سلیمان میرزا اسکندری، مشروطهخواه، دولتمرد و رهبر سوسیالیست ایرانی و از پیشکسوتان جنبش سوسیال دموکراسی در ایران به شمار میرود. او از نوادگان عباسمیرزا نایبالسلطنه بود و در خانوادهای قاجاری متولد شد. سلیمان میرزا شاهزادهای رادیکال بود و از اشرافزادگانی بود که با نهادهای مدنی پیوند داشت. او از بانیان حزب دموکرات و دو حزب چپگرای سوسیالیست ایران و توده بود. اینکه شاهزادهای قاجار به ریاست احزاب چپگرا میرسد موضوعی قابل تامل است و سلیمان میرزا اسکندری را به چهرهای مهم در تاریخ جنبشهای اجتماعی در ایران بدل میکند. درباره زندگی و حیات سیاسی سلیمان میرزا اسکندری در منابع مختلف اطلاعاتی در دست است و زندگینامهنویسانی تلاش کردهاند تا زندگی سیاسیاش را به صورت گاهشماری تدوین کنند با اینحال همچنان زوایایی پنهان و متناقض در حیات سیاسی او وجود دارد که بیارتباط با تضادهای اجتماعی دوران حیات او نیست. در منابع مختلف درباره روز دقیق تولد سلیمان اسکندری اختلاف وجود دارد اما دی ماه 1322 زمان مرگ او ثبت شده است.
میان آنچه نویسندگان و زندگینامهنویسان مختلف درباره زمان تولد سلیمان میرزا اسکندری نوشتهاند اختلاف دیده میشود. ابراهیم صفایی سال 1242 هجری شمسی (1280 ه ق)، سیروس غنی سال 1248 هجری شمسی (1286 ه ق)، خسرو شاکری سال 1254 هجری شمسی (1292 ه ق) و یغمایی سال 1256 هجری شمسی را سال تولد او دانستهاند.
سلیمان میرزا تحصیلات مقدماتی و آموزشهای اولیه را نزد پدرش سپری کرد و تا سال 1288 هجری شمسی، فارسی و عربی را آموخت. او سپس به دارالفنون رفت و تا سال 1280 هجری شمسی به تحصیل زبان فرانسه، حساب، هندسه، جبر، تاریخ، جغرافی و فیزیولوژی پرداخت و با فنون پیاده نظام آشنا شد. وقایع مهم زندگی سلیمان میرزا توسط نویسندگان مختلفی مکتوب شده است. سیروس غنی زندگی او را به طور مختصر اینطور شرح داده که سلیمان میرزا اسکندری: «نتیجه عباسمیرزا، پسر فتحعلی شاه بود. خدمت دولتی خود را در اداره پلیس تهران شروع کرد و بعدا به اداره گمرک منتقل شد. در 1288 به نمایندگی مجلس دوم رسید و وقتی علیه اولتیماتوم روسها برای برکناری شوستر رای داد شهرت یافت، ولی ناصرالملک نایبالسطنه به همین خاطر او را توقیف و به قم تبعید کرد. در دوره سوم دوباره به وکالت رسید ولی چون به حمایت محور آلمان-عثمانی برخاست ناچار شد به بغداد بگریزد و از آنجا به قسطنطنیه رفت. در 1296 به غرب ایران بازگشت تا عشایر را برانگیزد و تلاشهای جنگی بریتانیا را مختل سازند؛ نیروهای انگلیسی او را دستگیر کردند و به تبعید در هند فرستادند. در 1299 به او اجازه دادند به وطن برگردد و در دورههای چهارم و پنجم هم نماینده مجلس شد. پس از دوران کوتاهی تصدی وزارت معارف در فاصله آبان 1302 تا فروردین 1303، که کار مناسبی برای او نبود، عملا از سیاست کنار کشید. در اکتبر 1927، در دهمین سالگرد انقلاب روسیه به صورت نیمهرسمی به مسکو رفت و پس از آن دو سه سالی در اروپا ماند. در سالهای قبل از شهریور 20 برای امرار معیشت مغازه خواربارفروشی در تهران باز کرد. پس از استعفای رضاشاه از سلطنت، سلیمان میرزا به ریاست حزب نوپای توده ایران انتخاب شد».
در این شرححال مختصر، جزییات زیادی از زندگی سلیمان میرزا اسکندری مغفول مانده و بر بخشی از چهره او که با تحزب و نهادهای مدنی مربوط بوده کمتر توجه شده است. در آستانه انقلاب مشروطه سلیمان میرزا علاوه بر تمایلات ملیگرایانه با اندیشههای کسانی چون روسو، سن سیمون و اگوست کنت آشنا شد. او در سال 1286 هجری شمسی، با انتشار روزنامه حقوق تلاش کرد تا مردم را با حقوق خود و مفاهیمی چون حریت، مساوات و اخوت آگاه سازد. اما یکی از نقاط مهم زندگی سلیمان میرزا اسکندری حضور و نقش او در حزب سوسیالیست ایران است.
