درست نیم قرن از واقعه سیاهکل میگذرد، از روز نوزدهم بهمن 1349 که گروه جنگل فعالیتِ متشکل سیاسی علیه رژیم پهلوی را به رهبریِ بیژن جزنی با حمله به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل آغاز کرد. این جنبش که ماحصلِ برآیند منطقی نیروهای سیاسی در دوران و شرایط روزگارش بود، علاوه بر ایجاد شوکی در عرصه سیاست، تکانی به پیکر جامعه داد و خیلی زود به عرصههای دیگر نیز کشیده شد و هنر سینما را نیز به تحرک واداشت. در این دوران سینمای ایران از بافتِ اجتماعی تازهای پیدا کرد و سینماگران تازهنفسِ رادیکالی برخاستند که به سمت نقد اجتماعی و سیاسیِ صریح و رادیکال رفتند. در این زمینه مقالاتی چند نوشته شده است ازجمله مقالهای که در کتابِ «راهی دیگر» آمده است و به جنبش سینمایی اشاره دارد که میتواند بهعنوانِ ادامه منطقی جنبش سیاهکل تعریف شود.
«جنبش سیاهکل، سینما، این کاهگلِ گیج خوابآلوده را به تحرکی تازه واداشت. طبیعیست که این فرایند یکشبه اتفاق نیفتاد. با توجه به اینکه فراهم کردن مقدمات و ساخت و تدوین یک فیلم ماهها و چهبسا سالها زمان میبرد. به هر رو، آسمان سینمای ایران ابری خروشان شد. با اینکه باید چند سالی تا گوزنها و... صبر میکردیم؛ اما شکی نیست که سینمای پس از آغاز جنبش چریکی بیش از پیش متعهد شد و به مسائل اجتماعی با دیدی نقادانهتر برخورد کرد. جنبش مسلحانه این شهامت را در سطح جامعه و لاجرم در سینما دامن زد و این پیام را گسترد که میتوان مستقیم در برابر بیعدالتی ایستاد و نه گفت.»
اینکه چنین روایتهایی تا چه حد مورد پسند ما باشد مهم نیست، چراکه بسیاری باور دارند هنر باید بیش از هر چیز به هنر وابسته باشد نه تبلیغی برای ایدئولوژی خاص یا مانیفستی برای یک حزب. با این اوصاف، نمیشود از خیرِ شباهتهای فیلمِ «گوزنها» با جنبش سیاهکل گذشت، یا دستکم تأثیر واقعه سیاهکل بر ساخت این فیلم را نادیده گرفت. تیتراژ این فیلم که با واضح و محو کردن سیمهای خاردار شروع میشود، بزرگداشتی است در بابِ ارزشهای دوستی. داستان مرد گلولهخورده تحتِ تعقیبی است به نام قدرت که به سید رسول، دوست و مبصر دوران جوانیاش که چون هزاران جوان دیگر آن دوران اسیر اعتیاد شده است پناه میبرد. سید رسول که بر اثر اعتیاد دیگر هیچ رابطهای با همسرش ندارد در اتاقی در خانهای بزرگ و همسایگان بیشمار که از صبح تا شب مشغول مرافعه هستند زندگی میکند. صاحبخانه برای دریافت اجارههای معوقه با این مستأجرین رفتاری سخیف دارد و دائم تهدیدشان میکند. در همین خانه است که سید رسول از دوست قدیمیاش نگهداری میکند. پس از زنده شدن یادهای قدیم که معرفت سید رسول و صفا و حمایتش از ضعیفان آشکار میشود، در پی طرفداری از یک مستأجر فقیر سید به خودش آمده، صاحبخانه را به باد کتک میگیرد و راهی کلانتری میشود و بعد از آن فروشنده مواد مخدر را میکشد. یکی دیگر از سکانسهای فیلم رفیق محمد را نشان میدهد که دستگیر میشود و بهرغم اینکه پاسبانها برای قاچاق تریاک سراغش آمدهاند از دیالوگهای دوپهلو و چهره و عینکِ محمد میتوان حدس زد که او هم مشکل امنیتی دارد. و سرانجام در سکانس پایانی فیلم تعداد بیشماری پاسبان همراه یک فرمانده ساواکی که معلوم است برای دستگیری سارق بانک نیامدهاند به خانه میریزند، پای یک چریک خلق در میان است و دو رفیق کشته میشوند. از همیت خلاصه فیلمِ «گوزنها» میتوان ارتباطش را با جنبش سیاهکل پیدا کرد، اما جز این نشانههای دیگری هم هست که این دو را با هم مرتبط میسازد و یکی از مهمترین این ارتباطهای هنری به نام فیلم برمیگردد: «گوزنها» به احتمال بسیار از نقاشیِ بیژن جزنی به نام سیاهکل برگرفته شده است. «موضوع این تابلو که در سال 1350 و در زندان عشرتآباد کشیده شده است، گوزن جوانی است که با شمشیری در دست چپ، فریادکشان در جنگلی میدود.»
