احسان طبری در سال 1295 در ساری و در خانوادهای که پدر و پدربزرگش از علمای دینی بودند متولد شد. پس از تحصیلات ابتدایی به تهران آمد و با گذراندن تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه تهران شد. در همین زمان با برخی اعضای گروهی که بعدتر به پنجاهوسهنفر مشهور شدند آشنا شد. با برکناری رضاشاه از قدرت در شهریور سال 1320 و سپس تاسیس حزب توده ایران، طبری نقشی محوری در حزب به خصوص از نظر تئوریک پیدا کرد؛ نقشی که تا پایان عمرش بر عهده داشت. زندگی طبری با حوادث حزب توده ایران پیوندی جدانشدنی دارد گرچه او به جز فعالیتهای سیاسی و حزبی، به ادبیات و هنر هم علاقه بسیاری داشت و با بسیاری از نویسندگان و شاعران همدورهاش ارتباط و آشنایی نزدیک داشت. طبری سالهای زیادی از حیاتش را خارج از ایران سپری کرد و با انقلاب سال 1357 به ایران بازگشت. در جریان حوادث پس از انقلاب و برخوردهایی که با اعضای حزب توده صورت گرفت، طبری نیز بازداشت شد. درباره این مقطع از زندگیاش هنوز نکات ناگفته زیادی وجود دارد و گذر زمان بخشهای دیگری از واقعیت را عیان خواهد کرد. طبری در همین دوران سکته کرد و سرانجام در نهم اردیبهشت 1368 در هفتاد و دو سالگی در تهران درگذشت.
درباره حوادث سالهای پایانی زندگی احسان طبری هنوز نکات ناگفته زیاد وجود دارد و نمیتوان با جزئیات دقیق گفت که او پس از دستگیریاش چگونه به مسیر تازهای وارد شد و در واقع درباره دوره بازداشت تا مرگ او هنوز همهچیز روشن و آشکار نیست. اما امروز روشن است که در این دوره مانور تبلیغاتی زیادی حول او شکل گرفت و از او نه فقط با عنوان ایدئولوگ حزب توده و جریان چپ در ایران بلکه به عنوان یکی از شناختهشدهترین چهرههای مارکسیستی یاد شد که در جریان چپ شهرتی فراتر از ایران دارد. مانور تبلیغاتی حول طبری در این دوران توسط جریان رسمی و غالب شکل گرفت چرا که این تبلیغات اهمیت مسیر تازه را بیش از پیش نشان میداد.
اما آثار و فعالیتهای طبری از سوی دیگری هم با تبلیغ و افسانهپردازی روبرو بوده است؛ سوی دیگری که به طرفداران و همحزبیهای او مربوط بوده است. از اینرو زندگی طبری، آثاری که نوشت و نیز فعالیتهایش، نیازمند زدودن آن چیزهایی است که عامدانه از دو سو به او نسبت دادهاند. حتی درباره اهمیت آثار ادبی، شعرها و داستانها و نقدهای او نیز، داوریهای گاه بسیار غلوآمیز صورت گرفته و حتی گفته شده که اگر سایه سیاست بر سر آثار ادبیاش نبود او به یکی از تاثیرگذارترین چهرههای ادبیات معاصر فارسی بدل میشد. در حالی که واقعیت به ما میگوید پس از نیما، طبری همچنان دلبسته شعر پیش از او بود و این را نقدی که بر شعر نیما نوشت و نامهای که نیما در پاسخ نوشت به روشنی نشان میدهد. نیما جایی در نامهاش نوشته بود آنکه غربال به دست دارد از عقب کاروان میآید. غربال ادبیات معاصر فارسی بیتوجه به افسانهپردازیها، شعرها و داستانهای طبری را در حاشیه قرار داد و گذشت.
اما طبری بدون توجه به تبلیغاتی که در اطرافش جریان داشت، به واقع مهمترین چهره تئوریک حزب توده ایران بود و تحصیلات دانشگاهیاش را تا بالاترین سطح ادامه داده بود و آثار متعددی هم منتشر کرده بود. پدر طبری، شیخ حسین طبری مشهور به فخرالعارفین، از عالمان دین در شهر ساری بود که در دادگستری این شهر مشغول به کار بود و همچنین پدربزرگش با نام شیخ علیاکبر طبری از علمای مشهور مازندران در زمان خودش بود. تولد در چنین خانوادهای سبب شد که احسان طبری نیز در شش سالگی به مکتب برود و خواندن و نوشتن را همراه با آموختن قرآن فراگیرد. سالی بعد از این، طبری به مدرسه احمدیه ساری رفت و استعداد زیادی از خود نشان داد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی، او به همراه مادرش به تهران آمد و دبیرستان را در تهران گذراند. در سالهای پایانی تحصیل در دبیرستان، یکی از دوستانش او را با انور خامهای، از جوانان وابسته به گروه پنجاهوسهنفر آشنا کرد و این آشنایی فتح باب ارتباط طبری با ارانی و مجله «دنیا» شد.
