از جهان وسترن تا جهان تاریک معاصر

75 ‌سالگی تأسیس سازمان ملل متحد

1399/08/04

جنگ جهانی دوم، آینده جامعه جهانی را تغییر داد و منجر به تأسیسِ سازمان ملل متحد و تصویب منشور ملل متحد در سال 1345 شد و این زمانی است که وضعیتِ جامعه جهانی سنتی به فیلم‌های «وسترن» تشبیه می‌شد، گرچه امروز نیز در آستانه 75 ‌سالگی سازمان ملل متحد همچنان از جهانِ تاریک معاصر سخن می‌گویند.

 

 

فرشته رویش را به گذشته برگردانده است. آنجا که ما رشته‌ای از رویدادها را می‌بینیم، او شاهد فاجعه‌ای یکه است که ویرانه‌ها را پیش پایش روی هم تلنبار می‌کند. فرشته مایل است بماند تا مرده‌ها را بیدار و تکه‌های شکسته را به هم وصل کند! اما طوفانی که از سمت بهشت می‌وزد با چنان شدتی گرد بال‌هایش می‌پیچد که دیگر یارای بستن آن را ندارند. این طوفان او را به ناگزیر به آینده‌ای می‌راند که پشت به آن کرده است. و در همان حال ستون ویرانه‌های زیر پایش سر به آسمان می‌کشد. این طوفان همانی است که ما آن را پیشرفت می‌نامیم.

والتر بنیامین، تز نهم درباره مفهوم تاریخ

 

طوفانی که بعد از جنگ جهانی دوم در گرفت آینده جامعه جهانی را تغییر داد. تأسیسِ سازمان ملل متحد و تصویب منشور ملل متحد در سال 1345 در سانفرانسیسکو دست‌کم از منظر رسمی و نهادی، چرخشی اساسی در بینش کشورهای پایه‌گذارش به وجود آورد. جنگ جهانی دوم سخت بر روحیه بسیاری از سردمدارانِ سیاسی کشورها اثر گذاشت، چنان‌که به‌تعبیرِ آنتونیو کاسه‌سه، حقوقدان مطرح ایتالیایی کشورها گرد هم آمدند تا نهادی ایجاد کنند که اجازه ندهد تراژدی بزرگ تکرار شود و جهان در وضعیتی بماند که پیش از آن وجود داشت: در جامعه جهانی، قرن‌ها حقوق به‌عنوان وسیله اثبات ادعاهای حقوقی و همین‌طور تعقیب منافع ملی، به جنگ لباس مشروعیت پوشانده بود؛ برای انضمام سرزمینی که به کشور همسایه تعلق داشت، برای کسب مستعمرات، برای تغییر دولت کشور دیگری به زور. از این‌روست که کاسه‌سه معتقد است تا پیش از تأسیسِ سازمان ملل متحد و پا گرفتنِ نظم جدید جهانی بعد از آن، حقوق بین‌الملل کلاسیک بیشتر مهر تأییدی بر «زور» بوده است و اینکه جنگ‌ها و منازعات طبق قواعد مقرر صورت گیرد. با این اوصاف، کاسه‌سه وضعیتِ جامعه جهانی سنتی را به فیلم‌های «وسترن» تشبیه می‌کند که در آن کلانتر وجود ندارد و اگر هم هست قدرتی ندارد، قاضی دور از دسترس است و هر کس برای دفاع از منافع و حقوق خود ناگزیر است از مشت یا هفت‌تیر استفاده کند.