چهرهپردازیِ شخصیتهای فیلم «گوزنها» هم به این شباهت دامن میزد: قدرت با عینک و سبیل و کاپشن نظامی بر تن، بهطور آشکار شمایل یک چریک مسلح را دارد. مسعود کیمیایی، سازنده «گوزنها» خود درباره انتخاب بازیگر برای این نقش (فرامرز قریبیان) و صحنههای آخر فیلم میگوید:
«افسری پیدا کردم که اولین نفری بود که در هجوم به خانه امیرپرویز پویان حضور داشت. آن افسر کروکی حمله به خانه پویان را برایم کشید و میزانسن کوچه در انتهای فیلم را هم بر آن اساس چیدم. درواقع فصل پایانی گوزنها بر اساسِ صحنه حمله به خانه پویان طراحی شد. خود قدرت را هم بر اساس شکل ظاهری نزدیک به امیرپرویز پویان گرفتم. فرامرز هم خوب قدرت را پیداش کرده بود.»
فرامرز قریبیان و بهروز وثوقی در نمایی از فیلم «گوزنها» مسعود کیمیایی
فیلمِ «گوزنها» چهار سال بعد از واقعه سیاهکل روی پرده رفت. اما از همان ابتدا جامعه روشنفکری که هنوز به آن واقعه حساس بود این شباهت را دریافت و زبان به ستایش باز کرد. بهخصوص عنوان فیلم و ارتباطش با تابلوی جزنی و تفسیرهایی که از تابلو شد بهعنوان نماد مبارزه با ظلم و سیاهی از طریق خنجر یا شمشیری که در یک دست و نوری که در دست دیگر گوزن به نمادِ آگاهیبخشی قرار دارد، حساسیت ساواک را برانگیخت تا حدی که فیلم دو هفته بعد از اکران از پردهها پایین کشیده شد و قریب یک سال طول کشید تا با تغییر پایانبندی آن دوباره به نمایش دربیاید. کیمیایی این ماجرا را چنین تعریف میکند:
«بعد از نمایش گوزنها در جشنواره آمدند به استودیو و همه ما را بردند. در بازجویی که من داشتم، بازجو گفت: شما دارید ژست کار سیاسی به خودتان میگیرید در حالی که اصلا نمیفهمید این چیزها یعنی چه. گفتم: بله شما درست میگویید ما هنرمندیم و کاری به سیاست نداریم. گفت: پس چرا این چریک را در فیلمت گذاشتی؟ گفتم: بابا این دزد است و اصلا مال این حرفها نیست. به هر حال سینماست و این دزد هم یکخرده آلن دلونی و شیک است. عینک میزند و یکخرده حرفهای روشنفکرانه میزند وگرنه این یک دزد معمولی است که بعد از سرقت پیش رفیقش آمده. بازجو گفت: پس یک کاری بکن. گفتم: چی؟ گفت: برای اینکه حرف تو درست باشد، من یک پیشنهاد میدهم. مگر قدرت دزد معمولی نیست؟ گفتم: چرا هست. گفت: یکی دو جای فیلم بگو این دزد است.»
بازجو تغییراتش را فهرست میکند: از اینکه به دزد بودنِ قدرت بهصراحت در چند جا اشاره شود تا جای ابهامی نماند و اینکه بینِ قدرت و زنِ سید که معتاد است ارتباطی شکل بگیرد که هرگونه ابهام در مورد سیاسی بودنِ قدرت از بین برود و معلوم شود قدرت نهتنها سیاسی و چریک نیست بلکه یک دزد مخرب اجتماع و آدم نامردی است، این کفایت میکند!
بهروز وثوقی در کتاب خاطراتش نوشته است گفته که حدود ۳۰ دقیقه از فیلم تغییر کرده است و دیالوگی در آن گنجانده شده که همان اولِ قدرت به دزدی خود اشاره میکند. مسعود کیمیایی میگوید که سکانس پایانی بکلی دستخوشِ تغییر شده و اصلا شخص دیگری آن را فیلمبرداری کرده است. به هر ترتیب، با اینکه سرانجام، فیلمِ «گوزنها» با اصلاحات و سانسورهایی روی پرده میرود و گویا همچنان نسخه باقیمانده از این فیلم همان نسخه تغییریافته است، ارتباط این فیلم با واقعه سیاهکل همچنان از پسِ پنجاه سال که از این واقعه، و چهلوشش سالی که از ساختِ «گوزنها» میگذرد، پابرجاست و این خود تنها یک نشانه از تأثیر جنبش سیاهکل بر جامعه و هنر دورانش است.
منابع:
- «راهی دیگر»، گردآوریِ تورج اتابکی و ناصر مهاجر، مقاله سینما و سیاهکل نوشته حمید فدوی
- «نگاهی به تابلوی سیاهکل اثر بیزن جزنی»، احمد زاهدی لنگرودی، سایت عصر نو، 3 مرداد 1384
- «گوزنها چهل ساله شد»: دو گفتگو با مسعود کیمیایی درباره این فیلم، سایت کافهسینما، 7 مهر 1393
- «گوزنها»، مجله فیلم، شماره 1
- «معمای گوزنها»، سایت تاریخ ایرانی، 1 مرداد ۱۳۹۸