جعفر شهری (شهریباف)، نویسنده، پژوهشگر فرهنگ و ادبیات عامه و روایتگر تاریخ اجتماعی تهران صد سال اخیر است. او در سال 1293 و در شب تاجگذاری احمدشاه در محله عودلاجان تهران به دنیا آمد و در سحرگاه 6 آذر 1378 در تهران از دنیا رفت. از جعفر شهری آثار متعددی به جا مانده که «شکر تلخ»، «گزنه»، «انسیه خانم»، «حاجی در فرنگ»، «حاجی دوباره»، «طهران قدیم»، «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» و «قند و نمک» از آن جملهاند. آثار شهری را میتوان دانشنامه فرهنگ و زبان عامیانه مردم تهران در آغاز قرن بیستم دانست. شهری در آثارش هم به فرهنگ عامیانه پرداخته و هم تصویری از تیرگیهای زمانه و جامعهاش به دست داده است. شهری از متن جامعه سر برآورده بود و دانشی وسیع درباره فرهنگ و آداب و رسوم تودههای مردم داشت و در آثار متعددش آنها را ثبت کرده است.
فراز و فرودهای زندگی جعفر شهری به لطف سه اثر داستانیاش، که میتوان آنها را زندگینامه خودنوشت دانست، روشن است. تریلوژی شهری شامل سه رمان با عناوین «شکر تلخ»، «گزنه» و «قلم سرنوشت» است که اگرچه میتوان آنها را آثاری مستقل در نظر گرفت اما شهری در هریک از این سه کتاب بخشی از زندگیاش را در قالب روایتی داستانی شرح داده است. «شکر تلخ» شرح دوران کودکی، «گزنه» شرح دوران نوجوانی و «قلم سرنوشت» شرح دوران میانسالی شهری به قلم خود او است.
شهری به مادرش علاقهای بسیار داشت و در «شکر تلخ» زندگی پر از رنج او را به تصویر کشیده و کتاب را هم به او تقدیم کرده است: «کبرای عزیز روحت شاد و مزارت آباد که با قهرمانیهای انسانی خود نام خویش را زینتبخش صفحات این کتاب ساختهای». شهری این کتابش را بسیار دوست داشت و شاید دلیل آن علاقه به مادرش بوده باشد.
«گزنه» شرح نوجوانی جواد، قهرمان داستان «شکر تلخ»، است که در واقع خود شهری است. او در پیشانی کتاب نوشته: «پیشکش به آنها که به من بد کرده، زحمت رسانیده و ستم روا داشتهاند». «قلم سرنوشت» نیز شرح دوران میانسالی نویسنده است که در فرم رمان نوشته شده است. «قلم سرنوشت» در زمان حیات شهری حروفچینی شد و او متن را بازبینی هم کرد اما مرگ به او فرصت نداد که انتشار این آخرین کتابش را ببیند.
زندگینامه خودنوشت شهری ویژگی بسیار مهمی دارد که آن را فراتر از شرح زندگی شخصی میبرد. شهری در هر سه این کتابها، تصویری از اجتماع و زمانهاش به دست داده است. در کتاب اول، او تصویری از تیرگیهای جامعه دورانش و به خصوص ستمهایی که بر زن تحمیل میشود ارائه داده است. «شکر تلخ» اگرچه در سال 1337 نوشته شد اما تا سال 1347 منتشر نشد. این کتاب شرحی از زندگی رنجآور خانودهای تهرانی در اواخر دوره قاجار است. شخصیتهای اصلی داستان، میرزا باقر (پدر خانواده)، کبری (مادر خانواده) و جواد (فرزند خانواده) است. خشونت علیه زن و بیمسئولیتی و لاابالیگری مرد تصویری است که در این کتاب از این خانواده به دست داده شده است. فقر و بدبختی و قحطی موضوعاتی تکرارشونده در این کتاب هستند. حسن میرعابدینی در «صد سال داستاننویسی ایران» درباره این کتاب نوشته:
«شهری به علت آشنایی گستردهاش با زندگی عامه مردم، وسعت واژگان و تبحر در توصیف مکانها، از جهت نمایش خشونت و تیرگی حاکم بر روابط انسانها در نظم سنتی و فئودالی موفق است. شکر تلخ هرچند به عنوان رمان شوری برنمیانگیزد، اما در حد یک سند مردمشناسانه که البته با دیدی ناتورالیستی گردآوری شده، درخور توجه است».