تاریخچه تأسیس سازمان ملل را با عباراتی ازجمله «از جنگ تا صلح» نوشته‌اند و این نشان می‌دهد که رؤیای «صلح» مهم‌ترین هدفِ سازمان ملل متحد بوده است. تدوین منشور ملل متحد در 1945 که به بار نشست جامعه جهانی امیدوار شد که معاهده‌ای بنیادین و در سطحِ جهانی برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللی ایجاد شده است که بر توسعه روابط دوستانه بین ملت‌ها و دولت‌ها و تحققِ معیارهای بهتر برای زندگی و حقوق بشر تأکید دارد. سازمان ملل متحد و منشور آن در بحبوحه جنگ جهانی دوم شکل گرفت. تا سال 1941 بیشتر اروپا و منطقه آسیا-اقیانوسیه تحت سلطه نیروهای محور به رهبری آلمان و ایتالیا و ژاپن درآمده بودند. بااین‌حال، نیروهای متفقین مخالف هدفی فراتر از پیروزی نظامی داشتند و به آینده چشم دوختند تا راهی برای دستیابی به صلح پایدار پس از جنگ را برنامه‌ریزی کنند. در ژوئن سال 1941 نمایندگان متفقین در کاخ سنت جیمز لندن دیدار کردند. آنان «تنها اساس واقعی صلح پایدار را مشارکت ارادی مردمان آزاد در جهانی دانستند که فارغ از تهدید تجاوز، همه بتوانند در آن از امنیت اجتماعی و اقتصادی برخوردار شوند.» پس از دو ماه از این توافق، فرانکلین دی روزولت (رئیس‌جمهور وقت ایالات‌متحده امریکا) که کشورش تا پایان سال وارد جنگ نشد، همراه وینستون چرچیل (نخست‌وزیر بریتانیا) درست در جایی از دریایی که نبرد آتلانتیک در آنجا به وقوع پیوسته بود، یکدیگر را ملاقات کردند و در این دیدار بر اصول مشترکی تأکید کردند که «منشور آتلانتیک» خوانده می‌شود. این اصول مشتمل بر عدم توسعه‌طلبی سرزمینی و عدم تغییرات سرزمینی برخلاف خواست کشورها، حق خودگردانی و بازگرداندن آن به محرومان از این حق، دسترسی تمام کشورها به تجارت و مواد خام، همکاری اقتصادی برای بهبود معیارهای کار و تعدیل اقتصادی و از همه‌ مهم‌تر خاتمه دادن به توسل بر زور و خلع سلاح کشورهای مهاجم بود. اما جالب اینجاست که هیچ نسخه امضاشده‌ای از این منشور در دست نیست و در آن زمان چندین پیش‌نویس تهیه شد تا اینکه کابینه جنگ بریتانیا و دولت واشنگتن متن توافق‌شدۀ نهایی را با تلگراف برای یکدیگر ارسال کردند. روزولت، در کنفرانسِ مطبوعاتیِ دسانبر 1499 اقرار کرد که «هیچ‌کس منشور آتلانتیک را امضا نکرد.» و چرچیل نیز از روزولت نقل کرد که «منشور آتلانتیک همانند قانون اساسی نانوشته بریتانیا بود، سندی وجود نداشت و در عین حال تمام دنیا آن را می‌شناختند

با تائید برنامه مشترک مندرج در منشور آتلانتیک نمایندگانِ 26 کشور از نیروهای متفقین، «اعلامیه ملل متحد» را در ژانویه 1942 در واشنگتن دی. سی. به امضا رساندند. درواقع نمایندگان ایالا‌ت‌متحده، انگلستان، اتحاد جماهیر شوروی و چین سندی کوتاه را با عنوانِ «اعلامیه ملل متحد» امضا کردند و روز بعد، نمایندگانی از 11 کشور دیگر امضا خود را به متن اضافه کردند. هری اس ترومن (رئیس‌جمهور ایالات‌متحده آمریکا) در سال 1945 «منشور ملل متحد» را ساختاری محکم برای ساختنِ دنیایی بهتر خواند: «منشور ملل متحدی که شما امضا کردید ساختاری است مستحکم که می‌توانیم بر اساسِ آن دنیای بهتری را بنا کنیم. تاریخ از این نظر به شما افتخار خواهد کرد. شما موفق به کسب پیروزی در برابر خود جنگ شده‌اید... این منشور نوید آن را می‌دهد تا دنیا در انتظار زمانی باشد که تمام انسان‌ها بتوانند به‌عنوان افراد آزاد زندگی کنند... اگر ما در به‌کارگیریِ منشور موفق نباشیم، به تمام کسانی خیانت کرده‌ایم که جان خود را از دست دادند تا این امکان فراهم شود که ما در اینجا در آزادی و امنیت این منشور را تدوین کنیم. و اگر هریک از ما به‌دنبالِ سوءاستفاده از منشور و منافع خودخواهانه خود به‌نفعِ یک ملت یا گروه کوچکی باشیم، به یک اندازه در این خیانت سهیم خواهیم بود.»   