طبری تحصیلات دانشگاهیاش را در رشته حقوق دانشگاه تهران گذراند و خودش نیز به مطالعه ادبیات و فلسفه پرداخت. در همین زمان به مدرسه سپهسالار هم رفت و در آنجا با متون اسلامی آشنا شد. از سوی دیگر، به دلیل آشنایی با زبان فرانسه به راهنمایی ارانی به خواندن منابع اصلی فلسفه مارکسیسم پرداخت و به این واسطه آگاهی خود را در این زمینه گسترش داد.
طبری به همراه دیگر اعضای گروهی که به پنجاهوسه نفر مشهورند، در اردیبهشت 1316 دستگیر شد و به سه سال و نیم حبس محکوم شد. در زندان او با کسانی چون ارانی، محمد فرخی یزدی و جعفر پیشهوری آشنایی بیشتری پیدا کرد و بر تجربیاتش افزود. پس از شهریور بیست و تبعید رضاشاه، گروه پنجاهوسه نفر از زندان آزاد شدند و طبری از این زمان سهم زیادی در فعالیتهای حزب توده به عهده گرفت. او از سال 1325 تا 1327 سردبیر «نامه مردم» بود.
در بهمن 1327 و پس از واقعه تیراندازی به شاه و غیرقانونی شدن حزب توده، طبری ایران را ترک کرد و به مسکو رفت. ایرج پارسینژاد درباره این دوره از فعالیت فکری طبری مینویسد:
«پربارترین دوران زندگی طبری اقامت نه ساله در مسکو است. در آن دوران او فرصت یافت که در حد امکان از کار سیاست دوری کند و به مطالعه و پژوهش دلخواه خود در تاریخ و فلسفه بپردازد و با نوشتن پایاننامه دکتری درباره فلسفه ابنسینا در رشته تاریخ از مدرسه عالی مسکو و از آکادمی علوم اجتماعی برلن در رشته فلسفه درجه دکتری بگیرد.»
طبری حتی در سالهایی که در ایران حضور نداشت به عنوان چهره مهم نظری حزب توده ایران شناخته میشد. پس از انقلاب، طبری پس از سه دهه به ایران بازگشت اما سیر حوادث به گونهای پیش رفت که او دوباره بازداشت شد. طبری در پی سکتهای که نیمی از بدنش را فلج کرده بود یکسال پس از مرگ همسرش آذر، در نهم اردیبهشت 1368 در سن هفتاد و دو سالگی در تهران درگذشت. از او آثار زیادی به جا مانده که برخی از آنها با نامهای مستعاری چون طباطبا، ا. استوار، ا. سپهر، ا. کوشیار، پرویز، ج. فکری، کاووس صداقت، شاد و فرهاد طبرستانی منتشر شده است.
«از دیدار خویشتن» با عنوان فرعی «یادنامه زندگی»، بخشی از نوشتههای احسان طبری است که در قالب یک کتاب هم در خارج از ایران و هم در داخل ایران منتشر شده است. طبری در این کتاب هم درباره زندگی خود نوشته و هم درباره دیگران و حوادث حزب:
«هنگامی که آدمیزاد از مرز 65 گذشت، دیگر دیار کودکی، جوانی و سالمندی توانمند را پشتسر نهاده است. در پیشاپی او دشتهای سپید پیری گسترده است که جایی در تاریکی مرگ گم میشود. گرما و روشنیِ بودن برای او به مفاهیمی تجریدی بدل میگردد و او دیگر باشندهای از دیار یادها است. زندگی هر انسانی یگانه و تجدیدناپذیری است و اگر شخص روایتگری تیزبین و شیرینسخن باشد، چه بسیار قصههای عبرتانگیز که میتواند حکایت کند. طبیعی است که یادنامه انسانها تاریخ نیست. وثوق سندی ندارد، ذهنی است قصهگو که در ساخت و پرداخت چهرهها و روندها بسی تاثیر میگذارد. دنیایی موازی دنیای واقعی میگذارند، زیرا عواطف و خیالها در اینجا نقشی بزرگ دارند و لذا توقع تاریخ از آن داشتن، سزا نیست».
