمی‌کنیم کاغذ، و کلمات روی کاغذ به‌اندازه نگریستن به حوزه‌هایی که میان دو نظام سیاسی ایجاد تنش می‌کند و تأمل در اینکه آیا می‌شود تنش‌ها را از بین برد، اهمیت داشته باشد. این جملات در روزنامه «ایزوستیا» منتشر شده است: «اما به خاطر اقداماتِ شناخته‌شده دولت وقت آمریکا نتایج مثبت آن سفر از بین رفت و هیچ‌چیز درست نشد.»

امروز یکی از آن حوزه‌ها مسئله آلمان و برلین است. اگر بتوانیم در آنجا به پیشرفت برسیم، بعد به عقیده من می‌توانیم مهم‌ترین قدم را به‌سوی بهبود روابط در دیگر حوزه‌ها برداریم. من تأکید کردم که اگر می‌توانستیم به توافقی برای توقف آزمایش‌های هسته‌ای برداریم می‌توانست به دیگر توافق‌ها در مسیر خلع سلاح هسته‌ای ختم شود. اگر بتوانیم به توافقی موفق در زمینه صلح در اروپای مرکزی دست یابیم، بعد می‌توانیم تلاش‌هایمان را در لائوس به نتیجه برسانیم و دولت و کشوری بی‌طرف و مستقل را تضمین کنیم، چنان‌که من و خروشچف در وین توافق کردیم، بعد می‌توانیم به سمت دیگر حوزه‌های تنش‌زا گام برداریم.

همان‌طور که گفتم اگر بتوانیم به توافقی با زیربنای رضایت‌بخش بر سر برلین و آلمان، مخاطره‌ترین حوزه -به این خاطر که دربرگیرنده منافع عظیم دو کشور است و نگرانی عظیمی برای مردم ما محسوب می‌شود- دست یابیم، بعد می‌توانیم گام‌های دیگر را برداریم. به باور من اگر بتوانیم مسئله آلمان و برلین را حل‌وفصل کنیم می‌توانیم تا حد زیادی روابط خودمان را بهبود ببخشیم.

 

منبع: پروژه ریاست جمهوری آمریکا

 

جان اف کندی روابط کندی و شوروی خروشچف

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.