 در ادامه این مسیر پر افت‌وخیز، کنفرانس‌های دیگری در راه بود: کنفرانس‌های مسکو و تهران. اعلامیه کنفرانس مسکو بر ضرورت تأسیس سازمانی بین‌المللی و فراگیر برای حفظ صلح تأکید داشت و اصل تساوی حاکمیت‌ها را به رسمیت شناخت. دو ماه بعد بود که چرچیل، روزولت و استالین در تهران یکدیگر را ملاقات کردند تا راهبرد خود را برای پیروزی بزرگ تعیین کنند. گفت‌وگوهای دامبارتن اوکس و کنفرانس یالتا قدمِ بزرگی در راهِ تأسیس سازمان ملل بود که در اوت 1944 تا اکتبر همان سال برداشته شد و ساختار کلی یک سازمان فراگیر بین‌المللی با ارکان آن صورتِ واقعی یافت. جنگ به پایان خود نزدیک می‌شد که چرچیل و روزولت و استالین بار دیگر در فوریه 1945 در یالتا با هم دیدار کردند و همان‌جا بود که پیشنهاد برگزاری کنفرانس ملل متحد برای تدوین پیش‌نویس منشور سازمان جهانی را مطرح کردند که به برگزاری کنفرانس سانفرانسیسکو انجامید. در اوایل ماه آوریل کمیته‌ای از حقوق‌دانان به‌منظور تدوین پیش‌نویس اساسنامه دیوان در واشنگتن دی. سی. دیدار کردند و بعد از آن در سانفرانسیسکو تشکیل جلسه دادند و این‌چنین در 24 اکتبر 1945 منشور ملل متحد به لازم‌الاجرا، و سازمان ملل متحد نیز برپا شد. ایران ازجمله کشورهایی بود که در همان سالِ تأسیس سازمان در ۱۹۴۵ به‌عنوان یکی از پنجاه عضو بنیان‌گذار، به سازمان ملل متحد پیوست. عبارت «ملل متحد» را برای بار نخست روزولت به کار برد. از این رو در 1942 نمایندگان 26 کشور بیانیه سازمان ملل متحد را امضا کردند برای ادای احترام به روزولت که چند هفته قبل از امضای «منشور» درگذشت، تمام حاضران در کنفرانس سانفرانسیسکو با نامگذاری سازمان فراگیر جهانی به نامِ «سازمان ملل متحد» موافقت کردند.

اکنون 75 سال از زمان تأسیس سازمان ملل متحد (24 اکتبر 1945) می‌گذرد. امسال بزرگداشتِ سالگرد تأسیس سازمان ملل به‌صورت مجازی و کم‌فروغ در حالی برگزار شد که جهان با پاندمی ویروس کرونا درگیر است. آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد، به‌طور تلویحی بر ناکارآمدی این سازمان در حلِ معضلات جهانی و تحقق رؤیاهای بزرگِ در روزگار تأسیس آن سخن گفت و بزرگ‌ترین موفقیت سازمان ملل متحد را در این دانست که از زمان تأسیسش تاکنون، کشورهای قدرتمند جهان به سمت جنگ نرفتند و از درگیری هسته‌ای جلوگیری شده است. او همچنین، بزرگ‌ترین شکست سازمان ملل را ناتوانی در جلوگیری از درگیری‌ها و جنگ‌های متوسط ​​و کوچک دانست. موج بیگانه‌ستیزی و نژادپرستی ازجمله نارسایی‌های جهانی است که گوترش علیهِ آن سخن گفت. ریچارد گوآن، مدیر گروه بحران سازمان ملل، این بزرگداشت را «بزرگداشت تاریک برای سازمان ملل» خواند. بیانیه این بزرگداشت همچنان بر امکان‌هایی تأکید دارد که در منشور سازمان و هنگام تأسیس آن وجود داشته است: اینکه سازمان ملل  تنها سازمان جهانی است که به بسیاری از مردم برای جهانی بهتر امید می‌بخشد و می‌تواند آینده موردنظر ما را تحقق بخشد. سازمان ملل حتی در مواقع تنش زیاد، استعمارزدایی، آزادی، توسعه، حقوق بشر، برابری زنان و مردان و ریشه‌کن کردن بیماری‌ها را گسترش داده، به کاهش ده‌ها درگیری کمک کرده، زندگی صدها هزار نفر را با اقدامات بشردوستانه نجات داده و دسترسی به آموزش را برای میلیون‌ها کودک فراهم ساخته است. بااین‌همه چنانکه گوترش هم معترف است اینک جهان معاصر در وضعیت بغرنجی به سر می‌برد و با چالش‌های بی‌شماری مواجه است که حدِ همکاری‌های بین‌المللی پاسخگوی آن نیست: «جهان گرفتار نابرابری، فقر، گرسنگی، درگیری‌های نظامی، تروریسم، ناامنی، تغییرات آب‌وهوایی و بیماری‌های همه‌گیر است و فقیرترین و کم‌توسعه‌یافته‌ترین کشورها عقب مانده‌اند، استعمارزدایی کامل نیست و مردم مجبورند در جست‌وجوی پناهگاهی برای زندگی دست به سفرهای خطرناک بزنند.» به ‌نظر می‌رسد دبیر کل سازمان ملل متحد در آستانه هفتادوپنج سالگی این سازمان چشم امید از دولت‌ها که بیشترین خطابِ منشور به آن‌هاست، بسته است و از این‌رو جامعۀ مدنی، جوانان، شرکت‌ها، نهادهای محلی و شهری را به کمک برای ساختنِ جهانی بهتر فرامی‌خواند.