«از دیدار خویشتن» نشان میدهد که تصور طبری به خصوص در سالهای پایانی حیاتش به دور از واقعیت بوده است.در دوران پس از انقلاب و در دورهای که حزب توده ایران در آستانه یکی از مهمترین بحرانهای تاریخش قرار داشت طبری خوشبینی کودکانهای داشته است. در دیباچه چاپ سوئد «دیدار با خویشتن» با اشاره به خبرهای ناگواری که در این دوره درباره حزب شنیده میشد آمده:
«علیرغم اینها، و در فواصل حمله افکار تیره و تار، طبری خوشبینی خود را بازمییافت و به آینده ایران و جهان و بشریت امیدوار میشد. آنگاه تحلیلهای سیاسی و خوشبینانهای میکرد و از تونل تاریکی سخن میگفت که در انتهای آن روشنایی دیده میشود. اما تحلیلهای سیاسی او همواره بسیار سطحی و عامیانه به نظرم میآمد. ابعادی افسانهآمیز درباره تواناییهای فنی شوروی در صنایع نظامی در تصور داشت. مسابقه تسلیحاتی شرق و غرب و جنگ سرد در دیده او تا حد زورآزمایی دو پهلوان در مسابقه مچ خواباندن نزول میکرد».
یکی دیگر از تصورات غلط طبری در ایام پایانی زندگیاش، تصوراتش درباره کیانوری بوده است. او درباره قدرت و جایگاه کیانوری دچار توهم بوده در حالی که به خصوص در این سالها با بیمیلی کیانوری مواجه بوده:
«رفیق کیانوری ما تشکیلات و دم و دستگاهی مخصوص خودش را دارد ارتباطهای فراوانی دارد؛ از جاهایی در آن بالاها برایش خبر میآورند آدمهای فراوان و اطلاعات وسیعی دارد، و البته بیشتر اینها را از ما پنهان میکند».
ایرج پارسینژاد که کتابی درباره دیدگاههای طبری درباره هنر و ادبیات نوشته، میگوید که کار سیاسی به طبری تحمیل شده بود در حالی که علاقه اصلی او مباحث نظری بوده است:
«طبری هرچند با عضو شدن در حزب توده کار سیاسی به او تحمیل شد، اما علاقه شخصی او بیشتر به مطالعه مباحثی در تاریخ و فلسفه و ادبیات و هنر و گفتگو با روشنفکرانی چون صادق هدایت، نیما یوشیج و عبدالحسین نوشین بود که هر یک از ایشان در داستاننویسی و شعر و نمایشنامه نوآور و صاحب اثر و صاحب سبک بودند».
یکی از متنهای قابل اعتنای طبری درباره هنر و ادبیات، به کنگره نویسندگان که در تیرماه 1325 در تهران برگزار شد، مربوط است. اما پس از آن هرچه میگذرد طبری بیش از پیش از زاویه دید محدود حزبی به ادبیات و هنر مینگرد. پارسینژاد درباره این خطابه طبری معتقد است که:
«از آنجا که متن این خطابه به مسائل نظری نقد ادبی و هنری، با توجه به نظریات منتقدان معتبر جهانی، میپردازد در زمان خود از تازگی و اعتدال برخوردار است. باید توجه داشت که طبری، در سالهای بعد، در مقالهها، خطابهها و سخنرانیهایی که درباره نقد هنر و ادبیات کرد به تدریج به جای نقد و تحلیل بیطرفانه واقعیات عینی به تکرار احکام جزمی حزب کمونیست شوروی در پیروی نویسندگان، شاعران و هنرمندان از مکتب رئالیسم سوسیالیستی و پرهیز از هنر منحط بورژوایی پرداخت».
نوشتههای دیگر طبری نیز از جمله به همین دلیل به مرور تاثیرگذاری خود را بر دیگر جریانهای چپ در ایران از دست دادند و از میانه دهه چهل و در دهه پنجاه آثار کسانی چون جزنی و پویان به مراتب تاثیرگذاری بیشتری داشتند. طبری در بخشی از «از دیدار خویشتن» با نگاه به زندگی پشتسرش مینویسد:
«بخشی از عمر من در ایران پیش و پس از انقلاب بهمن گذشت و قریب نیمی در مهاجرتی طولانی که علیرغم مهربانی و شفقت مهمانداران، تصادم خاموشنشدنی هموطنان ما، آن را رنجبار و ملالآمیز میکرد. اما عمری که در ایران گذشت، با دشواریهای معیشتی خانواده و زندان و تبعید و فراز و نشیب پیکار اجتماعی و تاخت و تاز دشمنان ارتجاعی همراه است و پس از انقلاب، با وجود درخشش این خورشید، سایههای بسیاری هنوز کلبه این پیر عزلتگزین را تاریک میکند.»
منابع:
- از دیدار خویشتن، به کوشش و ویرایش محمدعلی شهرستانی، بازتابنگار، 1382.
- از دیدار خویشتن، به کوشش ف.شیوا، باران (سوئد)، چاپ دوم 1379.
- احسان طبری و نقد ادبی، ایرج پارسینژاد، سخن، 1388.