فرقه سوسیالیست ایران در سال 1300 و در مجلس چهارم مشروطه شکل گرفت اما شکلگیری این گروه ریشه در گذشته و در مجلس دوم دارد. تعدادی از فعالان قدیمیتر جنبش سوسیال دموکراسی ایران از بانیان این گروه بودند که در مجلس دوم هم حضور داشتند. مجلس دوم مشروطه را میتوان مجلس احزاب نامید. چپ و راست و میانه در این مجلس جایگاه خود را داشتند و سلیمان میرزا اسکندری از چهرههای شاخص آن بود. تورج اتابکی درباره شکلگیری حزب سوسیالیست ایران نوشته: «از میان احزاب چپ مجلس دوم، فرقه دموکرات ایران را داشتیم که پیوندی تنگاتنگ با جنبش سوسیالدموکراسی ایران داشت و بعد حزب میانه اجتماعیون-اعتدالیون. عمدتا کنشگران این دو حزب بودند که به رهبری سلیمان میرزا اسکندری، که خود از پیشکسوتان جنبش سوسیالدموکراسی ایران بود، به برپایی فرقه سوسیالیست ایران همت گذاشتند».
تاسیس حزب سوسیالیست ایران نه فقط نقطه عطفی در تاریخ جنبش چپ در ایران بلکه به طور کلی نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران است. در سندی که مدتی پیش تورج اتابکی از مرامنامه فرقه سوسیالیست ایران منتشر کرد، تلاش برای «موقوفی مجازات اعدام» دیده میشود که از نظر تاریخی بسیار حائز اهمیت است. همچنین مرامنامه حزب به موضوع زنان هم توجهی ویژه داشته که این نیز نکتهای قابل توجه است. اتابکی در اینباره نوشته: «آنچه در مرامنامه این حزب برجسته است، تاکید بر آزادی زنان است که از آن با عبارت آزادی نسوان نام میبرد و نیز برابری جنسیتی است، هنگامی که از تساوی حقوق افراد ایرانی اناثا و ذکورا بدون فرق نژاد، دین، ملیت در پیشگاه قانون یاد میکند. صراحتی از این دست آن زمان یگانه بود. پیشتر پارهای از احزاب پیشرو، چون فرقه دموکرات ایران از تساوی همه افراد ملت در مقابل دولت و قانون بدون فرق نژاد، مذهب و ملیت یاد کرده بودند، بیآنکه در کنار نژاد، مذهب و ملیت به جنسیت هم اشاره کنند. فرقه سوسیالیست ایران نه تنها در طرح این خواست یگانه بود، بلکه برای دههها به ندرت میشد این خواست را نزد احزاب سیاسی ایران سراغ گرفت».
نام سلیمان اسکندری با حزب توده هم پیوند دارد. در 7 مهرماه 1320 یعنی سیزده روز پس از تبعید رضاشاه، بیست و هفت تن از اعضای جوانتر گروه مشهور 53 نفر که در سال 1316 زندانی شده بودند در تهران گردهم آمدند و حزبی سیاسی عنوان حزب توده ایران با بنیان گذاشتند و سلیمان اسکندری را به ریاست آن انتخاب کردند: «بنیانگذاران برای آغاز کار، سلیمان اسکندری، شاهزاده رادیکال و بسیار مورد احترام را که در انقلاب مشروطه مبارزه کرده، به تشکیل حزب دموکرات در مجلس دوم یاری داده، کمیته پایداری ملی را در طول جنگ جهانی اول رهبری کرده، و ریاست حزب سوسیالیست را از 1300 تا انحلال آن در 1305 به عهده گرفته بود، به ریاست انتخاب کردند».
سلیمان میرزا اسکندری زندگی پرفرازونشیبی داشت و اغلب از او با عنوان شاهزاده رادیکال یاد میکنند. او به عنوان یکی از مبارزین مشروطهخواه چهرهای قابل احترام بوده اما درباره موضع او در مواجهه با رضاشاه، حزب توده ایران و مواردی دیگر از حیات سیاسیاش روایتهای متضادی ارایه شده که هریک به تفصیل قابل بررسیاند.
منابع:
- انقلاب مشروطه ایران، ژانت آفاری، ترجمه رضا رضایی، نشر بیستون.
- ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، ترجمه احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی و لیلایی، نشر نی.
- ایران و برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، سیروس غنی، ترجمه حسن کامشاد، نشر نیلوفر.
- تورج اتابکی، مرامنامه فرقه سوسیالیست ایران، سایت نقد اقتصاد سیاسی.
- سلیمان میرزا و سامانه تحزب، محمد کلهر، مهدی سالارنژاد، فصلنامه مسکویه، سال 7، شماره 22 پاییز 1391.