«فرشته تاریخ» هنوز در سودای گذشته است و روی به گذشته برگردانده است، چراکه ویرانه‌های تاریخ هنوز پابرجاست. فقر و تبعیض و آپارتاید و مرگ و جنگ‌های داخلی فرصتِ پیشرفت را از تاریخ گرفته است. طوفانی که همه‌چیز را به آینده می‌راند در حالِ شدت گرفتن است اما پیشرفتی که سازمان ملل متحد از آن دَم می‌زند روز به روز ناممکن‌تر می‌نماید. این است که همچنان مرور گذشته تاریخی به کار می‌آید و ضرورت دوران ما است.


سازمان ‌ملل متحد جنگ‌ جهانی دوم جامعه ‌جهانی ‎آنتونیو کاسه‌ سه‎ اعلامیه‌ ملل ‌متحد منشور‌ ملل‌ متحد

دیگر مطالب تاریخ شفاهی

پیام و پیمان

از غیاب شاعر معاصر مطرح، امیرهوشنگ ابتهاج معروف به هوشنگ ابتهاج با تخلصِ «ه. ا. سایه»، یک سال گذشت. سایه، غزل‌سرایی که به سرودن شعر نو نیز می‌پرداخت و همزمان به شعر قدیم و جدید ایران، به شعر نوِ نیما و غزل شهریار ارادت داشت، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش چهره‌ای شناخته‌شده بود. درباره ادوار مختلفِ شاعری‌ و سیاست شعری او نظرات مختلف و نقدهای تند و تیزی وجود دارد و البته خودِ هوشنگ ابتهاج نیز در کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که گفت‌وگوی شش‌ساله با میلاد عظیمی و عاطفه طیه است از خاطرات نُه دهه زندگی پرفراز و نشیب خود سخن گفته است و به زبانی صریح و بی‌پرده درباره چهره‌های مختلف فرهنگی و سیاسی معاصر اظهارنظر کرده است. درباره مواضع سیاسی ابتهاج تردیدی نیست که او به حزب توده نزدیک بوده است اما ارتباط سایه با حزب توده فراز و نشیب‌هایی داشته که خود او نیز در معدود مصاحبه‌هایش به آن پرداخته است. به مناسبت سالمرگ سایه در 19 مرداد سال گذشته به ارتباط او با حزب توده و فعالیت‌های سیاسی شاعر، از قول خودش و از منظر همفکرانش نگاهی انداخته‌ایم. 


افسانۀ ملکم خان

در میان مشروطه‌خواهان و روشنفکرانِ موثر در انقلاب مشروطه ایران، میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ملکم خان (1212-1287) از سرشناس‌ترین روشنفکران سیاسی دورانی است که جنبش مشروطیت در ایران آغاز شد و به ثمر رسید. او هم در دره سلطنت ناصرالدین شاه و هم در دوره مظفرالدین شاه در پیشبرد تفکر قانون‌خواهی و مشروطه‌طلبی تأثیر بسزایی داشت. ملکم خان و طالبوف، از معدود روشنفکران معروف آن دوران بودند که این بخت را داشتند تا انقلاب مشروطه و به ثمر رسیدن مبارزاتِ قانون‌خواهی را تجربه کنند. ملکم خان دو سال بعد از اعلان مشروطیت هم در قید حیات بود و تحولات ایران را از دور می‌دید. درباره ملکم خان، شیوه تفکر و زندگی سیاسی او و مهم‌تر از همه، نقشی که در تحولات فکری دوران مشروطه داشت، تاکنون نقد و نظرات مخالف و موافق بسیاری مطرح شده است که یکی از آنان، کتاب «مشروطه ایرانی» دکتر ماشاالله آجودانی است که فصلی از آن را به شخصیت سیاسی ملکم اختصاص داده و سعی داشته تا تصویر واقعی‌تری از این روشنفکر مطرح مشروطه ترسیم کند. 


جوی خون و جدایی دربار از ملت

وضعیت آشفته اقتصادی از یک‌سو و رشد آگاهی سیاسی از سوی دیگر باعث شده بود که در سال 1284 زمینه‌های بروز انقلاب سیاسی و اجتماعی بزرگی در ایران فراهم شود. از ماه‌های ابتدایی سال 1284 تا مرداد 1285 که فرمان مشروطیت صادر شد ایران بحران‌ها و وقایع‌ مهمی را پشت سر گذاشت و محرم آن سال نیز تحت تاثیر وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور بود. در این بازه زمانی چند موج اعتراضی یکی پس از دیگری سر رسیدند و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌هایی که به سازماندهی اعتراضات می‌پرداختند در پیشبرد اعتراضات نقشی محوری داشتند.