در کتاب دوم، «گزنه»، شهری نقبی به عمق جامعه میزند و به واسطه ترسیم شخصیت پدری بیمسئولیت به محرومیتها و بیعدالتیهای نهادینه شده در اجتماع میپردازد. در این کتاب قهرمان داستان که درواقع خود شهری است، مجبور میشود برای گذران زندگی در هر کاری وارد شود. زرگری، حلبیسازی، خشکهپزی، کبابی، قصابی، سلمانی، خانهشاگردی، بقالی، نقاشی و خیاطی تعدادی از مشاغلیاند که در «گزنه» به آنها اشاره شده است. شهری در کتابش تصویری از این مشاغل در آن دوره به دست داده است.
کتاب سوم که اولینبار در اسفند 1378 توسط انتشارات معین منتشر شد هم میتواند تصویری باشد از رنج و بحرانهایی که هنرمندان و نویسندگان با آن روبرو هستند.
جعفر شهری در خانوادهای تنگدست متولد شد و کودکیاش را در فقر گذراند. او در خاطراتش درباره دوران کودکیاش نوشته:
«از مدرسه بدم میآمد و از آن میترسیدم. از بس آزار و اذیت مدیر و ناظم و معلم دیده بودم، بیرون آمدن از آن برایم موهبتی به شمار آمده بود. هر روز یا لنگ کاغذ و قلم و مداد و دفتر و کتاب بودم، یا ماهانهام نرسیده بود که زیر چوب و فلک میافتادم. همیشه پشت دستم باد کرده و پشت ناخنهایم سیاه بود، از بس چوب خورده بود.»
شهری در آغاز نوجوانی و به دلیل جدا شدن پدر و مادرش مجبور میشود با مادربزرگش زندگی کند و برای گذران زندگی در جاهای مختلفی مشغول به کار میشود و از هر جایی و هر کسی چیزی یاد میگیرد. خیاطی، قصابی، دلاکی، بزازی، بقالی، لولهکشی و ... شغلهایی بودند که شهری برای امرار معاش مشغولشان شد و حضورش در مشاغل مختلف باعث شده بود تا او بخشهای مختلفی از جامعه و مردم را از نزدیک مشاهده کند و بعدها این تجربیات به آثار او راه یافتند. علی بلوکباشی درباره این موضوع نوشته است:
«شهری با دست زدن به هر کار و پیشه و فن، و تن دردادن به شاگردی در دکان هر کس و ناکس، به مهارتهایی دست یافت و با همت و پشتکار سرمایهای اندوخت و خود را از شاگردی به استادی و از زندگی در محله فقیرنشین عودلاجان و محلی در نزدیک میدان سرقبرآقا، به زندگی در سعدآباد تجریش، محله کاخنشینان رساند».
شهری در سالهای نوجوانیاش در هر شغلی که بود از هر فرصتی برای آموختن استفاده میکرد و به صورت خودآموز دانش زیادی به دست آورد. بلوکباشی درباره این دوره از زندگی او نوشته:
«شهری بعدا در شاگردی در یک دکان دلاکی، که استادش در آن به کارهای سلمانی، رگزنی، جراحی، سنتگری و طبابت مشغول بود، برخی از معارف ادبی و علوم را آموخت و اطلاعات پیشین خود را تکمیل کرد. او از این شغل و استادش بسیار چیزها آموخت و خاطرهای بسیار خوش دارد. در این کارگاه به قول او چه درهای بسته از عالم دانش و اسرار به رویش گشوده شد».
جعفر شهری شاهدی بر فرهنگ تودههای مردم و نیز فقر و محرومیتهای زمانهاش بود و آثار گوناگون او اهمیت زیادی به لحاظ مردمشناسی و فرهنگ عامیانه تهران معاصر دارد. دانش وسیع او و تبحرش در توصیف وضعیت اجتماعی اطرافش در زندگینامههای خودنوشت او آشکارا قابل مشاهده است.
منابع:
- علی بلوکباشی، دانشنامه زبان و ادب فارسی به سرپرستی اسماعیل سعادت، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1391.
- حسن میرعابدینی، صد سال داستاننویسی ایران، نشر چشمه، 1383.
- مسعود معظمی گودرزی، در احوال و آثار جعفر شهری، قند پارسی، سال سوم، شماره 6، بهار 1399.