کارگران چاپخانه و اولین اعتصاب سراسری تاریخ مطبوعات

در روزهای پایانی تیرماه 1286 و در پی توقیف نشریه «حبل‌المتین»، کارگران چاپخانه در کنار روزنامه‌نگاران و کتابداران اعتصاب کردند. از این اعتصاب سراسری با عنوان اولین اعتصاب سراسری در تاریخ مطبوعات ایران یاد شده است. اعتصابی که حدود یک هفته ادامه داشت و در نهایت با حصول نتیجه به پایان رسید. در پی این اعتصاب سراسری مقامات مجبور به پذیرش خواست اعتصاب کنندگان شدند و از حبل‌المتین رفع توقیف شد. این تنها کنش قابل توجه کارگران چاپخانه در آن دوره نبود. آنها در آن زمان با سازماندهی فعالیت‌هایشان و تشکیل اولین اتحادیه کارگری گامی بلند در تاریخ مبارزات کارگران در ایران برداشتند. سازماندهی کارگران چاپ هم حول امور صنفی بود و هم حول تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه. آنها همچنین نشریه‌ای منتشر کردند که امروز به عنوان سندی کارگری اهمیتی بسیار دارد. 


راهی در ظلمات

احمدرضا احمدی، شاعر نوگرای معاصر بیستم تیر ماه در سنِ 83 سالگی از دنیا رفت. احمدی، شاعر، نویسنده، منتقد هنری، و از اعضای دوران طلاییِ کانون پرورش فکری کودکان ‌و نوجوانان بود و از پیشگامان جریان موج نو که در سال ۱۳۴۳ به همراه با چهره‌های سرشناسی همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه «طرفه» را تأسیس کرد. عمده اعضای «طرفه» دانشجویانی بودند که سودای انقلاب ادبی در سر داشتند. احمدرضا احمدی از آغاز شعر سرودن در قالب شعر موج نو‌ و سپید خود را به‌عنوان شاعری نوگرا معرفی کرد که در سنت نیمایی شعر می‌سرود. با اینکه احمدی در زمینه‌های مختلف شعر و قصه کودکان و نمایشنامه و حتی رمان فعالیت داشته است بیش از همه به‌واسطه شعرها و نوع نگاهِ متفاوتش به شعر نیمایی شهرت یافت و تا آخر عمر نیز به‌عنوان شاعری که شعرهای ساده و سرراست اما عمیق سرود شناخته می‌شد.   


سفر شاه به آلمان

خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند. در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ 1968 هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.


نبرد با سیاست

 باقر پرهام، مترجم و از روشنفکران موثر و نامدار معاصر، هفتم خرداد در دیار غربت و در آستانۀ 88  سالگی چشم از جهان فروبست. باقر پرهام تفکرات چپ داشت اما همواره بر استقلال رأی خود و تلقی خاصی که از مارکسیسم داشت و گاه از جریان چپ مسلط فاصله می‌گرفت، اصرار می‌ورزید. او مترجم و پژوهشگری تمام‌وقت و پرکار بود و آثار مبنایی و ارزشمندی در طول عمر خود به یادگار گذاشت. آثار مهمی از کارل مارکس مانندِ ترجمه «گروندریسه» (مبانی نقد اقتصاد سیاسی) همراه با احمد تدین، «نبردهای طبقاتی در فرانسه از ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰»، «هیجدهم برومر لوئی بناپارت»، آثاری از هگل با عنوانِ «استقرار شریعت در مذهب مسیح» و «پدیدارشناسی جان»، هم‌چنین کتاب‌هایی از امیل دورکیم، ریچارد سنت، لئو اشتراوس، میشل فوکو، روژه گارودی و ریمون آرون از آثار مهمِ به‌جامانده از او است. پرهام دانش‌آموخته دکترای جامعه‌شناسی از فرانسه بود و نیز، از اعضای موثر کانون نویسندگان ایران بود که در دورانِ طلاییِ کانون نقشی عمده و محوری داشت و در سال ۱۳۵۸، همراهِ احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی، از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بودند. او یکی از سخنرانان اصلی ده شب گوته نیز بود که در تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر به‌عنوان مهم‌ترین رویداد انقلابیِ ادبی از آن یاد می‌کنند.